RE: فصل سوّم: توجيه و دليلتراشى
1- توجيهات عقيدتى
اعتقاد به «جبر و قضا و قدر» يكى از توجيهات عقيدتى است. وقتى به گنهكار مىگويى: چرا گناه كردى؟ چرا آلوده به مسكرات شدى؟ در پاسخ مىگويد: شانس من اين بود، قضا و قدر من چنين بود، چه كنم پدران ما چنين كردند، ما هم چنين شديم، عاقبت گرگزاده گرگ شود، تربيت نااهل را چون گردكان بر گنبد است، مقدّر نبود من آدم نمازخوان باشم و امثال اين مطالب كه در گفتگوهاى روزانه بعضى از مردم، بسيار شنيده مىشود، كه با اين گونه گفتار از انجام مسئوليت و وظيفه فرار مىكنند.
خداوند مىفرمايد: مشركان براى تبرئه خود چنين مىگويند:
«لو شاء اللّه ما أشركنا و لا آباؤنا و لا حرّمنا من شيى» «1»
«اگر خدا مىخواست، نه ما مشرك مىشديم و نه پدران ما و نه چيزى را تحريم مىكرديم.»
به اين ترتيب، گناه خود را به جبر، نسبت مىدهند. نظير اين مطلب در آيه 35 سوره نحل و 20 سوره زخرف آمده است، كه مشركان قايل به جبر بودند و در پوشش جبر، به گناه خود ادامه مىدادند؛
«و قالوا لَو شاء الرّحمن ما عَبَدناهم» «1»
«آنان گفتند اگر خدا مىخواست، ما آنها (بتها) را پرستش نمىكرديم.»
خداوند در بارهى پندار آنها مىگويد:
«انْ هم الّا يَخرُصون»
«آنها جز دروغ، چيزى نمىگويند.»
_________________________________________________
(1). مائده/ 148