-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
31-خاتمه
در خاتمه اين عنوان به ذكر دو ويژگى خاص امام در روز عاشورا اشاره مى كنيم.
الف ) امام حسين عليه السلام جامع بين اضداد بود.
# در روز عاشورا امام عليه السلام به خاطر امورى مضطرب شدند، اما هر چه به اضطراب حضرت افزوده مى شد، قلبش آرام تر مى شد. بنابراين حسين عليه السلام همان مضطرب وقور است .
# امام حسين عليه السلام در مواردى گريه كردند، اما گريه بر صبر آن حضرت افزود تا جايى كه صبر او ملائكه را به تعجب واداشت ، پس امام گريان صبور است .
# امام حسين عليه السلام تنها و بى ياور بود، اما در همان حال ، در جلالت شاءن و عظمت ، خود يك لشكر بود، و به تنهايى وقتى به دشمن حمله مى كرد، دشمن چون گله بزى كه گرگ بر او حمله ور شده باشد، از مقابل امام مى گريخت ، پس امام تنها اما صاحب يك لشكر است .
# امام براى اتمام حجت استغاثه مى كرد، و در همان حال به فرياد هر كس كه او را صدا مى زد و مى گفت : ((يا ابا عبدالله مرا درياب )) مى رسيد، پس امام هم مغيث است و هم مستغيث .
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
# شهدا همه ، جان خود را فداى امام حسين عليه السلام كردند، امام نيز جان شريف خود را براى نجات و هدايت آنها فدا كرد. به همين خاطر برخى از حكما زبان حال حضرت را خطاب به اصحابش چنين بيان كرده اند كه : شما جان خود را فداى من كرديد و من هم خود را براى نجات شما از آتش جهنم فدا كردم . بنابراين ، امام حسين عليه السلام كسى است كه هم جان ها برايش فدا شد و هم خودش فداى جان ها شد.
# امام در حالى كه با بدن تكه تكه شده بر زمين افتاده بود، در همان حال براى نجات اهل بيت و هر كس به سوى او آمده بود، تلاش مى كرد، پس امام همان به خون غلطان تلاشگر است .
# امام عليه السلام به قدرى تشنه بودند كه زبانشان را در اطراف دهان مى گرداند، اما در عين حال سعى مى كرد تشنگان را سيراب كند. حتى امام خواستند قبل از اينكه خودشان آب بنوشند، ذوالجناح را هم سيراب كنند؛ پس امام ساقى لب تشنه است .
# براى امام حسين عليه السلام هيچ ماءمن و پناهى باقى نمانده بود، اما امام هر خائف بى پناهى را پناه بود. لذا امام حسين عليه السلام پناه بى پناهان است .
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
ب ) امام جامع بين تكاليف مختلف بود.
يكى ديگر از خصوصيات ويژه امام حسين عليه السلام اين است كه دو تكليف به ظاهر مخالف با هم را به جا آورد، كه يكى از آن دو تكليف ، واقعى و موافق با تكليف خاص آن حضرت بود (همان تكليفى كه در كتاب خاصى كه مختوم به 12 خاتم طلا بود و از جانب جبرئيل براى پيامبر آورده شد و در آن براى هر يك از امامان و از جمله امام حسين (تكليف خاصى مقرر شده بود) و ديگرى ظاهرى كه موافق با تكليف ساير مردم بود.
اما توجيه تكليف واقعى كه امام را دعوت به اقدام به مرگ و كشته شدن و به اسارت رفتن اهل و عيال و كشته شدن كودكان ، با علم و آگاهى به اين مسائل مى كرد، اين است كه طاغوتيان بنى اميه به ويژه معاويه ، توانسته بودند با مكر و خدعه محبت مردم را به سوى خود جلب نمايند، به گونه اى كه مردم گمان مى كردند كه حق با آنهاست و على و فرزندان آن حضرت و شيعيان آنها باطلند. حتى ناسزا و دشنام به على عليه السلام را از اجزاى نماز جمعه مى دانستند و كار به آنجا رسيده بود كه تعدادى از پيروان آنها ناسزا بر امام على را در حين خطبه فراموش كردند و به مسافرت رفتند و در بيابان موضوع را به خاطر آوردند و در همانجا قضاى آن را به جا آوردند و در آنجا مسجدى ساختند و براى تاءكيد بر اين امر نام آن را مسجد ذكر گذاشتند.
بنابراين ، اگر امام حسين عليه السلام از روى تقيه با آنها بيعت مى كرد و تسليم آنها مى شد، از حق اثرى باقى نمى ماند؛ چرا كه مردم اعتقاد پيدا مى كردند كه در ميان تمامى امت كسى مخالف آنها نيست و آنها به راستى جانشينان پيامبر (ص ) هستند؛ اما پس از اينكه امام حسين عليه السلام با آنها جنگيد و آن واقعه رخ داد و با عيال و اطفال او و حرم رسول الله آن گونه رفتار كردند، مردم بيدار شدند و به گمراهى آنها پى بردند و دريافتند كه بنى اميه سلاطين جور و ستمند و نه حجت خدا بر خلق .
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
# دليل اين مطلب سخن حضرت با برادرش محمد حنفيه است كه ((اگر به يمن بروم يا به بيابان ها و يا در غارها و يا داخل لانه جنبندگان زمين شوم ، مرا بيرون مى آورند و مى كشند.))
همچنين امام در جواب ((ابو هره ازدرى )) كه پرسيد چه چيزى موجب شد كه از حرم خدا و حرم جدت پيامبر بيرون آيى ، فرمود: ابو هره ، بنى اميه مال مرا تصاحب كردند، صبر كردم ، متعرض آبرويم شدند، صبر كردم ، اما خواستند خونم را بريزند كه فرار كردم . سخنان آن حضرت خطاب به عمرو بن يوزان - پيرمردى از بنى عكرمه - نيز دلالت به همين معنا دارد: آن مرد به امام حسين عليه السلام عرض كرد: يابن رسول الله مى خواهى به كجا بروى ؟ فرمود: كوفه . آن مرد گفت : تو را سوگند مى دهم كه از رفتن به كوفه منصرف شوى . به خدا سوگند به سوى شمشيرها و نيزه ها مى روى . آنها كه براى تو نامه نوشتند و به دنبال تو فرستادند، اگر با تو بودند هزينه جنگ تو را تاءمين مى كردند و همه چيز را برايت مهيا مى نمودند، آنگاه به سوى آنها مى رفتى .
امام عليه السلام گفت : اى بنده خدا! اين امر بر من مخفى نيست ، اما هر آنچه خدا بخواهد، آن مى شود. سپس فرمود: به خدا سوگند آنها مرا دعوت نكرده اند، مگر اينكه مى خواهند خون مرا بريزند.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
بخش اول فرمايش اخير امام ، بيانگر تكليف واقعى ايشان و بخش دوم آن در بيان مقام اضطرار است و اينكه مراجعت و فرار فايده اى ندارد.
همچنين بايد گفت : اگر امام با آنها بيعت هم كرده بود، او را مى كشتند؛ زيرا سخن ابن زياد دلالت بر اين امر دارد. او گفت : ((حسين تابع حكم من و يزيد است ؛ يعنى خود را بايد در اختيار ما قرار دهد، يا او را مى كشيم ، يا رهايش مى سازيم .))
شمر نيز گفت كه او بايد بيعت كند، بعد ببينيم راءى ما درباره او بر چه چيزى قرار مى گيرد.
پدرم فداى آن امام غريب و تنهايى بشود كه از او خواستند همچون بردگان در برابر آنها اقرار به بندگى كند!
اما اين فرمايش امام در روز عاشورا است كه به خدا سوگند در برابر شما مانند بردگان اقرار و اعتراف نمى كنم و دست ذلت و خوارى به شما نمى دهم .
*****
11- سوره قصص ، آيه 18.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
***عنوان چهارم - الطاف و احترامات ويژه خداوند به امام حسين عليه السلام
خصايص امام حسين عليه السلام از جهت برخوردارى آن حضرت از الطاف الهى و احترامات ربانى ؛ و آن بر چند قسم است .
1-الف : الطاف خاص خداوند به امام حسين
# اول : در كامل الزيارة در روايت معتبر نقل شده است كه : ((رسول خدا در منزل فاطمه عليها السلام بودند و حسنين در آغوش پيامبر قرار داشتند كه ناگهان رسول خدا گريه كرد و به حالت سجده افتاد و سپس فرمود: فاطمه ، خداوند على اعلى در اين ساعت ، در خانه تو در بهترين صورت بر من تجلى كرد و به من تهنيت گفت و فرمود: يا محمد! آيا حسين را دوست دارى ؟ گفتم آرى ؛ او نور چشم من ، گل من و ميوه دل من است . آنگاه (خداوند) دستش را بر سر حسين گذاشت و به من فرمود: مبارك باد مولودى كه بركات و صلوات و رحمت و رضوان من بر او است . او سرور شهيدان اولين و آخرين در دنيا و آخرت است و آقاى جوانان اهل بهشت مى باشد. پدرش از او برتر است . سلام مرا به او برسان و او را مژده بده كه پرچم هدايت و منبع انوار اولياى من و حافظ و شاهد من بر خلق و خزانه دار علم من و حجت من بر اهل آسمان ها و زمين و جن و انس و ثقلين است .))
منظور از ((تجلى )) (خداوند) در اين روايت نهايت ظهور است و از((بهترين صورت ))، ظهور صفات كمال ، و منظور از ((نهادن دست )) كنايه از افاضه رحمت خاص خداوند نسبت به حسين عليه السلام مى باشد.
در اين روايت شانزده خصوصيت وجود دارد كه بيانگر لطف خاص الهى به حسين عليه السلام است كه اخص و پرافتخارترين آنها اين است كه رسول خدا فرمود: ((خداوند دستش را بر سر حسين نهاد))؛ زيرا اين مطلب كنايه از افاضه لطف كامل نسبت به آن حضرت است ، به گونه اى كه نمى توان لطفى برتر از آن را تصور نمود. چنانكه خداوند نهايت افاضه لطف كامل خود بر پيامبر (ص ) در شب معراج را با نهادن دست بر پشت پيامبر بيان فرمود.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
# دوم : خداوند خودش عهده دار قبض روح امام حسين عليه السلام به هنگام شهادت بود و بر او درود فرستاد.
اين تعبيرات جملگى كنايه هايى از الطاف خاص الهى است كه نمى توان فوق آن را تصور كرد. و مى توان نتيجه گرفت كه آنچه امكان عطا و لطف وجود داشته ، خداوند به امام حسين عليه السلام افاضه كرده است .
با توسل به پيشگاه آن حضرت ، اميد آن داريم كه اصلاح امور دنيا و آخرت ما را از جمله الطاف حضرت حق به ايشان قرار دهد.
2-ب : عطاياى خاص خداوند به امام حسين عليه السلام
خداوند متناسب با صفات خودش عطايايى به حسين عليه السلام داده است ، البته نمى گوييم آنچه خدا به حسين عليه السلام عطا كرده شبيه و يا مانند صفات خودش مى باشد، بلكه نمونه هايى از صفات خداوندى است كه به امام حسين عليه السلام اختصاص داده است . تبيين موضوع چنين است :
# اول : يكى از صفات خداوند اين است كه و ان من شى ء الا يسبح بحمده (12) هيچ چيز نيست مگر اينكه خداوند را تسبيح مى كند. امام حسين نيز داراى خصوصيتى متناسب با اين معنا است و آن اينكه و ان من شى ء الا و قد بكى لمصيبته هيچ چيز نيست مگر اينكه در مصيبت امام حسين عليه السلام گريه كرد.
البته ما گريه آنها را درك نمى كنيم ؛ زيرا گريه هر چيزى به حسب حال خودش است ، و گريه فقط منحصر به جارى شدن اشك از چشم نيست ؛ بلكه همان طور كه در روايات آمده گريه آسمان ، ريزش قطرات خون و گريه زمين اين بوده است كه هر سنگى را برمى داشتند، زير آن خون مى ديدند و گريه ماهى بيرون افتادن آن از آب بوده و گريه هوا تاريك شدن آن و گريه خورشيد كسوف آن و گريه ماه خسوف آن بوده است .
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
# دوم : اقرار به وجود صانع حكيم امرى فطرى است كه انسان ها را بر اساس آن فطرت آفريده است . بنابراين
پيروان هر مسلكى حتى بت پرستان به وجود خداوند اقرار مى كنند و ملحدان و بى دينان نيز آنگاه كه با زبان ، وجود خدا را انكار مى كنند، اما وجود او را اثبات مى نمايند. در مورد امام حسين عليه السلام نسبت به آنچه دل در مصائبش مى سوزد، نيز مطلب همين است . همه ، حتى كسانى كه آن حضرت را نمى شناسند بر او گريه مى كنند و عزاى او را برپا مى دارند، مانند بعضى از هندوهاى مخالف اسلام . حتى دشمنان آن حضرت ، در همان حال كه دشمنى خود را با امام ابراز مى نمودند، براى او گريه مى كردند. مثلا عمر سعد در آن هنگام كه فرمان به قتل امام داد و همچنين زمانى كه حضرت زينب سلام الله عليها با او سخن گفت ، گريه كرد. آن كه لباس فاطمه را ربود، نيز گريه كرد.
آرى ، تنها در مورد ابن زياد ملعون ، در روايتى نيامده است كه متاءثر شده و يا بر حالى از حالت هاى حسين گريه كرده باشد. تنها در يك مرحله است كه رفتار او بيانگر تغيير حال اوست و آن زمانى است كه دستور به قتل امام سجاد عليه السلام داد، اما عمه اش زينب سلام الله عليها او را در آغوش گرفت و گفت : اگر مى خواهى او را بكشى مرا هم بكش . در اين حال بود كه ابن زياد گفت : رهايش كنيد، مصائبى كه بر او وارد شده و بيمارى اش او را بس است .
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
# سوم : در صفات خداوند، افعل تفضيل (صفتى برتر از صفت ديگر) حقيقا جريان ندارد، اگر چه به حسب ظاهر جارى باشد، كما اينكه تمام بخش هاى دعاى بهاء (سحرهاى ماه رمضان ) گواه بر اين مطلب است . در آن دعا مى خوانيم اللهم انى اسئلك من بهائك بابهاه و كل بهائك بهى خدايا! من از تو به حق نورانى ترين مراتب انوارت درخواست مى كنم ، در صورتى كه تمام مراتب آن نورانى است .)) درباره اسماء الهى نيز مطلب همين است . هر چند گفته مى شود اسم اعظم ، اما در حقيقت همه اسماء خداوند به طور مساوى اعظم هستند.
در مورد امام حسين عليه السلام نيز موضوع به همين تناسب است . گاهى گفته مى شود مى خواهيم بزرگترين مصيبت هاى او را يادآورى كنيم ، اما همه مصائب آن حضرت عظيم است ، تا آنجا كه اگر در كوچكترين مصيبت هاى او تاءمل كنى ، آنها را بزرگترين مصائب مى يابى و هر گاه به ساده ترين آنها بنگرى ، آن را مشكل ترين مصيبت ها مى بينى .
# چهارم : خداوند متعال راه تقرب و نزديكى به خودش و خشنودى از بندگان و آموزش آنها را در وسايل بسيارى قرار داده است و براى بندگان در انجام هر كار يا صفت و نيتى قرار داده ، و براى رساندن فيض به همه بندگانش عواملى قرار داده كه نمى شود همه آنها را ثبت و ضبط كرد.
همچنين به امام حسين عليه السلام چيزى متناسب با همين خصوصيت عطا شده است ؛ يعنى در وجود او عوامل و وسايل بسيارى قرار داده و مانند عبادت ها، براى آنها بدل و عوض نيز مقرر داشته است ، تا جايى كه هيچ كس را از آنها محروم نكرده است . و همان طور كه خداوند براى هر عملى عوض و بدلى قرار داد و حتى براى نيت عمل در بعضى اوقات ثواب همان عمل را مقرر داشت ، درباره امام حسين عليه السلام نيز چنين است ، به نحوى كه براى زيارت آن حضرت ارزش فراوانى قايل شد و بدل و عوض اين امر را آماده شدن براى رفتن به سوى او و زيارت حضرت از راه دور قرار داد.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
همچنين از آنجا كه خداوند براى گريه بر آن حضرت پاداش فراوانى مقرر داشت ، خواسته است هيچ كس از اين خير محروم نگردد؛ از اين رو مصيبت هاى او را بسيار و موجبات گريه بر امام را به حسب اختلاف دل ها و انگيزه ها متنوع گردانيد. مثلا چه بسا دلى بر مصيبت غريبى نسوزد، اما بر غريب تشنه لب مى سوزد. ممكن است دلى بر پيكرى مجروح رقت پيدا نكند، اما بر پيكرى كه زخم ها روى زخم است ، رقت پيدا كند و چه بسا كسى دلش به اين حالت نسوزد، اما به خاطر تاختن با اسب بر بدن مجروح اشك از چشمانش جارى شود.
سخن در اين باره بسيار است ؛ زيرا هر مصيبتى را كه در نظر بگيرى عظيم ترين آن براى امام حسين عليه السلام وجود دارد؛ به نحوى كه عظيم ترين و شديدترين مصيبت ها، همه بر امام حسين عليه السلام وارد آمد.
# پنجم : خداوند تعالى در صفات شريكى ندارد. درباره امام حسين عليه السلام نيز هر چه منسوب و متعلق به اوست خاص آن حضرت است و امام در آن ممتاز و بر ديگران برترى دارد.
# ششم : از جمله صفاتى كه به خدا نسبت داده شده ، اين است كه محبت خداوند، محبتى مخصوص به خود اوست و به محبت محبان ديگر شباهت ندارد. محبت امام حسين عليه السلام نيز چنين است . حتى محبت كسى كه از حيث مقام با او مساوى يا برتر است ، با محبت امام حسين عليه السلام شباهت ندارد و همان طور كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند؛ ((محبت حسين در اعماق جان مؤ منان نهفته است .))