RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
در قرآن 26 بار سخن از هجرت به ميان آمده و در بعضى از آيات پاداش بسيار براى مهاجران ذكر شده است. و يكى از مصاديق هجرت، هجرت از گناه (هجرت درونى) است.
و در احاديث نيز درباره اهميت هجرت سخن بسيار آمده از جمله رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:
«من فر بدينه من ارض الى ارض و ان كان شبراً من الارض استوجب الجنة و كان رفيق محمّد صلى الله عليه و آله و ابراهيم عليه السلام» «1»
«كسى كه براى حفظ دينش از سرزمينى به سرزمين ديگر گرچه به اندازه يك وجب هجرت كند استحقاق بهشت مىيابد و (در بهشت) يار و همنشين محمّد صلى الله عليه و آله و ابراهيم عليه السلام خواهد شد.»
همانگونه كه حضرت محمّد صلى الله عليه و آله و ابراهيم عليه السلام مهاجران بزرگ جهان بودند او نيز در اين صف قرار مىگيرد.
در روايتى آمده: در محضر امام صادق عليه السلام از محيط فاسد يكى از بلاد كه در آخر الزمان سراسر آن را گناه و فساد و انحراف فرا مىگيرد سخن به ميان آمد، امام به يكى از شاگردان خود به نام مفضل فرمود:
اگر تو مىخواهى دينت را حفظ كنى آنجا را محل سكونت خود قرار نده زيرا آنجا محل فتنه و آشوب است.
«و فرّ منها الى قلّة الجبال و من الحجر الى الحجر» «2»
«واز آنجا از سنگى به سنگ ديگر (يا از بيشهاى به بيشه ديگر) فرار كن.»
اين حديث نيز پيام آور آن است كه محيط فاسد نقش بسزايى در انحراف و آلودگى انسان به گناه دارد و انسان براى حفظ دين خود بايد از اينگونه محيطها دورى كند.
به عبارت روشنتر اگر توانست دينش را حفظ نمايد و به پاكسازى محيط بپردازد براى او ماندن در چنان محيطى جايز، بلكه گاهى واجب است و گرنه از آنجا دور گردد.
__________________________________________________
(1). نورالثقلين، ج 1 ص 541
(2). منتخب التواريخ، ص 875
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
مردمزدگى يا جوّزدگى
يكى عوامل زمينهساز محيط فاسد، (مردم زدگى) است كه از آن گاهى به عنوان عوام زدگى و جوّزدگى تعبير مىشود دين اسلام به انسانها مىآموزد كه فكر و ذكر و كارشان در راستاى اطاعت و رضايت خداى بزرگ قرار گيرد و اخلاص را هرگز فراموش نكنند، آنچه را كه خشنودى خدا در آن است دوست بدارند و آنچه را كه خشم خدا در آن است دشمن بدارند و معيار و ميزان تصميمگيرى و انتخابشان بر اساس فرمان خدا باشد نه محيط، نه مردم محيط و نه عوام.
ولى اگر معيار كارها جوّ عمومى جامعه باشد و همرنگ جماعت شدن ملاك انتخابها و رفتارها گردد مسلماً محيط از حال و هواى الهى بيرون آمده و آلوده به هوسهاى مردم مىشود.
اسلام اكثريت را معيار حق و باطل قرار نداده، بلكه گاهى حاكميت اكثريت را رد كرده است.
امام كاظم عليه السلام به شاگرد عالم و برجستهاش هشامبن حكم فرمود:
«يا هشام! لو كان فى يدك جوزة و قال الناس لؤلؤة ما كان ينفعك و انت تعلم انها جوزة و لو كان فى يدك لؤلؤة و قال الناس انها جوزة ما ضرك و انت تعلم انها لؤلؤة» «1»
«اى هشام! اگر در دست تو گردويى باشد ولى مردم بگويند مرواريد
__________________________________________________
(1). سفينة البحار، ج 2 ص 528
است به حال تو سودى ندارد با اينكه مىدانى گردو است، و اگر در دست تو مرواريدى باشد و مردم بگويند گردو است زيانى به تو نمىرسد با اينكه مىدانى مرواريد است.»
و در وصيت معروف حضرت لقمان عليه السلام به پسرش آمده كه فرمود:
«لا تعلّق قلبك برضى النّاس فان ذلك لا يحصل»
«قلب خود را به خشنودى مردم وابسته مكن زيرا (هر كار كنى) رضايت همه مردم بدست نمىآيد.»
سپس براى اينكه اين مطلب را نشان بدهد، به همراه پسرش از خانه بيرون آمد و الاغ خود را نيز از طويله بيرون كرد لقمان سوار بر الاغ شد و پسرش پياده به دنبال او حركت كرد، به جمعى رسيدند. آنها گفتند: اين پيرمرد قسى القلب و بىرَحم است. خودش سوار شده و اين كودك را پياده به دنبال خود مىبرد.
سپس پسر سوار شد و پدر پياده براه افتاد، به جمعى رسيدند. گفتند: اين پدر و پسر، پدر و پسر بدى هستند، بدى پدر از اين رو كه فرزندش را تربيت نكرده، و بدى پسر از اين رو كه به پدرش احترام و رحم نمىكند. سپس با هم سوار شدند و به راه افتادند به جمعى رسيدند و آن جمع گفتند: اين دو نفر، عجب آدمهاى بىرَحمى هستند با هم سوار بر اين حيوان زبان بسته شدهاند، سپس لقمان و پسرش هر دو پياده شدند و الاغ را جلو انداختند و به دنبال آن حركت نمودند و اين بار به جمعى رسيدند و آن جمع گفتند: كار اين دو نفر عجيب است كه مركب به اين خوبى را رها كرده و پياده به دنبالش حركت مىكنند!!
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
آنگاه لقمان عليه السلام به پسرش گفت:
ديدى كه بدست آوردن رضايت همهى مردم محال است.
«فلا تلتفت اليهم و اشتغل برضى اللّه جل جلاله» «1»
«پس به رضايت آنها دل مبند، و به خشنودى خداى بزرگ اشتغال داشته باش.»
امام باقر عليه السلام فرمودند:
«كسى كه خشنودى مردم را به چيزى كه موجب خشم خدا مىشود طلب كند، همان ستايش كننده او از مردم، سرزنشگر او خواهد شد و كسى كه اطاعت خدا را به چيزى كه باعث خشم مردم مىشود طلب كند، خداوند او را از دشمنى هر دشمن و از حسادت هر حسود و از ظلم هر ستمگر، كفايت مىكند، و قطعاً خداوند يار و ياور او خواهد بود.» «2»
عوامل تباهى محيط
در اسلام از امورى مانند تجاهر به فسق، شايع كردن گناه، كمك به گناه، راضى شدن به گناه و غيبت و ترك امر به معروف و نهى از منكر و انتخاب رهبران فاسد و ترك اجراى حدود الهى و ... كه هر كدام نقشى در فاسد كردن محيط دارند، شديداً نهى شده.
همچنين از گناهانى كه رابطه مستقيم با فاسد سازى محيط دارند مانند، بى حجابى، برنامههاى گمراه كننده مانند فيلمهاى ضد اخلاق و اعتياد به مواد مخدر و ... نه تنها نهى شده بلكه بر حكومت اسلامى لازم است كه شديداً جلوگيرى نمايد، و از اين بالاتر بر عموم مردم واجب است كه نظارت عمومى بر اوضاع داشته باشند و امر به معروف و نهى از منكر نمايند، كه اگر با دقت اين دو وظيفه بزرگ را مورد بررسى قرار دهيم مىبينيم اجراى اين دو وظيفهى بزرگ و وسيع نقش اساسى در پاكسازى محيط خواهند داشت.
به عبارت روشنتر: انسان يك موجود اجتماعى است، جامعه بزرگى كه در آن زندگى مىكند، از يك نظر همچون خانهى او است و حريم آن همچون حريم خانهى او به حساب مىآيد، پاكى جامعه و محيط، به پاكى او كمك مىكند، و ناپاكى جامعه به ناپاكى او كمك مىنمايد.
__________________________________________________
(1). سفينة البحار، ج 2 ص 511
(2). فروع كافى، ج 5 ص 63
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
روى همين اصل هر كارى كه جوّ جامعه را آلوده سازد در اسلام شديداً از آن نهى شده است.
گناه اجتماعى به مراتب بدتر از گناه فردى است، زيرا موجب عادى شدن گناه گرديده و بذر گناه را در همهجا مىپاشد.
به عنوان مثال: اگر در نقطهاى از جامعه آتشى روشن گردد، بايد آن را خاموش يا محاصره نمود و گرنه شعلههاى آن فراگير شده و همهى جامعه را مىسوزاند.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله گناه اجتماعى را چنين مثال زدند و فرمودند:
جمعى سوار بر كشتى شدند و هر كس در جاى خود نشست و كشتى در دريا به حركت درآمد. در اين ميان مردى تيشهاى برداشت و به سوراخ كردن آن محلى كه نشسته بود پرداخت، به او گفتند: چه كار مىكنى؟ در پاسخ گفت اينجا جاى خودم مىباشد هر كار دلم بخواهد آزادم كه انجام دهم.
اگر تيشه را از دست او بگيرند هم او و هم ساير سرنشينان كشتى نجات مىيابند وگرنه او و ديگران غرق شده و به هلاكت مىرسند.
اينك گناهانى را كه موجب تباهى محيط مىگردند بطور فشرده مورد بررسى قرار مىدهيم در ضمن با درجه زشتى اين گناهان آشنا مىشويم:
الف- آشكار نمودن گناه
در آيه 19 سورهى نور مىخوانيم:
«إنّ الّذِينَ يُحبُّون أن تَشيع الفاحِشة فى الّذينَ آمنوا لَهم عَذاب أليمٌ فى الدّنيا والآخرة»
«كسانى كه دوست دارند زشتىها در ميان مردم با ايمان شيوع يابد عذاب دردناكى براى آنها در دنيا و آخرت است.»
جالب اينكه آيه مىگويد: اين دوست داشتن گرچه به مرحلهى عمل نرسد موجب عذاب دردناك خواهد بود، اين تعبير بيانگر نهايت تاكيد در پرهيز از شيوع گناه است. به هر حال اگر خواهان جامعه سالم هستيم، يكى از راههاى آن پوشانيدن گناه است تا گناهان بزرگ شمرده شوند و عادى نگردند، براى روشن شدن مطلب به روايات زير توجه فرماييد:
1- رسول اكرم صلى الله عليه و آله مىفرمايد:
«مَن أذاع فاحِشة كان كَمُبتدئها»
«كسى كه كار زشتى را شيوع دهد، همانند كسى است كه خودش آن را انجام داده است.»
2- نيز فرمودند:
«المُستَتر بالْحسنة يعدل سَبعين حَسنة و المُذيع بالسّيّئة مَخذول و المستتر بها مغفور له» «1»
«پاداش پنهان كننده كار نيك (بخاطر دورى از ريا) برابر هفتاد حسنه است و آنكس كه گناه را نشر دهد مخذول و مطرود است و آنكس كه گناه را پنهان مىدارد مشمول آمرزش الهى است.»
__________________________________________________
(1). كافى، ج 2 ص 356 (باب التعيير)
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
3- امام باقر عليه السلام مىفرمايد:
«يجب للمؤمن ان يستر عليه سبعين كبيرة» «1»
«بر مؤمن واجب است كه گناهان مؤمن ديگر را تا هفتاد گناه كبيره بپوشاند.»
4- امام صادق عليه السلام فرمودند:
«من در مورد (نجات و عفو) اين امت در شخصى كه حق ما را شناخت اميد دارم، جز در مورد يكى از سه كس:
1- سلطان ستمگر 2- همنواى هوسهاى نفسانى 3- گنهكارى كه گناه خود را آشكارا انجام مىدهد.» «2»
5- نيز فرمودند:
«اذا جاهر الفاسق بفسقه فلا حرمة له و لا غيبة» «3»
«هنگامى كه گنهكار گناه خود را آشكارا انجام دهد احترامى ندارد و غيبت او نيز حرام نيست.»
البته منظور در همان موردى است كه گناه آشكار نموده است.
6- رسول خدا صلى الله عليه و آله مىفرمايد:
«الّلهم إنّى أعوذُ بكَ من خَليل ماكِر ... إن راى حسنة دفنها وإن راى سيّئة أذاعها» «4»
«خدايا! از دوست حيلهگر به تو پياه مىبرم ... كه هرگاه كار نيكى ديد، آن را بپوشاند، و اگر كار بدى ديد آن را فاش مىسازد.»
__________________________________________________
(1). سفينة البحار، ج 1 ص 598
(2). بحار، ج 73 ص 355
(3). سفينة البحار، ج 2 ص 361. و براستى اگر مؤمن به گناهكار متجاهر احترام نكند، نقش بسزايى در تأديب و تنبيه او خواهد داشت
(4). نهج الفصاحه، ص 101
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
7- اميرمؤمنان على عليه السلام فرمودند:
«ذو العيوب يحبون اشاعة معايب الناس ليتسع لهم العذر» «گنهكاران دوست دارند كه گناه ديگران را منتشر كنند، تا راه بهانه براى گناه خودشان بازتر گردد.» «1»
در موارد متعدد در احكام فقهى بين گنهكارى كه مخفيانه گناه مىكند با گنهكارى كه آشكارا گناه مىكند فرق است.
به عنوان نمونه، حضرت امام قدس سره در مصرف سهم سادات مىفرمايد:
«الاحوط عدم الدفع الى المتهتك المتجاهر بالكبائر بل يقوى عدم الجواز ان كان فى الدفع اعانة على الاثم و العدوان و الاغراء بالقبيح» «2»
«احتياط آن است كه سهم سادات را به سيدى كه گستاخ است و آشكارا گناه كبيره مىكند ندهند بلكه اقوى اين است كه جايز نيست هرگاه در دادن سهم سادات به او كمك بر گناه و تجاوز و افكندن به كار زشت باشد.»
و در مورد اهل كتاب (مسيحيان و يهود و ...) مىفرمايد:
«يكى از شرايط ذمّه آن است كه آنها در حضور مسلمين تظاهر به گناه مانند شرابخوارى آشكارا، زنا و خوردن گوشت خوك، ازدواج با زنان محرم ننمايد.» «3»
__________________________________________________
(1). فهرست غرر، ص 288
(2). تحرير الوسيله، ج 1 ص 365
(3). تحرير الوسيله، ج 2 ص 501
شخصى از امام كاظم عليه السلام پرسيد: يهودى يا مسيحى يا مجوسى كه زنا كرده يا شراب خورده دستگير كردهاند، حكمش چيست؟. فرمود:
«يقام عليه حدود المسلمين اذا فعلوا ذلك فى مصر من امصار المسلمين او فى غير امصار المسلمين اذا رفعوا الى حكام المسلمين» «1»
«حدود اسلام را بر او جارى مىسازند، در صورتى كه او اين گناهان را در شهرى از شهرهاى مسلمين انجام داده و يا در غير شهر آنها انجام داده ولى آنها را نزد قاضىهاى مسلمين آوردهاند.»
اين احكام و روايت بيانگر آنست كه تظاهر به گناهانى كه داراى حد هستند حتى از اهل كتاب هم موجب اجراى حد خواهد شد و اجراى حد مربوط به گناهانى است كه آشكارا انجام مىشود.
در پايان به اين كلام حضرت على عليه السلام توجه كنيد:
«شرالناس من لا يعفو عن الهفوة و لا يستر العورة» «2»
«بدترين مردم كسى است كه از لغزش نمىگذرد و عيب را نمىپوشاند.»
بايد توجه داشت كه ايجاد مراكز فساد و فحشا و تشويق مردم به گناه و بىحجابى، زمينهاى براى ارتكاب گناه علنى است.
__________________________________________________
(1). وسائل الشيعه، ج 18 ص 338
(2). غرر الحكم، ج 1 ص 446. (قبلًا در بررسى تبديل گناه صغيره به كبيره، چند روايت در سرزنش گناه آشكار، ذكر شد و گفتيم يكى از مواردى كه گناه صغيره را تبديل به كبيره مىكند تجاهر به گناه است.)
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
ب- بىحيايى و پردهدرى
يكى از عوامل تباهى محيط بىشرمى و پاره كردن پرده حيا است، لذا براى پاكسازى و پاك نگهداشتن محيط بايد حياى اسلامى را حفظ كرد.
حيا در برابر خدا، حيا در برابر مردم، حيا در نزد خود، هر كدام نقش موثرى در سالم سازى محيط دارند.
رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند:
«إستحيوا من اللّه حقّ الحياء» «1»
«به طور كامل از خدا حيا كنيد.»
اميرمؤمنان على عليه السلام مىفرمايد:
«من لا يستحيى من النّاس لم يستحيى من اللّه» «2»
«كسى كه از مردم حيا نمىكند از خدا حيا نمىكند.»
و نيز فرمودند:
«أحسن الحياء استحيائك من نفسك» «3»
«نيكوترين حيا، حياى از خودت مىباشد.»
قرآن و مساله حيا
در قرآن با تعبيرات گوناگون در مورد حيا سخن به ميان آمده مانند:
1- حيا در زبان، (انعام 108).
2- حيا در طرز سخن گفتن، (احزاب 32).
3- حيا در راه رفتن، (قصص 25).
4- حيا در شركت در مجالس مهمانى، (احزاب 53).
5- حيا در نگاه كردن، (نور 30 و 31).
6- حيا در امور اقتصادى، (بقره 273).
7- حيا در ورود به منازل، (نور 59 و 58).
كوتاه سخن آنكه: اگر آنگونه كه اسلام فرموده به صفت نيك حيا در تمام ابعادش توجه شود و عملًا رعايت گردد موجب پاكسازى محيط مىگردد، چنانكه شكستن مرز حيا زمينهساز و گسترش دهندهى فساد محيط خواهد بود.
__________________________________________________
(1). مصباح الشريعه، ص 86
(2). ميزان الحكمة، ج 2 ص 566
(3). ميزان الحكمة، ج 2 ص 566
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
ج- بىتفاوتى و تماشاچى بودن
يكى ديگر از عواملى كه به فساد محيط دامن مىزند، و موجب تشويق گناه در جامعه مىشود، اين است كه مردم در برابر گناهانى كه در محيط انجام مىشود بىتفاوت و تماشاچى باشند.
اسلام با دستور دقيق و گسترده دو فريضهى مهم «امر به معروف و نهى از منكر» و دو وظيفه عميق «تولّى و تبرّى» و جهاد و دفاع به پيروان خود دستور مىدهد كه نسبت به جامعه و رويدادهاى آن تماشاچى و بىتفاوت نباشند، بلكه با نظارت دقيق در صحنه حضور يابند و از هر گونه فساد جلوگيرى نمايند و به گسترش نيكىها همت گماردند. «1» و در عقيده و عمل به يارى دوستان خدا «تولّى» بپردازند. و از دشمنان خدا بيزارى «تبّرى» جويند.
تولّى يعنى عشق به خوبان ورزيدن و تاييد عملى راه آنان، كه در راستاى پاكى محيط در دراز مدت بسيار عميق و گسترده و نتيجه بخش خواهد بود.
تبرّى يعنى قهر و بىاعتنايى با فاسقان و ستمگران.
__________________________________________________
(1). در فصلهاى اين كتاب درباره امر به معروف و نهى از منكر سخن گفتهايم
اين دستورات بزرگ اسلامى هر فرد مسلمان را از بىتفاوتى و تماشاچى بودن نهى مىكند و با تاكيد از آنها مىخواهد كه در برابر گناه ايستادگى كنند و براى جلوگيرى از آن در صحنه حضور يابند و تا آخرين حد امكان در راستاى پاكسازى محيط كوشا و جدى باشند.
د- رضايت به گناه
رضايت به گناهِ گنهكار و خاموشى در برابر گناه نيز از عوامل زمينهساز اجتماعى گناه است و نقش به سزايى در پيدايش و استمرار گناه دارد.
خداوند به يهوديان زمان پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله كه به پيامبر كُشى اجدادشان راضى بودند مىفرمايد، «شما قاتل هستيد!» چنانكه اين مطلب در آيه 183 آل عمران آمده است.
امام صادق عليه السلام آنانرا كه در عصر ايشان به قتل امام حسين عليه السلام در كربلا خشنود بودند قاتل معرفى كرد و با استناد به آيه مذكور فرمود: رضايت به قتل، انسان را در صف قاتلين قرار مىدهد. «1»
در جريان كشتن ناقهى صالح با اينكه قاتل يك نفر بود خداوند همه قوم ثمود را مشمول عذاب نمود و كشتن ناقه را به همهى آنها نسبت داده و فرمود: «فَعَقَروها» «2»
اميرمؤمنان على عليه السلام در تبيين اين موضوع مىفرمايد:
«و انّما عَقَر ناقَةَ ثمودَ رجلٌ واحد فعَمَّهم اللّه بالعذاب لَمّا عَمّوه بالرِّضا»
«ناقهى صالح را يك نفر از پاى درآورد اما خداوند همهى آن قوم را مجازات كرد چرا كه همه به آن راضى بودند.»
__________________________________________________
(1). وسائل الشيعه، ج 11 ص 412 و 509
(2). هود/ 65، شعراء/ 157 و شمس/ 14
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
روايات در اين باره بسيار است به عنوان نمونه به ذكر سه روايت مىپردازيم:
1- اميرمؤمنان على عليه السلام فرمودند:
«الراضى بفعل قوم كالداخل فيه معهم و على كل داخل فى باطل اثمان اثم العمل به و اثم الرضا به» «1»
«آنكس كه به كار جمعيتى راضى باشد همچون كسى است كه در كار آن قوم دخالت و شركت دارد و آنكس كه در كار باطل دخالت دارد دو گناه مىكند: يكى گناه عمل و يكى گناه رضايت به گناه.»
2- رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند:
«هرگاه گناهى در زمين پديدار شود آنكس كه در كنار گناه ناظر و حاضر است ولى از آن متنفر مىباشد مانند كسى است كه از آن گناه غايب است. و كسى كه از گناه غايب (و دور) است ولى به آن خشنود و راضى است مانند كسى است كه در انجام آن گناه حاضر و شريك است.» «2»
3- در بعضى از زيارتنامهها از جمله در زيارت اربعين مىخوانيم:
«لَعن اللّه امّة سَمِعت بذلك فَرضيَتْ به»
«خدا لعنت كند امتى را كه جريان قتل تو را شنيد و به آن راضى شد.»
__________________________________________________
(1). نهج البلاغه، حكمت 154، وسائل الشيعه، ج 11 ص 411
(2). نهج الفصاحه، حديث 223، وسائل الشيعه، ج 11 ص 410
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
ه- كمك به گناه و ظلم
يكى از زمينههاى اجتماعى كه باعث گسترش گناه مىگردد اعانت بر ظلم است چرا كه كمك به ظالم و گنهكار در جهت گناهش او را نيرومندتر و گستاختر مىنمايد و همين اساس گسترش گناه و پيدايش گناهان ديگر خواهد شد، مثلًا بىحجابى يكى از گناهان اجتماعى است كه اگر افراد ديگر كمك به موضوع بىحجابى كنند، هرگونه كمك باشد، باعث گسترش آن شده و به صورت عادى در همه جا رخنه خواهد كرد، خود اين گناه نيز باعث كمك به گناهان ديگر است.
اسلام شديداً از كمك به گناه و بخصوص اعانت ظالم نهى كرده است و در اين زمينه هشدارهاى موكد نموده است.
اينك به آيات قرآن در اين رابطه توجه كنيد:
«تَعاونوا علىَ البِرّ و التّقوى وَ لا تَعاونوا عَلى الاثمِ و العُدوان» «1»
«در كارهاى نيك و تقوى يكديگر را يارى كنيد و هرگز در راه گناه و تعدى همكارى نكيند.»
براستى اگر در جامعه، همكارى در كارهاى نيك و مثبت و سازنده باشد و از همكارى در گناه و ستم خوددارى شود بخش بسيار مهمى از نابسامانىها، سامان مىيابد واز گناهان بسيارى جلوگيرى به عمل مىآيد.
«و لا تَركَنوا الَى الّذينَ ظلموا فتَمسّكم النّار» «2»
«بر ظالمان تكيه نكنيد كه موجب مىشود آتش دوزخ شما را فراگيرد»
يعنى هرگونه تمايل، همكارى، دوستى و اظهار رضايت به ظالمان جرم است و از آن برحذر باشيد و هرگونه پيوند خود را با آنها قطع كنيد.
«فلا تَقْعُد بعد الذِّكرى مع القَوم الظّالِمين» «3»
«بعد از توجه با قوم ستمگر منشين.»
__________________________________________________
(1). مائده/ 2
(2). هود/ 113
(3). انعام/ 68