RE: ماه پیروزی خون بر شمشیر تسلیت وتعزیت باد
قیس را دستگیر کردند. و نزد عبیدالله آوردند، چون نزد عبیدالله حاضر شد، ابن زیاد گفت: که هستی؟
گفت: مردی از شیعیان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیهالسلام) و فرزندش .
گفت: چرا نامه را پاره کردی؟
جواب داد: جهت آنکه تو از مضمون نامه با خبر نشوی.
گفت: نامه از چه کسی به چه کسی بود؟
جواب داد: از حسین بن علی (علیهماالسلام) به جماعتی از کوفیان که نامشان را نمیدانم. ابن زیاد به غضب آمد و گفت: به خدا سوگند آزاد نمیشوی مگر اینکه نام آنها را فاش کنی یا بر بالای منبر رفته و حسین بن علی و پدرش را لعن کنی و الا با شمشیر قطعه قطعهات میکنم.
قیس گفت: اما نام آن افراد را هرگز فاش نخواهم ساخت ولی دومی را قبول میکنم. (عبیدالله دستور داد مردم کوفه را در مسجد اعظم آن شهر جمع کردند تا سخنان قیس را بشنوند.)
قیس بر فراز منبر رفت, حمد و ثنای خداوند نمود و بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) درود فرستاد و برای علی بن ابیطالب و حسن و حسین (علیهمالسلام) طلب رحمت کرد و بر عبیدالله و پدرش و سرکشان بنی امیه لعنت نمود پس از آن گفت: ای مردم! من فرستاده حسین (علیهالسلام) به سوی شما هستم و او در فلان مکان است پس به سوی او روید و او را یاری کنید.
خبر به ابن زیاد رسید. دستور داد او را از بالای قصر دارالاماره به زمین انداختند و به شهادت نائل شد.
در لهوف آمده: چون خبر شهادت قیس به امام رسید،گریه کرد و گفت: «خداوندا, برای ما و شیعیان ما جایگاه نیکویی در بهشت قرار بده، و از راه مرحمت، در مکانی ما و آنها را جمع فرما که تو بر همه چیز توانایی. »
RE: ماه پیروزی خون بر شمشیر تسلیت وتعزیت باد
ـ خبر شهادت مسلم بن عقیل
باده پیمایان شهادت به راه خود ادامه دادند، تا به منزل زباله رسیدند. در این منزل خبر شهادت مسلم بن عقیل و هانی به امام حسین (علیهالسلام) رسید. امام خبر را از یارانش مخفی نکرد. خبر شهادت مسلم بین همه افراد لشکر منتشر شد، پس آن عده از همراهان که به طمع مال و مقام همراه حضرت آمده بودند از حضرت جدا شدند، چون دیدند که راه حسین راه شهادت است نه امارت، و در این راه باید خون داد رضای الهی خریداری نمود و چیزی از دنیا نیست.
با انتشار خبر شهادت مسلم صدای گریه و ناله در آن بیابان بلند شد, و اشک از چشمان جاری شد. در ارشاد مفید آمده: چون خبر شهادت مسلم و هانی وعبدالله بن یقطر به امام رسید, نامهای از سوی حضرت صادر شد که نوشته بودند: «بسم الله الرحمن الرحیم . اما بعد خبر دلخراش شهادت مسلم و هانی و عبدالله بعرض ما رسید، همانا شیعیان ما از طریق مکاری وارد شدند و ما را ذلیل ساختند. اینک هر یک از شما که میخواست با کمال میل و رغبت برگردد که از طرف ما هیچ گونه منعی نیست.»
پس از انتشار این خبر مردم دسته دسته از حضرت جدا شدند با حضرت فقط اصحابی که از مدینه ملتزم رکابش بودند و افراد کمی از آنهایی که در راه به حضرت ملحق شده بودند باقی ماندند.
RE: ماه پیروزی خون بر شمشیر تسلیت وتعزیت باد
ـ ملاقات با لشکر حر بن یزید ریاحی
امام چون خواست از منزل شراف حرکت کند، به جوانان کاروان دستور داد آب زیادی به همراه بردارند . کاروان شهادت به راه افتاد“ و به سوی کعبه دل طی طریق کردند. اول ظهر بود و کاروان در راه ، که ناگهان یکی از یاران امام تکبیر گفت؟
امام فرمود: برای چه تکبیر گفتی؟
گفت: درختان خرما میبینم.
جماعتی از یاران گفتند: ما هرگز در این مکان نخل ندیدهایم.
امام فرمودند: چه میبینید؟ گفتند: به خدا سوگند، گوشهای اسبانند که از دور بشکل نخلستان بنظر میرسند، امام سخن آنان را تأیید فرمود.
سپس فرمود: آیا در این بیابان پناهگاهی هست که آنجا را پشتیبان خود قرار دهیم و با دشمنان نبرد کنیم. گفتند: آری در این بیابان کوههای چندی در طرف چپ به نظر میآید، پس کاروان به طرف چپ متمایل شد، و قبل از آنان به دامنهی کوهها رسیدند.
امام دستور داد خیمه و خرگاه برپا کردند. در این هنگام هزار نفر مرد سواره به سرپرستی حر بن یزید ریاحی در مقابل امام صف آرایی کردند.
لشکریان حر تشنه بودند, امام دستور داد آنان را سیراب کنند و به اسبان آنان هم آب دهند. یاران امام فرمان بردند و آنان را سیراب کردند.
علی بن طعان میگوید: من از جمله یاران حر بن زیاد بودم، که در لحظات آخر به او پیوستم. امام چون تشنگی من و اسبم را مشاهده کرد، فرمود: شتر را بخوابان، سپس من شتری را که مشک آب حمل میکرد، خواباندم، امام فرمود: آب بنوش من نمیتوانستم به تنهایی آب بنوشم، امام از جای برخاست و دهانهی مشک را جمع کرد تا من آب نوشیدیم
RE: ماه پیروزی خون بر شمشیر تسلیت وتعزیت باد
ـ اقامه نماز
لشکر کوفیان در برابر کاروان حسین صف کشیده بودند وقت نماز ظهر فرا رسید، امام به حجاج بن مسروق دستور داد اذان گوید. حجاج بن مسروق اذان گفت، سپس امام از خیمه بیرون آمدند، خطبهای خواندند، پس از آن امام دستور داد اقامه نماز ظهر گویند، سپس به حر فرمود: آیا با اصحاب خود نماز میگزاری؟
حر گفت: خیر،ما به شما اقتدا خواهیم کرد.
پس هر دو لشکر در یک صف به نماز ایستادند، و حر به پیشوای شهیدان اقتدا نمود. که این حاکی از پاکی باطن حر بن یزید ریاحی بود.
ـ بیان هدف و آزمودن یاران
راه امام، راه کربلا و شهادت بود، در مسیر شهادت که معامله با خداست اجبار بر کسی نیست، و هر که را خدا بپسندند بر این معامله اقدام میکند، امام مثل دیگر سیاستمداران قصد اغواء یاران را نداشت چون هدف امام از همان اول شهادت بود و جهاد. روز حرکت از مدینه هدف خود را بیان کرد و در مناسبتهای مختلف در بین راه از هدف خود سخن گفت. راویان اخبار آوردهاند: بعد از آنکه لشکر حر از بازگشت امام ممانعت کرد امام حسین (علیهالسلام) به خطبه ایستاد و پس از حمد و ثنای الهی فرمودند: «همانا آنچه را که روی داده و پیش آمده خودتان میبینید. دنیا دگرگون شده و آنچه نیکو بود از آن روی گردانده و از آن نمانده مگر ته ماندهای همانند آن آب که در ته ظرفی پس از ریختن آبش بماند, زندگی ( در وضع کنونی) پست و ناچیز است مثل چراگاه ناگوار، مگر نمیبینید به حق عمل نمیشود و از باطل پرهیز نمیشود.
پس مؤمن خواستار و راغب میشود به شهادت در راه حق، که به راستی من مرگ را به جز سعادت و زندگی با ستمکاران را جز ملامت و ذلت نمیدانم.»
پس از سخنان امام، زهیر و هلال و بریر، برخواستند و ابراز پایداری بر عهد و پیمان خود و همراهی امام نمودند.
RE: ماه پیروزی خون بر شمشیر تسلیت وتعزیت باد
ـ وصول به کربلا و خبر از شهادت
سید بن طاووس در لهوف مینویسد: امام حسین (علیهالسلام) در روز دوم محرم به کربلا رسید. پس چون به آن سرزمین رسیدند پرسیدند اسم این سرزمین چیست ؟
گفته شد کربلا. حضرت فرمودند: خدایا به تو پناه میبرم از غمها و بلاها.
سپس فرمودند: اینجا محل اندوه و بلاست، پیاده شوید که اینجا منزلگاه و محل ریخته شدن خون ما و جایگاه قبور ماست. این خبر را جدم رسول خدا به من فرموده است.
پس همه یاران پیاده شدند و لشکر کوفه در گوشهای منزل نمود.
البته ماجرای شهادت امام حسین (علیهالسلام) مطلبی نبود که بر کسی مخفی باشد. مردم ماجرای شهادت امام حسین را سالها قبل از زبان پیامبر اکرم و امیرالمؤمنین شنیده بودند و منتظر وقوع حادثه بودند، مرحوم علامه امینی رحمه الله علیه نمونههایی از این اخبار را در کتاب شریف «سیرتنا و سنتنا» جمع آوری نموده است و علاوه بر شیعه کتابهای اهل سنت از این مطالب مملو است که ما در این مختصر به بعضی از مواردی که امام حسین (علیهالسلام) از شهادت خود خبر داده بود اشارهای کردیم.
ـ سیراب نمودن یاران
روز هفتم به دستور عبیدالله آب را بر حسین (علیهالسلام) بستند. و اجازه نداند آب به خیمه حسین برسد.
روز هشتم محرم تشنگی سخت بر امام و اصحابش فشار آورد، پس آن حضرت کلنگی برداشتند و در پشت خیمهها به فاصله ۱۹ قدم زمین را کندند. آبی بس گوارا جاری شد، همه نوشیدند و مشکها را پر کردند، سپس آن آب ناپدید گردید و نشانی از آن دیده نشد... .
ـ یک شب مهلت برای عبادت
عصر روز تاسوعا را عمر سعد ساعت حمله قرار داد و فرمان حمله را چنین صادر کرد: سواران خدا، سوار شوید، که بهشت در انتظار شماست. یزیدیان سوار شدند و به سوی کاروان شهادت تاختند.
RE: ماه پیروزی خون بر شمشیر تسلیت وتعزیت باد
اما حسین (علیهالسلام) بر در خیمه نشسته بود. و زانوان در بغل گرفته بود، خوابش ربوده بود، بانوی بانوان زینب که بانگ سم ستوران و شیهه اسبانرا شنید احساس خطر کرد بسوی برادر دوید و گفت: برادرم صدای پای اسبان را نمیشنوی؟
امام سر از زانو برداشت و فرمودند: جدم رسول الله را خواب دیدم بمن فرمود: تو نزد ما خواهی آمد. زینب با شنیدم این سخن سیلی به چهره نواخت و گفت: وای بر من. امام خواهر را به صبر و آرامش دعوت کرد. در این هنگام عباس به حضور حضرت شرفیاب شد و حمله سپاه یزیدی را گزارش داد. امام در حالی که برمیخاست فرمودند:
« ارکب بنفسی انت...»
عباس، جانم به فدای تو باد، سوار شو. و از آنان بپرس برای چه به اینجا آمدهاند.
عباس با بیست نفر سوار که زهیر و حبیب از آن جمله بود به مقابل لشکر کوفه آمدند پرسید: چه رخ داده و چه میخواهید؟
گفتند: فرمان امیر است که به شما بگوئیم یا حکم او را بپذیرید یا آماده جنگ باشید.
عباس فرمودند: شتاب مکنید تا من به حضور ابی عبدالله شرفیاب شوم و گزارش دهم. عباس همراهان خود را در مقابل سپاه شقاوت بگذارد و خود به تنهایی بحضور امام آمد، حبیب و زهیر از این فرصت استفاده نموده و به سخن پرداختند و پند و اندرز گفتند. هر چند سودی نداد. عباس پیام کوفیان را به برادر ابلاغ نمود، حضرت فرمودند:
«اگر میتوانی جنگ را تا فردا به تأخیر انداز تا امشب خدا را عبادت کنیم. خدا میداند که من نماز و قرائت قرآن و استغفار را دوست میدارم.»
عباس پیام امام را اعلان نمود. و عمر سعد در پذیرفتن درخواست امام مردد بود ولی عاقبت پیشنهاد امام را قبول کرد.
ـ
RE: ماه پیروزی خون بر شمشیر تسلیت وتعزیت باد
ـ شب شهادت
روز تاسوعا بپایان رسید و شام شهادت فرا رسید. امام در شب شهادت و آخرین شب از دنیا بخشی از شب را در جمع یاران گذرانید و بخشی را به عبادت خدا پرداخت و بخش دیگر را برای آماده شدن به جنگ و شهادت اختصاص داد.
ـ در جمع یاران
امام در آغاز شب در جمع یاران حاضر شد و به سخن پرداخت. نخست حمد و ثنای خدای را به جای آورد و ذات احدیت را در تنگی و سختی درود گفت. چنانچه در آسایش و رفاه خدایرا میستود. و به نعمتهایی چند از نعمتهایی الهی اشاره کرد و خدایرا شکر و سپاس گفت و از خدا خواست او و یارانش را در زمرهی شاکرین قرار دهد. سپس خطاب به یاران فرمود: « من یارانی باوفاتر از یاران خود سراغ ندارم. و اهل بیتی را بهتر و برتر از اهل بیت خود نمی شناسم. خدای به همگی پاداشی نیکو عطا فرماید. واضح است که فردا ما را با این مردم، روزی خونین خواهد بود. من بیعتم را از شما برداشتم و به شما اجازه میدهم تا از سیاهی شب استفاده نموده و از این محل دور شوید. و هر کدام از شما دست یک تن از اهل بیت مرا گرفته و در روستاها و شهرها پراکنده شوید، تا خداوند فرج خود را برای شما مقرر فرماید، این مردم، مرا میخواهند و چون بر من دست یابند با شما کاری ندارند.
ـ اعلام وفاداری یاران
پس از سخنان حضرت سیدالشهدا اصحاب و یاران حضرت به سخن ایستادند و ابراز وفاداری به حضرت نمودند.
خاندان امام به تبعیت از عباس گفتند: برویم و از تو دست برداریم؟ برای اینکه بعد از تو زنده بمانیم خدا نکند که هرگز چنین روزی را ببینیم.
مسلم بن عوسجه گفت: ... بخدا سوگند این نیزه را در سینهی آنها فرو برم و تا دستهی این شمشیر در دست من است بر آنها حمله کنم، و اگر سلاحی نداشته باشم که با آن بجنگم، سنگ برداشته و به طرف آنان پرتاب کنم...
بخدا قسم اگر بدانم که کشته میشوم و بعد زنده میشوم سپس مرا میسوزانند و دیگر بار زنده میگردم و سپس در زیر سم اسبان بدنم درهم کوبیده میشود و تا هفتاد مرتبه این کار را در حق من روا میدارند، هرگز از تو جدا نگردم تا در خدمت تو به استقبال مرگ بشتابم ... .
زهیر این مهمان تازه وارد به سخن ایستاد و گفت: به خدا سوگند دوست دارم کشته شوم باز زنده شوم و سپس کشته شوم تا هزار مرتبه. تا خدا تو و اهل بیت تو را از کشته شدن در امان دارد... .
RE: ماه پیروزی خون بر شمشیر تسلیت وتعزیت باد
ـ منازل خود را در بهشت مشاهده کنید
پس از آنکه امام یاران را آزمود، و آنان را در رفتن و ماندن مخیر گذاشت و سست باوران جدا شدند و رادمردان باقی ماندند، امام به طریق معجزه مقام یاران را در بهشت بر خودشان نشان داد. از امام علی بن الحسین (علیهماالسلام) نقل شده که فرمودند: «چون پدرم به اصحاب فرمودند: که من بیعت خود را از شما برداشتم و شما آزاد هستید، اصحاب و یاران آن حضرت بر فداکاری و وفاداری خود تا مرز شهادت، در کنار امام پافشاری نمودند.»
امام در حق آنها دعا کرده و فرمودند: «سرهای خود را بلند کنید و جایگاه خود را ببینید! یاران و اصحاب امام نظر کرده و جایگاه و مقام خود را در بهشت مشاهده کردند و امام منزلت رفیع هر کدام را به آنان نشان میداد.»
ـ آمادگی برای نبرد و شهادت
امام در آن شب علاوه بر حضور در جمع یاران و عبادت خدای تعالی قسمتی از شب را برای مهیا به نبرد و شهادت اختصاص داد که مواردی از آن را ذکر میکنیم:
۱ـ حفر خندق بر پشت خیمهها و افروختن آتش برای جلوگیری از شبیخون دشمن.
۲ـ غسل شهادت
حضرت علی اکبر را با سی نفر سواره و بیست نفر پیاده به شریعه فرات فرستاد تا آب آوردند، آنگاه خطاب به یاران فرمود: « برخیزد و آب بنوشید که این آخرین توشهی شماست. و وضو گرفته و غسل کنید و لباسهای خود را بشوئید تا کفن شما باشد.»
در لهوف آورده: امام دستور داد خیمهای بر پا نمودند، و در ظرفی که عطر بسیاری داشت نوره تهیه کردند و به آن خیمه برای نظافت آمدند و ... .
RE: ماه پیروزی خون بر شمشیر تسلیت وتعزیت باد
سپیده دم عاشورا
سپیده دم امام با اصحابش نماز صبح را خوانده و دست مبارکش را به سوی آسمان برداشته و گفتند:
«الهم انت ثقتی فی کل حرب ... ؛ خداوندا تو پناه منی در مشکلها و امید منی در سختیها، و ملجأ و یاورم هستی در آنچه که بر من نازل میشود، پروردگارا از زخمهای رنج آوری که قلب را شکسته و چاره را گسسته و دوست را به ناروائی داشته و نیش دشمن را به همراه, به تو شکایت میکنم, که در امید به تو بینیازی از دل دادن به دیگری است, پس بگشای دربهای بسته را و بنمای روزنههای امید را که تو راست تمام نعمتها و از آن توست همهی خوبیها و تویی تنها مقصود آرزوها. »
سپس امام به پا خاست و خطبهای خواند و حمد و ثنای الهی نمود و به اصحابش فرمود: «خدای عزوجل به شهادت من و شما فرمان داده است پس صبر و شکیبائی را پیشهی خود سازید.»
ـ آغاز گر نبرد
لشکر عمر بن سعد صبح عاشورا بر اسبان سوار شدند و مهیای جنگ با امام شدند، همه لشکر آماده بود و عجله بر شروع جنگ داشتند. امام حسین (علیهالسلام) بریر بن خضیر را فرستاد تا لشکر کوفه را موعظه کند، بریر رفت اما سخنانش مؤثر نیفتاد. و آنان از موعظه بریر منتفع نشدند.
RE: ماه پیروزی خون بر شمشیر تسلیت وتعزیت باد
امام لشکر کوفه را موعظه میکند
هدف از بعثت پیامبران و ائمه معصومین نجات گمراهان از آتش دوزخ میباشد. امام در مرتبهای از عطوفت و مهربانی بر خلق است, که از پدران و مادران هم مهربانتر است. امام بر خود لازم میداند تا آنجا که ممکن است گمراهان را نجات دهد و لو در شفیر جهنم باشند روی این جهت بود که امام به لشکر کوفه فرمودند: « شتاب مکنید، میخواهم موعظه کنم و وظیفهای را که به عهده دارم انجام دهم.»
از این جمله به خوبی برمیآید که امام موعظه و اتمام حجت را بر خود واجب و لازم میدانست. لذا امام مرکب خود را طلب کرده و بر آن سوار شد و با صدای رسا و بلند که بیشتر مردم حاضر در لشکر عمر بن سعد صدای حضرت را میشنیدند، خطبهای خواندند، سخنان امام در جمعیت کوفیان اثر نکرد، اما چون سخنان امام به گوش خواهران و دختران امام رسید, به گریستن و شیون پرداختند. امام (علیهالسلام) برادرش عباس و فرزند علی اکبر را به خمیهها فرستاد تا آنان را خاموش سازند. فرمودند: «بجانم سوگند که بعد از این بسیار خواهند گریست. »
ـ خطبهای دیگر از امام
ابن شهر آشوب نقل میکند: پس از آنکه صفوف لشکر آراسته شد، و لشکر کوفه دائرهوار امام حسین (علیهالسلام) و اصحابش را در میان گرفتند، امام بار دیگر موقعیت را مغتنم شمرد و خواست سخن گوید، لشکریان بتحریک فرماندهان خود جنجالی بر پا کردند، تا از سخن گفتن امام جلوگیری کنند، حضرت فرمودند: « وای بر شما چرا آرام نمیمانید تا گفته مرا بشنوید. من که هدفی جز راهنمایی براه راست ندارم هر کس فرمان من برد، بر راه صواب رسد، و هر کس عصیان کند از گمراهان و هالکین باشد. شما همه از فرامین من سرباز میزنید. و سخن مرا گوش نمیدهید چرا که شکمهای شما از مال حرام پر شده و بر دلهای شما مهر شقاوت نهاده شده است وای بر شما آیا خاموش نمیشوید و گوش نمیدهید؟! »
پس اصحاب عمر بن سعد یکدیگر را ملامت کرده و گفتند: گوش کنید. پس از آن امام خطبهای خواندند که فرازهایی از آن را میآوریم.