RE: زندگی نامه سید رضا موسوی هندی
آیا این دندانهاى فاصله دار توست، یا دانه گوهرى است؟ آیا این شکر است یا شهد زلال آب دهان تو؟
به دندانهاى شفاف تو بود که آفریدگار آن گفت: ما به تو کوثر دادیم.
آیا این خال است بر گونه ات، یا دانه مشکى است، که گل سرخ را با آن نقطه گذاشته اى؟
آیا آن خال برگونه، سوده اسپند است، که بر منقل آتش افروخته اى قرار گرفته؟
هان اى عاشقان! این اسیر فتنه را دریابید، که دل به هواى آهوبچه اى داده است، که چشمانى سیاه و درشت دارد.
براى دلدادگى، سحرگاهان قبل از طلوع صبح برخیز، زیرا کامیابى زندگى از آن کسى است که سحرخیز باشد.
من این شیوه را برگزیده ام، تو نیز اگر گناهکارى به راه من قدم گذار.
من کارنامه ام را سیاه کرده ام، اما وکالت کار خود را به مولایم حیدر واگذاشته ام.
او در مصائب دنیا پناهگاه من است، و در قیامت نیز دستگیریم خواهد کرد.
با مهر و محبت او همه نعمتها بر من تمام است و دامنه نعمتها بیش از آن اندازه است که بتوان به شماره آورد.
آیا او که خود ساقى حوض کوثر است، مرا از نوشیدن آب کوثر جلوگیرى مى کند؟
آیا او از کنار سفره ای که براى دارا و تهیدست گسترانیده شده، مرا خواهد راند؟