(آيه 7)- سپس اضافه مى‏كند: «و (اين را هم به خاطر بياوريد) كه پروردگار شما اعلام كرد اگر شكر نعمتهاى مرا به جا آوريد من بطور قطع نعمتهاى شما را افزون مى‏كنم و اگر كفران كنيد عذاب و مجازات من شديد است» (وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ).

اين آيه ممكن است دنباله كلام موسى به بنى اسرائيل باشد و نيز ممكن است يك جمله مستقل و خطاب به مسلمانان بوده باشد، ولى به هر حال از نظر نتيجه چندان تفاوت ندارد و به عنوان درسى سازنده براى ما در قرآن مجيد آمده است.

شكر مايه فزونى نعمت و كفر موجب فناست- بدون شك خداوند در برابر نعمتهايى كه به ما مى‏بخشد نيازى به شكر ما ندارد، و اگر دستور به شكرگزارى داده آن هم موجب نعمت ديگرى بر ما و يك مكتب عالى تربيتى است.

حقيقت شكر تنها تشكر زبانى نيست، بلكه شكر داراى سه مرحله است نخستين مرحله آن است كه به دقت بينديشيم كه بخشنده نعمت كيست؟ اين توجه و ايمان و آگاهى پايه اول شكر است، و از آن كه بگذريم مرحله زبان فرا مى‏رسد، ولى از آن بالاتر مرحله عمل است، شكر عملى آن است كه درست بينديشيم كه هر نعمتى براى چه هدفى به ما داده شده است آن را در مورد خودش صرف كنيم كه اگر نكنيم كفران نعمت كرده‏ايم.

و از اينجا رابطه ميان «شكر» و «فزونى نعمت» روشن مى‏شود، چرا كه هرگاه انسانها نعمتهاى خدا را درست در همان هدفهاى واقعى نعمت صرف كردند، عملا ثابت كرده‏اند كه شايسته و لايق‏اند و اين لياقت و شايستگى سبب فيض بيشتر و موهبت افزونتر مى‏گردد.

(آيه 8)- اين آيه تأييد و تكميلى است براى بحث شكرگزارى و كفران كه در آيه قبل گذشت، و آن در ضمن سخنى از زبان موسى بن عمران نقل شده است، مى‏فرمايد: «و موسى به بنى اسرائيل يادآور شد كه اگر شما و تمام مردم روى زمين كافر شويد (و نعمت خدا را كفران كنيد هيچ زيانى به او نمى‏رسانيد) چرا كه او بى‏نياز و ستوده است» (وَ قالَ مُوسى‏ إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ).

در حقيقت شكر نعمت و ايمان آوردن به خدا مايه افزونى نعمت شما و تكامل و افتخار خودتان است و گر نه خداوند آنچنان بى‏نياز است كه اگر تمام كائنات كافر گردند، بر دامان كبريايى او گردى نمى‏نشيند.