(آيه 5)- سپس براى تثبيت اين واقعيت كه خدا هيچ نيازى به مخلوقات ندارد، و نيز براى بيان نشانه‏هائى از توحيد و عظمتش مى‏فرمايد: «آسمانها و زمين را به حق آفريد» (خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ).

حق بودن آنها دليل بر اين است كه هدفى بزرگ در كار بوده كه آن چيزى جز تكامل موجودات، و در پيشاپيش آنها انسان، و سپس منتهى شدن به رستاخيز نيست.

بعد از بيان اين آفرينش بزرگ به گوشه‏اى از تدبير عجيب و تغييرات حساب شده و نظامات شگرف حاكم بر آنها اشاره كرده، مى‏گويد: «شب را بر روز مى‏پيچد و روز را بر شب» (يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهارِ وَ يُكَوِّرُ النَّهارَ عَلَى اللَّيْلِ).

نكته لطيفى كه در اين تعبير قرآنى، نهفته اين است كه زمين كروى است و به دور خود گردش مى‏كند و بر اثر اين گردش، نوار سياه شب و نوار سفيد روز دائما گرد آن مى‏گردند، گوئى از يكسو نوار سفيد بر سياه و از سوى ديگر نوار سياه بر سفيد پيچيده مى‏شود.

به هر حال قرآن مجيد در مورد نظام «نور» و «ظلمت» پيدايش شب و روز تعبيرات گوناگونى دارد كه هر كدام به نكته‏اى اشاره مى‏كند و از زاويه خاصى به آن مى‏نگرد.

سپس به گوشه ديگرى از تدبير و نظم اين جهان پرداخته، مى‏گويد:

«و خورشيد و ماه را مسخر فرمان خويش قرار داد كه هر كدام تا سر آمد معينى به حركت خود ادامه مى‏دهند» (وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى).

نه خورشيد در حركتى كه به گرد خود دارد، يا حركتى كه با مجموع منظومه شمسى به سوى نقطه خاصى از كهكشان پيش مى‏رود كمترين بى‏نظمى از خود نشان مى‏دهد، و نه ماه در حركت خود به دور زمين و به دور خودش، و در همه حال سر بر فرمان او دارند، «مسخر قوانين آفرينش» اويند، تا سر آمد عمرشان به وضع خود ادامه مى‏دهند.

در پايان آيه به عنوان تهديد مشركان در عين گشودن راه بازگشت و لطف و عنايت مى‏فرمايد: «آگاه باشيد كه او قادر و آمرزنده است»! (أَلا هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ).

به مقتضاى عزت و قدرت بى‏انتهايش هيچ گنهكار و مشركى نمى‏تواند از چنگال عذابش بگريزد، و به مقتضاى غفاريتش پرده بر روى عيوب و گناهان توبه كاران مى‏افكند و آنها را در سايه رحمتش قرار مى‏دهد.