توجه به اين حقيقت لازم است كه : حضور دائمى در محضر مبارك او و قدم نهادن در هر كارى و حركت به سوى هر برنامه اى و غافل نبودن از او و بى خبر نماندن از حضرتش در آنى از آنات و وقتى از اوقات و انجام هر عبادتى كه انسان نسبت به آن مكلّف است و پرداختن به هر عمل خيرى و هرگونه خدمت مثبتى به مردم به قصد تحصيل خوشنودى او ، « ذكر » است .
هنگامى كه خانه ى دل ، مظهر مفاهيم و معانى اسماء و صفات حضرت محبوب شود ، و آثار اين مفاهيم و معانى در روح و نفس و اعضاء و جوارح ظاهر گردد ، محبّتى عطرآگين و عشقى آتشين ، كه ميوه ى شيرين معرفت به مفاهيم اسماء و صفات است ، سراسر خانه ى دل را به تصرف خود در مى آورد و جلوه ى ( أَشَدُّ حُبّاً لِلّهِ )(بقره : 165) همه ى وجود انسان را محاصره مى كند و آدمى را در گروه ( رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَلا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللّهِ )(نور : 37) كه مقامى جامع و كامل است قرار مى دهد و بر كرسى خلافت و جانشينى از خدا مى نشاند و لذت و شيرينى مقام قرب را به انسان مى چشاند .
در اين جايگاه رفيع است كه انسان از دسترس هر شيطان اغواگرى مصون است و هيچ چيز قدرت منصرف كردن انسان را از خدا ندارد و آدمى در اين عرصه گاه نورانى جز خدا نمى شناسد و جز خدا نمى بيند و جز خدا نمى خواهد و جز خدا نمى داند و جز خدا نمى يابد .
امام علی (ع)، اسوه ى عاشقان با همه ى وجود مترنّم به اين ترانه ى عاشقانه بود :
ما رَأيْتُ شَيئاً إلاّ وَرَأيتُ اللّهَ قَبْلَهُ وَمَعَهُ وَبَعْدَهُ .
« چيزى را نديدم مگر آنكه پيش از آن و همراه آن و بعد از آن خدا را ديدم » .
و تربيت شده ى دامن معرفت و بصيرتش، حضرت سيد الشهداء (عليه السلام) در اوج تشنگى و گرسنگى و در حالى كه همه ى مصائب او را محاصره كرده بود ، در ميان گودال ، در كنار هفتاد و يك بدن قطعه قطعه و با شنيدن ناله ى جانسوز زنان و دختران اهل بيت (عليهم السلام) صورت خون آلود بر پيشگاه محبوب بر خاك مى گذارد و مى گويد :
إلهى ! رضاً بِقَضائِكَ صَبراً عَلى بَلائِكَ تَسليماً لاِمْرِكَ لا مَعبُودَ لِى سِواكَ . . . .
« خدايا ! به قضاى تو خوشنود و راضيم ، بر آزمايش و بلايت صابرم ، در برابر فرامينت تسليمم ، براى من معبودى جز تو وجود ندارد » .
---پایان قسمت " اَللَّهُمَّ إِنِّى أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِذِكْرِكَ "---