ازسلوك شهيد مدني چه خاطراتي داريد؟

شهيد مدني بسيار پايبند اصول بود. قبل از انقلاب يك شب در مسجد جامع بوديم. مداح آمد و شعري درباره امام خواند. به احتمال زياد شمسائي بود. او در ابياتش مقام امام را با امام حسين(ع) برابر كرد. هيچ كس عمق و شدت علاقه شهيد مدني به امام را انكار نمي‌كند. همه مي‌دانند كه ايشان فدائي امام بود، اما من از دور نگاه كردم و ديدم چهره آقاي مدني برافروخته شده است و گفت: « ميكروفون را براي من بياوريد.» ميكروفون را برايش بردند و گفت:«ضمن تشكر از اين آقا، اين جمله را اشتباه كرد. مقام امام حسين (ع) را نبايد با مقام امام يكسان كرد.» حتماً در مجلس ساواكي ها هم بودند و شايد اگر كس ديگري بود، صلاح نمي‌ديد اين حرف را بزند، ولي شهيد مدني در اصول با هيچ كس رو در بايستي نداشت. ايراد را تذكر مي‌داد، بدون اينكه بخواهد چنين مصلحت ها ئي را به دليل شرايط موجود رعايت كند. معتقد بود كه به هركس بايد در جايگاه خود ارج نهاد و نبايد به دليل علاقه به بزرگان آنان را در رديف ائمه اطهار(ع) قرار داد.
خاطره ديگري كه يادم مي‌آيد اين است كه يك روز راه پيمائي كرديم و آمديم نزديك ساختمان جهاد قرار بود سخنراني و نماز جماعت باشد. يك روحاني رفت و در جايگاه سخنراني كرد و در سخنراني‌اش گفت:«ما از دولت مي‌خواهيم زندانيان سياسي را آزاد كند.» آيت الله مدني نگذاشت جمله‌اش تمام شود و ميكروفون را گرفت:«اين آقا اشتباه كرد. ما اصلاً اين حكومت را قانوني نمي‌دانيم كه از او بخواهيم زندانيهاي سياسي را آزاد كند. ما خودمان آنها را آزاد مي‌كنيم.» بعد هم درآنجا نماز جماعت برگزار شد.
يک شب قبل از انقلاب در مسجد پيغمبر (ص)بوديم.