-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
من هم نزديك رفتم و به در خيمه رسيدم ، سخن آنها را مى شنيدم ، اما آنها را نمى ديدم .
امام صادق عليه السلام از او پرسيد: از كجا آمده اى ؟ گفت : از نقطه دورى از يمن . امام فرمود: از فلان منطقه هستى ؟ جواب داد بله از همان جا هستم . امام پرسيد: فقط براى زيارت آمده اى و هيچ مقصود ديگرى نداشتى ؟ گفت : هيچ مقصودى نداشتم جز اينكه در كنار قبرش نماز بخوانم و او را زيارت كنم و بر او سلام و درود بفرستم و نزد خانواده ام بازگردم . امام صادق عليه السلام به او فرمود: در زيارت او چه چيزى را ملاحظه مى كنى ؟ گفت : بركت در جان ، خانواده ، فرزند، اموال ، معاش و برآورده شدن حوايجمان را ملاحظه مى كنم .
امام صادق عليه السلام فرمود: اى برادر يمنى ! دوست دارى فضلى از فضلش را بر تو بيفزايم ؟ گفت : بر من بيفزا اى فرزند رسول خدا! امام فرمود: زيارت ابا عبدالله عليه السلام معادل حج مقبولى است كه در ركاب پيامبر خدا به جا آورده شده باشد. آن مرد از اين سخن تعجب كرد. امام فرمود: به خدا سوگند، بله ، معادل دو حج مبرور و مقبول با رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم است . آن مرد شگفت زده شد. امام همچنان به تعداد افزود تا به سى حج رسيد و فرمود: برابر با سى حج مبرور مقبول در ركاب پيامبر خدا صلى الله عليه و آله است .
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
7 - زائر به واسطه زيارت حسين عليه السلام به ثوابى مى رسد كه فى نفسه وقوع آن غيرممكن است و آن اين است كه حج تو، همان حج پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم باشد. اين موضوع در روايتى از عايشه وارد شده است و ما قبلا آن را يادآور شديم .
8 - خداوند سوگند ياد كرده است كه هر كس او را زيارت كند، نااميدش نگرداند. اين مطلب در روايتى از ابن محبوب از ابو جعفر، امام باقر عليه السلام آمده است كه فرمود: حسين عليه السلام صاحب كربلا، مظلومانه ، لب تشنه و با غم و غصه به شهادت رسيد، و خداوند عزوجل به نفس خود سوگند ياد كرده است كه هر انسان غمزده ، گناهكار، تشنه لب و بيمارى كه به سوى حسين عليه السلام بيايد و در كنار قبر او دعا كند و به واسطه حسين بن على عليهما السلام به خداوند عزوجل تقرب جويد، غم و اندوه او را برطرف سازد، خواسته اش را برآورده كند، گناهانش را بيامرزد، به طول عمرش بيفزايد و به رزق و رويش گسترش دهد. اى صاحبان انديشه عبرت بگيريد!!
9- زيارت آن حضرت ويژگى خاصى دارد كه نهايت آرزوى هر انسانى است ، و آن اين است كه روايت شده ، چون خدا زائر حسين را ملاحظه نمايد كه شب زنده دار است و روز در رنج و زحمت مى باشد، به او نظرى مى افكند كه فردوس اعلى بر او واجب مى شود.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
10 - زيارت آن حضرت داراى تاءثيرات خاص است ، از جمله اين كه در روايت هاى متعدد آمده است كه اين كار عمر را افزايش مى دهد و به رزق و روزى مى افزايد. در زيارت عرفه نيز آمده است كه زيارت حسين عليه السلام موجب اطمينان در عقايد حقه و رفع شبهات مى شود كه اين اثر از هر اثر ديگرى كه متوقف بر آن است ، برتر و بالاتر است . همچنين زيارت آن حضرت بلاها و حوادث بد و مرگ هاى سوء را دفع مى كند. همچنين زيارت حسين عليه السلام موجب مى شود كه شخص در زمره كسانى واقع شود كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله ضمانت آنان را نموده است . در حدود پانزده حديث مطلبى به اين مضمون آمده است كه : رسول خدا تضمين كرده است كه هر كس حسين يا پدر يا برادر يا مادرش را زيارت كند، او را در قيامت ملاقات نمايد و او را از شدايد و امور هولناك آن روز نجات دهد.
11 - زيارت آن حضرت ، برتر از زيارت امام حى و زنده است . به عنوان مثال اگر امام صادق عليه السلام در قيد حيات بود و تو به خدمت ايشان مى رسيدى و با او سخن مى گفتى و ايشان با تو سخن مى گفت ، زيارت امام حسين عليه السلام در حال حاضر برتر از آن است . ابن ابى يعقوب نقل كرده است كه چون به ديدار امام صادق عليه السلام رفتم به ايشان عرض كردم : شوق ديدار شما رنج و زحمت را بر من هموار كرد. امام فرمود: به خدا شك نكن ، به ديدار كسى كه حق عظيم ترى نسبت به من بر تو دارد، نرفته اى . (اين فرمايش ايشان كه تو به ديدار كسى كه حق عظيم ترى نسبت به من بر تو دارد، نرفته اى ، براى من سنگين تر بود از اينكه به خدا شك نكن .)
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
پرسيدم : چه كسى بر من حق عظيم ترى از شما دارد؟ فرمود: حسين بن على عليهما السلام . اگر به زيارت حسين عليه السلام نايل شدى ، در كنار قبر ايشان دعا كن و رفع حاجت هايت را از خدا بخواه .
مطلب ديگر اينكه امام باقر عليه السلام به ديدار كسانى كه از زيارت قبر حسين عليه السلام باز مى گشتند، مى رفت . از حمران نقل شده است كه گفت : قبر حسين عليه السلام را زيارت كردم و چون بازگشتم ابو جعفر عليه السلام به پيش من آمد، عمر بن على بن عبدالله بن على نيز به همراه ايشان بود. ابو جعفر عليه السلام فرمود: بشارت باد بر تو اى حمران ! زيرا هر كس قبور شهداى آل محمد را به قصد قربت زيارت كند، تمام گناهانش آمرزيده مى شود و مانند روزى مى شود كه از مادر متولد شده است .
از جمله لطايف فضائل زيارت آن حضرت نيز اين است كه زائران آن حضرت هنگام ورود به بهشت داراى ويژگى خاصى هستند و مى بايست آنها چهل سال قبل از بهشت وارد آن شوند و همه چيز به زائر آن حضرت تبرك مى جويد و در نگاه به زائر آن حضرت اميد و آرزوى خير دارد.
از ديگر شگفتى هاى فضائل آن حضرت اين است كه تمام فضيلت هاى اين كار براى مردم بيان نشده است . در روايت صحيح وارد شده است كه اگر مردم مى دانستند زيارت حسين چه فضائلى دارد، از شوق ديدار ايشان جان مى دادند. و در روايت ديگرى است كه اگر مردم به فضيلت اين كار آگاه بودند از دورترين نقاط چهار دست و پا مى آمدند.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
2-باب دوم
اين باب درباره فضيلت خاص زيارت حسين عليه السلام است كه به خاطر امتياز و ويژگى كه دارد، به تنهايى آورده شده است و تشريح آن نياز به يك مقدمه دارد.
مقدمه : تمام آنچه درباره ثواب اعمال و خواص آنها گفته مى شود، فقط در بيان مقتضاى آن كارها و خواص آنها - آن طور كه بايد باشد - است . مثلا، مانند خواصى كه داروها دارند و هر كدام از آنها موانعى دارند كه مقتضاى آن را برطرف مى سازد، و اين مساءله خاصيت آن را نفى نمى كند. مثلا سكنجبين صفرا را از بين مى برد؛ اما اگر به خاطر وجود مانعى صفرا ايجاد نشود، منافاتى به اين امر ندارد و سكنجبين صفرا را از بين مى برد.
بنابراين تمام آنچه درباره فضائل ثواب اعمال و دعاها و كارهايى از اين قبيل گفته مى شود، ممكن است با مانعى برخورد كند كه خاصيت آن را از بين ببرد و دفع كند. و چه بسا آن مانع ، اثر آن كار يا دعا را به طور كلى از بين ببرد و يا مقدارى از آن باقى بماند؛ و به همين خاطر، حالت مردم در هنگامى كه محشور مى شوند با هم متفاوت است . ممكن است آنهايى كه مقدارى ايمان دارند آن اعمال ، آنها را در همان حال اول احتضار نجات دهد و چه بسا پس از عذاب احتضار نجات يابد و ممكن است پس از مدتى عذاب در برزخ و يا بعد از برزخ و يا اول حشر نجات يابد و چه بسا در طى روز قيامت و در يكى از مواقف آن نجات پيدا كند؛ و همچنين ممكن است مانع غلبه پيدا كند و به خاطر سلب ايمان از شخص ، هيچكدام از موارد فوق تحقق پيدا نكند و شخص براى هميشه گرفتار آتش جهنم بشود. پناه به خدا مى بريم . اين سخن و حكم درباره تمام اعمال و ثواب ها صادق است . حال ، پس از ذكر اين مقدمه بدان كه :
زيارت حسين عليه السلام فضيلت خاصى دارد كه برتر از همه فضائل است و آن عبارت از اين است كه اگر موانعى كه ذكر آنها رفت محقق شود، امكان از بين رفتن همه تاءثيرات زيارت وجود ندارد، زيرا راه هاى نجات پيدا كردن به واسطه آن و مواقف آن بسيار است . و هر گاه مانعى در مقابل تاءثير آن ايجاد شود، مقتضاى ديگرى براى تاءثير ديگرى ايجاد مى شود و در صورتى كه براى آن هم مانعى ايجاد شود يا مقتضاى آن باطل شود، مقتضاى ديگرى تحقق پيدا مى كند.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
توضيح مطلب اين گونه است : تمام اعمال نجات بخش را خداوند مقرر فرموده است كه ظهور اثرشان داراى مقام خاصى از حالت هاى نشاءت برزخى و محشرى باشد. و چون مانعى ، از ظهور اثر در محل مقرر جلوگيرى كند، بناچار اثر به طور كلى باطل مى شود و در مرتبه و مقام ديگرى در مواطن احتياج ظاهر نمى شود، اما اثر زيارت امام حسين عليه السلام باطل نمى شود و هر گاه گناهان مانع از تاءثير آن در محلى گردد، در محلى ديگر ظاهر مى شود و اين معنا از زمان احتضار تا بعد از انقضاى روز قيامت و قرار گرفتن هر يك از آمرزيده شدگان يا معذبان در جاى خودشان ، ادامه دارد.
مجموعه روايات مربوط به فضيلت زيارت آن حضرت ، دال بر اين مطلب است . همچنين در روايتى از امام حسين عليه السلام به اين مطلب اشاره شده است كه بعدا آن را خواهيم آورد. كما اينكه جابر بن عبدالله انصارى هنگامى كه عازم زيارت ابا عبدالله عليه السلام در روز اربعين شد و آن حضرت را به شيوه خاصى زيارت كرد، اين مطلب را بيان كرده است و بعد در فضيلت آن مطالبى گفته است از جمله اينكه : اگر پاى دوستدار و زائر آن حضرت به خاطر گناهانى در موقعيتى بلغزد، براى او قدم ديگرى در مقام ديگرى ثابت مى شود.
بنابراين مى توان گفت : - بنا به دلايلى كه ذكر شد - بر زيارت زائر حسين عليه السلام آثار و فضائل ثابتى مترتب مى شود، كه در نتيجه شخص زائر مانند روزى كه از مادر متولد شده ، از دنيا مى رود و به واسطه آن به عالى ترين درجات در اعلى عليين مى رسد و يا از ((كروبيان )) مى شود و اگر كثرت گناهان مانع از دستيابى به اين مراتب و درجات بشود و زائر گناهكار از دنيا برود، اين اميدوارى هست كه به واسطه زيارت حسين عليه السلام ، هنگام مرگ و در همان حيات برزخى اش امر او اصلاح گردد، و اگر اين كار به دليلى و به خاطر عظمت گناهان زائر به تاءخير افتد، اميد آن داريم كه حسين عليه السلام در دوران برزخ شخص زائر، به ملاقات او برود، و تاءخير و تعجيل در دوران برزخ ، بر حسب آنچه در قابليت ها و موانع مقرر گرديده ، مى باشد.
و اگر قابليت اين كار را در دوران برزخ نداشته باشد و موانع مقرر شديد باشد و شخص زائر در تمام دوران برزخش معذب واقع شود، وقتى مردم محشور مى شوند و پيامبر صلى الله عليه و آله به همراه جبرئيل عليه السلام بيايند و بر چهره اهل محشر با دقت بنگرند تا زائران حسين عليه السلام را انتخاب نمايند - زائران امام با نشانى از نور كه بر پيشانى دارند و نوشته شده اين زائر قبر بهترين شهدا است ، شناسايى مى شوند - هر كس چنين نورى بر چهره دارد، دست او را بگيرند و او را از سختى هاى قيامت و عذاب آن نجات دهند. و اگر در شخص چنين قابليتى هم نبود و ظلمت گناهان ، آن نشان از نور و نوشته را از پيشانى محو كرده باشد و در ميان اهل محشر مبتلا باقى بماند، اميد به نجات او، از راه ديگرى وجود دارد و آن اين است كه در روز قيامت خطاب مى آيد كه شيعه آل محمد در كجاست ؟ آنگاه گردن هايى از ميان مردم كشيده مى شود كه جز خدا آنها را شمارش نمى كند.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
سپس ندا مى آيد زائران قبر حسين بن على كجا هستند؟ در آن هنگام مردمى بپا مى خيزند، آنگاه به آنها گفته مى شود، دست كسانى را كه دوست داريد بگيريد و وارد بهشت بشويد. شخص زائر دست هر كس را كه دوست دارد، مى گيرد، تا جايى كه كسى به او مى گويد، من روزى براى تو، فلان كار را كردم ، كه دست او را هم بدون هيچ مانعى مى گيرد.
اگر حتى در تو چنين قابليتى هم نبود و تو شايستگى آن را نداشتى كه دستت را بگيرند، اميد آنكه از طريق ديگرى نجات پيدا كنى وجود دارد و آن هنگامى است كه نداى خاص ديگرى مى آيد. در حديث معتبر از امام صادق عليه السلام آمده است كه فرمود: چون روز قيامت شود، منادى ندا دهد كه زائران حسين بن على كجا هستند؟ آنگاه گردن هايى از ميان مردم كشيده مى شود كه جز خداوند آنها را شمارش نمى كند، سپس از آنها مى پرسند، شما از زيارت قبر حسين چه قصد و چه منظورى داشتيد؟ در جواب مى گويند: اى خدا! اين كار را به خاطر عشق به پيامبر خدا و على و فاطمه عليهم السلام از امام حسين عليه السلام به خاطر اعمالى كه درباره ايشان مرتكب شدند، انجام داديم . به آنها گفته مى شود: محمد و على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام اينجا هستند، به آنها ملحق شويد، شما در درجاتشان با آنها هستيد، به زير لواى رسول خدا صلى الله عليه و آله درآييد. اين پرچم در دست حضرت على عليه السلام مى باشد و زائران از هر طرف در زير آن قرار مى گيرند.
اى گناهكاران ! اگر از زائران حسين عليه السلام هستيد و اين شايستگى را از دست داده ايد كه پيامبر صلى الله عليه و آله و جبرئيل عليه السلام به سوى شما بيايند و دست شما را بگيرند و از شدايد و سختى ها نجات دهند، و اگر كسى دست شما را نگرفت تا وارد بهشت بشويد و حتى اگر قابليت اين را نداشتيد كه به اين پيام پاسخ دهيد و برخيزيد و به زير آن پرچم درآييد، باز هم از آثار زيارت حسين عليه السلام و توسل به آن حضرت نااميد نشويد و منتظر نجات و رهايى در حالت ديگرى باشيد كه در محشر واقع مى شود، كه همان حالت رجاى عظيم مى باشد. بيان مطلب چنين است : حضرت فاطمه سلام الله عليها نسبت به محبانش در محشر كيفيت خاصى دارند و براى ايشان لباس مخصوصى است به نام ((حلة الكرامة )) كه با آب حيوان آميخته شده و بر روى آن ، هزار لباس از لباس هاى بهشتى است و بر روى آن با خط سبز نوشته شده است . همچنين قبه اى از نور الهى بر بالاى سر دارند كه ظاهرش از باطنش و باطنش از ظاهرش پيداست و تاجى از نور دارند كه 70 ركن است و هر ركنى مزين به در و ياقوت است و مانند ستاره درخشان نورافشانى مى كند و هنگام ورود به محشر، سوار بر شترى از شترهاى بهشتى است كه آن شتر از هر جهت مزين شده و جبرئيل عليه السلام آن را مى راند و با صداى بلند خطاب مى كند: نگاه هاى خود را بركشيد تا فاطمه دختر پيامبر بگذرد. استقبال كنندگان آن حضرت نيز داراى ويژگى خاصى هستند و از بهشت مى باشند.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
در روايت است كه دوازده هزار حورى كه قبل از آن از كسى استقبال نكرده اند، به استقبال حضرت فاطمه مى آيند. هر يك از اين حوريان مشعلى از نور به دست دارند و تاجى از جواهر به سر. سپس مريم دختر عمران به همراه هفتاد هزار حورى از ايشان استقبال مى كند. بعد مادرش خديجه سلام الله عليها در ميان هفتاد هزار فرشته كه هر يك در دست خود پرچم هايى دارند كه بر روى آنها الله اكبر نوشته شده ، از ايشان استقبال مى كند. بعد نوبت به حوا و آسيه مى رسد كه با هفتاد هزار فرشته به استقبال مى آيند.
محل جلوس آن حضرت نيز ويژگى خاصى دارد؛ منبرى از نور براى ايشان برپا مى شود كه هفتاد پله دارد، و در ميان پله ها ملائكه به صف ايستاده اند؛ و در روايت هاى بسيار آمده است كه با خود لباسى آغشته به خون دارند، و در برخى از روايات آمده كه با خود پيراهن حسين عليه السلام را كه آغشته به خون اوست ، دارند.
نحوه دادخواهى آن حضرت نيز به شيوه خاصى است . آن حضرت در وسط زمين محشر مى گويد: اى خدا! حسن و حسين را به من بنمايان ! حسين عليه السلام در حالى كه ايستاده و سر در بدن ندارد و از رگ هايشان خون جارى است براى ايشان نمايان مى شود، چون حسين عليه السلام را اين گونه مى بيند فريادى مى كشد و از روى شتر به زمين مى افتد. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هنگام بيان اين مطلب فرمود: من نيز به خاطر فاطمه فرياد مى زنم و ملائكه نيز به همان خاطر فرياد مى زنند. در برخى از روايات است كه حسين عليه السلام در حالى كه سر خود را در دست دارد، مى آيد و چون فاطمه عليها السلام او را مى بيند، چنان فريادى مى زند كه تمام ملائكه مقرب و پيامبران مرسل و مؤ منان گريه مى كنند. سپس فاطمه شروع به دادخواهى مى كند و پيراهن حسين عليه السلام را روى دست مى گيرد و مى گويد: خدايا! اين پيراهن فرزندم حسين است .
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
چنين خصوصيتى از خصايص حسين عليه السلام است ؛ چرا كه روز قيامت ، روز جزاى اعمال مى باشد، امام حسين عليه السلام به تنهايى مى ايستد در حالى كه سر در بدن ندارد و از رگ هايش خون مى ريزد، همان طور كه در دنيا واقع شد؛ و اين صحنه قلب زهراء سلام الله عليها را مى سوزاند و پيراهن را به عنوان دليل و حجت قرار مى دهد، يا به خاطر اينكه آثار پارگى به وسيله شمشيرها، نيزه ها و تيرها در آن وجود دارد و يا به آن خاطر كه آن را از بدن مبارك حسين عليه السلام به غارت بردند؛ كه اين كار فجيع تر از زخم هاست . در آن هنگام خداوند از قاتلان حسين عليه السلام و فرزندان آنها و فرزندان فرزندان آنها كه نسبت به اعمال پدرانشان راضى بوده اند، انتقام مى گيرد. سپس شعله سياهى از جهنم زبانه مى كشد و آنها را مى بلعد، آن طور كه پرنده ، دانه را مى چيند و گرفتار عذابى مى شوند كه در جهنم براى آنها تدارك ديده شده است . آنگاه حضرت فاطمه شفاعتشان داراى ويژگى خاصى است - كه ما اين حديث را به همين منظور ذكر كرديم و اينجاى مطلب منظور ماست كه - خطاب به ايشان گفته مى شود: يا فاطمه ! حاجت خود را بخواه . مى گويد: خداى من ! شيعيان مرا درياب . خداوند مى فرمايد: آنها را آمرزيدم . حضرت فاطمه مى گويد: اى خدا! شيعيان فرزندم را هم درياب . خداوند مى فرمايد: آنها را هم آمرزيدم . حضرت زهراء عرض مى كند: شيعيان شيعيان مرا هم درياب . از جانب خدا خطاب مى رسد: حركت كن ، هر كس به تو متوسل شود، با تو است . حضرت به راه مى افتد و همه آنها برمى خيزند و به همراه ايشان حركت مى كنند.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
پس اى كسانى كه قبر فرزند فاطمه سلام الله عليها را زيارت كرده ايد و آن حضرت را با گريه بر فرزندش كمك و يارى نموده ايد! اگر اين شايستگى را نيافتيد كه پيامبر دست شما را بگيرد و نجات دهد و يا هنگامى كه منادى ندا مى دهد، نتوانستيد برخيزيد، بدانيد كه در چنين حالتى و هنگام شفاعت فاطمه ، در عذاب و سختى ها باقى نمى مانيد، زيرا آنگاه كه فاطمه خطاب به خدا مى گويد شيعيان مرا درياب ، شامل حال شما مى شود و اگر اين خطاب شامل حال شما نشود، آنگاه كه از خدا مى خواهد شيعيان شيعيان او را هم بيامرزد، شامل شما خواهد شد. مگر نه اين است كه تو حداقل يكى از شيعيان آن حضرت را دوست دارى . حتى اگر اين حالت هم شامل تو نشود؛ اين فرمايش حضرت حق به فاطمه سلام الله عليها كه هر كس به تو متوسل شود، با تو است ، شامل حالت خواهد شد. و چه توسلى محكمتر از زيارت فرزندش حسين عليه السلام و گريه بر آن حضرت ؛ چرا كه حضرت زهراء سلام الله عليها به آنچه كه به حسين تعلق دارد، اهتمام دارند.
بنابراين من گمان ندارم ، بعد از آنكه حضرت فاطمه به طرف بهشت حركت مى كند، تو در سرزمين قيامت باقى بمانى و به همراه ايشان به راه نيفتى ، در حالى كه حسين عليه السلام را زيارت كرده باشى . با اين وجود اگر به خاطر شدت تاءثير گناهانت ، مى ترسى كه حتى نسبت به اين حالت هم دچار ياءس و نااميدى شوى و بعد از آن در محشر معذب و گرفتار باقى بمانى ، و هيچ راهى نيست جز اينكه تو را به جهنم ببرند، اگر دچار چنان عذابى شدى ، باز هم نااميد نشو، زيرا حسين عليه السلام به ديدار تو خواهد آمد. كه اين وضعيت آخرين اوقات ملاقات آن حضرت از كسانى است كه او را زيارت كرده باشند؛ زيرا از آن حضرت روايت شده است كه فرمود: هر كس مرا زيارت كند؛ بعد از وفاتش او را زيارت مى كنم و اگر او را در آتش بيابم ، او را بيرون مى آورم . چنين حالتى ، آخرين حالت رهايى براى پست ترين زائر آن حضرت و گناه كارترين آنها است .
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
3-باب سوم
اين باب درباره صفات مخصوصى است كه براى زائران آن حضرت حاصل مى شود
چنين صفاتى بسيار است كه از جمله آنها مى توان به چند مورد اشاره كرد:
از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه خداوند به حاملان عرش و ملائكه مقرب به واسطه زائران آن حضرت فخر مى فروشد و مى فرمايد: آيا نمى بينيد كه زائران قبر حسين با اشتياق و علاقه به سوى او مى آيند.
زائر حسين عليه السلام در زمره كسانى است كه خداوند با نظر رحمت به آنها مى نگرد.
نشانه عشق و علاقه به حسين عليه السلام اين است كه شخص ، زوار آن حضرت باشد، يعنى او را بسيار زيارت كند.
زائر حسين عليه السلام از جمله كسانى است كه خداوند در فوق عرش با آنها سخن مى گويد.
در ده روايت آمده است كه نام او را در عليين مى نويسند.
زائر حسين عليه السلام در بهشت ، در جوار پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت او عليهم السلام قرار مى گيرد، بر سر سفره آنها مى نشيند و از خوان نعمت آنها برخوردار است .
اگر شقى باشد، نام او را در زمره انسان هاى سعيد و خوشبخت مى نويسند.
از كروبيان و سادات ملائكه به حساب مى آيد.
زائر حسين ، مساعد و يار و ياور زهراء سلام الله عليها است ، زيرا آن حضرت هر روز حسين عليه السلام را زيارت مى كند.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
سيما، گونه ، چشم و قلب زائر حسين عليه السلام مورد دعاى امام صادق عليه السلام است . آن حضرت در حال سجده با چشم گريان دعا مى فرمود و به درگاه خدا عرض مى كرد: خدايا! بر آن چهره هايى كه بر قبر ابى عبدالله نهاده شده رحم كن ، و بر آن چشم هايى كه اشك آنها جارى است رحم كن ؛ و بر آن دل هايى كه بى تابى كردند و سوختند رحمت بفرست و بر آن ناله هايى كه به خاطر ما بود، رحم كن .
زائر حسين عليه السلام ، امانت امام صادق عليه السلام نزد خداوند است ؛ زيرا آن حضرت بارها مى گفت : خدايا! من اين بدن ها را نزد تو به امانت مى سپارم تا اينكه بر حوض هنگام تشنگى آنها را باز پس دهى .
آن طور كه در روايات آمده ، زائر حسين عليه السلام ، زائر خدا و پيامبر خدا است .
در روز قيامت هر كس در هر مقام و مرتبه اى كه باشد - به خاطر لطف و كرامت ويژه اى كه به زائران حسين عليه السلام مى شود - آرزو مى كند كه اى كاش او هم از زائران حسين عليه السلام بود.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
4-باب چهارم
اين باب درباره صفت خاص ، ممتاز و اجر ويژه و عجيبى است كه به واسطه زيارت حسين عليه السلام به دست مى آيد و آن چنان اهميتى دارد كه شايسته است به طور مستقل مورد اشاره قرار گيرد.
الف : اين مطلب در يك روايت با اسناد معتبر آمده است و شيخ صدوق ، سيد بن طاووس ، كفعمى و مؤ لف كتاب ((المزارالكبير)) آن را نقل كرده اند و حاصل آن اين است كه زيارت حسين عليه السلام اعمال حسنه و داراى اجرى است كه از هنگام قصد زيارت آن حضرت تا روزى كه در صور دميده مى شود، مشمول ثبت در درگاه الهى مى شود؛ اين كار از جمله اعمال صالحه و مستمر است و عالى ترين نوع باقيات صالحات مى باشد. علاوه بر اينها، براى زائر حسين عليه السلام حتى نسبت به فرشته ماءمور قبض روح ، صفات خاصى حاصل مى شود. و از امورى كه موجب شگفتى عقل مى شود، اين است كه ، اين كار داراى 16 فضيلت ويژه است كه هر يك از اين فضيلت ها از صد فضيلت برتر است . يكى از اين فضيلت ها اعطاى نصيب و بهره از رحمت خداوند در هر كلمه اى از زيارتى است كه درباره اوست ؛ با همه اينها، عجيب است ، كه اين همه ، تنها مقدارى از اجر و ثواب زيارت است . در روايت شريف از امام صادق عليه السلام است كه از مفضل يا جابر جعفى سؤ ال فرمود: فاصله ميان تو و قبر امام حسين عليه السلام چه مقدار است ؟ جواب مى دهد: پدر و مادرم فداى شما بشوند، يك روز، يا چند روز ديگر. امام فرمود: پس او را زيارت مى كنى ؟ جواب داد، بله . امام فرمود: مى خواهم به تو بشارت بدهم و تو را به مقدارى از ثواب اين كار، خوشحال كنم . آنگاه امام فرمود: هر يك از شما كه توشه بردارد و خود را براى زيارت آن حضرت مهيا كند، اهل آسمان به او مى پيوندند و چون از در خانه اش سواره يا پياده بيرون آيد، خداوند چهار هزار ملك از ملائكه آسمان را ماءمور مى كند تا به او درود و صلوات بفرستند تا به قبر حسين عليه السلام برسد.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
اى مفضل ! چون بر سر قبر حسين بن على عليهما السلام آمدى ، نزديك در بايست و اين جملات را بگو كه در هر كلمه آن بهره و نصيبى از رحمت خدا به تو مى رسد. اين كلمات چنين است : السلام عليك يا وارث آدم صفوة الله ، السلام عليك يا وارث نوح نبى الله ، السلام عليك يا وارث ابراهيم خليل الله ، السلام عليك يا وارث موسى كليم الله ، السلام عليك يا وارث عيسى روح الله ، السلام عليك يا وارث محمد حبيب الله صلى الله عليه و آله ، السلام عليك يا وارث وصى رسول الله ، السلام عليك ايها الشهيد الصديق ، السلام عليك ايها الوصى البار التقى ، السلام عليك و على الارواح التى حلت بفنائك و اناخت برحلك ، السلام على الملائكه المحدقين بك ، اشهد انك قد اقمت الصلوة و اتيت الزكوة و امرت بالمعروف و نهيت عن المنكر و عبدت الله مخلصا حتى اتيك اليقين . السلام عليك و رحمة الله و بركاته
سپس حركت كن ، كه ثواب هر قدمى كه برمى دارى و مى گذارى ، مانند ثواب كسى است كه در راه خدا به خون خودش آغشته شده است ؛ سپس قبر مبارك را با دست لمس كن و بگو السلام عليك يا حجة الله فى سمائه و ارضه ، بعد، نماز به جا آور، كه ثواب هر ركعت آن مانند ثواب كسى است كه هزار حج و عمره به جا آورده و هزار بنده آزاد كرده و هزار بار در ركاب پيامبر مرسلى ، در راه خدا جهاد كرده باشد.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
و چون از كنار قبر حسين عليه السلام بازگشتى ، منادى پيامى به تو مى دهد كه اگر سخن را مى شنيدى تمام عمرت را در كنار قبر حسين عليه السلام مى ماندى او مى گويد: خوشا به حالت اى بنده ! بهره مند شدى و نجات يافتى ، تمام گناهان تو آمرزيده شد؛ پس كار و تلاش را از سر آغاز كن . و اگر اين شخص در همان سال از دنيا برود، خداوند متولى قبض روح او است و تا زمانى كه به خانه اش برسد، ملائكه پيشاپيش او حركت مى كنند و برايش طلب استغفار مى نمايند و بر او درود و صلوات مى فرستند. آنگاه ملائكه مى گويند: اى خدا! اين بنده توست ، او به زيارت فرزند دختر پيامبرت آمده و اينك به خانه اش بازگشته است ، ما به كجا برويم ؟ از جانب خدا ندا مى رسد: اى ملائكه من ! بر در خانه بنده من بايستيد. اين فرشتگان همچنان بر در خانه او هستند تا روزى كه اين شخص از دنيا برود و چون وفات يابد، در مراسم تشييع جنازه ، غسل و كفن و نماز بر او حاضر مى شوند و مى گويند: خدايا! به ما ماءموريت دادى بر در خانه بنده ات بايستيم ، اينك او از دنيا رفته است ، ما به كجا برويم ؟ به آنها ندا مى رسد: اى ملائكه من ! بر سر قبر بنده من بايستيد و مرا تسبيح و تقديس كنيد و تا روز قيامت اين كار را جزء حسنات او بنويسيد.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
ب : صفت خاص
بنا به مقتضاى اخبار، آن صفت خاصى كه براى زائر قبر حسين عليه السلام حاصل مى شود و شايسته است كه به طور مستقل مورد اشاره قرار گيرد، اين است كه هر كس حسين عليه السلام را زيارت كند، خداوند را در عرش زيارت كرده است . اين مطلب كنايه از نهايت قرب به خداوند و ارتقاى درجه كمال است . بالاتر از اين ، صفت ديگرى وجود دارد و آن اين است كه شخص زائر به واسطه زيارت قبر حسين عليه السلام ، زيارت پروردگار را درك مى كند.
اين موضوع كنايه از آن است كه شخص ، مورد افاضه خاص از رحمت خدا واقع مى شود. پس هر كس آن را درك كند، امكان ندارد از آن محروم گردد و تصور نمى رود كه بهره اى از آن نصيبش نشود.
چون اين دو صفت با هم فراهم آيند، شخص زائر آنچنان مشمول رحمت الهى قرار مى گيرد كه بيش از آن امكان ندارد.
در روايت ديگرى آمده است كه هر كس مى خواهد روز قيامت به خدا بنگرد، قبر امام حسين عليه السلام را زياد زيارت كند.
اينها ثلث عبارات زيارت خدا و زيارت با خدا و نظر به خدا است و منظور، نهايت درجات قرب و ترقى است كه براى مخلوق قابل تصور است ؛ به همين خاطر اين صفت در باب مستقلى آورده شد، چرا كه با تمام قضايا برابرى مى كند و بر آنها برترى دارد.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
5-باب پنجم
اين باب درباره احكام مخصوص زيارت حسين عليه السلام است . در اين باره احكام فراوانى وجود دارد، از جمله اينكه :
هر عملى با وجود خوف و ترس ، وجوب يا استحباب آن ساقط مى شود، اما درباره زيارت امام حسين عليه السلام رواياتى نقل شده است كه خلاف آن را نشان مى دهد. من در اين زمينه به 9 روايت با اسناد معتبر دست يافتم كه در بحار و ديگر منابع آمده است .
معاوية بن وهب از امام صادق عليه السلام نقل كرده است كه آن حضرت فرمود: اى معاويه ! زيارت قبر حسين عليه السلام را به جهت خوف و ترس ، رها نكن . در روايت ديگرى محمد بن مسلم از امام باقر عليه السلام نقل كرده است كه آن حضرت از من سؤ ال كرد: آيا قبر حسين عليه السلام را زيارت كردى ؟ گفتم : بله ، اما با ترس و خوف . حضرت فرمود: ثواب اين كار به اندازه ترس و خوف است . هر كس با ترس به زيارت قبر حسين عليه السلام بيايد، خداوند او را از ترس و وحشت ، در روزى كه مردم براى پس دادن حساب به خداوند جهانيان برمى خيزند، در امان نگه مى دارد و در حالى كه آمرزيده شده باز مى گردد و پيامبر صلى الله عليه و آله به ديدارش مى آيد و برايش دعا مى كند و با نعمتى از خدا و فضلى باز مى گردد كه هيچ بدى ، به آنها خدشه وارد نمى كند. در روايت ديگرى از اصم بن بكير به نقل از امام صادق عليه السلام آمده است كه به آن حضرت عرض كردم ؛ من وقتى در ارجان (43) منزل مى كنم ، دلم شوق قبر پدرت را مى كند، آنگاه با دلى لرزان و با ترس خارج مى شوم و تا زمانى كه برمى گردم از سلطان ، بدخواهان و ارباب مصلحت ، مى ترسم . امام فرمود، اى پسر بكير! آيا دوست ندارى كه خداوند تو را درباره ما ترسان ببيند؟ آيا نمى دانى كسى كه به خاطر ما بترسد، خداوند او را در سايه عرش خود قرار مى دهد و با حسين عليه السلام در زير عرش هم سخن مى شود و خداوند او را در اضطراب و پريشانى هاى روز قيامت كه مردم در اضطراب و پريشانى هستند، در امان نگه مى دارد و اگر مضطرب و پريشان شود، ملائكه به او قوت قلب بدهند و با بشارت بر او قلبش را تسكين دهند.
*****
43- شهر قديمى بين شيراز و عراق در ايران كه در سال 638 ميلادى به تصرف عرب ها در آمد و در قرون وسطى به صنعت حرير و ابريشم معروف بوده است .
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
6-باب ششم - اين باب درباره شرايط و آداب شرعى زيارت حسين عليه السلام است.
الف : شرايط
روايات ، بيش از ساير عبادت ها بر يك خصوصيت در اين باره دلالت دارد و آن اينكه ، زيارت ، خالص و براى رضاى خدا باشد و نه از روى سرمستى ، ناسپاسى و ريا صورت گيرد، يا اينكه زيارت ، صله اى براى رسول الله صلى الله عليه و آله و يا مهر و شفقت به امام حسين عليه السلام باشد و قصد آن باشد كه با زيارت آن حضرت ، مصيبت هاى وارده بر ايشان جبران شود، و تفاوت تاءثير زيارت بستگى به تفاوت معرفت به حق حسين عليه السلام دارد؛ چرا كه در روايات ، قيد معرفت به حق حسين عليه السلام وارد شده است .
ب : آداب زيارت
در بحار الانوار، ثواب الاعمال ، التهذيب و الكامل به اسناد متعدد از امام صادق عليه السلام نقل شده است : وقتى به زيارت حسين عليه السلام مى روى آن حضرت را با حالتى حزين ، غمگين ، پريشان موى ، خاك آلود، گرسنه و تشنه زيارت كن ، زيرا حسين عليه السلام با حالتى اندوهگين ، غصه دار، پريشان موى ، خاك آلود، گرسنه و تشنه به شهادت رسيد. آن حضرت همچنين فرمودند: به من خبر رسيده كه گروهى به زيارت حسين عليه السلام آمدند و با خود سفره هايى داشتند كه در آن نان و حلوا و امثال آنها بوده است ؛ در صورتى كه اگر آنها به ديدار قبر عزيزان خودشان مى رفتند، چنان چيزهايى با خود نمى بردند.
در روايت ديگرى آمده است كه حضرت به آنها فرمود: آيا براى اين سفر توشه برمى داريد؟ گفتند: بله ، فرمود: اگر بر سر قبر پدران و مادران خودتان مى رفتيد، اين كار را نمى كرديد. پرسيديم : در اين سفر چه بخوريم : فرمود: نان و شير.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
در كتاب الكامل با اسناد معتبر از مفضل روايت شده كه گفت : امام صادق عليه السلام فرمود: گاهى زيارت شما بهتر از اين است كه زيارت نكنيد و گاهى زيارت نكردن شما بهتر از اين است كه زيارت كنيد. مفضل مى گويد: گفتم : پشتم شكست . فرمود: به خدا سوگند برخى از شما با حالتى اندوهگين و غصه دار به سر قبر پدرانشان مى روند، اما براى زيارت حسين عليه السلام با سفره مى آيند؛ هرگز قابل قبول نيست ، مگر اينكه با حالتى پريشان و خاك آلود به زيارت او بيايند.
از جمله آداب زيارت آن حضرت ، مواردى است كه در نحوه زيارت جابر از قبر آن حضرت آمده است . اين مطلب در باب كيفيت زيارت حسين عليه السلام در روز اربعين خواهد آمد. يكى ديگر از مهمترين آداب زيارت ، غسل كردن با آب فرات است .
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
7-باب هفتم
اين باب درباره آثار و نتايج حاصله از ترك زيارت آن حضرت است كه بسيار مى باشد:
الف : در روايت حلبى از امام صادق عليه السلام آمده است كه هر كس زيارت حسين عليه السلام را ترك مى كند، در حالى كه قادر به اين كار باشد، از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نافرمانى كرده است .
ب : عبدالرحمن بن كثير نقل كرده است كه امام صادق فرمود: اگر كسى تمام عمر خود را حج به جا آورد، اما حسين عليه السلام را زيارت نكند، حقى از حقوق پيامبر صلى الله عليه و آله را ترك نموده است . در روايت ديگرى آمده كه اگر يكى از شما هزار حج بگذارد، اما به زيارت قبر حسين عليه السلام نرود، حقى از حقوق رسول خدا صلى الله عليه و آله را ترك كرده است .
ج : در روايت محمد بن مسلم از ابو جعفر عليه السلام آمده است كه آن حضرت فرمود: كسى از شيعه ما كه به زيارت قبر حسين عليه السلام نيايد، ايمان و دينش فاسد شده است .
د: روايات ديگرى آمده است كه ترك زيارت حسين عليه السلام ، جفاى بر اوست .
از جمله ، از اميرالمؤ منين عليه السلام روايت شده كه فرمود: پدرم فداى حسين شود، او در پشت كوفه كشته مى شود. گويى مى بينم وحوش گردن هاى خود را بر پيكر او دراز كرده و تا صبح برايش مرثيه سرايى مى كنند؛ وقتى چنين است ، از جفاى بر حسين بپرهيزيد.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
ه : ابن ميمون روايت كرده است كه امام صادق عليه السلام به من فرمود: به من خبر رسيده كه برخى از شيعيان ما، يك سال ، دو سال و بيش از اين ، از عمرشان مى گذرد، اما به زيارت حسين بن على بن ابيطالب نمى روند. عرض كردم : جانم به فدايت ! من افراد زيادى را با اين ويژگى نمى شناسم . فرمود: به خدا سوگند خطا كردند و ثواب خدا را ضايع كردند و از جوار محمد صلى الله عليه و آله دور شدند. پرسيدم : اگر كسى سالى يك بار به زيارت برود، كافى است ؟ فرمود: بله ، خروج او فى نفسه ، نزد پروردگارش اجرى عظيم دارد و براى او خير است .
وارد شده است كه اين عنوان ها بر كسى كه قادر و دور است و سه سال زيارت آن حضرت را ترك كند، صادق مى باشد.
و: در روايت هاى فراوان آمده است كه اين كار، عمر را كوتاه مى كند. در روايات ديگرى آمده كه از آثار ترك زيارت آن حضرت ، كم شدن يك سال از عمر است و در آن تخلفى نيست .
ح : بنابر روايتى ، تارك زيارت آن حضرت ، اگر وارد بهشت شود، مقامش پايين تر از هر مؤ من اهل بهشتى است و از جوار محمد صلى الله عليه و آله به دور مى باشد.
ط: تارك زيارت امام حسين عليه السلام از اهل آتش است و خوار و سبك مى شود. برخى به دليل همين اخبار وارده ، معتقدند كه زيارت امام حسين عليه السلام بر كسى كه قادر باشد، يك بار در طول عمر واجب است .
ى : تارك زيارت امام حسين عليه السلام ، پيرو ائمه نيست ، چنانچه در روايتى صريحا به اين مطلب اشاره شده است .
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
8-باب هشتم
اين باب درباره زيارت هاى مخصوص حسين عليه السلام در اوقات خاص است . بايد گفت كه زيارت حسين عليه السلام براى كسى كه مى خواهد از خير و خوبى بهره ببرد و بر آن بيفزايد، بهترين عمل است .
به طور كلى زيارت آن حضرت بر دو گونه است : 1 - در همه اوقات ، كه اين كار خواص و فضايلى دارد كه ما آن را ذكر كرديم . 2 - زيارت مخصوص در اوقات خاص ، كه خصوصيت آن وقت ، بر اصل فضيلت مطلق آن مى افزايد؛ هر چند كه بيش از آن فضيلت نمى توان تصور كرد.
زيارت هاى مخصوص نزديك به 30 مورد است ؛ هر يك از اين زيارت ها داراى اثر و فضيلت خاصى هستند كه هنگام ذكر هر يك از آنها، آن اثر و فضيلت خاص را تشريح مى كنيم :
1 - هر روز جمعه يك بار؛ براى كسى كه به فاصله يك روز از آن حضرت دور باشد؛ و اگر آن را ترك كند، شديدا جفا كرده است . از جمله خواص اين امر، چيزى است كه در روايت داوود بن يزيد به نقل از امام صادق عليه السلام آمده است . در آن روايت آمده كه خداوند او را مى آمرزد و در دل او حسرتى از دنيا باقى نمى ماند و در بهشت در جوار حسين بن على عليهما السلام مسكن مى گزيند.
2 - هر ماه يك بار؛ از امام صادق عليه السلام روايت است كه هر كس حسين عليه السلام را در هر ماه يك بار زيارت كند، ثواب هزار شهيد را مى برد. آن حضرت فرمودند: اين كار براى كسانى كه به آن حضرت نزديك هستند، حداقل است ؛ پس اگر كسى نزديك باشد و آن حضرت را بيش از يك ماه ترك كند، خود حسين عليه السلام او را جفاكار ناميده است . اين مطلب در روايتى آمده كه عقبه آن را نقل كرده است .
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
3 - در هر سال دو بار؛ از امام صادق عليه السلام نقل است كه شايسته است اغنياء در سال دو بار به زيارت حسين عليه السلام بيايند. در روايت ديگرى فرموده اند سه بار به زيارت بيايند.
4 - در هر سال سه مرتبه ؛ اين كار علاوه بر خواص اصل زيارت ، زائر را از فقر ايمن مى دارد.
5 - هر سال يك بار؛ اين معنا در پانزده حديث آمده است كه اين كار بر فقير قادر به زيارت حسين عليه السلام ، حق است و اگر يك سال زيارت آن حضرت را ترك كند، اين امر اولين مراتب جفا بر حسين عليه السلام است .
6 - هر سه سال يك بار براى كسانى كه دور هستند و اگر از سه سال تجاوز كند در زمره كسانى مى شود كه از رسول خدا صلى الله عليه و آله نافرمانى كرده اند.
7 - بنابر آنچه در روايات آمده ، در هر عيدى ؛ كه شامل عيد نوروز، مبعث ، مولود، غدير و ديگر اعياد مى شود.
8 - روزهاى مخصوص هر ماه ؛ در اينجا هر ماه را به طور جداگانه ذكر مى كنيم . هر يك از اين روزها داراى فضايل زيادى هستند، اما به ذكر ويژگى يك فضيلت مخصوص به آن اكتفا مى كنيم :
در ماه رجب ، چهار يا پنج روز اول و شب نيمه آن ماه و روز آن ؛ ويژگى فضيلت اين زيارت ، علاوه بر اينكه گناهان را محو مى كند، زائر مانند روزى مى شود كه از مادر متولد شده است . و زيارت اول ماه رجب حتما موجب مغفرت مى شود؛ خداوند اين امر را بر خود واجب كرده است .
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
در ماه شعبان ؛ روز سوم اين ماه و شب نيمه شعبان و روز آن ؛ عمده فضيلت اين زيارت ها، مشرف شدن به مصافحه با 124 هزار پيامبر از جمله پيامبران اولوالعزم است . و اگر كسى سه سال پى در پى آن حضرت را در نيمه شعبان زيارت كند، اين كار علاوه بر ثواب اصلى آن ، در رفع گناهان تاءثير خاصى دارد و از جمله خواص آن اين است كه در اول شعبان منادى براى او، نداى مغفرت سر مى دهد.
در ماه مبارك رمضان ؛ اين ماه داراى ده اوقات مخصوص زيارت است . يكى تمام ماه مبارك رمضان ، به خاطر ويژگى خاص آن ؛ در روايت از ابن الفضل آمده كه گفته است : شنيدم جعفر بن محمد عليهما السلام فرمود: هر كس قبر حسين عليه السلام را زيارت كند و در راه از دنيا برود، كسى متعرض او نمى شود و مورد محاسبه قرار نمى گيرد و به او گفته مى شود، آسوده خاطر وارد بهشت شو.
مورد ديگر، شب هاى اول ، نيمه ، و آخر اين ماه است ، چنانچه در روايت معتبر از امام صادق عليه السلام آمده است . شش وقت مخصوص ديگر، سه شب قدر و روزهاى آن است . در روايت هاى متعدد آمده است كه خداوند هر كس را كه به زيارت قبر حسين آمده است ، مورد رحمت و غفران خودش قرار دهد.
در ماه شوال ؛ خداوند هر كس را كه در ماه شوال ، در شب عيد و روز آن ، به زيارت قبر حسين عليه السلام بيايد، مى آمرزد. ويژگى فضيلت زيارت اين ماه آن است كه موجب مغفرت گناهانى مى شود كه پيش از اين از او سر زده و بعد از آن از او سر مى زند.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
در ماه ذى الحجة ؛ در اين ماه هشت يا ده اوقات مخصوص زيارت وجود دارد: شب عرفه و روز آن ، شب اضحى و روز آن ، ايام تشريق ، روز نزول سوره ((هل اتى )) روز مباهله و عيد غدير - بنابر ويژگى عيد بودن آن - فضيلت زيارت روز عرفه اين است كه خداوند او را صديق و كروبى مى نامد و اصل زيارت معادل هزار حج با حضرت قائم (عج ) و هزار هزار عمره با رسول خدا و آزاد كردن هزار هزار بنده در راه خدا و بار هزار هزار اسب در راه خدا است ، بعد از آنكه غسل كرد و عازم شد، خداوند براى او نسبت به هر قدمى كه برمى دارد، ثواب به جا آوردن يك حج با مناسك آن را مى نويسد. در بعضى از روايت ها آمده كه به ازاى هر قدمى ثواب صد حج براى او نوشته مى شود.
ويژگى زيارت عيد قربان اين است كه خداوند او را از شر آن سال در دنيا حفظ مى كند و تمام گناهان او را مى آمرزد.
در ماه محرم ؛ شب عاشورا و روز آن ، هيچ بعيد نيست كه روز سيزدهم اين ماه نيز ايام مخصوص زيارت آن حضرت باشد؛ زيرا امام حسين عليه السلام در اين روز دفن شدند. فضيلت زيارت شب عاشورا و بيتوته نمودن نزد آن حضرت ، اين است كه شخص زائر در زمره شهدا قرار مى گيرد، و كسى كه در كنار قبر آن حضرت در آن شب ديگران را سيراب كند، مانند كسى است كه به سپاهيان حسين عليه السلام در روز عاشورا آب داده باشد.
در ماه صفر؛ روز بيستم اين ماه كه به اربعين معروف است ؛ ويژگى فضيلت زيارت امام حسين عليه السلام در اين روز آن است كه اين كار از نشانه هاى ايمان مى باشد.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
سؤ ال ؛ كداميك از اين زيارت ها برتر است ؟
بايد گفت : به هر يك از فضيلت ها كه دقت كردم ، دريافتم كه در آن خصوصياتى وجود دارد كه به روش و نهج واحدى نيستند تا به هنگام ذكر آنها، غايت و منظور معلوم شود و فاضل از مفضول شناخته مى گردد؛ و به هر يك كه بنگرى ، ممكن است بگويى همان برتر است ؛ اما طبق برخى از روايات ، زيارت نيمه شعبان و نيمه رجب افضل است و شايد اين معنا از جهت خاصى باشد. اما آنچه كه از ملاحظه مجموعه فضايل آشكار مى شود، افضليت عرفه و عاشورا است و آنچه در اين ميان رجحان دارد ويژگى زيارت عاشورا است كه در آن وارد شده است كه زائر آن حضرت در حالى محشور مى شود كه آغشته به خون مقدس حسين عليه السلام است و در زمره شهدا مى باشد، كه اين خصوصيت از صد هزار حج و هزار هزار حج در ركاب پيامبر خدا صلى الله عليه و آله برتر و بالاتر است . درباره زيارت روز عاشورا علاوه بر اين خصوصيات ، خصوصيت ديگرى نيز آمده است و آن اين است كه زائر، خداوند را در عرش زيارت كرده است .
-
9-باب نهم
اين باب درباره جايگزين هايى است كه خداوند از روى لطف براى زيارت امام حسين عليه السلام وضع فرمود، تا شايد فضيلتى از كسى سلب نشود و آن داراى اقسامى است :
1 - نايب گرفتن براى زيارت آن حضرت ؛ نايب مى تواند از همان سرزمين خود باشد و يا در آنجا باشد و به نيابت از او آن حضرت را زيارت كند. اين كار اجر زيارت آن حضرت را دارد، هر چند كه عزيمت خود شخص داراى اجر و پاداش بيشترى است .
2 - تجهيز و تدارك ديگران براى زيارت آن حضرت ، اگر چه به نيابت از او نباشد. زيرا اصل تجهيز زائر حسين عليه السلام و دادن خرجى يا مركب يا وسايلى از اين قبيل كه انجام سفر به آنها بستگى دارد، بنابر اخبار و احاديث رسيده ، موجب ثواب زيارت است .
3 - انجام زيارت آن حضرت از راه دور؛ اين امر جايگزين زيارت نزديك آن حضرت در اجر و ثواب است و جفاى حاصل از ترك زيارت آن حضرت را مرتفع مى گرداند. اين كار داراى كيفيت هاى متفاوتى است ؛ از جمله :
به قصد زيارت بر روى بام برود، سپس به طرف راست و چپ نگاه كند، بعد رو به قبر حسين عليه السلام بايستد و بگويد السلام عليك يا ابا عبدالله ، السلام عليك يابن رسول الله ، السلام عليك و رحمة الله و بركاته
به نيت زيارت به بلندترين نقطه منزل خود برود و دو ركعت نماز بخواند و با سلام به قبر حسين عليه السلام اشاره كند.
-
به قصد زيارت غسل كند و پاكيزه ترين لباسش را بپوشد و به بالاترين مكان يا صحرا برود و رو به قبله يا قبر شريف بايستد و يا ابتدا رو به قبله بايستد بعد رو به قبر شريف آورد و بگويد:
السلام عليك يا مولاى و ابن مولاى و سيدى و ابن سيدى ، السلام عليك يا مولاى يا قتيل ابن القتيل و الشهيد ابن الشهيد، السلام عليك و رحمة الله و بركاته اى فرزند رسول خدا! من با قلب و زبان و جوارحم زائر تو هستم ، هر چند كه خودم تو را زيارت و مشاهده نكردم ؛ پس السلام عليك يا وارث آدم صفوة الله و وارث نوح نبى الله و وارث ابراهيم خليل الله و وارث موسى كليم الله و وارث عيسى روح الله ، و وارث محمد حبيب الله صلى الله عليه و آله و نبيه و رسوله و وارث على اميرالمؤ منين و وصى رسول الله و خليفته و وارث الحسن بن على وصى اميرالمؤ منين ؛ لعن الله قاتلك و جدد عليهم العذاب فى هذه الساعة و كل الساعة ، انا يا سيدى متقرب الى الله عزوجل و الى جدك رسول الله و الى ابيك اميرالمؤ منين و الى اخيك الحسن و اليك يا مولاى ، عليك سلام الله و رحمته بزيارتى لك بقلبى و لسانى و جميع جوارحى فكن يا سيدى شفيعى لقبول ذلك منى و انا بالبرائة من اعدائك و اللعنة لهم و عليهم ، اتقرب الى الله و اليكم اجمعين ، فعليك صلوات الله و رضوانه و رحمته .
-
سپس كمى به طرف چپ حركت كن و چهره ات را به طرف قبر على بن الحسين عليهما السلام كه در زير پاى پدرش قرار دارد برگردان و به همان نحو به ايشان سلام كن . بعد خدا را به آنچه برايش عزيز است درباره امر دين و دنيايت ، بخوان . بعد چهار ركعت نماز بخوان ؛ زيرا نماز زيارت ، هشت يا شش ، يا چهار يا دو ركعت است ، كه بهترين آن هشت ركعت است . بعد رو به قبر ابا عبدالله كن و بگو انا موعدك يا مولاى و ابن مولاى و سيدى و ابن سيدى و موعدك يا سيدى و ابن سيدى يا على بن الحسين و مودعكم يا ساداتى يا معاشر الشهداء و عليكم سلام الله و رحمته و رضوانه
4 - زيارت زائر حسين عليه السلام وقتى باز مى گردد و يا استقبال از او، زيرا اين كار - بنابر آنچه از اخبار بر مى آيد - ثواب زيارت آن حضرت را دارد.
-
10-باب دهم
اين باب درباره خطاب هاى مختص به زيارت امام حسين عليه السلام است كه در زيارت انبياء و ائمه ديگر نيامده است ، و چند نوع است :
اول ؛ مختص كردن آن حضرت به صفاتى كه غالبا مربوط به صفات مصيبت ايشان به هنگام شهادتشان است كه اين مطلب دليل بر فضيلت خاص ايشان است .
دوم ؛ مختص كردن ايشان به صفات مخصوصى مانند ثار الله ، ذبيح الله ، قتيل الله و وتر الله .
سوم ؛ مختص كردن حسين به سلام بر پيامبران به هنگام سلام كردن بر آن حضرت با ويژگى ، اسامى و صفاتشان ، زيرا صفات حسين عليه السلام مظهر تمام اسامى و صفات پيامبران است ، كه ما آن را در عنوان مربوط به پيامبران يادآور شده ايم .
چهارم ؛ مختص كردن ((گفتن لبيك )) در زيارت آن حضرت ؛ در بعضى از زيارت هاى مربوط به ايشان وارد شده است كه پس از سلام بر او هفت مرتبه عبارت ((لبيك داعى الله )) تكرار شود. علت لبيك گفتن به او اين است كه آن حضرت دومين شخص دعوت كننده به سوى خدا پس از جدش صلى الله عليه و آله مى باشد.
-
دعوت كننده اول ، مردم را به اسلام و شهادتين دعوت كرد و دعوت خود را به يارى و نصرت خداوند و ايجاد رعب از ايشان در دل ها و امداد ملائكه و شمشير اسد الله الغالب على عليه السلام و كمك تعدادى از اصحاب مجاهدش ، آشكار و به پيروزى رساند و حسين عليه السلام ، دعوت كننده دوم ، به ايمان و اعتقاد به امام حق و ائمه راشدين دعوت نمود و دعوت ايشان به اين مسائل به واسطه شهادت و مظلوميتشان و كيفيت خاصى كه براى ايشان پيش آمد، انجام گرفت .
بنابراين مى بايست با گفتن لبيك به اين دعوت كننده هم ، پاسخ مثبت داد و چون آن حضرت هم به طور زبانى و هم به طور عملى به سوى خدا دعوت كرد، لذا لبيك گفتن به ايشان مستحب است ، اما هفت بار لبيك دلايلى دارد؛ از جمله :
الف : ملاحظه حالت هاى اجابت كننده ، زيرا اجابت به واسطه بدن ، دست ، زبان ، گوش ، چشم ، راءى ، عشق و علاقه مى باشد، و آن طور كه از عبارت زيارت بر مى آيد، هر لبيكى ، در پاسخ به دعوتى است . در عبارت زيارت ، پس از آنكه جمله ((لبيك داعى الله )) هفت بار تكرار مى شود، آمده است ان كان لم يحبك بدنى عند استغاثتك و لسانى عند استنصارك ، فقد اجابك قلبى و سمعى و بصرى و راءيى و هوايى يعنى دلم با عشق به تو، تو را اجابت كرد و گوشم با شنيدن مصيبت تو و چشمم با گريه بر تو و راءى من به اينكه عمل هر كس را كه دعوت تو را اجابت كرد، دوست بدارم و هوا و علاقه من به اينكه ميل من به تو است ، تو را اجابت كرد و جسم من اينك به سوى تو مى آيد و زبانم اينك ثنا و سلام بر تو مى گويد.
-
ب : لبيك هاى هفتگانه در واقع پاسخ به طلب يارى و نصرت آن حضرت است كه هفت بار تكرار فرمود: يك بار در مكه معظمه ؛ هنگامى كه خواست از آنجا حركت كند در مسجدالحرام در ميان مردم سخنرانى كرد و سپس يارى و نصرت طلبيد و فرمود: ((هر كس خون قلب خود را در راه خدا مى دهد و خود را براى لقاء الله آماده كرده ، حركت كند كه من فردا صبح به خواست خدا حركت خواهم كرد.))
بار دوم در خارج از مكه ، هنگامى كه صبحگاهان از آن شهر خارج شد؛ در آن هنگام عبدالله بن عباس ، عبدالله بن جعفر، عبدالله بن زبير و عبدالله بن عمر، نزد ايشان آمدند تا او را از رفتن به عراق باز دارند و هر يك از آنها به شيوه اى سخن گفتند و امام در پاسخ به آنها فرمود كه من ماءمور به امرى هستم كه آن را اجرا مى كنم و سپس طلب يارى كرد و از آنها خواست او را يارى كنند. آنگاه عبدالله بن جعفر دو فرزندش ، عون و محمد را همراه امام فرستاد و گفت من بعد از اين دو به شما ملحق مى شوم . امام به عبدالله بن عمر فرمود: اى ابو عبدالرحمن ! از خدا بترس و يارى مرا رها نكن ؛ اما او عذر آورد و با امام وداع نمود و گفت : يا ابا عبدالله ! به من آن جايى را كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مى بوسيد، نشان بده ، امام شكم خود را نشان داد و عبدالله بن عمر قلب امام را بوسيد و گريه كرد و با ايشان خداحافظى كرد و رفت .
بار سوم ، در راه مكه به كربلا؛ امام در بين راه با هر كس كه ملاقات مى كرد براى اتمام حجت بر مردم ، از او طلب يارى مى كرد. يارى خواستن امام گاهى زبانى و گاهى با فرستادن نماينده بود. و چون مردم پى بردند كه تعداد اندكى از ايشان تبعيت مى كنند، وقتى امام از آنها طلب يارى مى كرد، برخى شروع به آوردن عذر و بهانه كردند، تعدادى موضوع تجارت و برخى مساءله زارعت و اهل و عيال را بهانه كردند و برخى هم وعده دادند كه خواهيم آمد. تعدادى از مردم هم وقتى متوجه مى شدند كه امام در منزلى فرود آمده اند، از آن منزل دور مى شدند تا از آنها طلب يارى نكند. چنان كه گروهى از فرازه و بجيله ، چنين كردند. آنها گفتند: پس از انجام حج به امام حسين عليه السلام ملحق شديم و با ايشان حركت مى كرديم ؛ اما هيچ چيز براى ما ناراحت كننده تر از اين نبود كه با او در يك منزل فرود آييم . هر گاه ايشان بر آبى فرود مى آمدند، ما در جاى ديگرى فرود مى آمديم و اگر چاره اى نداشتيم جز اينكه با او در يك منزل فرود آييم ، ما در طرف ديگرى منزل مى كرديم . همه اينها به آن خاطر بود كه ما را به يارى و نصرتش دعوت نكند.
-
بايد گفت : اگر روى اين حالت خوب تاءمل كنى در مى يابى كه اين چنين وضعيتى از بزرگترين مصيبت هاى آن حضرت بوده است و بالاتر از اين ، آن حضرت بعضى وقت ها ملاحظه مى كرد، عده اى در ميان راه در حركتند و به سمت ايشان مى آيند، اما راه را كج مى كردند و به طرف ديگر مى رفتند تا آن حضرت آنها را نبيند و آنها را مكلف به نصرت و يارى خود نكند. كما اينكه چنين حالتى براى تعدادى از اهل كوفه اتفاق افتاد.
بالاتر از اينها سخنان عبيد الله بن حر جحفى است . هنگامى كه امام به قصر بنى مقاتل رسيد و در آنجا فرود آمد، ملاحظه كرد چادرى برپاست . پرسيد، از آن كيست ؟ گفتند: از آن عبيد الله بن حر جحفى است . فرمود: او را دعوت كنيد نزد من بيايد. وقتى فرستاده امام نزد او آمد به او گفت : حسين بن على عليهما السلام تو را به حضور مى طلبند. عبيد الله گفت : ((انا لله و انا اليه راجعون )) به خدا سوگند من از كوفه خارج نشدم مگر اينكه اكراه داشتم حسين وارد آن شود در حالى كه من در آنجا هستم . به خدا نمى خواهم او را ببينم و نه او مرا ببيند.
فرستاده نزد امام آمد و ايشان را از آنچه گذشته بود، آگاه كرد. امام حسين عليه السلام برخاست و نزد او رفت و سلام كرد و نشست . سپس از او دعوت كرد كه به همراهش * خروج كند. عبيد الله بن حر همان سخنان را براى امام تكرار كرد و از امام خواست او را معاف كند. بعد امام حسين عليه السلام به او گفت : اى مرد! تو گناهكار و خطاكارى ، خداوند عزوجل به خاطر كارى كه مى كنى - اگر همين حالا توبه نكنى - تو را مؤ اخذه مى كند. به يارى من بيا، جدم در پيشگاه خداوند تبارك و تعالى شفيع تو مى شود. او گفت : اى پسر رسول خدا! اگر تو را يارى كنم ، اولين كشته در مقابل تو خواهم بود؛ اما اين اسب مرا بگير، براى خودت ، به خدا سوگند هر گاه سوار بر آن شدم و چيزى را خواستم به آن رسيدم و هر كس را كه ديدم بر او غلبه كردم ؛ اين اسب براى شما، آن را با خود ببر. امام حسين عليه السلام از ايشان روى گرداند و فرمود: ما نيازى به تو و اسب تو نداريم ((ما كنت متخذ المضلين عضدا))(44) (من هرگز گمراهان را به مددكارى نگيرم )؛ اما تو، فرار كن ، نه با ما باش و نه عليه ما؛ زيرا كسى كه طلب يارى ما اهل بيت را بشنود و لبيك نگويد، خداوند او را به چهره بر آتش جهنم افكند. سپس امام برخاست و رفت و وارد خيمه خود شد.
-
بعد از آن ، عبيد الله دچار پشيمانى شد به نحوى كه نزديك بود قبض روح شود. او گفت : تا عمر دارم بايد حسرت بخورم ، حسين از من طلب يارى و نصرت نسبت به اهل نفاق و ضلالت كرد. در قصر بنى مقاتل به من فرمود: آيا ما را رها مى كنى و قصد جدايى ما را دارى ؟ اگر جانم را فدايش مى كردم به همراه فرزند پيغمبر كه جانم فدايش باد، به كرامت روز قيامت نايل مى شدم . از من روى برگرداند، سپس خداحافظى كرد و رفت . آنانى كه حسين را يارى كردند رستگار شدند و ديگران نفاق ورزيدند و خسران ديدند.
طلب يارى نمودن هاى امام حسين عليه السلام تنها در زهير بن قين اثر كرد. زهير به همراه فرازه و بجيله بود كه از امام حسين عليه السلام دورى مى جستند. آنها در يك منزل فرود آمدند، و در گوشه اى به دور از امام حسين عليه السلام رحل اقامت افكندند. همراهان زهير گفتند: وقتى ما نشستيم تا غذايى بخوريم ، ناگهان فرستاده امام حسين عليه السلام آمد، سلام كرد و وارد شد و گفت : زهير! ابا عبدالله در پى شما فرستاده تا به حضورش بروى . همه ما هر چه در دست داشتيم از دستمان افتاد.
سكوت همه جا را فرا گرفت . همسرش به او گفت - سيد گفته است او ديلم دختر عمرو بود - سبحان الله ! فرزند رسول خدا صلى الله عليه و آله كسى را در پى تو فرستاده ، اما نمى خواهى به حضورش بروى ؟ بهتر است نزد ايشان بروى ، سخنانش را بشنوى و برگردى . زهير به حضور امام حسين عليه السلام آمد، طولى نكشيد كه خندان و در حالى كه سيمايش مى درخشيد بازگشت و دستور داد، چادر، بار و توشه اش را بردارند و به سوى حسين عليه السلام ببرند. آنگاه به همسرش گفت : تو آزاد هستى ، به خانواده ات ملحق شو، من دوست ندارم از ناحيه من جز خير و خوبى به تو برسد. تصميم گرفته ام حسين را همراهى كنم تا جانم را فدايش نمايم و از او حفاظت كنم . سپس اموالش را به همسرش داد و او را به يكى از پسرعموهايش سپرد تا به خانواده اش برساند. همسر زهير رو به زهير ايستاد و گريه كرد و با او خداحافظى نمود و گفت : خدا تو را برگزيد؛ از تو مى خواهم روز قيامت در پيشگاه جد حسين عليه السلام مرا به خاطر آورى .
-
بعد زهير به همراهانش گفت : هر كس دوست دارد به همراه من بيايد و گرنه اين آخرين عهد و پيمان است . مى خواهم سخنى را براى شما بگويم . ما با يكى از طوايف عرب به نام البحر جنگيديم و خداوند ما را بر آنها پيروز نمود و به غنايمى دست يافتيم . آنگاه سلمان (رضى الله عنه ) به ما گفت آيا به خاطر فتح و پيروزى كه خدا نصيبتان كرد و غنايمى كه به دست آوريد، خوشحاليد؟ گفتيم : بله ، سلمان گفت : آنگاه كه سيد جوانان آل محمد را درك كرديد، به واسطه اينكه در ركاب او مى جنگيد و غنايمى كه در آن روز نصيبتان مى شود، خوشحال تر باشيد.
زهير گفت : اما من شما را به خدا مى سپارم . گفتند: به خدا سوگند او در ميان قوم بود تا به شهادت رسيد.
بار چهارم ؛ امام با فرستادن نامه براى بزرگان بصره از آنها طلب يارى كرد. فرستاده ، شخصى به نام اباذرين و متن نامه چنين بود: بسم الله الرحمن الرحيم . از حسين بن على به اشراف اهل بصره و اعيان آن ، شما را به سوى خدا و پيامبرش فرا مى خوانم . سنت رسول خدا مرده است ؛ اگر دعوت مرا اجابت كنيد و از امر من اطاعت نماييد، شما را به راه رشد و صلاح هدايت مى كنم . والسلام .
وقتى نامه امام به دست آنها رسيد، يزيد بن مسعود، افرادى از بنى تميم ، بنى قحطيه و بنى سعد را جمع كرد و براى آنها صحبت نمود و آنها را موعظه كرد. او در قسمتى از سخنان خود خطاب به آنها گفت : اين شخص حسين بن على عليهما السلام فرزند رسول خدا صلى الله عليه و آله مى باشد. او انسانى با شرافت ، اصيل و با راءى و نظرى عميق است ، و داراى فضلى وصف ناشدنى و عملى فناناپذير مى باشد، سپس سخنان خود را چنين ادامه داد. شما در جنگ جمل گناهانى مرتكب شديد، آن گناهان را با يارى فرزند رسول الله صلى الله عليه و آله بشوييد و از خود پاك كنيد.
افراد دعوت او را پذيرفتيد و تصميم گرفتند به سوى امام بروند، وقتى آماده حركت شدند، قبل از اينكه به راه افتند، خبر شهادت امام حسين عليه السلام به آنها رسيد.
-
بار پنجم ؛ يارى طلبيدن امام از بزرگان كوفه ، از كسانى كه گمان مى رفت ، هنوز بر راءى و نظر خود باقى هستند. امام خطاب به آنها نوشت : بسم الله الرحمن الرحيم . از حسين بن على ، به سليمان بن صرد و مصيب بن نجيه و رفاعة بن شداد و عبدالله بن وال و جماعت مؤ منان . اما بعد؛ شما مى دانيد كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در زمان حياتشان فرمود: هر كس ببيند فرمانرواى ستمگرى حرام خدا را حلال مى شمارد، پيمان او را مى شكند، با سنت رسول خدا صلى الله عليه و آله مخالفت مى كند و در ميان بندگان خدا به گناه و تجاوز عمل مى نمايد، و او با زبان و عمل ، با چنين فرمانروايى مخالفت نكند، بر خداوند است كه اين شخص را با آن فرمانرواى ستمگر يكجا در آتش دوزخ قرار دهد. شما مى دانيد كه اين قوم اطاعت شيطان را بر خود لازم نموده و از اطاعت خداوند سر باز زده و فساد را آشكار نموده و حدود الهى را تعطيل كرده و بيت المال مسلمانان را چپاول كرده اند، حرام خدا را حلال و حلالش را حرام نموده اند و همانا كه من به خاطر نزديكى ام به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به اين كار (مخالفت با سلطان ستمگر) شايسته ترم . نامه هاى شما به دستم رسيد و فرستادگانتان براى بيعت با شما، نزد من آمد. شما مرا رها نمى كنيد و مرا در مقابل دشمن تنها نمى گذاريد، اگر به بيعت خود نسبت به من وفا كنيد به بهره و نصيبتان مى رسيد و هدايت شده ايد. من با شما هستم و خانواده و فرزندانم با خانواده ها و فرزندان شما مى باشند و من براى شما الگو و اسوه هستم . اگر چنين نكنيد و عهد و پيمان خود را بشكنيد و بيعت خود را برداريد، قسم به جانم ، اين كار نيز همان كار زشت و منكرى است كه آن را درباره پدرم ، برادرم و پسرعمويم مرتكب شديد. مغرور كسى است كه فريب شما را بخورد. پس در حظ و بهره خود به خطا رفتيد و نصيب خود را ضايع نموديد و هر كس عهد و پيمان بشكند، به زيان خود اوست ؛ خداوند مرا از شما بى نياز خواهد كرد. والسلام .
سپس امام نامه را مهر كرد و به هم پيچيد و آن را به قيس بن مصهر صيداوى داد.
-
وقتى قيس به نزديك در كوفه رسيد، حصين بن نمير، سر راه را بر او گرفت تا او را بازرسى كند. نامه را بيرون آورد و پاره كرد. حصين ، قيس را نزد ابن زياد لعنت الله عليه برد. چون پيش ابن زياد حاضر شد از او پرسيد: تو چه كسى هستى ؟ قيس گفت : من مردى از شيعيان اميرالمؤ منين على بن ابى طالب و فرزند او عليهما السلام هستم . پسر زياد از او پرسيد: نامه از چه كسى و براى چه كسانى بود؟ جواب داد: از حسين بن على عليهما السلام به جماعتى از اهل كوفه كه من اسامى آنها را نمى دانم .
پسر زياد - لعنت الله عليه - خشمگين شد و گفت : به خدا سوگند از اينجا نمى روى تا اسامى آنها را به من بگويى يا بر بالاى منبر بروى و حسين بن على و پدر و برادرش را لعن كنى ، وگرنه تو را تكه تكه خواهم كرد.
قيس گفت : اسامى آن جماعت را به تو نمى گويم ، اما بر بالاى منبر مى روم و آن كار را نسبت به حسين ، پدر و برادرش مى كنم . قيس بر بالاى منبر رفت و حمد و ثناى خدا را گفت و بر پيامبر درود و صلوات فرستاد و بر مهر و محبت خود به على و فرزندانش صلوات الله عليهم افزود، بعد عبيد الله بن زياد و پدرش و سپس ستمگران بنى اميه را از اول تا آخر لعن نمود، بعد گفت : من فرستاده حسين عليه السلام به سوى شما هستم ، ايشان در فلان نقطه هستند، به دعوت او پاسخ مثبت بدهيد.
عبيد الله دستور داد او را از بالاى قصر به پائين اندازند، كه همين كار را با او كردند. گفته شده او كتف بسته بر زمين افتاد و استخوان هايش در هم شكست و هنوز رمقى در بدن داشت كه مردى به نام عبدالملك بن عميراللخمى بالاى سرش آمد و سر از تنش جدا كرد. به او ايراد گرفتند و گفتند چرا اين كار را كردى . گفت : مى خواستم او را راحت كنم .
بار ششم ؛ طلب يارى كردن از كسانى كه براى جنگيدن با آن حضرت آماده بودند، به منظور اتمام حجت با آنها؛ امام يك بار از حر و سپاهيانش ، هنگامى كه با آنها برخورد كرد و مانع از بازگشت امام شدند، طلب يارى كرد و در شب ششم محرم هم از عمر بن سعد لعنت الله عليه يارى طلبيد. اما در مورد حر. هنگامى كه حر و افرادش جلوى امام آمدند، امام آنها را سيراب كرد، آنها به همراه امام حركت كردند و پا به پاى امام آمدند تا اينكه وقت نماز ظهر شد.
-
امام عليه السلام به حجاج بن مسروق فرمود كه اذان بگويد، وقتى به اقامه رسيد، امام حسين عليه السلام با عبا و نعلين آمد، خدا را حمد كرد و بر او درود فرستاد، سپس فرمود: اى مردم ! من اينجا به اين خاطر آمدم كه نامه هاى شما به دستم رسيد و فرستادگان شما، پيش من آمدند كه من پيش شما بيايم ، آنها گفتند ما امام نداريم ، شايد خداوند ما و شما را بر هدايت و حق گرد آورد. اگر شما بر عهد و پيمان خود هستيد، من به سوى شما آمده ام ، به من از عهد و پيمان هايتان ، چيزى بدهيد تا اطمينان پيدا كنم . در غير اين صورت ، اگر از آمدن من اكراه داريد، به جايى بر مى گردم كه به سوى شما آمده ام . همه ساكت شدند و حتى يك كلمه نگفتند. آنگاه امام به مؤ ذن فرمود: اقامه بگو و نماز برپا شد. به حر فرمود: آيا مى خواهى با يارانت ، خودت نماز بخوانى ؟ جواب داد: نه ؛ با شما نماز مى خوانيم . آنگاه امام عليه السلام نماز را اقامه فرمود، سپس وارد خيمه خود شدند و اصحابش به گرد ايشان جمع شدند. حر نيز به مكان خود بازگشت و وارد خيمه اى شد كه برايش برپا كرده بودند؛ و پانصد نفر از يارانش نيز دور او جمع شدند و بقيه به صف خود بازگشتند و هر يك افسار اسب خود را گرفته و در سايه آن نشستند.
وقتى عصر شد، امام حسين عليه السلام فرمود براى رفتن آماده شوند، همه آماده شدند، سپس امر فرمود مؤ ذن اذان عصر را بگويد. امام تشريف آورد و با آن جماعت نماز خواند و سلام كرد و رو به سوى جمعيت نمود و بعد از حمد و ثناى خدا فرمود: اى مردم ! اگر از خدا بترسيد و حق را براى اهلش نيز بشناسيد، خداوند از شما راضى و خشنود است و ما اهل بيت محمد صلى الله عليه و آله به ولايت امر بر شما از اينها شايسته تر هستيم . اينها ادعاى چيزى را مى كنند كه حق آنها نيست و ميان شما با ستم و تجاوز عمل مى كنند. اگر شما از ما كراهت داريد و نسبت به حق ما جاهل هستيد، و اگر راءى و نظر شما اينك غير از آن چيزى است كه نامه هاى شما و فرستادگانتان به سوى من ؛ حكايت از آن دارد، از نزد شما مى روم .
-
حر گفت : به خدا سوگند من از اين نامه ها و فرستادگانى كه شما متذكر شديد، خبر ندارم . امام حسين عليه السلام به يكى از اصحابش فرمود: خرجينى را كه در آن نامه هاى آنها قرار دارد، بياور، خرجين را كه مملو از نامه ها بود آورد و مقابل او پراكنده كرد. حر گفت ما جزء اينهايى كه براى شما نامه نوشته اند، نيستيم . به ما دستور داده شده است ، اگر شما را ديديم ، از شما جدا نشويم تا شما را در كوفه پيش عبيد الله زياد ببريم . امام فرمود: مرگ به تو از اين هدف نزديك تر است .
اما طلب يارى كردن امام از پسر سعد لعنت الله عليه ؛ امام حسين عليه السلام كسى را پيش او فرستاد و فرمود مى خواهم با تو صحبت كنم ؛ امشب ميان دو لشگر با هم ملاقات كنيم . پسر سعد - لعنت الله عليه - با بيست نفر آمد. امام حسين عليه السلام نيز همانند ايشان حاضر شدند. وقتى هم را ديدند، امام حسين عليه السلام به اصحابش فرمود كه بجز برادرش عباس و فرزندش على اكبر، بقيه دور شوند، عمر بن سعد نيز به يارانش دستور داد دور شوند و پسرش حفص و غلامش در كنارش باقى ماندند. حسين عليه السلام به او فرمود: واى بر تو اى پسر سعد! آيا از خدايى كه به سويش باز مى گردى ، نمى ترسى ، مى خواهى با من بجنگى در صورتى كه مى دانى من فرزند چه كسى هستم . اين قوم را رها كن و با من باش ، كه اين كار براى تو به رضاى خدا نزديكتر است . عمر بن سعد لعنت الله عليه گفت : مى ترسم خانه ام خراب شود. امام حسين فرمود: من آن را برايت مى سازم . گفت : مى ترسم مزرعه مرا بگيرند. امام حسين فرمود: من بهتر از آن را از مال خودم در حجاز به تو مى دهم . عمر سعد گفت : من زن و بچه دارم نسبت به آنها مى ترسم ، سپس ساكت شد و هيچ جوابى نداد. آنگاه امام حسين عليه السلام از پيش او بازگشت در حالى كه مى فرمود: تو را چه شده است ، خداوند هر چه زودتر تو را بكشد و در روز حشر نيامرزد. به خدا قسم ، اميدوارم كه جز اندكى از گندم عراق نخورى ، عمر سعد به استهزاء گفت : خوردن جو كفايت مى كند از گندم .
بار هفتم ؛ طلب يارى كردن از امام حسين عليه السلام ، بعد از آنكه در كربلا محاصره شد و عده و عده دشمن به 30 هزار نفر رسيد و حايل ميان او و آب شدند. در اين حالت حبيب بن مظاهر خدمت امام حسين عليه السلام رسيد و عرض كرد: اى فرزند رسول خدا! در اينجا نزديك ما طايفه اى از بنى اسد زندگى مى كنند، آيا اجازه مى فرماييد نزد آنها بروم و آنها را دعوت به يارى شما كنم ؟ شايد خداوند توسط آنها از شما دفاع كند. امام اجازه فرمود و حبيب در دل شب مخفيانه به راه افتاد و نزد آنها رفت . او را شناختند، او از بنى اسد بود. پرسيدند چه حاجتى دارى ؟ حبيب گفت : براى شما حامل خير و خوبى هستم كه هيچ فرستاده اى به سوى قومى مانند آن را نياورده است . آمده ام تا شما را دعوت به يارى فرزند دختر پيامبرتان كنم . او از جماعت مؤ منان است كه يك شخص آنها از هزار شخص برتر است . مبادا او را بى ياور بگذاريد و رهايش كنيد.
-
شما قوم و عشيره من هستيد. برايتان اين نصيحت و خيرخواهى را آورده ام ، امروز در نصرت و يارى او حرف مرا بشنويد و اطاعت كنيد كه به واسطه آن ، به شرف دنيا و آخرت نايل مى شويد. من به خدا سوگند ياد مى كنم كه هر كدام از شما در راه خدا به همراه فرزند دختر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، به شهادت برسيد، در اعلى عليين همراه و رفيق پيامبر صلى الله عليه و آله مى باشيد. مردى از بنى اسد به نام عبدالله بن بشر از ميان برخاست و گفت : من اولين كسى هستم كه به اين دعوت پاسخ مثبت مى دهم و آنگاه شروع به رجزخوانى كرد. بعد افراد ديگرى مبادرت به اين كار كردند تا اينكه تعداد آنها به 90 نفر رسيد و به قصد پيوستن به حسين عليه السلام به راه افتادند. در همان زمان مردى از ميان طايفه بيرون آمد و به طرف عمر سعد لعنت الله عليه حركت كرد تا او را از ماجرا آگاه كند. عمر سعد مردى از ياران خود به نام ازرق را فرا خواند و چهارصد سوار در اختيارش گذاشت و او را به طرف محله بنى اسد راهى كرد. در حالى كه ياران حبيب به طرف خيمه گاه امام حسين عليه السلام در دل شب در حركت بودند، در ساحل فرات با سپاه ابن سعد مواجه شدند. آنها فاصله چندانى با اردوگاه امام حسين عليه السلام نداشتند. با يكديگر درگير شدند و جنگ شديدى نمودند. حبيب بن مظاهر خطاب به ازرق با صداى بلند گفت : واى بر تو، ما با تو كارى نداريم . از ما صرف نظر كن ، بگذار غير از تو بر ما جفا كند ازرق از بازگشت امتناع كرد و بنى اسد دريافتند كه امكان پيروزى براى آنها نسبت به نيروهاى ازرق وجود ندارد. لذا شكست خورده به محله خود بازگشتند و سپس از ترس پسر سعد لعنت الله عليه شبانه كوچ كردند.
حبيب بن مظاهر نزد امام بازگشت و ايشان را از ماجرا باخبر نمود، حسين عليه السلام فرمود: ((لا حول و لا قوة الا بالله ))