گاهى، البته اين جمله را قرآن براى معاد گفته است اما نمونهاش در اصل مذهب مىتوانيم بگوييم، بگوييم گاهى وقتها انسان براى گريز از مسئوليت، مثلاً صبح در خواب در رختخواب است، صبح زود است چشمهايش را باز مىكند، مىخواهد بلند شود و نماز بخواند از طرفى هم ميل دارد كه بخوابد براى اينكه كلاه سر وجدان خودش بگذارد و بخوابد مىگويد حالا معلوم نيست كه صبح شده باشد فلانى هم كه اذان مىدهد شايد اشتباه كرده باشد. مىگويد فلانى اشتباه كرده است تا يك خورده ديگه بخوابد، اين را مىگويند مىخواهد راه جلوى خودش باز كند، گاهى براى اينكه گريز از مسئوليت باشد.
گاهى نارسايى مكتبهاست باعث بى توجهى می شود. يك مثل بزنم شما گاهى گرسنه مىشوى و مىروى در بيرون غذا مىخورى، يكبار، دوبار، سه بار بيرون غذا مىخورى، دو، سه دفعه هم تصادفاً مريض مىشوى به دو سه منطقه كه مراجعه كردى و هر بار مريض شدى تصميم مىگيرى، البته زمان قديم بود كه مراعات بهداشت را نمىكردند بعضى هايشان، تصميم مىگيرى ديگه غذاى بيرون را نخورى. گاهى انسان وارد مىشود ميل به اين دارد كه برود و آشنا پيدا كند با اين مكتب، نگاه مىكند مىبيند اين مكتب رسا نيست نارسا است، يك مكتب ديگه بزنم شايد آموزشش بيشتر باشد. شما يقه پيراهن را مىدانى چند است، فرض كنيد چهل و دو، مىروى مغازه مىگويى داداش پيراهن چهل و دو دارى؟ نه، رد مىشوى ديگه نمىروى همه پيراهنها را بپوشى و بگويى اينها به درد من نمىخورد، چون يقه خودت را مىدانى چند است تا پرسيدى چهل و دو، نه، چهل و دو، نه، ده تا پيراهن دوزى مىپرسى چهل و دو مىگويند نه، رد مىشوى، براى اينكه اينها هيچ كدام با گردن شما تطبيق نمىكند.
ما حساب كنيم ببينيم خودمان چى هستيم، ما انسان هستيم، سراغ اين مكتب مىروى، شروع مىكنيم در يك مكتب خانه را زدند، - آقا شما چه غذاى و چه فكرى براى ما تهيه كردهاى، مىگويد: بنده ديد اقتصادى دارم فقط، بُعد اقتصادى را در نظر مىگيرم، مىبينم بُعد اقتصادى يك جزء من است كل من نيست، يقه من چهل و دو است و اين يقهاش دوازده است.
دوازده با چهل و دو تطبيق نمىكند. يك مكتب ديگه، شما چه مىگوييد؟ - مىگويد: من فقط اصالت را به انسان مىبينم اين هم باز نارسا است. مذهبهاى كه تحريف شده، شما چى مىگوييد؟ مىبينيم در مذهبها و در مكتبها يك سرى نارسايىهاى و يا محدود هستند يك سرى هايشان و يا تحريفهايى شده است بخاطر نارسايى هايى كه هست و يا بخاطر تحريف هايى كه هست انسان اعراض مىكند. پس گاهى انسان گريز از مذهب پيدا مىكند بخاطر وجود نارسايى. شما وارد يك جلسهاى مىشوى مىبينيد كسى كه صحبت مىكند در آن جلسه مقالهاش خوب نبود دفعه ديگه بخواهد مقاله بخواند بلند مىشوى و مىروى. سخنرانى من اگر خوب نبود دفعه ديگه شما سر كلاس من حاضر نمىشوى بنابراين نارسايى هم مسئلهاى است.
...