(آيه 12)- بعد به استدلال روشنى براى مسأله توكل، پرداخته و مى‏گفتند:

«چرا ما بر «اللّه» توكل نكنيم (و در همه مشكلات به او پناه نبريم؟ چرا ما از قدرتهاى پوشالى و تهديدها بترسيم) در حالى كه او ما را به راههاى سعادتمان هدايت كرده» (وَ ما لَنا أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَ قَدْ هَدانا سُبُلَنا).

و سپس چنين ادامه مى‏دادند: اكنون كه تكيه گاه ما خداست، تكيه گاهى شكست ناپذير مافوق همه چيز «بطور قطع، ما در برابر تمام آزار و اذيتهاى شما ايستادگى و شكيبايى خواهيم كرد» (وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلى‏ ما آذَيْتُمُونا).

و بالاخره گفتار خود را با اين سخن پايان مى‏دادند كه: «و همه توكل كنندگان بايد تنها بر اللّه توكل كنند» (وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ).

منظور از «توكل» اين است كه در برابر عظمت مشكلات، انسان احساس حقارت و ضعف نكند، بلكه با اتكاى بر قدرت بى‏پايان خداوند، خود را پيروز و فاتح بداند، و به اين ترتيب توكل اميد آفرين، نيروبخش و تقويت كننده، و سبب فزونى پايدارى و مقاومت است.

(آيه 13)- برنامه و سرنوشت جباران عنيد: همان گونه كه راه و رسم افراد بى‏منطق است، هنگامى كه به ضعف و ناتوانى گفتار و عقيده خود آگاه شدند، استدلال را رها كرده، و تكيه به زور و قدرت و قلدرى مى‏كنند در اينجا نيز مى‏خوانيم هنگامى كه پيامبران منطق متين و رساى خود را- كه در آيات قبل گذشت- بيان كردند. «كافران (لجوج و بهانه‏جو)، به پيامبران خود گفتند: سوگند ياد مى‏كنيم كه شما را از سرزمينمان خارج مى‏سازيم، مگر اين كه به آيين ما (و بت پرستى) باز گرديد»! (وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ أَرْضِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنا).

اين مغروران بى‏خبر، گويى همه سرزمينها را مال خود مى‏دانستند و براى پيامبرانشان حتى به اندازه يك شهروند حق قائل نبودند و لذا مى‏گفتند: «أَرْضِنا» (سرزمين ما!) در حالى كه خداوند زمين و تمام مواهبش را براى صالحان آفريده است.

سپس اضافه مى‏كند: «در اين حال، پروردگار (به پيامبران دلدارى و اطمينان خاطر مى‏داد و) به آنها وحى فرستاد كه: ما ظالمان را هلاك مى‏كنيم» (فَأَوْحى‏ إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ).

بنابراين از اين تهديدها هرگز نترسيد و كمترين سستى در اراده آهنين شما راه نيابد.