(آيه 17)- ترسيم دقيقى از منظره حق و باطل: از آنجا كه روش قرآن، به عنوان يك كتاب تعليم و تربيت، متكى به مسائل عينى است، براى نزديك ساختن مفاهيم پيچيده به ذهن، انگشت روى مثلهاى حسى جالب و زيبا در زندگى روزمره مردم مىگذارد، در اينجا نيز براى مجسم ساختن حقايقى كه در آيات گذشته پيرامون توحيد و شرك، ايمان و كفر، و حق و باطل گذشت، مثل بسيار رسايى بيان مىكند.
نخست مىگويد: «خداوند از آسمان آبى را فرو فرستاده است» (أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً).
آبى حياتبخش و زندگى آفرين، و سر چشمه نمو و حركت! «و از هر درّه و رودخانهاى به اندازه آنها سيلابى جارى شد» (فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها).
جويبارهاى كوچك دست به دست هم مىدهند و نهرهايى به وجود مىآورند، نهرها به هم مىپيوندند و سيلاب عظيمى از دامنه كوهسار سرازير مىگردد، آبها از سر و دوش هم بالا مىروند و هر چه را بر سر راه خود ببينند برمىدارند و مرتبا بر يكديگر كوبيده مىشوند، در اين هنگام كفها از لابلاى امواج ظاهر مىشوند، آنچنان كه قرآن مىگويد: «سيل بر روى خود كفى حمل كرد» (فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَداً رابِياً).
پيدايش كفها منحصر به نزول باران نيست، «و از آنچه (در كورهها) براى به دست آوردن زينت آلات يا وسائل زندگى، آتش روى آن روشن مىكنند (تا ذوب شود) نيز كفهايى مانند (كفهاى روى آب) به وجود مىآيد» (وَ مِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغاءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ).
بعد از بيان اين مثال به سراغ نتيجهگيرى مىرود، و چنين مىفرمايد: «اين گونه خداوند براى حق و باطل، مثال مىزند» (كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ).
سپس به شرح آن مىپردازد و مىگويد: «اما كفها (ى بلند آواز و ميان تهى) به كنار مىروند و آبى كه براى مردم مفيد و سودمند است در زمين مىماند» (فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ).
همچنين حق، هميشه مفيد و سودمند است همچون آب زلال كه مايه حيات است اما باطل بىفايده و بيهوده است، ولى حق هميشه بايد بجوشد و بخروشد تا باطل را از خود دور سازد.
و در پايان آيه براى تأكيد بيشتر و دعوت به مطالعه دقيقتر روى اين مثال و ديگر مثالهاى قرآن، مىفرمايد: «اين چنين خداوند مثالهايى مىزند» (كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ).
مثال، مسائل را همگانى مىسازد
- بسيارى از مباحث علمى است كه در شكل اصليش تنها براى خواص قابل فهم است، و توده مردم استفاده چندانى از آن نمىبرند، ولى هنگامى كه با مثال آميخته، و به اين وسيله قابل فهم گردد، مردم در هر حد و پايهاى از علم و دانش باشند، از آن بهره مىگيرند، بنابراين مثالها به عنوان يك وسيله تعميم علم و فرهنگ، كاربرد غير قابل انكارى دارند.