-
بنابراين گوشت حسين عليه السلام از گوشت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله روئيد و خون او از خون پيامبر است و هيچ كودكى جز حسين عليه السلام و يحيى فرزند زكريا عليهما السلام ، شش ماهه به دنيا نيامد.
بدان كه معناى كره همراه با حزن و تاءسف بر آن حضرت اين است كه دوران باردارى بر او، به دنيا آمدن او، شيرخوارگى اش ، تربيتش ، بازى با او در دوران كودكى اش ، شاد كردن او از طرف جد، پدر و مادرش ، همه و همه با حزن و غم و اندوه بود. حتى روزى كه جد بزرگوارش مى خواست از دنيا برود و همچنين روز وفات مادر و پدرش ، آنها بر حسين عليه السلام تاءسف مى خوردند و اندوهگين بودند، كما اينكه هنگام رحلت ، اين مساءله را بر زبان مى آوردند. خواهرش نيز در مقتل از او با سختى و غم و اندوه فراوان جدا شد و او را رها كرد. چه غم و اندوه و تاءسف جانكاهى و چه فرياد و شيونى !!
آيه دوم ؛ در بيان خروج آن حضرت از مدينه است و آن اين است كه خداوند فرمود: اذن للذين يقاتلون بانهم ظلموا و ان الله على نصرهم لقدير الذين اخرجوا من ديارهم بغير حق الا ان يقولوا ربنا الله .(50) رخصت (جنگ ) به (مؤ منان ) كه (ديگران ) با آنها مى جنگند، داده شد، زيرا آنها از دشمن ستم كشيدند و خدا بر يارى آنها قادر است . آن مؤ منانى كه بناحق از خانه هايشان آواره شدند (و) جز آن كه مى گفتند پروردگار ما خداى يكتا است (جرمى نداشتند).
-
از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه اين آيه درباره حضرت على ، جعفر و حمزه عليهم السلام نازل گرديده است . آنها از خانه هايشان آواره شدند و به شهادت رسيدند، در حالى كه گناهى نداشتند و هيچ كس حقى بر آنها نداشت و جرم آنها فقط اين بود كه مى گفتند: پروردگار ما خداى يكتا است و بر اين گفته خود ثابت قدم ايستادند. اما درباره امام حسين عليه السلام جريان خاصى پيش آمد، زيرا آن حضرت از خانه اش و همچنين از هر مقر ديگرى نيز آواره شد و هيچ جاى امن و مفرى براى آن حضرت باقى نگذاشتند تا جايى كه فرمود: ((اگر در لانه حشره اى از حشرات زمين هم بروم ، مرا بيرون مى آورند و به شهادت مى رسانند.))
سپس آن حضرت را به نحو خاصى به شهادت رساندند و به او و فرزندان و كودكانش ظلم خاصى روا داشتند. و امام حسين همان كسى است كه قدرت خدا براى نصرتش ظهور كرد.
آيه سوم ؛ درباره اندك بودن ياران آن حضرت است كه خداوند فرموده است : الم تر الى الذين قيل لهم كفوا ايديكم و اقيموا الصلوة و اتوا الزكاة فلما كتب عليهم القتال اذا فريق منهم يخشون الناس كخشية الله او اشد خشية و قالوا ربنا لم كتبت علينا القتال لولا اخرتنا الى اجل قريب .(51) آيا نمى نگرى و عجب ندارى از حال آن مردمى كه مى گفتند به ما اجازه جنگ بده و به آنها گفته شد اكنون از جنگ خوددارى كرده و به وظيفه نماز و زكات قيام كنيد، ديدى آنگاه كه بر آنها حكم جهاد آمد، در آن هنگام بيش از آن اندازه كه بايد از خدا بترسند از مردم ترسيدند و گفتند: اى خدا! چرا بر ما حكم جنگ را فرض كردى كه عمر ما را تا به هنگام اجل مهلت ندهى .
-
از حسن بن زياد عطار نقل شده كه گفت : در مورد اين آيه از امام صادق عليه السلام سؤ ال كردم . ايشان فرمود: اين آيه درباره حسن بن على عليهما السلام نازل شده است . ((خداوند دستور داد كه از جنگ خوددارى كند.)) پرسيدم : پس چرا جنگ بر آنها واجب شد: امام فرمود: اين امر درباره حسين بن على عليهما السلام نازل شد. خداوند بر او و اهل زمين واجب كرد كه در ركاب او بجنگند.
على بن اسباط گفته است ، يكى از اصحاب ما از امام باقر عليه السلام نقل كرده كه آن حضرت فرمود: اگر تمام اهل زمين در ركاب او مى جنگيدند كشته مى شدند.
در تفسير عياشى از ادريس ، غلام عبدالله بن جعفر از امام صادق عليه السلام در تفسير آيه (فوق ) آمده است : ((آيا نديدى كسانى را كه به آنها گفته شد كه با حسن عليه السلام از جنگ خوددارى كنيد و نماز به پا داريد و آنگاه كه جنگ به همراه حسين بر آنها واجب شد گفتند خدايا! چرا جنگ را بر ما واجب نمودى و عمر ما را تا به هنگام ظهور حضرت قائم (عجل الله فرجه ) به تاءخير نيندازى ؟ چرا كه پيروزى و نصرت با اوست . خداوند تعالى فرمود: به آنها بگو كه متاع اين دنيا اندك است و آخرت براى تقواپيشگان بهتر مى باشد.
آيه چهارم ؛ آيه چهارم درباره شهادت ، مكان شهادت و حالات امام حسين عليه السلام است ؛ كه خداوند تعالى فرمود: ((كهيعص ))(52) كما اينكه اين مساءله در حكايت زكريا - آنگاه كه قضيه كربلا و كشته شدن عترت پاك حسين توسط يزيد، عطش و صبر آنها به حضرت زكريا وحى شد - آمده است ، و ما آن را در عنوان مربوط به مجالس رثاى حسين عليه السلام آورده ايم .
آيه پنجم ؛ درباره ندايى است كه از جانب پروردگار به هنگام شهادت حسين عليه السلام ، خطاب به آن حضرت آمد و آن اين آيات شريفه است يا ايتها النفس المطمئنة ارجعى الى ربك راضية مرضية فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى .(53) اى نفس مطمئن (به ياد خدا) باز آى به سوى خدايت كه خشنود و خشنود شده اى ، در صف بندگان من در آى و در بهشت من داخل شو.
-
از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود: منظور حسين عليه السلام است ، زيرا آن حضرت صاحب نفس مطمئنه و راضية و مرضية است .
در اينجا بايد بگويم كه هر كس خدا را بشناسد و او را بزرگ بدارد، عاشق خدا مى شود و هر كس به او عشق بورزد، به هر آنچه از جانب خدا باشد، راضى و خشنود است و هر چه از جانب پروردگارش بر او وارد شود، دچار تزلزل و غم و اندوه نمى شود، بلكه به هنگام سخت ترين مصيبت ها و گرفتارى ها آرامش و اطمينان خاطر و رضايتمندى اش بيشتر مى شود و مصداق اين قضيه عملا در حسين عليه السلام ظهور پيدا كرد.
آيه ششم ؛ در بيان خونخواهى آن حضرت است و آن اين فرمايش خداوند تعالى در قرآن است كه فرمود: و من قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا فلا يسرف فى القتل انه كان منصورا.(54) كسى كه خون مظلومى را به ناحق بريزد، ما به ولى او حكومت و تسلط بر قاتل داديم ، پس در مقام قتل و خونريزى اسراف نكند كه او از جانب ما مؤ يد و منصور خواهد بود. از امام باقر عليه السلام روايت شده كه منظور از ((قتل مظلوما)) حسين عليه السلام است كه مظلومانه به شهادت رسيد و ((فقد جعلنا لوليه سلطانا)) ما به ولى او حكومت و تسلط داديم ؛ ولى حسين عليه السلام ، حضرت قائم (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) است . ((فلا يسرف فى القتل ))، يعنى درباره قاتلش اسراف نمى كند. و ((انه كان منصورا)) يعنى حسين عليه السلام مؤ يد و منصور مى باشد. همچنين در بعضى از روايت ها آمده است كه فاعل فعل ((يسرف )) همان ولى است و مرجع ضمير ((ه )) در ((انه )) نيز همان كلمه ولى مى باشد و منظور اين است كه در قتل به غير از قاتل آن حضرت اسراف نمى كند، نه اينكه از جهت كثرت باشد.
-
اما من معتقدم كه معناى ظاهرى آيه ، حكمى عام است كه بر همه مردم صدق مى كند و آن اين است كه هر كس مظلومانه به قتل برسد، ولى او حق قصاص قاتل را دارد و در كشتن غير از قاتل نبايد اسراف كند.
بنابراين معنا، ولى حسين عليه السلام بايد قاتل آن حضرت را قصاص كند و اگر بخواهيم قاتل او را معين كنيم و بگوييم چه كسى قاتل او است : آيا قاتل امام ، يزيد يا ابن زياد، يا ابن سعد، يا شمر، يا سنان يا ديگران ، از جمله ، صالح بن وهب است كه آن حضرت را با تير زد و ايشان از روى اسب به زمين افتاد يا صاحب آن تير سه شعبه اى است كه بر قلب امام زد و يا ديگران هستند؟! واقعيت اين است كه اين شهيد صد هزار قاتل دارد؛ البته نه به معناى مشتركا بلكه هر يك در اين امر مستقل هستند و اگر قاتلان آن حضرت به طور منفرد در نظر گرفته شوند، واقعا آن حضرت صد هزار قاتل مستقل دارد كه عبارت هستند از: يزيد، (و لذا در اخبار پيامبران آمده كه قاتل حسين عليه السلام يزيد است .) ابن زياد (از اين رو يزيد گفت او را پسر مرجانه كشت .) ابن سعد (به همين خاطر اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله وقتى پسر سعد را كه كودكى بيش نبود، مى ديدند، مى گفتند او قاتل حسين است )، شمر، سنان ، خولى و پرتاب كننده تير سه شعبه ، و آخر كلام اينكه ، قاتل آن حضرت ، تشنگى ، غيرت و اشك چشم است . اما حقيقت امر همان است كه خود آن حضرت فرمود: من با غم و اندوه كشته شدم ، يعنى غم و اندوه مرا كشت ، يعنى غم و اندوه قلب مرا كشت . از اين رو صاحب كربلا ناميده شد و لفظ كربلا اشاره به سبب قتل آن حضرت دارد.
-
همچنان بايد گفت : عبارت ((قتل مظلوما)) معانى ديگرى دارد كه همه آنها منطبق با حال حسين عليه السلام است و آن حضرت حقيقت اين معنا است كه در اينجا برخى از آن معانى را يادآور مى شويم :
الف : قتل مظلوما، يعنى در حالت مظلوميت به شهادت رسيد. امام حسين در حالتى به شهادت رسيد و بر او تعدى كردند كه همه چيز او را، - ملك ، مال ، اصحاب ، برادران ، فرزندان ، اعضا و جوارح ظاهرى و باطنى اش را - گرفتند و زخم شمشيرها و نيزه ها همه اعضاى او، حتى گلوى شريفشان را تغيير داد، دشمن بر مال ، عيال و فرزندان آن حضرت مسلط شد، در حالى كه غريب و تنها و آواره بود. حضرت با چنين شرايط و حالتى به شهادت رسيد. پس تنها كسى كه به نسبت همه چيز مظلومانه به شهادت رسيد، حسين عليه السلام است و چون اين كليت فقط درباره آن حضرت صدق مى كند، از اين رو كلمه مظلوم با الف و لام به صورت ((المظلوم )) به عنوان اسم معرفه و صفت براى آن حضرت آورده شده است و آن حضرت را ((المظلوم )) مى نامند. لذا در دعا وارد شده است كه تو را به خون مظلوم سوگند مى دهم و در حديث هم آمده كه زيارت مظلوم را ترك نكن . راوى نيز پرسيده است مظلوم كيست ؟ در جواب به او گفته شده است : آيا نمى دانى كه او، همان حسين عليه السلام ، صاحب كربلا، است ؟!
ب : ((من قتل مظلوما)) در اصل اشاره به شهادت آن حضرت است ، يعنى بى آنكه مستحق قصاص يا حدى باشد و يا فسادى را مرتكب شده باشد. به عبارت ديگر معنى عبارت اين است : كسى كه بدون هيچ جرمى كشته شود كه بارزترين آن معنى حسين عليه السلام است . كما اينكه خود آن حضرت فرمود: واى بر شما! آيا از من خون كسى را كه كشته ام يا مالى را كه صاحب شده ام مطالبه مى كنيد، يا مى خواهيد مرا به خاطر زخمى كه بر كسى وارد كرده ام يا تغييرى در دين ايجاد نموده ام ، قصاص كنيد؟!
-
ج : ((من قتل مظلوما)) درباره كيفيت قتل آن مظلوم است . خداوند در همه ابعاد به احسان و نيكى دستور داده است ، حتى درباره ذبح حيوانات ؛ مثلا در قربانى كردن حيوان ، سفارش شده است كه كارد، تيز و تند باشد و كشته حيوان ديگرى از نوع خودش به قربانى نشان داده نشود. كارد را به حيوان نشان ندهند، حيوان به شدت به بند كشيده نشود و به هنگام قربانى سيرابش كنند و...
در مورد انسان نيز چه بسا مظلوم كشته شود در حالى كه به او در نحوه كشته شدنش يا حالش احسان شود، اما ممكن است كسى كشته شود، ولى نسبت به اين امور هم مظلوم واقع شود؛ يعنى هيچ احسانى به او نشود. مانند حسين عليه السلام كه از روى ظلم و مظلومانه به شهادت رسيد، زيرا هيچ گونه احسانى به آن حضرت نشد.
د: ((و من قتل مظلوما)) منظور اين باشد كه وقتى آن حضرت را به شهادت رساندند، به وجوه مختلف ، بر ايشان تعدى نمودند. و اين امر منحصر در يك مقتول است كه همان شهيد مظلوم (حسين عليه السلام ) مى باشد.
ه : ((و من قتل مظلوما)) منظور بعد از قتل آن حضرت است كه لباس از تن حضرت بيرون آوردند، اعضاى بدنش را بريدند، جسمش را پايمال سم اسبان نمودند و بدون كفن و دفن در بيابان رها كردند. چنين معنايى فقط در مورد حسين مظلوم صدق مى كند. حتى پيراهن كهنه ى پاره اى را كه ارزشى نداشت ، از تن او بيرون آوردند.
آيه هفتم ؛ اين آيه درباره انتقامى است كه روز قيامت به خاطر او گرفته مى شود؛ كه اين فرمايش خداوند تعالى است : و اذا الموئودة سئلت باى ذنب قتلت .(55) آنگاه كه از دختران زنده به گور شده سؤ ال شود، به كدامين گناه كشته شدند. از حضرت صادق عليه السلام روايت شده كه اين آيه درباره حسين عليه السلام نازل شده است .
-
از آنجا كه اين آيه شريفه پس از ذكر وقايع بزرگى چون تاريك شدن خورشيد، تيره شدن ستارگان و به حركت درآمدن كوه ها آمده است ، مى بايست مساءله اى كه پس از اين وقايع عظيم يادآورى شود، از نظر عظمت و دگرگونى احوال اهل محشر در آن ، داراى ويژگى خاصى باشد، به نحوى كه تمام مردم را شامل شود و به واسطه آن دچار ترس و وحشت شوند.
هر چند سؤ ال درباره زنده به گورشدگان است و اينكه آنها بدون هيچ جرم و تقصيرى زنده به گور شدند، و هر چند اين كار امر عظيمى است ، اما سؤ ال از كسى كه گرفتار و مورد ظلم و ستم واقع شد و از هر طرف در تنگنا بود؛ يعنى حسين عليه السلام ، فرزندان و عيال او، و اينكه آنها به چه گناهى كشته شدند، سؤ ال مهم تر و بزرگترى است . و شايد به همين خاطر باشد كه امام فرمود اين آيه درباره حسين بن على عليهما السلام نازل شده است . حقيقت مطلب آن است كه زنده به گورشدگان واقعى حسين عليه السلام ، فرزندان و عيال آن حضرت در روز عاشورا، قبل از اينكه به شهادت برسند، مى باشند. زيرا تعدادى از آنها از شدت تشنگى ، محاصره و گرفتارى ها و وارد شدن مصيبت ها دچار خفقان شده و جانشان به لب رسيده بود.
آيه هشتم ؛ ((و فديناه بذبح عظيم ))(56) و بر او ذبح بزرگى را فدا ساختيم . در روايت آمده كه ذبح بزرگ ، همان حسين عليه السلام مى باشد. لازم نيست مرتبه كسى كه فداى او مى شوند، برتر باشد، بلكه معنا اين است كه آنچه را فداى او ساختيم به سبب ذبح عظيمى است كه از صلب او خارج مى شود، يا به اين معناست كه فدا شدن او (اسماعيل عليه السلام ) به خاطر پروردگارش ، تبديل به فدايى بزرگتر ديگرى شد و اين مرتبه عظمى از آنجا حاصل شد كه حسين عليه السلام جان خود را در راه خدا فدا نمود.
*****
49- احقاف ، آيه 15
50- حج ، آيه 39
51- نساء، آيه 77
52- مريم ، آيه 1
53- الفجر، آيات 27 تا 30
54- اسراء، آيه 33
55- تكوير، آيات 8 و 9
56- صافات ، آيه 107
-
4- مقصد چهارم - اين مقوصد درباره خصصيات سوره حمد و بويژه بسم الله است كه درباره حسين عليه السلام نيز به ثبوت رسيده است.
سوره حمد، فاتحة الكتاب است ، حسين عليه السلام هم فاتح مصحف شهادت است .
سوره حمد، ام الكتاب است ، حسين عليه السلام نيز ابوالائمه است .
سوره حمد، گنج اطاعت است ، حسين عليه السلام هم گنج اسباب شفاعت است .
سوره حمد، وافى است و حسين عليه السلام وافى به اسباب مغفرت است .
سوره حمد، شفادهنده است در حالى كه تربت آن حضرت شفاست (كما اينكه در قضيه دختر يهودى آمده است .) و اشكى كه به خاطر او ريخته مى شود شفايى است كه آتش هاى درون و برون را خاموش مى كند، و - آن طور كه در حديث آمده - اگر يك قطره از آن در جهنم افتد، حرارت آن را خاموش مى گرداند.
سوره حمد، كافى است ، محبت حسين عليه السلام هم كافى است .
سوره حمد، معادل قرآن است ، حسين عليه السلام نيز شريك قرآن و عدل آن در امانتى است كه پيامبر او را به امت سپرد.
-
سوره حمد، سبع المثانى است ، زيرا دو بار نازل شده است ، و حسين عليه السلام نيز اين خصوصيت را دارد كه دوبار از آسمان نازل شد و دو بار عروج كرد. روح آن حضرت مانند ساير ائمه و انبياء عليهم السلام ، هنگام ولادت و وفات نازل شد، يك بار هم ، جسم آن حضرت را بالا بردند و سپس به پائين آوردند، كه اين از ويژگى هاى آن حضرت است . اين مطلب در روايت آمده كه وقتى حسين عليه السلام به شهادت رسيد و سر آن حضرت را بالاى نيزه ها كردند، ملائكه پايين آمدند و جسد آن حضرت را گرفتند و به همان حالت به آسمان پنجم بردند و آن را در كنار صورت به خون آغشته على عليه السلام قرار دادند و به آن حضرت در حالى كه آغشته به خون بود، نگاه كردند و قاتلش را لعنت نمودند و سپس او را به محل دفنش در كربلا پايين آوردند و در اين امور حكمت پنهانى است كه نمى توان به كنهش رسيد و خداوند عالم به آن است .
در حديث آمده كه ، هر كس سوره حمد را تلاوت كند و به ظاهر و باطن آن ايمان داشته باشد، خداوند به ازاى هر حرف آن ، به او حسنه اى مى دهد كه از دنيا و هر آنچه در آن است ، برتر است . هر كس هم كه حسين عليه السلام را ياد كند و بر او گريه نمايد، خداوند به ازاى هر قطره اشكى ، حسنه اى به او مى دهد كه از دنيا و هر آنچه در آن است برتر مى باشد و هر كس آن حضرت را زيارت كند، خداوند در مقابل هر حرف ، حسنه اى به او عطا مى كند كه از دنيا و هر آنچه در آن است برتر است . تفصيل اين مطالب قبلا آمده است .
بسم الله عنوان سوره ها و در صدر آنها است ، حسين عليه السلام نيز عنوان شهداء و سرور آنان است . بسم الله 114 تاست كه از اجزاى قرآن است و حسين عليه السلام هم به 114 سبب موجب غفران است . هنگام ذبح حيوانات و نحر شتران گفتن بسم الله تكليف است . مؤ منان نيز به هنگام هر ذبح و نحر و كشتارى ، از آنجا كه شهادت و نحر آن حضرت از هر قتل و نحرى سخت تر بود، آن حضرت را به خاطر مى آورند. كما اينكه اين مطلب در حديث نبوى آمده است .
-
5- مقصد پنجم
اين مقصد، مقصد لطيفى است كه در آن موارد متعلق به آن حضرت كه منطبق با آيات و كلماتى است كه در قرآن آمده و اشاره به آن حضرت دارد، گردآورى شده است . در قرآن آياتى وجود دارد كه حاوى اسامى ، صفات و خواص ويژه اى است ، مانند آيه نور، آيه تطهير، آية الكرسى و آياتى كه خواص مخصوصى دارند و آيات شفاء و آيات سجده . در حسين عليه السلام نيز كرسى رفيعى است كه علم آن آسمان ها و زمين را فرا گرفته است . همچنين در حسين دو آيه نور وجود دارد، يك آيه نور براى سر آن حضرت و ديگرى براى پيكر پاكش . آيه اول براى بسيارى از كسانى كه در راه شام بودند، متجلى شد؛ مثلا براى زيد بن ارقم ، هنگامى كه با سر حسين عليه السلام از كنار خانه او گذشتند، اين آيه متجلى شد، او شعاع نور را ديد كه از پنجره اى كه به طرف راه بود، وارد اتاقش شد، تعجب كرد و نگاه كرد، ديد نور از سرى است كه بر نيزه است و از آنجا برده مى شود، همچنين او شنيد كه اين سر در حال تلاوت آيات سوره كهف است . آيه دوم را آن زارع از قبيله بنى اسد كه شبانه آمده بود تا كشته ها را ببيند، ملاحظه كرد. او گفت : در آنجا جسدى را ديدم كه در شب چون خورشيد تابان نور افشانى مى كرد و شيرى آمده در كنار آن نشسته بود. در محبت به حسين عليه السلام آيات شفا براى امراض معنوى و در تربت آن حضرت آيات شفا براى بيمارى هاى ظاهرى وجود دارد.
-
در پيكر مطهر حسين عليه السلام چهار آيه مانند آيات چهارگانه سجده وجود دارد كه لازم است محبان آن حضرت هنگام ملاحظه آنها بر زمين افتاده و سجده نمايند، همان طور كه لازم است هنگام تلاوت آيات چهارگانه سجده كرد. يكى از آيات ، اثر تير بر قلب آن حضرت است كه بر قلب او وارد شد و از پشت آن حضرت بيرون آمد. آيه ديگر اثر نيزه اى است كه صالح بن وهب زناكار بر پهلوى امام عليه السلام زد و موجب شد امام از روى اسب بر زمين افتد. آيه سوم ، اثر ضربه شمشيرى است كه مالك بن يسر بر سر مبارك امام حسين عليه السلام وارد كرد و در اثر آن عمامه و شب كلاه از سر حضرت افتاد و سر امام برهنه گرديد. آيه چهارم ، اثر شمشير بر گلوى بريده آن حضرت است كه در اثر آن سر از بدن جدا گرديد، اما بر قفا اثر گذاشت . اين آيات چهارگانه همان آياتى است كه بر جسد شريف امام نقش بست و لازم است محبان آن حضرت هنگام تصور آنها يا شنيدن آنها سجده كنند.
اما آيات مخصوص كه داراى خواص ويژه هستند: در حسين عليه السلام آيات ، سبب ها و مسائلى موجود است كه به واسطه آنها مى توان به خواسته هاى دنيا و آخرت دست يافت.
-
6- مقصد ششم
اين مقصد، مقصد ظريف ، لطيف و جديدى است كه عنوان سوره ها را از اول قرآن تا آخر آن از فاتحة الكتاب تا سوره ناس متذكر مى شويم و آنچه از آنها متعلق به حسين عليه السلام است ، به اشاره ، يا به مناسبت تشريح مى كنيم .
درباره سوره فاتحة الكتاب به طور مستقل در مقصد قبلى سخن به ميان آمد.
اما در سوره بقره ؛ در اين سوره اولين مرثيه حسين عليه السلام آمده است ؛ آنجا كه خداوند فرمود: قالوا اتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء.(57) گفتند: پروردگارا مى خواهى كسانى را بگمارى كه فساد كنند در زمين و خون ها بريزند. در حديث آمده است كه ملائكه شهادت حسين و يارانش را در كربلا ملاحظه كردند و به آن واسطه به اين آگاهى رسيدند كه آنها را نسبت به آن موضوع دلالت كرد.
سوره آل عمران ؛ امام حسين عليه السلام ، وقتى فرزندش على عازم ميدان جنگ شد، اين آيات از سوره آل عمران را تلاوت كرد؛ ان الله اصطفى آدم و نوحا و آل ابراهيم و آل عمران على العالمين ذرية بعضها من بعض والله سميع عليم .(58) خداوند آدم و نوح و خانواده ابراهيم و خانواده عمران را بر جهانيان برگزيد. فرزندانى هستند برخى از نسل برخى ديگر و خدا به گفته ها و احوال همه شنوا و دانا است .
-
سوره نساء، در اين سوره دومين آيه از آيات رثاى آن حضرت وجود دارد: المستضعفين من الرجال و النساء و الولدان لا يستطيعون حيلة و لا يهتدون سبيلا.(59) آن گروه از مردان و زنان و كودكان كه ناتوان بودند كه گريز و چاره اى برايشان نبود و راهى به نجات خود نمى يافتند. بارزترين افراد اين گروه همان كسانى هستند كه به همراه آن حضرت بودند. پس چه شده است شما را كه در راه آنها نمى جنگيد.
سوره مائده ؛ براى آن حضرت مائده اى است كه منطبق بر مائده طعام مى باشد و آن عبارت است از مائده اى از شراب كوثر كه براى او يارانش به منظور رفع عطش شان نازل شد، در حالى كه اصحاب امام به او نگفتند كه از خدا بخواه از آسمان مائده اى براى ما نازل كند(60) تا براى ما عيد باشد. بلكه آنها به نهايت تشنگى ، گرسنگى ، زخمى شدن و شهادت راضى بودند و اين امر براى آنها از هر طعام و شرابى گواراتر بود.
سوره اعراف ؛ بنا بر بعضى از معانى وارده درباره اين سوره ، حسين عليه السلام از اعراف است . او معرفت خاصى به سيماى زائر خود دارد، چرا كه زائر آن حضرت در روز قيامت داراى سيماى مخصوصى است كه ما آن را در عنوان مربوط به خواص زيارت امام حسين عليه السلام آورده ايم .
سوره انفال ؛ انفال حق آن حضرت و حق 9 نفر از فرزندان ايشان است كه از آن منع شدند و حقشان در اين باره غصب شد، اما علاوه بر اينها، امام حسين عليه السلام از حقى كه ميان او و همه مردم ، بلكه تمام موجودات ذى روح مشترك است ، يعنى آب ، باز داشته شد؛ آبى كه نه تنها از انفال نيست ، بلكه هر كس كه روح دارد، حتى كفار و حيوانات ، حق نوشيدن آن را دارند.
-
سوره برائت ؛ تمام آيات جهادى كه در اين سوره آمده است ، به طور حقيقى با جهاد اصحاب آن حضرت مطابقت دارد. در اين سوره آيه اى است كه اشاره به خريدن جان هاى مؤ منان توسط خدا دارد و آن آيه اين است ان الله اشترى من المؤ منين اءنفسهم و اموالهم باءن لهم الجنة يقاتلون فى سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعدا عليه حقا فى التوراة و الانجيل و القرآن و من اوفى بعهده من الله فاستبشروا ببيعكم الذى بايعتم به و ذلك هو الفوز العظيم .(61)
خداوند جان و مال اهل ايمان را به بهشت خريدارى كرده ، آنها در راه خدا جهاد مى كنند كه دشمنان را به قتل برسانند و يا خود كشته شوند. اين وعده قطعى است بر خدا و عهدى است كه در تورات و انجيل و قرآن ياد فرموده و از خدا باوفاتر به عهد كيست ؟ اى اهل ايمان ! شما به خود در اين معامله بشارت دهيد كه اين معاهده با خدا به حقيقت سعادت و پيروزى بزرگى است .
در بازار اين معامله تمام بندگان خدا به نوعى معامله كرده اند، اما حسين عليه السلام در اين رابطه داراى معامله مخصوصى است . آن حضرت كالاى خويش را به نحو مخصوصى تسليم نمود و بهاى آن را به نحو خاصى دريافت كرد و آن طور كه از جميع خصايص آن حضرت با تدبر در آنها به دست مى آيد، نقل متاع و پيمانه و وزن كردن آن و همچنين حفظ و سرانجام بذل آن ، به نحو خاصى انجام گرفت .
-
سوره هود؛ امام حسين عليه السلام وقتى در ميدان رو در روى آن قوم ايستاد و براى آنها سخنرانى كرد، اين آيات از سوره هود را تلاوت كرد: انى اءشهد الله و اشهدوا انى برى ء مما تشركون من دونه فكيدونى جميعا ثم لا تنظرون انى توكلت على الله ربى و ربكم ما من دابة الا هو آخذ بناصيتها ان ربى على صراط مستقيم .(62) خدا را گواه مى گيرم و شما هم گواهى دهيد كه من از خدايانى كه غير از خداى يكتا مى پرستيد، بيزارم . شما هر فكر و تدبيرى در كار من داريد، بى هيچ مهلت انجام دهيد. من بر خدا كه پروردگار من و شماست توكل كرده ام كه زمام اختيار هر جنبنده به دست مشيت اوست و البته پروردگار من به راه راست خواهد بود.
سوره يوسف ؛ در روايات عامه آمده است كه اين سوره به پيامبر نازل شد، به خاطر اينكه آن حضرت را نسبت به ماجرايى كه براى فرزندش حسين عليه السلام پيش مى آيد، دلدارى دهد. در اين سوره تطبيقات ديگرى نيز وجود دارد.
سوره رعد؛ خداوند در اين سوره فرموده است ((و يسبح الرعد بحمده .))(63) رعد به تسبيح و ستايش او مشغول است . در حديث است ((هيچ ابرى حركت نمى كند و رعد و برق نمى زند مگر اينكه به قاتل حسين عليه السلام لعنت مى فرستد.))
-
سوره ابراهيم ؛ در اين سوره حكايت شده است كه حضرت ابراهيم عليه السلام ذريه خود را در صحراى غير قابل زراعت ساكن كرد. اين قضيه با نحوه ساكن كردن ذريه حسين عليه السلام توسط آن حضرت در كربلا و وداع او با آنها مطابقت دارد. همچنين گفتگوى ابراهيم عليه السلام با خانواده اش هنگامى كه آنها را در آن سرزمين اسكان داد، با گفتگوى حسين عليه السلام هنگامى كه خانواده اش را به سوى كربلا حركت داد، تطبيق مى كند.
سوره اسراء؛ حسين عليه السلام داراى معراج خاصى از سرزمين كربلا است كه در معراج قرار گرفتن آن سرزمين براى ملائكه و سير دادن خاص جدش صلى الله عليه و آله اثر گذاشت ؛ تا جايى كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: مرا به جايى كه به آن كربلا گفته مى شود سير دادند و در آنجا قتلگاه فرزندم حسين و يارانش را به من نشان دادند.
سوره كهف ؛ هنگامى كه سر مطهر آن حضرت بر نيزه بود، آياتى از سوره كهف را تلاوت نمود و زيد بن ارقم در كوفه شنيد كه سر حسين عليه السلام اين آيه را تلاوت مى كند ام حسبت ان اصحاب الكهف و الرقيم كانوا من آياتنا عجبا.(64) آيا گمان كردى كه قصه اصحاب كهف و رقيم در مقابل اين همه آيات و قدرت و عجايب حكمت هاى ما واقعه عجيبى است ؟ ديگران هم در شام شنيدند كه سر مطهر امام اين آيه را تلاوت مى كند انهم فتية آمنوا بربهم و زدناهم هدى .(65) آنها جوانمردانى بودند كه به خداى خود ايمان آوردند و ما بر مقام ايمان و هدايتشان افزوديم .
-
البته تلاوت اصل سوره كهف حكمت خاصى دارد، اما تلاوت آيه اول كه در كوفه قرائت شد و آيه دوم كه در شام تلاوت گرديد، هر يك داراى حكمت مخصوصى هستند.
سوره مريم ؛ در حديث زكريا عليه السلام آمده است كه ((كهيعص ))(66) اشاره به كربلا و هلاك شدن عترت پيامبر توسط يزيد در حالت عطش همراه با صبر و تحمل آنها دارد كه قبلا آن را آورده ايم .
در كتاب التهذيب به نقل از بحارالانوار از امام سجاد عليه السلام درباره اين گفته خداوند تعالى در قرآن كه فرمود: ((فحملته فانتبذت به مكانا قصيا))(67) پس مريم عليها السلام به آن پسر بار برداشت و به جايى دور خلوت گزيد، آمده است : از دمشق بيرون آمد تا به كربلا رسيد و او را در محل قبر حسين عليه السلام به دنيا آورد، سپس در همان شب مراجعت كرد.
سوره طه ؛ در اين سوره مناسبت هايى براى آن حضرت وجود دارد. در حكايت موسى عليه السلام آمده است اذ راءى نارا فقال لاهله امكثوا انى ءانست نار لعلى ءاتيكم منها بقبس او اجد على النار هدى .(68) آنگاه كه موسى آتشى مشاهده كرد، به اهل بيت خود گفت كمى مكث كنيد كه از دور آتشى مى بينم شايد كه پاره اى آتش بر شما بياورم يا از آن به جايى راه يابم .
حسين عليه السلام نيز آنگاه كه در مدينه بود، نورى از طرف كربلا ديد، سپس به اهل بيت خود گفت كه همراه من بياييد، و همچنين وقتى در مكه در اين باره از آن حضرت سؤ ال شد، در جواب فرمود: خداوند خواسته است كه آنها را در اسارت ببيند.
-
در سوره هاى بعد از طه نيز براى آن حضرت مناسبت هاى خاصى وجود دارد؛ به همين خاطر آن حضرت هنگام خروج از مدينه آياتى از سوره قصص و هنگام ورود به مكه نيز آياتى را تلاوت فرمود، كه ما آنها را در عنوان هجرت شرح خواهيم داد. يكى از اصحاب آن حضرت به هنگام مبارزه آياتى از سوره مؤ من را تلاوت كرد كه در عنوان مربوط به شهدا خواهد آمد.
آنچه بيان شد، به منظور ارائه نمونه هايى از مطابقت ها بود، لذا به همين مقدار بسنده مى كنيم و پس از اين ، برخى از مناسبت هاى كلى سوره ها را يادآور مى شويم :
سوره هايى كه با حروف مقطعه آغاز مى شوند، از جمله : حم ، يس ، ص ، المر، الم ، ق ، ن ، صورت هاى اين حروف در نقش ، تاثيراتى دارند و در آنها بنا به نسبت تعداد حروفشان اشاراتى وجود دارد و حروف آنها داراى تاءثيراتى است و همچنين اشاراتى به اسامى خداوند دارند و آنها رموزى هستند كه جز آنكه مخاطب به آنها بوده ، كسى به آن پى نمى برد.
در پيكر پاك حسين عليه السلام نيز در اثر ضربه شمشيرها حروف مقطعه ايى به وجود آمد كه براى هر يك از اين آثار، چه آثارى كه در اثر يك ضربه ، دو ضربه ، سه ضربه ، چهار ضربه ، پنج ضربه به وجود آمد، هياءت و شكل خاصى ايجاد شد؛ كه هر يك از آنها در عالم تسليم و رضا، رمزها و نشانه هايى است كه آنكه به رموز حروف مقطعه در اوايل قرآن راه يافته بود به آن رموز هم راه پيدا كرده بود؛ از اين رو بعضى از نقاط بدن حسين عليه السلام را به طور مخصوصى مى بوسيد و گاهى به على عليه السلام مى فرمود كه او را نگه دار و على او را نگه مى داشت و پيامبر صلى الله عليه و آله تمام بدن و جميع جاهاى حروف مقطعه را مى بوسيد و گريه مى كرد.
اوايل سوره هاى مسبحات (سوره هايى كه با سبح لله شروع شده است ) از جمله تناسب هاى صفات الهى است كه خداوند به عنوان نمونه به آن حضرت عطا كرده است ؛ ما اين مطلب را در عنوان مربوط به احترامات الهى تشريح كرديم .
-
سوره مدثر، باطن اين سوره به امام حسين عليه السلام تعلق دارد، كما اينكه اين مساءله از معناى ظاهرى آن خارج نيست ، چرا كه مدثر، پيامبر صلى الله عليه و آله است و حسين از آن حضرت مى باشد.
سوره مزمل ؛ آن حضرت مخاطب به آن است ؛ زيرا مخاطب به آن ، از اوست ، آن حضرت است كه به خون خود آغشته شد و در شب تاريك قيام كرد و تاريكى را زدود و نور حق را جلوه گر ساخت و اصحاب به خون غلطيده آن حضرت مانند اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله هستند كه پيامبر در حق آنها در روز جنگ احد فرمود كه آنها را در لباس هاى به خون آغشته شان بپيچيد كه من گواه بر آنها هستم . با اين تفاوت كه براى اصحاب حسين عليه السلام لباس و پيراهنى باقى نمانده بود، بلكه آنها را در خونشان پيچيدند.
سوره هايى كه با سوگند آغاز مى شوند؛ اين سوره ها هر يك باطنى دارند كه با حالت هاى حسين ، شهادت آن حضرت ، سيماى او، روح ، جسد، قلب و اصحاب او و حالت هاى آنها، منطبق است .
پس گوش دل به آياتى از اين سوره ها بسپار كه بر تو تلاوت مى شود، كه از جمله آنها اين آيات است : و الصافات صفا فالزاجرات زجرا فالتاليات ذكرا.(69) سوگند به صف زدگان كه صف آرايى كرده اند، قسم به منع و زجر كنندگان ، سوگند به تلاوت كنندگان قرآن . باطن اين آيات با حسين عليه السلام و سپاهيان آن حضرت در صف بندى شان در جنگ به منظور حمايت از آن حضرت ، صف بندى شان براى نماز، صف پيكرهاى به زمين افتاده آنها و صف سرهاى بريده شان و صف آنها در دفن در يك قبر واحد، منطبق است .
- والفجر و ليال عشر و الشفع و الوتر و الليل اذا يسر.(70) قسم به صبحگاه و قسم به ده شب ، قسم به جفت و به فرد و قسم به شب آنگاه كه (به روشنى ) حركت كند.
-
حسين عليه السلام با نور هدايتش فجر است و شب هاى مصيبتش ده شب است . او و برادرش شفع (جفت ) هستند و آنگاه كه تنها و بى ياور ماند، فرد است ؛ فردى كه ياران و حاميانش به شهادت رسيدند. همچنين روح شريف آن حضرت وقتى به سوى پروردگارش بازگشت - آن طور كه در روايت ها آمده - همان نفس مطمئنه مى باشد كه در آخرين اين سوره آمده است .
والطور و كتاب مسطور فى رق منشور و البيت المعمور و السقف المرفوع و البحر المسجور.(71) قسم به كتاب نوشته شده در صحيفه گشوده فرقان ، قسم به بيت المعمور، قسم به طاق بلند و قسم به درياى آتش فروزان .
آن طور كه در حديث آمده است ، طور بنا به دو معناى ظاهرى و معنوى ، محل شهادت امام حسين عليه السلام است و كتاب مسطور، بدن شريف آن حضرت و بيت المعمور سر ايشان و بحر مسجور، ميدان كربلا در روزى است كه جنگ واقع شد.
- ((والنجم اذا هوى .))(72) قسم به ستاره چون فرود آيد. نحوه افتادن آن حضرت به زمين را بيان مى كند.
((والضحى ))(73) قسم به ((نور افشانى )) خورشيد. نور سيماى حسين عليه السلام يا نور اظهار ايمان به آن حضرت است .
- ((والسماء ذات البروج .))(74) قسم به آسمان كه داراى كاخ هاى باعظمت است . در واقع اين آسمان ، حسين عليه السلام است ، زيرا آن حضرت آسمانى است كه داراى 9 برج ، بلكه 13 برج است .
- والسماء و الطارق و ما ادريك ما الطارق النجم الثاقب .(75) قسم به آسمان و كوبنده (شب ) چه مى دانى طارق چيست ، ستاره درخشان است .
الثاقب ((ستاره ))ايست كه نورش از آسمان تلاءلوء مى كند و حسين عليه السلام ستاره درخشانى است كه نورش تاريكى هاى زمين را هم درخشندگى مى دهد.
-
- والشمس و ضحيها و القمر اذا تلاها و النهار اذا جلها.(76) قسم به آفتاب و تابش آن و به ماه كه به دنبال آفتاب آيد و به روز هنگامى كه زمين را روشن كند.
خورشيد همان سيماى نورانى حسين عليه السلام است ، خورشيد واقعى وجود مبارك آن حضرت مى باشد، زيرا اشعه خورشيد با يك تكه ابر از بين مى رود، در صورتى كه چهره حسين عليه السلام آغشته به خاك و خون گرديد، اما ذره اى از نور و درخشش آن كم نشد، بلكه پيكر مطهر آن حضرت در آن سه شب كه در بيابان افتاده بود چون خورشيد نورافشانى مى كرد.
- ((والمرسلات ))(77) قسم به رسولانى كه فرستاده شدند. مرسلات ، ملائكه اى هستند كه به منظور امور مربوط به حسين عليه السلام فرستاده شدند.
- آيه ((و النازعات غرقا))(78) و آيات بعد از آن ، ارواح مطهر حسين عليه السلام و اصحاب آن حضرت است .
- ((و الذاريات ذروا فالحاملات وقرا))(79) قسم به يك نوع پراكنده سازان ، قسم به حمل كنندگان سنگينى . در بعضى از تفسيرها مطالبى درباره اين دو آيه آمده است كه منطبق با اصحاب امام حسين عليه السلام و جهاد آنها در روز عاشورا مى باشد.
- ((والتين و الزيتون ))(80) قسم به انجير و زيتون ، در حديث آمده است كه زيتون همان حسين عليه السلام است .(81)
- ((والعاديات ))(82) سوگند به اسبان تندرو، اشاره به اسب هاى آنها در حالت دويدن دارد.
-
- تمام سوره قيامت منطبق با قيامت اهل بيت است كه روز عاشورا برپا شد، كه همان واقعه عظيم ، الحاقه ، الصاخه حقيقى و طامة الكبراى واقعى مى باشد، زيرا كه آن واقعه و مصيبت از هر مصيبتى سنگين تر است و اين واقعه همان ((القارعة )) است كه دل هاى نيكان و فاجران را در هم كوبيد و همان واقعه اى است كه زمين را به لرزه انداخت و همان الغاشية است كه درباره آن فرموده است ((هل اتيك حديث الغاشية .))(83) آيا حديث فرا گيرنده به تو رسيده است . آيا حديث آن به شما رسيده است و اين همان مطلبى است كه درباره آن تحقق پيدا كرد.
- ((اذا السماء انشقت .))(84) هنگامى كه آسمان شكافته شود، و ((اذا السماء انفطرت .))(85) هنگامى كه آسمان شكافته شود. و آن هنگامى است كه بر سر مبارك حسين عليه السلام ضربت وارد شد.
- و اذا الشمس كورت و اذا النجوم انكدرت .(86) هنگامى كه آفتاب تابان تاريك شود و ستارگان تيره شوند. اين معنا منطبق بر روز عاشورا است كه خورشيد ظاهرى و خورشيد باطنى ، چه به صورت ظاهر و چه به صورت باطن دچار تاريكى شدند.
-
هر يك از اين مطالب شرح و تفصيلى دارد كه من آن را در كتاب روضات الجنات در بحث مربوط به موعظه هاى قرآن آورده ام . از خداوند مسئلت دارم كه بر من منت بگذارد و توان بدهد كه آن را به اتمام برسانم .
- سوره قدر، فضايل شب قدر براى امام حسين عليه السلام ثابت شده است ، كه اين مطلب در عنوان مربوط به خصايص امام حسين عليه السلام در باب مربوط به اوقات شريف مخصوص زيارت ايشان خواهد آمد.
- سوره اخلاص و توحيد، حسين عليه السلام از خود، توحيد حقيقى را كه همان پيراستن علايق قلبى از هر آنچه غير خدا است ، بروز داد و اين نوع توحيد فقط مخصوص آن حضرت عليه السلام است ، او در اين زمينه همتايى ندارد.
- سوره الكافرون ؛ حسين عليه السلام دين كافران ، اهل نفاق و خلاف را انكار نمود و از آنها بيزارى جست و گفت ((لكم دينكم و لى دين ))(87) دين شما براى شما و دين من براى من .
- سوره الناس و الفلق نيز همان طور كه در روايت خاصه و عامه آمده ، هر دو به آن حضرت و برادرش عليهما السلام تعلق دارد.
*****
57- بقره ، آيه 30
58- آل عمران آيات 33 و 34
59- نساء، آيه 98
60- اشاره به گفته حواريون (ياران حضرت عيسى دارد) كه از آن حضرت خواستند كه از خدا بخواهد از آسمان مائده اى بر آنها نازل كند.
61- برائت (توبه )، آيه 111
62- هود، آيات 54، 55، 56
63- رعد، آيه 13
64- كهف ، آيه 9
65- كهف ، آيه 13
66- مريم ، آيه 1
67- مريم ، آيه 22
68- طه ، آيه 10
69- صافات ، آيات 1، 2، 3
70- والفجر، آيات 1 و 4
71- الطور، آيات 1 تا 6
72- النجم ، آيه 1
73- الضحى ، آيه 1
74- البروج ، آيه 1
75- الطارق ، آيات 1 تا 3
76- الشمس ، آيات 1 تا 3
77- المرسلات ، آيه 1
78- النازعات ، آيه 1
79- الذاريات ، آيه 1 و 2
80- التين ، آيه 1
81- بحارالانوار، جلد 43، صفحه 291
82- العاديات ، آيه 1
83- الغاشيه ، آيه 1
84- انشقاق ، آيه 1
85- انفطار، آيه 1
86- التكوير، آيات 1 و 2
87- الكافرون ، آيه 6
-
***عنوان نهم - خصوصيات حسين عليه السلام در آنچه به بيت الله مربوط مى شود.
اين عنوان درباره خصوصيات حسين عليه السلام در رابطه با خانه خدا است كه شامل چندين مطلب است .
1-مطلب اول
حسين عليه السلام بيت الله حقيقى است . بايد دانست كه خداوند منزه از مكان و زمان و فرود آمدن و مسكن گزيدن است ، اما انتساب بعضى از مكان ها به خاطر شرافت خاصى است كه براى آن مكان قائل شده اند. مثلا ممكن است آن مكان محل عبادت خدا قرار داده شده باشد، يا اينكه در آنجا عبادت بيشترى انجام مى شود و يا خداوند دستور داده باشد كه به هنگام عبادت رو به سوى آن كنند، يا به خاطر نزول فيض خاصى باشد و يا به خاطر دشوارى منازل است كه موجب خالص شدن قصد به سوى خدا مى شود. كما اينكه همه اين معانى درباره مكه معظمه و بعضى از اين موارد درباره مساجد و درباره ((خانه هايى كه خداوند، اجازه داده كه رفعت يابند و در آن ذكر خدا شود))(88) صادق است .
همه اينها بيت الله ظاهرى هستند، اما حقيقت بيت الله آن چيزى است كه در حديث قدسى آمده است ، خداوند فرمود ((زمين من و آسمان من ، هيچكدام گنجايش مرا ندارد، اما قلب بنده مؤ من به من ، گنجايش مرا دارد.))
همچنين خداوند به داود عليه السلام وحى فرمود: ((خانه اى را خالى كن كه در آن ساكن شوم . داود عرض كرد: اى خدا! تو بزرگتر از آن هستى كه در جايى ساكن شوى ، آنگاه خطاب به او وحى شد كه قلبت را براى من خالى كن .))
-
بنابراين هر قلبى كه فقط محبت خدا در آن باشد خانه واقعى خداست و قلب مؤ من كامل ، حقيقتا بيت الله است ، زيرا چنين قلبى از تعلق به غير خدا خالى است و در آن هيچ فكر، ذكر و همى جز خدا نيست و سرانجام كار به آنجا ختم مى شود كه او جز خدا نمى بيند و جز خدا نمى شنود، و اين يكى از معانى فرمايش خداوند در آن حديث قدسى است كه فرمود: ((حتى من گوش او مى شوم كه با او مى شنود و چشم او كه با او مى بيند.)) در صورتى كه اين مسائل تحقق يابد و تو خوب تاءمل و انديشه كنى ، برايت آشكار مى شود كه بيت الله واقعى و بزرگتر، همان قلب حسين عليه السلام است ؛ چرا كه آن حضرت قلب خود را حقيقتا براى خدا خالى كرد، تا جايى كه در آن جز علاقه به خدا باقى نماند و حتى از علايقى كه با علاقه به خدا منافاتى ندارد نيز خالى شد.
از جانب ديگر قطع علاقه به شى ء به خاطر خدا بويژه با شدت علقه به آن ، دليل بر شديدتر بودن علقه به خدا است و قطع علاقه از همه چيز به خاطر خدا دليل بر انحصار قلب به علاقه به خداست و شرايع مبتنى بر همين مسائل است و تدين به دين ، به مقدار قطع علاقه از غير خدا به خاطر خدا است و درجات مختلف نيز بستگى به شدت و ضعف علايق و ميزان ترك آن از نظر زمان و كيفيت اطاعت از امر خدا دارد.
-
پس بدان كه ، وقتى در صحيفه الهى اين خطاب متوجه حسين عليه السلام شد كه جان خود را به خدا بفروش ؛ از همان ابتداى هجرتش از مدينه به مكه و سپس به كربلا، قصدش امتثال اين امر الهى بود، با اين نيت كه آنچه بر او واقع مى شود - قبل از وقوع آنها - قربة الى الله است . از اين رو آنچه براى آن حضرت مقدر شده بود، حتى قطعه قطعه شدن اجزاى بدنش را پذيرفت و بر خود هموار ساخت و در حالى كه هنوز در مكه بود تمام مصيبت ها و ذبح اولاد و اصحابش را پذيرفت و تحمل كرد. حتى صورت واقعه و محل وقوع آن را به ام سلمه نشان داد. آن حضرت قلب خود را از تعلق به وطن و جميع ديار و مسكن هاى روى زمين و از تعلق به اموال ، حتى لباس و سلطنت ، راحتى و رياست ، از تعلق به عيال ، اطفال ، فرزندان ، برادران ، عشيره و اصحاب خالى كرد و آنها را تقديم كرد تا در مقابلش ذبح شوند و يا به اسارت درآيند. حتى حسين عليه السلام قلب مبارك خود را از جميع آنچه در دنيا وجود دارد، حتى آب و قطره اى از آن براى محتضر و از تعلق به بدن و اجزاى بدن ، استخوان و گوشت و پوست و خون آن و به هم پيوستن آنها، باقى ماندن آنها به همان صورت و تركيب و هياءتشان ، خالى كرد. حتى علاقه قلب خود را با قلب ظاهرى كه در سينه هاست و با مهجه قلب كه همان خون قلب باشد، قطع كرد؛ لذا تير مسموم سه شعبه اى قلب آن حضرت را شكافت و خون آن را به بيرون جارى ساخت و حضرت آن خون را با دست مباركش گرفت و سر و محاسن خود را با آن خضاب نمود، كما اينكه در زيارت آن حضرت آمده است كه ((خون قلب خود را در راه تو بخشيد.))
-
بنابراين وقتى حسين عليه السلام قلب ظاهرى و خون قلب خود را در راه خدا بذل كرد، و قلب معنوى آن حضرت براى خدا خالص گرديد و از غير خدا خالى و از جميع ما سوى الله فارغ شد، بيت الله حقيقى و واقعى گرديد كه جز خدا در آن نيست . پس و لله على الناس حج البيت من استطاع اليه سبيلا(89) و بر مردم حج و زيارت آن خانه واجب است ، بر هر كسى كه توانايى يافته و بر آن راه يابد.
از اينجا معناى اين فرمايش مشخص مى شود كه ((هر كس حسين را زيارت كند مانند كسى است كه خدا را در عرش زيارت كرده باشد.))
*****
88- ترجمه آيه 36 سوره نور
89- آل عمران ، آيه 97
-
2- مطلب دوم
حسين عليه السلام اين خانه واقعى خداوند، براى كعبه احترام ويژه اى قايل شد، از اين رو خداوند خصايص كعبه را به آن حضرت اختصاص داد؛ كه شرح مطلب چنين است : امام حسين عليه السلام روز جمعه سه روز گذشته از ماه شعبان وارد مكه شد و در آنجا تا موسم حج باقى ماند و براى حج يا عمره تمتع بنا بر اختلاف روايات ، محرم شد، و چون به آن حضرت خبر رسيد كه يزيد سه نفر از شياطين بنى اميه را فرستاده تا او را ترور كنند و لشكرى را با عمر بن سعيد بن عاص براى دستگيرى اش روانه كرده است ، احرام خود را به عمره مفرده بدل كرد و روز ترويه يا روز عرفه تصميم به خروج از مكه گرفت . در آن شب محمد بن حنفيه نزد امام آمد و به او گفت : اى برادر! تو از بى وفايى اهل كوفه به پدر و برادرت آگاه هستى ، من خوف آن دارم كه با تو هم ، مانند آنها رفتار كنند، پس اگر صلاح مى دانى كه بمانى ، عزيزترين شخصيت در حرم هستى . امام حسين عليه السلام با گفته او مخالفت كرد و فرمود: برادر! نگران آن هستم كه يزيد بن معاويه مرا در حرم ترور كند و من كسى باشم كه حرمت اين خانه به واسطه من مباح شود. محمد حنفيه گفت : اگر خوف آن را دارى به يمن يا يكى از نواحى صحرا برو، در اين صورت در دسترس يزيد نيستى و كسى نمى تواند به تو دست يابد.
-
امام حسين در جواب فرمود: درباره گفته هاى تو فكرى مى كنم . چون هنگام سحر شد، امام عازم سفر شد، خبر به محمد حنفيه رسيد، نزد امام آمد و زمام مركبى را كه امام بر آن سوار بود، گرفت و گفت : برادر! مگر وعده ندادى تا درباره پيشنهاد من فكر كنى ؟ امام حسين فرمود: چرا؟ محمد پرسيد: پس چه چيزى تو را به خروج سريع از مكه واداشت ؟ فرمود: بعد از آنكه از تو جدا شدم ، پيامبر خدا صلى الله عليه و آله تشريف آوردند و فرمودند: خارج شو كه خداوند خواسته است تو را كشته ببيند. محمد حنفيه گفت : ((انا لله و انا اليه راجعون )) بردن اين زنان با خود چه مفهومى دارد، در حالى كه تو با اين شرايط عازم هستى ؟ امام فرمود: خداوند خواسته است آنها را اسير ببيند. همچنين به برادرش محمد گفت : اى برادر! اگر در لانه حشره اى از حشرات زمين باشم ، مرا از آن بيرون مى آورند تا به شهادت برسانند.
سپس عبدالله بن زبير و عبدالله بن عباس و عبدالله بن عمر آمدند و امام را از اين كار بازداشتند. امام به پسر زبير جواب داد: من مايل نيستم حرمت خانه خدا توسط من هتك شود و به پسر عمر سخنانى فرمود كه در طى آن پستى دنيا و كشته شدن يحياى پيامبر عليه السلام و كشته شدن روزانه هفتاد پيامبر توسط بنى اسرائيل در ميان طلوع فجر تا طلوع خورشيد را متذكر شد؛ و به ابن عباس نيز فرمود كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به من دستورى داده است كه من در صدد اجراى آن هستم .
-
هر يك از اين سه تسليم شدند و با او خداحافظى كردند و گريستند و عبدالله عمر به امام گفت : جايى را كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مى بوسيد به من نشان بده ، امام عليه السلام پيراهن خود را بالا زد و او پايين قلب مبارك امام را بوسيد و گريه كرد و با او خداحافظى نمود. آنگاه امام حسين عليه السلام به قصد عراق از مكه خارج شد.
اى انسان عارف بصير! در اقدام اين امام جليل القدر و اين فرموده او كه ((مى ترسم حرمت خانه خدا به واسطه من شكسته شود))، بنگر كه چگونه جلال پروردگارش را پاس داشت و از خود ادب نشان داد، تا جايى كه راضى شد آن مصيبت ها بر خودش وارد شود، اما راضى نشد در كنار بيتى كه خداوند آن را عظيم داشته و او را محترم قرار داده ، اين مسائل رخ بدهد تا مبادا احترام خانه خدا در انظار از بين برود، با اينكه آن حضرت از بيت عظيم تر، شريف تر و بالاتر است .
از اين رو خداوند تعالى در روز عرفه ، قبل از اينكه به اهل عرفات بنگرد، به زائران آن حضرت مى نگرد و به خاطر اين احترام و تعظيم به خانه خدا، خداوند تمام فضايل و خصايصى را كه به كعبه اختصاص داده است ، به حسين عليه السلام نيز عطا كرده است كه ما در اينجا به پنجاه خصلت اشاره مى كنيم و سپس موازنه و مطابقت ميان اين دو را به يارى خداوند توضيح مى دهيم :
- كعبه اولين خانه اى است كه براى مردم وضع شد و از آنجا كه حسين عليه السلام از پيامبر است و پيامبر از اوست ، اولين خانه اى است كه براى مردم وضع شد، زيرا اولين مخلوق نور پيامبر صلى الله عليه و آله مى باشد و حسين عليه السلام با نور جد، پدر، مادر و برادرش مخلوق بوده است ، قبل از آنكه آسمان ها و زمين خلق شوند، پس او اولين خانه اى است كه براى مردم ، ملائكه و همه مخلوقات وضع شده است .
-
- خانه خدا در بكه كه شريفترين مكان ها است ، قرار دارد؛ حسين عليه السلام نيز از نظر نسب و مدفن داراى شريفترين مواضع و مكان ها است و از اين حديث كه فرمود؛ كعبه از كربلا است ، علو رتبه اين مكان مشخص مى شود.
- خداوند به ابراهيم خليل عليه السلام دستور داد كه خانه كعبه را بسازد، حسين عليه السلام نيز، گوشت و خونش از گوشت و خون محمد، حبيب الله است ، و رتبه حبيب (حضرت محمد صلى الله عليه و آله ) از رتبه خليل (حضرت ابراهيم عليه السلام ) برتر است .
- خداوند كعبه را براى زائران و مجاوران آن مبارك گردانيد، حسين عليه السلام نيز از جهت فيوضات وارده به مردم به سبب آن حضرت ، صاحب بركت الهى است ، زيرا تعدادى با شهادت در ركاب آن حضرت ، گروهى با گريه بر او، تعدادى با برپا كردن عزاى آن حضرت ، برخى با گرياندن ديگران براى آن حضرت ، عده اى هم با تظاهر بر گريه بر او و بعضى هم با به ياد آوردن امام هنگام نوشيدن آب ، عده اى هم با زيارت آن حضرت ، تعدادى هم با كمك به زائران آن حضرت و... وارد بهشت شدند. علاوه بر اين ، آن حضرت به وجوه مختلف موجب بركت براى مردم در رزق و روزى ها و موجب فيوضات وارده بر كسانى است كه به خاطر مجاورت با آن حضرت و عزادارى براى ايشان و حضور در مجلس آن حضرت و مواردى از اين قبيل ، نسبتى با ايشان پيدا مى كنند.
- آن طور كه در آيه شريفه آمده است ، خداوند كعبه را مايه هدايت جهانيان قرار داد، حسين عليه السلام نيز براى جهانيان هدايت و سبب هدايت آنها است ، چرا كه آن حضرت جان خود را فداى دين جدش كرد و به خاطر شهادت او مذهب شيعه ظهور يافت . از اين رو در زيارت اربعين به روايت از امام صادق عليه السلام در حق آن حضرت وارد شده است كه : ((حسين خون قلب خود را در راه تو بخشيد تا بندگانت را از جهالت و حيرت گمراهى نجات دهد.))
-
- خداوند اطراف كعبه را حريم قرار داده و صيد كردن در آنجا و قطع شاخه درختان آنجا و... را حرام نموده است . همچنين خداوند براى مدفن حسين عليه السلام نيز حريم قايل شده است و تربت آن را محترم شمرده و خوردن مقدارى از آن را براى شفاء حلال نموده و حرم او را يك فرسخ و در روايت ديگرى چهار فرسخ و در روايت ديگرى پنج فرسخ از اطراف قبر شريف قرار داده است .
- خداوند كعبه را محل امن قرار داده و هر كس به آن پناه ببرد، ريختن خونش حرام است . هر كس هم به حسين عليه السلام پناهنده شود ريختن خونش حلال نيست ، اما از آنجا كه بنى اميه حرمت خانه خدا را شكستند، حرمت كسانى را هم كه به آن حضرت پناه آورده بودند، شكستند. آنها حتى حرمت آن دو كودك خردسال را هم نگه نداشتند و آن يكى را كه بر روى دستان حسين پناه آورده بود و از عطش پرپر مى زد با تير نشانه گرفتند و كودك ديگر را كه به سينه آن حضرت پناه برده بود، در حالى كه از عمويش كمك مى خواست ، دستش را قطع كردند و با تير بر روى سينه آن حضرت به شهادت رساندند. آنها حتى پرندگان اين حرم را كه براى نوحه سرايى گرد حرم مى چرخيدند، از آنجا طرد كردند. سكينه را نيز زدند و او را كشيدند و از جسد پدر دور كردند. اهل بيت آن حضرت را هم از اين حرم بيرون كردند و آنها را به زنجير كشيدند و سوار بر جهاز شتران نمودند.
-
- خداوند كعبه را قبله حبيبش به هنگام نماز كه شريف ترين حالات و افضل عبادات آن حضرت بود، قرار داد و خطاب به آن حضرت وحى آمد ((فول وجهك شطر المسجد الحرام .))(90) به طرف مسجدالحرام رو كن . بنابراين كعبه قبله سيماى پيامبر صلى الله عليه و آله است ، اما حسين عليه السلام ، آن طور كه پيامبر خودش او را توصيف كرده ، خون قلب پيامبر، ميوه دل و ريحانه اوست ، بلكه حسين نفس پيامبر است . كما اينكه آن حضرت فرمود: ((حسين از من است و من از او هستم .))
با اين وصف ، حسين عليه السلام قبله سيماى قلب پيامبر است و هر گاه حسين نزد پيامبر مى رفت ، پيامبر رو به سوى او مى كرد و به او چه در حال خطبه و چه در حال نماز توجه مى كرد و به هنگام نماز بر پشت پيامبر سوار مى شد.
- خداوند طواف خانه خدا را ركنى از اركان اسلام قرار داد و فرمود و لله على الناس حج البيت .(91) بر مردم حج و زيارت آن خانه واجب است . و هر كس اين كار را انجام ندهد (در صورت واجد بودن شرايط) ركنى از اركان اسلام را تقليل داده است . زيارت حسين عليه السلام نيز ركنى از اركان ايمان است . در حديث آمده كه تارك زيارت آن حضرت ايمانش ناقص است و قاطع حرمت پيامبر خدا و رحم او است و عاق پيامبر صلى الله عليه و آله مى باشد. و در روايت ديگرى آمده كه تارك زيارت آن حضرت ، شيعه نيست . در روايت ديگرى نيز آمده كه اگر آن شخص از اهل بهشت باشد، از مهمانان آن است ؛ و در روايت ديگر آمده كه چنين شخصى تارك حقى از حقوق خدا است ، اگر چه هزار حج به جا آورده باشد و در روايت ديگرى وارد شده كه او از خير محروم است . در روايت ديگرى آمده كه يكى از معصومين عليه السلام شنيد كه گروهى از شيعيان هستند كه يك سال يا دو سال مى گذرد، اما به زيارت حسين عليه السلام نمى آيند، آن حضرت فرمود كه آنها در حظ و بهره شان به خطا رفتند و از ثواب خداوند و جوار محمد صلى الله عليه و آله دور شدند.
- خداوند كعبه را مغناطيس دل ها قرار داده و دل ها به سوى او از نقاط دوردست جذب مى شوند. و قلب ها مشتاق زيارت خانه خدا و اهل آن ديار است . چنان كه در قرآن آمده است فاجعل افئدة من الناس تهوى اليهم ))(92) خدايا تو دل هاى مردم را به سوى آنها مايل گردان .
-
حسين عليه السلام نيز مغناطيس قلوب شيعيان است ؛ از اين رو ملاحظه مى شود كه دل آنها ميل مخصوصى به آن حضرت دارد، ميلى كه از محبت به ائمه ديگر متمايز است و اين يك امر وجدانى است و من به روايتى دست يافتم كه علت آن را آشكار مى سازد. در بحارالانوار و كتب ديگر از مقداد بن اسود كندى روايت شده است كه ((پيامبر صلى الله عليه و آله در پى حسن و حسين عليهما السلام خارج شد، آن دو از خانه بيرون رفته بودند، من به همراه پيامبر بودم . مار بزرگى را ديديم . وقتى صداى پاى پيامبر را شنيد ايستاد و نگاه كرد. بزرگ و ضخيم بود، از دهانش آتش بيرون مى آمد؛ مرا دچار وحشت كرد. وقتى پيامبر خدا را ديد به باريكى نخى شد، آنگاه به حضرت رسول نگاه كرد. پيامبر فرمود: مى دانى چه مى گويد؟ گفتم خدا و پيامبرش آگاه تر هستند. پيامبر فرمود: مى گويد حمد و سپاس خداى را كه مرا نكشت تا اينكه نگهبان فرزندان پيامبر صلى الله عليه و آله قرار داد. آنگاه در رمل فرو رفت . بعد درختى را ديدم كه قبلا آن را نديده بودم و بعد از آن روز هم آن را نديدم ؛ اين درخت بر آن دو سايه افكنده بود. پيامبر ميان حسنين نشست ، ابتدا از حسن عليه السلام شروع كرد، سر او را بر زانو گذاشت ، سپس سر حسين را بر زانوى چپ نهاد و بعد به آرامى زبان خود را در دهان حسين قرار داد. حسين بيدار شد و گفت : پدر! و دوباره به خواب رفت . حسن بيدار شد و گفت پدر! او هم به خواب رفت . گفتم : مثل اينكه حسن بزرگتر است ؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: ((در باطن مؤ منان آنچنان معرفتى نسبت به حسين نهفته است كه در اين باره از امتش سؤ ال كن . و چون آن دو بيدار شدند، پيامبر آنها را بر دوش خود گرفت و با خود برد.)) البته حديث طولانى است .
-
بسم الله الرحمن الرحيم عالي بود
-
تنها بر سر راه آنها كمين مىكنم بلكه «از پيش رو، و از پشت سر، و از طرف راست، و از طرف چپ (از چهار طرف) به سراغ آنها مىروم، و اكثر آنها را شكرگزار نخواهى يافت» (ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرِينَ).
در روايتى كه از امام باقر عليه السّلام نقل شده، تفسير عميقى براى اين چهار جهت ديده مىشود، آنجا كه مىفرمايد: «منظور از آمدن شيطان به سراغ انسان از «پيش رو» اين است كه آخرت و جهانى را كه در پيش دارد در نظر او سبك و ساده جلوه مىدهد، و منظور از «پشت سر» اين است كه آنها را به گردآورى اموال و تجمع ثروت و بخل از پرداخت حقوق واجب به خاطر فرزندان و وارثان دعوت مىكند، و منظور از «طرف راست» اين است كه امور معنوى را به وسيله شبهات و ايجاد شك و ترديد، ضايع مىسازد، و منظور از «طرف چپ» اين است كه لذات مادى و شهوات را در نظر آنها جلوه مىدهد.