آلوسی می*نویسد: هنگامی که کاروان اسرای خاندان رسالت در گذرگاه جیرون رسیدند، آنجا صدای کلاغان بلند شد که یزید سرود:لمّا بدت تلک الحمول و أشرقت
تلک الشموس علی ربی جیرون
نعب الغراب، فقلت قل أولا تقـل
فقد اقتضیت من الرسول دیـونی[۲۰]
یعنی، آن هنگام که آن کاروان پدیدار شد و آن خورشیدها بر بالای تپه های جیرون درخشیدند، کلاغ بانگ زد. پس به وی گفتم: می خواهی بانگ بزن و می­خواهی نزن، که من دیون خود را از پیامبر صلی الله علیه و آله باز پس گرفتم!با این جنایات، روشن است که یزید، ستم کارترینِ افراد است و لذا مستحق لعن خواهد بود. این مساله آنقدر واضح است که حتی کثیری از علمای متعصب عامه، تصریح به کفر یزید کرده و لعن یزید را تجویز نموده­اند. به عنوان مثال می­توان از قاضی ابویعلی، احمد بن حنبل، ابن جوزی،[۲۱] کیاهرسی،[۲۲] شیخ محمّد بکری، سعد تفتازانی[۲۳] و سبط ابن الجوزی[۲۴] نام برد.جاحظ می­گوید: گناهانی که یزید مرتکب شد، از کشتن حسین علیه السلام و ترساندن مردم مدینه و خراب کردن کعبه و اسیر کردن دختران رسول خدا صلی الله علیه و آله و چوب زدن به دندان حسین علیه*السلام، آیا اینها دلیل قساوت و دشمنی و تیره رأیی و کینه و عناد و نفاق اوست یا نشانگر اخلاص و علاقه*ی وی به پیامبر صلی الله علیه و آله و پاسداری از شریعت و سیره*ی آن بزرگوار؟! سپس می­افزاید: به هر حال، این کارهای او مصداق فسق و گمراهی بوده، و وی فاسق ملعون است و کسی نیز که از ناسزا گفتن به ملعون جلوگیری کند ملعون می­باشد.[۲۵]
پی نوشت:
[۲۰] - روح المعانی، ج۸ ص ۱۲۵، در تفسیر آیه*ی: ﴿ فَهَل عَسَیتُم أن تَوَلَّیتُم … ﴾

[۲۱] - تذکرة الخواص: ص ۱۶۲ – « الرّد علی المتعصب العنید المانع عن لعن یزیدّ»

[۲۲] - و فیات الأعیان ابن خلکان

[۲۳] - السیرة الحلبیة: ج۱،ص۱۷۲٫

[۲۴] - تذکرة الخواص.

[۲۵] -رسائل جاحظ: ص ۲۹۸٫