-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
بايد بگويم : شايد محل افتادن ابراهيم از اسب ، همان محل افتادن حسين عليه السلام از اسب باشد، اما به تفاوت ميان اين دو افتادن توجه كن !
دوازدهم ؛ مجلس اسماعيل ذبيح الله عليه السلام در شريعه فرات ؛ گوسفندان آن حضرت در ساحل فرات مى چريدند؛ چوپان به ايشان اطلاع داد كه گوسفندان مدت هاست از اين آب نمى نوشند. در اين باره از پروردگارش سؤ ال كرد، به او وحى شد از گوسفندانت بپرس . اسماعيل پرسيد: چرا از اين آب نمى نوشيد؟ به صراحت گفتند: به ما خبر رسيده است كه فرزند تو، حسين عليه السلام سبط محمد صلى الله عليه و آله در اينجا لب تشنه كشته مى شود؛ از اين رو ما از غصه و غم از اين رودخانه آب نمى نوشيم .
سيزدهم ؛ مجلس عيسى بن مريم عليهما السلام در كربلا، بنا به نقل ابن عباس ؛ در آنجا مرثيه سرا آهو بود و گريه كننده ، او و حواريون .
چهاردهم ؛ طور سينا؛ چندين بار در اين نقطه مجلس حسين برپا شد و در آن مجلس ذاكر مصيبت ، وحى از جانب خداوند جهانيان ، و شنونده موسى عليه السلام بود. يكى از اين مجالس آن بود كه ؛ يك نفر از بنى اسرائيل موسى عليه السلام را ديد كه با عجله و در حالى كه رنگش زرد شده ، شانه هايش مى لرزد و چشمانش گود افتاده ، مى رود؛ دانست كه براى مناجات با خدا دعوت شده است . آن شخص گفت : اى پيغمبر خدا! من گناه بزرگى مرتكب شده ام ، از پروردگارت درخواست كن ، از من درگذرد. وقتى موسى عليه السلام به مقامش رسيد و با خدا مناجات كرد؛ گفت : اى خدا! تو، قبل از اينكه من سخنى بگويم ، آگاه هستى ؛ فلان شخص مرتكب گناهى شده است و از تو درخواست عفو و بخشش دارد. خداوند فرمود: اى موسى ! هر كس كه از من طلب مغفرت نمايد، او را مى بخشم ، بجز قاتل حسين را.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
موسى پرسيد: اى خدا، اين حسين كيست ؟ فرمود: همان كسى است كه در كنار كوه طور ذكر آن بر تو رفت . پرسيد: چه كسى او را مى كشد؟ خداوند فرمود: عده اى باغى و طاغى از امت جدش او را در سرزمين كربلا مى كشند و اسبش مى گريزد و شيهه مى كشد و در شيهه خود مى گويد: وا مصيبت از ظلم امتى كه فرزند دختر پيامبر خود را كشتند. جسد او را بر روى رمل ها رها مى كنند، بدون اينكه غسل و كفن شده باشد و خيامش را غارت مى نمايند و زنانش را در شهرها به اسارت مى برند و يارانش را مى كشند و سر آنها را به همراه سر او بر نيزه ها مى كنند. اى موسى ! افراد خردسال او را تشنگى از پا در مى آورد و بزرگسالان او پوست بدنشان چين و چروك بر مى دارد؛ كمك مى طلبد، اما ياورى ندارد، در پى پناهگاهى مى گردد، اما ماءوايى ندارد. آنگاه موسى عليه السلام گريه كرد؛ و خداوند سبحان فرمود: اى موسى ! آگاه باش كه هر كس بر او گريه كند، يا بگرياند يا تباكى (تظاهر به گريه كند)، جسدش بر آتش حرام مى شود.
بايد بگويم كه ؛ خوشا به حال آنان كه ، در ايمان ثابت قدم بودند، با موسى كليم الله سخن مى گفتند و هر گاه حاجتى داشتند يا طلب آمرزش مى كردند، از موسى مى خواستند كه در مقام مناجات آن را به خدا عرضه بدارد؛ اما بايد بگويم كه ما هم ، كليم الله داريم ؛ او صاحب يد بيضاء، عصا و معجزاتى است كه در يمين عرش - نه بر كوه سينا - هميشه در مقام مناجات ايستاده است و بدون اينكه سؤ الى از جانب ما مطرح شود، براى ما طلب آمرزش مى كند؛ اما كليم الله ما، رنگ چهره اش زرد نيست ، بلكه گلگون است و شانه هايش نمى لرزد، بلكه دست ها و اعضا و جوارحش بريده و پاره پاره است .
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
پانزدهم ؛ بيت المقدس ، در بيت المقدس ، اجمالا، كسى كه به مصيبت اشاره مى كند، خدا، و گريه كننده زكريا عليه السلام به مدت سه روز است . اين مطلب در روايتى از امام عصر - عجل الله تعالى فرجه - آمده است . امام فرمودند: زكريا از خدايش خواست كه به او اسماء خمسه را بياموزد، آنگاه جبرئيل عليه السلام بر او نازل شد و آن اسامى را به او آموخت . وقتى زكريا نام محمد، على ، فاطمه و حسن عليهم السلام را برد، غم و غصه اش برطرف شد، اما وقتى نام حسين عليه السلام را برد، اشك به چشمش آمد و مبهوت شد. آنگاه به درگاه خدايى عرض كرد: اى خدا، مرا چه شده است ! وقتى نام حسين را به زبان آوردم ، اشك از چشمم جارى شد و آه از نهادم برخاست . آنگاه خداوند زكريا را از ماجراى حسين عليه السلام آگاه كرد و گفت : ((كهيعص ))(39) كاف ، اسم كربلا، هاء، هلاكت عترت پاك ، ياء، يزيد لعنت الله (قاتل حسين )، عين ، عطشان و صاد، اشاره به صبر آن حضرت دارد. وقتى زكريا اين مطالب را شنيد، مدت سه روز از محل عبادتش خارج نشد و مردم را در اين مدت از ورود به آن منع كرد و شروع به گريه و ناله نمود. او با نوحه و زارى مى گفت : مصيبت فرزند بهترين خلق تو قلبم را به درد آورد. سپس گفت : خدايا! به من فرزندى روزى كن كه در پيرى باعث روشنى چشمم شود، و چون او را روزيم كردى ، مرا، شيفته او كن ، سپس مرا داغدارش كن ، همان طور كه محمد حبيب تو داغدار فرزندش مى شود.خداوند يحيى عليه السلام را به او عطا فرمود و زكريا داغدار فرزندش شد. نكته ديگر اينكه ، يحيى و حسين عليهما السلام هر دو شش ماهه به دنيا آمدند.
شانزدهم ؛ مجلس دوم عيسى بن مريم در كربلا، در اين مجلس ذاكر مصيبت ، حيوان وحشى و شنونده ، عيسى و حواريون بودند. به اين ترتيب كه ، وقتى در ضمن سياحتشان از كربلا مى گذشتند، شيرى افسرده را ديدند كه راه را بر آنها بسته است . عيسى عليه السلام پيش رفت و گفت : چرا بر سر راه ما نشسته اى و نمى گذارى ما از آن گذر كنيم ؟ شير گفت : نمى گذارم برويد، مگر اينكه بر يزيد قاتل حسين عليه السلام سبط محمد پيامبر امى و فرزند على ولى الله سلام الله عليهما، لعنت بفرستيد.
*****
38- صافات ، آيه 107
39- مريم ، آيه 1
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
7-نوع سوم
مجالس عزاى آن حضرت بعد از ولادت و قبل از شهادت ايشان است كه سى مجلس مى باشد:
مجلس اول ؛ فوق آسمان ها، نزد سدرة المنتهى ، در شب ولادت آن حضرت برپا شد. بيان كننده مصيبت ، خود خدا بود و شنونده جبرئيل و هزار صنف از ملائكه كه هر صنفى بالغ بر هزار، هزار مى شد. خداوند در آن هنگام به آنها دستور داد براى عرض تبريك و تهنيت به پيامبر صلى الله عليه و آله به خاطر ولادت حسين عليه السلام نازل شوند و به جبرئيل فرمود: وقتى به او تهنيت گفتى بگو كه اين فرزند تو مظلومانه كشته مى شود.
مجلس دوم ؛ دامن حضرت فاطمه عليها السلام .
مجلس سوم ؛ دامن هاى همسران پيامبر صلى الله عليه و آله .
مجلس چهارم ؛ مسجدالنبى ؛ در اين مجلس ، گاهى مرثيه سرا پيامبر، گاهى جبرئيل ، گاهى ملك القطر و گاهى دوازده ملك بود كه براى زيارت او به شكل هاى مختلف آمده بودند و گاهى هم تمام ملائكه بودند. در حديث آمده است كه هيچ ملكى باقى نماند، مگر براى مرثيه سرايى حسين عليه السلام نازل شد و اين مجالس به شمارش نمى آيد و هر گاه در صدد بر آمدم تعداد اين مجالس نبوى را از نظر حالت ، مكان ، زمان ، گريه كنندگان و مرثيه سرايان ، مانند ديگر مجالس ثبت و ضبط كنم ، نتوانستم . اما از پيگيرى احاديث و جستجو در آنها برايم آشكار شده است كه از زمان ولادت حسين عليه السلام ، بلكه از زمانى كه مادرش به او حامله شد، مجالس پيامبر صلى الله عليه و آله ، در مسجد، در خانه ها، در باغ و بستان ها و در كوچه هاى مدينه ، شبانه روز، در سفر و حضر، در خواب و بيدارى ، مجلس رثاى امام حسين عليه السلام بوده است . گاهى با شنيدن از ملائكه و گاهى به خاطر مى آوردند و آه مى كشيدند و گاهى حالت هاى حسين عليه السلام در نظرشان مجسم مى شد و گاهى مى فرمودند:
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
گويى من با او هستم كه او استغاثه مى كند، اما كسى به ياريش نمى آيد؛ و گاهى مى گفت : گويى من با اسيران هستم كه بر شتران سوارند و يكبار مى فرمود: گويى من به همراه سر او هستم كه به يزيد لعنت الله عليه اهداء مى شود، پس هر كس به سر او بنگرد و به اين خاطر خوشحال شود با خدا در ميان زبان و قلبش مخالفت كرده است ؛ و گاهى مى فرمود: اى ابا عبدالله ! صبر كن ؛ و گاهى قاتل او را مى ديد و رنگ چهره شان تغيير مى كرد و به محض نگاه به او گريه مى كرد. گاهى او را در آغوش مى گرفت و گاهى مى بوسيد. گاهى به استقبال او مى رفت و پوشيدن لباس نو توسط حسين باعث گريه پيامبر مى شد، شادى او در عيد، پيامبر را مى گرياند، بازيش موجب گريه او مى شد، خوردن غذاى لذيذ موجب گريه براى او مى شد و گرسنگى اش نيز به همين گونه ، و همچنين گريه حسين عليه السلام باعث گريه آن حضرت مى شد؛ كما اينكه يك بار از كنار خانه حضرت فاطمه سلام الله عليها مى گذشت و صداى گريه حسين عليه السلام را شنيد، آن حضرت به گريه افتاد و به خانه فاطمه آمد و فرمود: او را ساكت كن . آيا نمى دانى كه گريه او مرا آزار مى دهد؟
همچنين بوييدن تربتش باعث گريه آن حضرت مى شد، هر ملكى كه براى آن حضرت اين تربت را آورد، ايشان هر بار گريه كردند و گاهى هم قاتل حسين عليه السلام را به خاطر مى آوردند و گريه مى كردند.
آنچه بيان شد خلاصه كلام درباره مجالس آن حضرت است ، و اما تفصيل موضوع چنين است.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
8-حالات ويژه پيامبر با حسين
از هنگامى كه فاطمه سلام الله عليها به حسين عليه السلام حامله شد، مجالس رثاى آن حضرت ، نزد پيامبر صلى الله عليه و آله منعقد مى شد، به نحوى كه شمارش اين مجالس تا روز وفات پيامبر، دشوار و غيرممكن است ؛ كه توضيح مطلب به اين شرح است : وقتى به رسول خدا صلى الله عليه و آله خبر رسيد كه حسين عليه السلام از فاطمه عليها السلام متولد مى شود، همزمان خبر شهادت او را هم به آن بزرگوار دادند و آن حضرت گريه كرد. بعد، وقتى كه مادر به او باردار شد، باز هم پيامبر گريه كردند، زمانى هم كه حسين عليه السلام به دنيا آمد، در همان ساعت در حالى كه او را در پارچه اى از پشم سفيد پوشانده بودند، نزد رسول خدا آوردند، حضرت در گوش راست نوزاد اذان و در گوش چپش اقامه گفتند و او را در دامن خود نهادند و به او نگاه كردند و برايش مرثيه خواندند و گريه كردند. پيامبر صلى الله عليه و آله در همان حال فرمودند: سخن درباره تو خواهد بود. خدايا! قاتل او را لعنت كن . بعد از آنكه كودك 7 روزه شد، پيامبر صلى الله عليه و آله گوسفندى را عقيقه كرد و سرش را تراشيد و هموزن مويش صدقه داد و بعد او را در دامن گرفت و گريه كرد و فرمود: اى ابا عبدالله ! مصيبت تو براى من سخت و دشوار است . سپس فرمود: خدايا! من از درگاه تو همان خواسته را دارم كه ابراهيم عليه السلام درباره ذريه اش خواست .
خدايا! من او را دوست دارم ، دوست بدار هر كه او را دوست مى دارد. وقتى يك سال كامل گذشت ، ملائكه براى عرض تسليت به پيامبر صلى الله عليه و آله شروع به نازل شدن كردند. و اولين گروهى كه نازل شد، 12 ملك به شكل هاى مختلف بود كه يكى از آنها به شكل بنى آدم بود. آنها بال هاى خود را گسترده و براى حسين عليه السلام مرثيه مى خواندند و به پيامبر تسليت مى گفتند. بعد ملك القطر، نازل شد و به پيامبر تعزيت گفت ؛ بعد از آن ملائكه نازل شدند و هيچ فرشته اى باقى نماند، مگر اينكه براى تسليت به پيامبر صلى الله عليه و آله و ذكر شهادت حسين عليه السلام نازل شد.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
علت نزول همه فرشتگان به خاطر اين بود كه آنها از ثواب تسليت و تعزيت به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بهره مند شوند، وگرنه ، باخبر كردن حضرت رسول صلى الله عليه و آله همان اولين بار، اتفاق افتاد.
سپس ملائكه تربت حسين عليه السلام را براى پيامبر مى آوردند. اولين فرشته اى كه اين كار را انجام داد، جبرئيل عليه السلام بود. على عليه السلام فرمود: بر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله وارد شدم ، در حالى كه اشك از چشمان آن بزرگوار جارى بود. گفتم : پدر و مادرم فدايت اى پيامبر خدا! چرا از ديدگان اشك مى باريد، آيا كسى شما را ناراحت كرده است ؟ فرمود: نه ، جبرئيل به من خبر داد كه فرزندم حسين در سرزمين كربلا كشته مى شود و از تربت او به من داد تا استشمام كنم ، بعد از آن اشكم بى اختيار جارى شد. نام آن سرزمين ، كربلا است .
وقتى دو سال گذشت ، پيامبر صلى الله عليه و آله براى سفر حركت كرد، در بين راه توقف نمود و خواست مراجعت كند، در حالى كه چشمانش پر از اشك بود. در اين باره از ايشان سؤ ال كردند، فرمود: جبرئيل از سرزمينى در كنار رود فرات كه به آن كربلا مى گويند، به من خبر داد كه در آنجا فرزندم حسين را مى كشند و گويى كه من او، قتلگاه و مدفنش را مى بينم . مثل اين است كه دارم اسيران را بر پشت شتران مى بينم و مى بينم كه سر فرزندم حسين را به يزيد لعنت الله عليه ، هديه مى كنند. به خدا سوگند هر كس به سر حسين بنگرد و خوشحال شود، با خدا در ميان قلب و زبانش مخالفت كرده است و خداوند او را دچار عذاب دردناكى مى كند. سپس پيامبر صلى الله عليه و آله از سفر با حالتى مغموم ، اندوهگين و افسرده بازگشتند و به بالاى منبر رفتند و حسن و حسين عليهما السلام را با خود بالاى منبر بردند و خطبه خواندند و مردم را موعظه كردند و پس از پايان خطبه ، دست راستش را بر سر حسن و دست چپش را بر سر حسين - عليهما السلام - گذاشت و فرمود: خدايا! همانا كه محمد بنده و پيامبر تو است ، و اين دو پاكترين عترت من و بهترين تبار من ، و اين دو و كسانى كه در ميان امت من جانشين آنها مى شوند، برترين ذريه من هستند.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
جبرئيل به من خبر داد كه اين فرزندم با سم كشته مى شود و فرزند ديگرم ، شهيد غرقه در خون مى گردد. خدايا! قتل او را مبارك بگردان و او را سرور و سالار شهيدان قرار بده . خدايا! بركت را از قاتل و خاذل او بگير و او را دچار آتش جهنم بگردان و در درك اسفل از جهنم محشور نما. آنگاه صداى گريه و زارى مردم بلند شد و پيامبر صلى الله عليه و آله به آنها فرمود: اى مردم ! آيا براى او گريه مى كنيد، اما ياريش نمى كنيد؟ خدايا! تو خود يار و ياور او باش . سپس فرمود: اى مردم ! من در ميان شما ثقلين ؛ كتاب خدا و عترتم و تبارم و ثمره قلب و خون قلبم را بر جاى مى گذارم ؛ اين دو از هم جدا نمى شوند تا در حوض بر من وارد شوند. آگاه باشيد كه من در اين باره از شما چيزى نمى خواهم ، مگر همان را كه خداوند به من دستور داده كه از شما بخواهم ، من از شما مودت به خويشانم را مى خواهم . پس بترسيد از اينكه مرا فردا در كنار حوض ملاقات كنيد، در حالى كه به عترتم آزار رسانده و اهل بيتم را كشته و به آنها ستم روا داشته باشيد. آگاه باشيد كه در روز قيامت سه پرچم (گروه ) از اين امت بر من وارد مى شوند. دسته اول با پرچمى سياه و تاريك مى آيند، ملائكه از آنها مى ترسند، در مقابل من مى ايستند و من به آنها مى گويم : شما چه كسانى هستيد؟ آنها نام مرا فراموش مى كنند و مى گويند ما اهل توحيد از عرب هستيم . به آنها مى گويم كه من ، احمد، پيامبر عرب و غير عرب هستم . آنها مى گويند ما از امت تو هستيم . از آنها مى پرسم : بعد از من با اهل بيتم و كتاب خدا چگونه رفتار كرديد؟ مى گويند: كتاب را ضايع كرديم و عترت را تحريم نموديم . وقتى اين سخنان را از آنها مى شنوم از آنها روى بر مى گردانم و آنها تشنه و سيه روى ، باز مى گردند.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
سپس گروه ديگرى با پرچم سياه ترى بر من وارد مى شوند؛ از آنها مى پرسم : بعد از من با ثقلين ، كتاب خدا و عترتم چه كرديد؟ مى گويند: با ثقل اكبر مخالفت كرديم و ثقل اصغر را تكه پاره نموديم . به آنها مى گويم از من دور شويد؛ آنها هم تشنه و سيه روى باز مى گردند.
بعد گروه ديگرى مى آيند كه چهره هايشان از نور مى درخشد. از آنها مى پرسم شما چه كسانى هستيد؟ مى گويند: ما از اهل حق هستيم ، كتاب پروردگارمان را با خود داشتيم ، حلال او را حلال نموديم و حرامش را بر خود حرام كرديم ، ذريه پيامبرمان محمد صلى الله عليه و آله را دوست داشتيم و با هر آنچه خود را يارى كرديم ، آنها را يارى نموديم و با كسانى كه با آنان دشمنى كردند، در كنارشان جنگيديم . سپس به آنها مى گويم : بشارت باد بر شما! من پيامبر شما، محمد هستم ؛ شما در دنيا آنچنان بوديد كه گفتيد؛ سپس از حوضم آنها را سيراب مى كنم و آنها سيراب و شاداب باز مى گردند و بعد وارد بهشت مى شوند و تا ابد در آن جاودان هستند.
بعد از همه اينها، مصيبت پيامبر صلى الله عليه و آله نسبت به حسين عليه السلام ، بسيار بود، در خانه ، در مسجد، بر روى منبر، در سفر و حضر و در قيام و قعودش براى حسين عليه السلام سوگوارى مى كرد. ديدنش براى حضرت موجب گريه مى شد، در آغوش كشيدنش او را اندوهگين مى كرد، بوسيدنش موجب جارى شدن اشكش مى شد و اسباب سرور و شادى او، موجب حزن و اندوه مى شد.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
تفصيل آن مطالب چنين است :
وقتى حضرت رسول صلى الله عليه و آله ، حسين عليه السلام را بر دوش و شانه خود حمل مى كرد، به ياد سر او مى افتاد كه بر روى نيزه است و گريه مى كرد و به اصحاب مى گفت : گويى به اسيران مى نگرم كه بر شتران سوارند و سر فرزندم به يزيد - لعنت الله عليه - هديه داده شده است . وقتى حسين عليه السلام در دامن آن حضرت مى نشست ، به چهره او نگاه مى كرد و گريه مى نمود و مى فرمود: گويى با حسين هستم ، در حالى كه محاسنش با خونش خضاب شده است ، ديگران را فرا مى خواند، اما جوابش نمى دهند، يارى مى طلبد، اما يارى نمى شود. پيامبر خدا در عيد حسين عليه السلام را مى ديد كه لباس نويى پوشيده است ، اما گريه مى كرد؛ زيرا عزا و مصيبت او در صحراى كربلا به خاطر مى آورد؛ او را مى ديد كه با پدر، مادر و برادرش نشسته و غذا مى خورد، اين صحنه حضرت رسول را خوشحال مى كرد، اما بعد شروع به گريه مى نمود؛ چون به خاطر مى آورد - يا جبرئيل به خاطر او مى آورد - كه چگونه حسين عليه السلام ، و فرزندانش تشنه مانده اند، به گونه اى كه دنيا در برابر چشمانشان تيره و تار شده است و سپس تعدادى از آنها كشته و برخى به اسارت مى روند.
وقتى زير گلوى حسين عليه السلام را مى بوسيد، گريه مى كرد و چون مى پرسيد يا جدا چرا گريه مى كنى ؟ مى فرمود: جاى شمشيرها را مى بوسم و گريه مى كنم ؛ يعنى گلوى تو جايى است كه شمشيرها بر آن فرود مى آيند و پيكر تو را شمشيرها قطعه قطعه مى كنند. اين صحنه ها را به خاطر مى آورم و گريه مى كنم .