1- توجيهات عقيدتى‏

اعتقاد به «جبر و قضا و قدر» يكى از توجيهات عقيدتى است. وقتى به گنهكار مى‏گويى: چرا گناه كردى؟ چرا آلوده به مسكرات شدى؟ در پاسخ مى‏گويد: شانس من اين بود، قضا و قدر من چنين بود، چه كنم پدران ما چنين كردند، ما هم چنين شديم، عاقبت گرگ‏زاده گرگ شود، تربيت نااهل را چون گردكان بر گنبد است، مقدّر نبود من آدم نمازخوان باشم و امثال اين مطالب كه در گفتگوهاى روزانه بعضى از مردم، بسيار شنيده مى‏شود، كه با اين گونه گفتار از انجام مسئوليت و وظيفه فرار مى‏كنند.

خداوند مى‏فرمايد: مشركان براى تبرئه خود چنين مى‏گويند:
«لو شاء اللّه ما أشركنا و لا آباؤنا و لا حرّمنا من شيى» «1»
«اگر خدا مى‏خواست، نه ما مشرك مى‏شديم و نه پدران ما و نه چيزى را تحريم مى‏كرديم.»

به اين ترتيب، گناه خود را به جبر، نسبت مى‏دهند. نظير اين مطلب در آيه 35 سوره نحل و 20 سوره زخرف آمده است، كه مشركان قايل به جبر بودند و در پوشش جبر، به گناه خود ادامه مى‏دادند؛
«و قالوا لَو شاء الرّحمن ما عَبَدناهم» «1»
«آنان گفتند اگر خدا مى‏خواست، ما آنها (بت‏ها) را پرستش نمى‏كرديم.»

خداوند در باره‏ى پندار آنها مى‏گويد:
«انْ هم الّا يَخرُصون»
«آنها جز دروغ، چيزى نمى‏گويند.»
_________________________________________________
(1). مائده/ 148