اگر دقت کنیم خلیفگان اموی و عباسی معمولاً*ائمه (علیهم*السلام) را زیر نظر و مراقبت شدید داشتند، و از تماس مردم با آنان جلوگیری می*کردند،*و سعیشان بر گمنام داشتن و ناشناخته ماندن آن بزرگواران بود، و لذا هر یک از ائمه (علیهم*السلام) همینکه تا حدودی در بلاد اسلامی نام آور می*شد توسط خلفا مقتول و مسموم می*گشت؛ با آنکه از یکسو پذیرش ولایتعهدی به اجبار بود، و از سوی دیگر پذیرش امام با شرایطی بود که در حکم نپذیرفتن می نمود، در عین حال شهرت این مسأله در سرزمینهای دور و نزدیک اسلام، و اینکه مأمون اعتراف کرده است که امام رضا (علیه*السلام) پیشوای امت و سزاوار خلافت است، و مأمون از ایشان خواسته خلافت را بپذیرند و ایشان نپذیرفته و باصرار مأمون ولایتعهدی را با شرایطی پذیرفته است؛ همین ها خود در ژرفای عمل به سود روش امام و شکستی برای سیاست خلیفگان بود... .
بسیار مناسب است که این جریان با جریان شورای تحمیلی از سوی خلیفه*ی دوم عمر، و شرکت امیرمؤمنان علی (علیه*السلام) در آن شوری مقایسه شود، و اتفاقا امام رضا (علیه*السلام) به شباهت این دو حادثه اشاره فرموده است.