-
RE: سوره رعد [13]
(آيه 17)- ترسيم دقيقى از منظره حق و باطل: از آنجا كه روش قرآن، به عنوان يك كتاب تعليم و تربيت، متكى به مسائل عينى است، براى نزديك ساختن مفاهيم پيچيده به ذهن، انگشت روى مثلهاى حسى جالب و زيبا در زندگى روزمره مردم مىگذارد، در اينجا نيز براى مجسم ساختن حقايقى كه در آيات گذشته پيرامون توحيد و شرك، ايمان و كفر، و حق و باطل گذشت، مثل بسيار رسايى بيان مىكند.
نخست مىگويد: «خداوند از آسمان آبى را فرو فرستاده است» (أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً).
آبى حياتبخش و زندگى آفرين، و سر چشمه نمو و حركت! «و از هر درّه و رودخانهاى به اندازه آنها سيلابى جارى شد» (فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها).
جويبارهاى كوچك دست به دست هم مىدهند و نهرهايى به وجود مىآورند، نهرها به هم مىپيوندند و سيلاب عظيمى از دامنه كوهسار سرازير مىگردد، آبها از سر و دوش هم بالا مىروند و هر چه را بر سر راه خود ببينند برمىدارند و مرتبا بر يكديگر كوبيده مىشوند، در اين هنگام كفها از لابلاى امواج ظاهر مىشوند، آنچنان كه قرآن مىگويد: «سيل بر روى خود كفى حمل كرد» (فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَداً رابِياً).
پيدايش كفها منحصر به نزول باران نيست، «و از آنچه (در كورهها) براى به دست آوردن زينت آلات يا وسائل زندگى، آتش روى آن روشن مىكنند (تا ذوب شود) نيز كفهايى مانند (كفهاى روى آب) به وجود مىآيد» (وَ مِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغاءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ).
بعد از بيان اين مثال به سراغ نتيجهگيرى مىرود، و چنين مىفرمايد: «اين گونه خداوند براى حق و باطل، مثال مىزند» (كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ).
سپس به شرح آن مىپردازد و مىگويد: «اما كفها (ى بلند آواز و ميان تهى) به كنار مىروند و آبى كه براى مردم مفيد و سودمند است در زمين مىماند» (فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ).
همچنين حق، هميشه مفيد و سودمند است همچون آب زلال كه مايه حيات است اما باطل بىفايده و بيهوده است، ولى حق هميشه بايد بجوشد و بخروشد تا باطل را از خود دور سازد.
و در پايان آيه براى تأكيد بيشتر و دعوت به مطالعه دقيقتر روى اين مثال و ديگر مثالهاى قرآن، مىفرمايد: «اين چنين خداوند مثالهايى مىزند» (كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ).
مثال، مسائل را همگانى مىسازد
- بسيارى از مباحث علمى است كه در شكل اصليش تنها براى خواص قابل فهم است، و توده مردم استفاده چندانى از آن نمىبرند، ولى هنگامى كه با مثال آميخته، و به اين وسيله قابل فهم گردد، مردم در هر حد و پايهاى از علم و دانش باشند، از آن بهره مىگيرند، بنابراين مثالها به عنوان يك وسيله تعميم علم و فرهنگ، كاربرد غير قابل انكارى دارند.
-
RE: سوره رعد [13]
(آيه 18)- آنها كه دعوت حق را اجابت كردند: پس از بيان چهره حق و باطل در ضمن يك مثال رسا و بليغ در آيه گذشته، در اينجا اشاره به سرنوشت كسانى مىشود كه دعوت حق را اجابت كردند و به آن گرويدند و هم كسانى كه از حق رو گردان شده، به باطل روى آوردند.
نخست مىگويد: «براى كسانى كه اجابت دعوت پروردگارشان كردند، پاداش نيك و نتيجه سودمند و عاقبت محمود است» (لِلَّذِينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنى).
سپس مىافزايد: «و آنها كه اجابت اين دعوت پروردگار را نكردند (سرنوشتشان به قدرى شوم و رقت بار است كه) اگر تمام روى زمين و حتى همانندش مال آنها باشد حاضرند همه اينها را براى نجات از آن سرنوشت شوم بدهند» با اين حال از آنها پذيرفته نخواهد شد (وَ الَّذِينَ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ).
براى ترسيم عظمت عذاب و كيفر آنها، تعبيرى از اين رساتر نمىشود كه يك انسان مالك همه روى زمين، بلكه دو برابر آن باشد، و همه را بدهد تا خود را رهايى بخشد، و سودى نداشته باشد.
اين جمله در حقيقت اشاره به اين است كه آخرين آرزوى يك انسان كه برتر از آن تصور نمىشود، اين است كه مالك تمام روى زمين شود، ولى شدت مجازات ستمگران و مخالفان دعوت حق در آن حد و پايه است كه حاضرند اين آخرين هدف دنيوى بلكه برتر و بالاتر از آن را هم فدا كنند و آزاد شوند.
و به دنبال اين بدبختى- عدم پذيرش همه آنچه در زمين است در برابر نجات او- اشاره به بدبختى ديگر آنها كرده، مىگويد: «آنها داراى حساب سخت و بدى هستند» (أُولئِكَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسابِ).
يعنى، اين گونه اشخاص هم محاسبه سخت و دقيقى را پس مىدهند، و هم در حال محاسبه مورد توبيخ و سرزنش قرار مىگيرند و هم كيفر آنها بعد از حساب بدون كم و كاست به آنان داده مىشود.
در پايان آيه به سومين مجازات و يا نتيجه نهايى مجازات آنان اشاره كرده، مىفرمايد: «جايگاه آنان دوزخ است و چه بد جايگاهى است» (وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ). و به جاى اين كه در بستر استراحت بيارمند بايد روى شعلههاى آتش سوزان قرار گيرند!
-
RE: سوره رعد [13]
(آيه 19)- برنامه اولو الالباب: در اينجا ترسيم و تجسّمى از جزئيات برنامههاى سازنده طرفداران حق به چشم مىخورد كه بحث آيات گذشته را تكميل مىنمايد نخست به صورت يك استفهام انكارى مىفرمايد: «آيا كسى كه مىداند آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده حق است، همانند كسى است كه نابيناست»؟
(أَ فَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمى).
اين تعبير اشاره لطيفى است به اين كه ندانستن اين واقعيت به هيچ وجه امكان پذير نيست مگر اين كه چشم دل انسان بكلى از كار افتاده باشد.
و لذا در پايان آيه اضافه مىكند: «تنها كسانى متذكر مىشوند كه اولوا الالباب و صاحبان مغز و انديشهاند» (إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ).
(آيه 20)- سپس به عنوان تفسير «أُولُوا الْأَلْبابِ» ريز برنامههاى طرفداران حق را بيان كرده، و قبل از هر چيز انگشت روى مسأله وفاى به عهد و ترك پيمان شكنى گذارده، مىگويد: «آنها كسانى هستند كه به عهد الهى وفا مىكنند و پيمان را نمىشكنند» (الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا يَنْقُضُونَ الْمِيثاقَ).
«عهد اللّه» (عهد الهى) معنى وسيعى دارد كه شامل عهدهاى فطرى و پيمانهايى كه خدا به مقتضاى فطرت از انسان گرفته مىشود و هم پيمانهاى عقلى يعنى، آنچه را كه انسان با نيروى تفكر و عقل از حقايق عالم هستى و مبدأ و معاد درك مىكند، هم پيمانهاى شرعى يعنى آنچه را كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله از مؤمنان در رابطه با اطاعت فرمانهاى خداوند و ترك معصيت و گناه، پيمان گرفته همه را شامل مىگردد.
(آيه 21)- دومين ماده برنامه آنها، حفظ پيوندها و پاسدارى از آنهاست، چنانكه مىفرمايد: «آنها كسانى هستند كه پيوندهايى را كه خداوند امر به حفظ آن كرده برقرار مىدارند» (وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ).
انسان ارتباطى با خدا، ارتباطى با پيامبران و رهبران، ارتباطى با ساير انسانها اعم از دوست و همسايه و خويشاوند و برادران دينى و همنوعان دارد، و ارتباطى نيز با خودش، همه اين پيوندها را بايد محترم شمرد.
در حقيقت انسان يك موجود منزوى و جدا و بريده از عالم هستى نيست بلكه سر تا پاى وجود او را پيوندها و علاقهها و ارتباطها تشكيل مىدهد.
سومين و چهارمين برنامه طرفداران حق آن است كه: «آنها از پروردگارشان، خشيت دارند و از بدى حساب (در دادگاه قيامت) مىترسند» (وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ).
-
RE: سوره رعد [13]
(آيه 22)- پنجمين برنامه آنها استقامت است، در برابر تمام مشكلاتى كه در مسير اطاعت و ترك گناه و جهاد با دشمن و مبارزه با ظلم و فساد وجود دارد آن هم صبر و استقامتى براى جلب خشنودى پروردگار، و لذا مىفرمايد: «آنها كسانى هستند كه به خاطر جلب رضايت پروردگارشان صبر و استقامت به خرج دادند» (وَ الَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ).
اين جمله دليل روشنى است بر اين كه صبر و شكيبايى و بطور كلى هرگونه عمل خير در صورتى ارزش دارد كه «ابْتِغاءَ وَجْهِ اللَّهِ» و براى خدا باشد، و اگر انگيزههاى ديگرى از قبيل رياكارى و جلب توجه مردم و يا حتى براى ارضاى غرور خود، كارى را انجام دهد بىارزش است.
ششمين برنامه آنها اين است كه «آنها نماز را بر پا مىدارند» (وَ أَقامُوا الصَّلاةَ).
چه چيز مهمتر از اين است كه انسان هر صبح و شام رابطه و پيوند خود را با خدا تجديد كند، با او به راز و نياز برخيزد و به ياد عظمت او و مسؤوليتهاى خويش بيفتد، و در پرتو اين كار، گرد و غبار و زنگار گناه را از دل و جان بشويد.
و به دنبال آن هفتمين برنامه حقجويان را با اين عبارت بيان مىكند: آنها كسانى هستند كه «از آنچه به آنان روزى دادهايم در پنهان و آشكار انفاق مىكنند» (وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً).
نماز پيوند انسان را با «خدا» و زكوة پيوند او را با «خلق» محكم مىكند.
بالاخره هشتمين و آخرين برنامه آنها اين است كه: «آنها به وسيله حسنات، سيئات خود را از ميان مىبرند» (وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ).
و هر اندازه گناه و لغزش آنها بزرگتر باشد به همان اندازه حسنات بيشترى انجام مىدهند، تا وجود خود و جامعه را از لوث گناه با آب حسنات بشويند.
اين احتمال نيز در تفسير آيه وجود دارد كه آنها بدى را با بدى تلافى نمىكنند، بلكه سعى دارند اگر از كسى نسبت به آنها بدى برسد، با انجام نيكى در حق وى، او را شرمنده و وادار به تجديد نظر كنند.
و در پايان آيه پس از ذكر برنامههاى مختلف گذشته اشاره به عاقبت كار «اولوا الالباب» و انديشمندان و طرفداران حق و عاملان به اين برنامهها كرده، مىفرمايد: «عاقبت نيك سراى ديگر براى آنهاست» (أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ).
-
RE: سوره رعد [13]
(آيه 23)- اين آيه در توضيح اين سر انجام نيك و عاقبت خير مىگويد:
سر انجام كار آنها «باغهاى جاويدان بهشت است كه هم خودشان وارد آن مىشوند و هم پدران و همسران و فرزندان صالح آنها» (جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ).
و چيزى كه اين نعمتهاى بزرگ و بىپايان را تكميل مىسازد، اين است كه «فرشتگان از هر درى بر آنها وارد مىشوند» (وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ).
(آيه 24)- و به آنها مىگويند: «سلام بر شما به خاطر صبر و استقامتتان» (سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ).
آن صبرها و استقامتهاى شما در راه انجام وظائف و مسؤوليتها و تحمل شدائد و مصائب بوده كه اين سلامت را به وجود آورد، در اينجا در نهايت امنيت و آرامش خواهيد بود.
و در پايان مىفرمايد: «چه پايان نيك و چه عاقبت خوبى»؟ (فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ).
از آيات قرآن و روايات به خوبى استفاده مىشود كه بهشت درهايى دارد كه اشاره به اعمال و كارهايى است كه سبب ورود به بهشت مىشوند. و جالب اين كه در قرآن مىخوانيم: جهنم «هفت» در دارد، و طبق روايات، بهشت داراى «هشت» در است اشاره به اين كه طرق وصول به سعادت و بهشت جاويدان از طرق وصول به جهنم بيشتر است، و رحمت خدا بر غضب او پيشى مىگيرد.
(آيه 25)- دنيا پرستان تبهكار! از آنجا كه نيك و بد همواره در مقايسه با يكديگر به خوبى روشن مىگردد پس از ذكر صفات «اولوا الالباب» در اينجا بخشى از صفات اصلى مفسدان و آنها كه عقل و انديشه واقعى خود را از دست دادهاند بيان مىدارد، مىگويد: «و آنها كه عهد الهى را بعد از محكم كردن مىشكنند، و پيوندهايى را كه خدا فرمان به برقرارى آن داده، قطع مىكنند، و در روى زمين افساد مىنمايند، لعنت و مجازات سراى ديگر از آنهاست» (وَ الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ).
در حقيقت تمام مفاسد عقيدتى و علمى آنها در سه جمله فوق، خلاصه شده است:
1- شكستن پيمانهاى الهى كه شامل پيمانهاى فطرى، و پيمانهاى عقلى، و پيمانهاى تشريعى مىشوند.
2- قطع رابطهها رابطه با خدا، رابطه با رهبران الهى، رابطه با خلق، و رابطه با خويشتن.
3- آخرين قسمت كه ثمره دو قسمت قبل است، فساد در روى زمين است.
-
RE: سوره رعد [13]
(آيه 26)- در اين آيه اشاره به اين مىكند كه روزى و زيادى و كمى آن، به دست خداست: «خداوند روزى را براى هر كس بخواهد وسيع، و براى هر كس بخواهد تنگ قرار مىدهد» (اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ).
اشاره به اين كه آنها به خاطر جلب درآمد بيشتر در روزى زمين فساد مىكنند، پيوندهاى خدايى را مىبرند، و عهد الهى را مىشكنند تا درآمد و بهره بيشترى از زندگى مادى پيدا كنند، توجه به اين حقيقت ندارند كه روزى و كم و زياد آن به دست خداست.
سپس اضافه مىكند كه: پيمان شكنان و مفسدان فى الارض «تنها به زندگى دنيا خشنود و خوشحالند در حالى كه زندگى دنيا در برابر آخرت، متاع ناچيزى بيش نيست» (وَ فَرِحُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا مَتاعٌ).
(آيه 27)- از آنجا كه در اين سوره بسيارى از بحثها پيرامون توحيد و معاد و رسالت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله است، اين آيه بار ديگر به سراغ مسأله دعوت پيامبر اسلام مىرود و يكى از ايرادات منكران لجوج را بيان كرده، مىگويد: «و كافران مىگويند:
چرا معجزهاى از سوى پروردگارش بر او نازل نشده است» (وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ).
آنها انتظار دارند كه پيامبر به صورت يك «خارق العادهگر» در گوشهاى بنشيند و هر يك از آنها از در وارد شوند، و هر معجزهاى مايل هستند پيشنهاد كنند او هم بلافاصله به آنها ارائه دهد، و تازه آنها اگر مايل نبودند ايمان نياورند! قرآن در پاسخ آنها مىگويد: اى پيامبر! به اينها «بگو: كه خداوند هر كه را بخواهد گمراه مىكند و هر كس كه به سوى او باز گردد مشمول هدايتش قرار مىدهد» (قُلْ إِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنابَ).
اشاره به اين كه كمبود شما از ناحيه اعجاز نيست، بلكه كمبود شما از درون وجود خودتان است، لجاجتها، تعصبها، جهالتها، و گناهانى كه سد راه توفيق مىشود مانع از ايمان شماست.
جمال يار ندارد نقاب و پرده ولى غبار ره بنشان تا نظر توانى كرد.
-
RE: سوره رعد [13]
(آيه 28)- در اين آيه تفسير بسيار جالبى از «مَنْ أَنابَ» (آنها كه به سوى خدا بازگشتهاند) بيان كرده، مىفرمايد: «اينان كسانى هستند كه ايمان آوردهاند و دلهايشان به ذكر خدا مطمئن و آرام است» (الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ).
و بعد به عنوان يك قاعده كلى و اصل جاويدان و فراگير مىفرمايد: «آگاه باشيد با ياد خدا دلها آرامش مىگيرد» (أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ).
(آيه 29)- و در اين آيه با ذكر سرنوشت و پايان كار افراد با ايمان مضمون آيات قبل را چنين تكميل مىكند: «آنهايى كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند بهترين زندگى براى آنهاست و سر انجام كارشان بهترين سر انجامها خواهد بود» (الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ).
ذكر خدا چيست و چگونه است؟
گفتهاند «ذكر دو گونه است: ذكر قلبى و ذكر زبانى و هر يك از آنها دو گونه است يا پس از فراموشى است و يا بدون فراموشى».
و به هر حال در آيه فوق منظور از ذكر خدا كه مايه آرامش دلهاست تنها اين نيست كه نام او را بر زبان آورد و مكرر تسبيح و تهليل و تكبير گويد، بلكه منظور آن است كه با تمام قلب متوجه او و عظمتش و علم و آگاهيش و حاضر و ناظر بودنش گردد، و اين توجه، مبدأ حركت و فعاليت در وجود او به سوى جهاد و تلاش و نيكيها گردد و ميان او و گناه سدّ مستحكمى ايجاد كند، اين است حقيقت «ذكر» كه آن همه آثار و بركات در روايات اسلامى براى آن بيان شده است.
در حديث مىخوانيم از وصايايى كه پيامبر به على عليه السّلام فرمود اين بود:
«اى على! سه كار است كه اين امت طاقت آن را ندارند (و از همه كس ساخته نيست) مواسات با برادران دينى در مال، و حق مردم را از خويشتن دادن، و ياد خدا در هر حال، ولى ياد خدا (تنها) سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الّا اللّه و اللّه اكبر نيست، بلكه ياد خدا آن است كه هنگامى كه انسان در برابر حرامى قرار مىگيرد از خدا بترسد و آن را ترك گويد».
-
RE: سوره رعد [13]
آيه 30-
شأن نزول:
ممكن است اين آيه را پاسخ به گفتار مشركان كه در سوره فرقان آمده است بدانيم كه در برابر دعوت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كه مىگفت: «براى رحمان سجده كنيد، گفتند: رحمان كيست»؟ ما رحمان را نمىشناسيم! اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ (فرقان/ 60).
تفسير:
هر كار كنى اين لجوجان ايمان نمىآورند! بار ديگر قرآن به بحث نبوت باز مىگردد. و قسمت ديگرى از گفتگوهاى مشركان و پاسخ آنها را در زمينه نبوت بازگو مىكند:
نخست مىگويد: «همان گونه (كه پيامبران پيشين را براى هدايت اقوام گذشته فرستاديم) تو را نيز به ميان امتى فرستاديم كه قبل از آنها امتهاى ديگرى آمدند و رفتند» (كَذلِكَ أَرْسَلْناكَ فِي أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِها أُمَمٌ).
«و هدف اين بود كه آنچه را بر تو وحى كردهايم بر آنها بخوانى» (لِتَتْلُوَا عَلَيْهِمُ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ).
«در حالى كه آنها به رحمان كفر مىورزند» (وَ هُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمنِ).
به خداوندى كه رحمتش همگان را در بر گرفته و فيض گسترده و عامش كافر و مؤمن و گبر و ترسا را شامل شده است.
«بگو: (اگر نمىدانيد) رحمان آن خداوندى كه فيض و رحمتش عام است، پروردگار من است» (قُلْ هُوَ رَبِّي).
«هيچ معبودى جز او نيست، من بر او توكل كردم، و بازگشتم به سوى او است» (لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ مَتابِ).
-
RE: سوره رعد [13]
(آيه 31)-
شأن نزول:
بعضى از مفسران بزرگ گفتهاند: اين آيه در پاسخ جمعى از مشركان «مكّه» نازل شده است، كه در پشت خانه كعبه نشسته بودند و به دنبال پيامبر (ص) فرستادند، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله (به اميد هدايت آنان) نزد آنها آمد، عرض كردند:
اگر دوست دارى از تو پيروى كنيم اين كوههاى مكّه را به وسيله قرآنت عقب بران تا كمى اين زمين تنگ و محدود ما گسترش يابد! تو به گمان خود كمتر از داود نيستى كه خداوند كوهها را براى او مسخّر كرده بود، يا اين كه باد را مسخّر ما گردان، همان گونه كه مسخّر سليمان بود، و نيز جدت «قصى» (جد طايفه قريش) را زنده كن، زيرا عيسى (ع) مردگان را زنده مىكرد و تو كمتر از عيسى نيستى! در اين هنگام آيه نازل شد كه شما همه آنچه را مىگوييد از سر لجاجت است نه براى ايمان آوردن!
تفسير:
همان گونه كه در شأن نزول آمد، اين آيه پاسخ به بهانه جويانى است كه از سر لجاجت نه براى ايمان آوردن از پيامبر درخواست معجزات اقتراحى مىكردند، مىفرمايد: «حتى اگر به وسيله قرآن كوهها به حركت درآيند و زمينها، قطعه قطعه شوند، و به وسيله آن با مردگان صحبت شود» باز هم ايمان نخواهند آورد! (وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتى).
«ولى همه اين كارها در اختيار خداست» و هر اندازه لازم بداند انجام مىدهد (بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِيعاً).
اما شما طالب حق نيستيد و اگر بوديد همان مقدار از نشانههاى اعجاز كه از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله صادر شده براى ايمان آوردن كاملا كافى بود.
سپس اضافه مىكند: «آيا كسانى كه ايمان آوردهاند نمىدانند كه اگر خدا بخواهد همه مردم را بالاجبار هدايت مىكند» (أَ فَلَمْ يَيْأَسِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنْ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِيعاً).
ولى هرگز او چنين نخواهد كرد، چرا كه اين گونه ايمان اجبارى بىارزش و فاقد معنويت و تكاملى است كه انسان به آن نياز دارد.
بعد اضافه مىكند: «در عين حال كافران همواره مورد هجوم مصائب كوبندهاى به خاطر اعمالشان هستند» (وَ لا يَزالُ الَّذِينَ كَفَرُوا تُصِيبُهُمْ بِما صَنَعُوا قارِعَةٌ). كه اين مصائب به صورت بلاهاى مختلف و همچنين جنگهاى كوبنده مجاهدان اسلام بر آنها فرود مىآيد.
و اگر اين مصائب در خانه آنان فرود نيايد «به نزديكى خانه آنها وارد مىشود» (أَوْ تَحُلُّ قَرِيباً مِنْ دارِهِمْ). تا عبرت بگيرند و تكانى بخورند و به سوى خدا باز گردند.
و اين هشدارها همچنان ادامه خواهد يافت «تا فرمان نهايى خدا فرا رسد» (حَتَّى يَأْتِيَ وَعْدُ اللَّهِ).
اين فرمان نهايى ممكن است اشاره به مرگ، يا روز قيامت باشد و يا به گفته بعضى «فتح مكه» كه آخرين قدرت دشمن را درهم شكست.
و به هر حال وعده خدا قطعى است، «و خداوند هيچ گاه از وعده خود تخلف نخواهد كرد» (إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِفُ الْمِيعادَ).
-
RE: سوره رعد [13]
(آيه 32)- در اين آيه روى سخن را به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كرده، مىگويد: تنها تو نيستى كه با تقاضاهاى گوناگون و پيشنهاد معجزات اقتراحى از طرف اين گروه كافر به استهزاء و سخريه كشيده شدهاى، اين يك سابقه طولانى در تاريخ انبياء دارد «و بسيارى از رسولان پيش از تو نيز مورد استهزاء واقع شدند» (وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ).
ولى ما اين كافران را فورا مجازات نكرديم، «بلكه به آنها مهلت داديم» (فَأَمْلَيْتُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا).
شايد بيدار شوند و به راه حق بازگردند و يا حد اقل اتمام حجت كافى بر آنها بشود. چرا كه اگر آنها بدكار و گنهكارند مهربانى خداوند و لطف و كرم و حكمت او جايى نرفته است! ولى به هر حال اين مهلت و تأخير به آن معنى نيست كه مجازات و كيفر آنان فراموش شود، لذا «پس (از اين مهلت) آنها را گرفتيم، ديدى مجازات من چگونه بود»؟! اين سرنوشت در انتظار قوم لجوج تو نيز هست (ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ عِقابِ).
(آيه 33)- چگونه خدا را با بتها قرين مىسازيد؟! در اين آيه بار ديگر به بحث در باره توحيد و شرك باز مىگردد و مردم را با اين دليل روشن مخاطب مىسازد كه: «آيا كسى كه بالاى سر همه ايستاده (و حافظ و نگهبان و مراقب همه است) و اعمال همه را مىبيند» همچون كسى است كه هيچ يك از اين صفات را ندارد؟ (أَ فَمَنْ هُوَ قائِمٌ عَلى كُلِّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ).
سپس به عنوان تكميل بحث گذشته و مقدمهاى براى بحث آينده، مىفرمايد: «و آنها براى خدا شريكهايى قرار دادند» (وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ).
بلافاصله از چند طريق به آنها پاسخ مىدهد.
نخست مىگويد: «بگو: اين شريكها را نام ببريد» (قُلْ سَمُّوهُمْ).
يعنى چگونه يك عده موجودات بىنام و نشان و بىارزش و بىاثر را در رديف پروردگار قادر متعال قرار مىدهيد؟
دوم اين كه چگونه چنين شريكى وجود دارد كه خداوند كه به پندار شما شريك آنهاست از وجودشان هيچ گونه اطلاعى ندارد با اين كه علمش همه جهان را در برگرفته «آيا به او خبر مىدهيد از چيزى كه وجود آن را در زمين نمىداند» (أَمْ تُنَبِّئُونَهُ بِما لا يَعْلَمُ فِي الْأَرْضِ).
سوم اين كه: خود شما هم در واقع در دل، ايمان به چنين چيزى نداريد، «تنها به يك سخن ظاهرى تو خالى» كه در آن هيچ مفهوم صحيحى نهفته نيست قناعت كردهايد (أَمْ بِظاهِرٍ مِنَ الْقَوْلِ).
به همين دليل اين مشركان هنگامى كه در تنگناهاى سخت زندگى قرار مىگيرند به سراغ «اللّه» مىروند چرا كه در دل مىدانند كارى از بتها ساخته نيست.
چهارم اين كه: اين مشركان درك صحيح و درستى ندارند، و چون پيرو هوى و هوس و تقليدهاى كور كورانهاند، قادر به قضاوت عاقلانه و صحيح نيستند، و به همين دليل به اين گمراهى و ضلالت كشيده شدهاند «بلكه در نظر كافران، دروغهايشان زينت داده شده (و بر اثر ناپاكى درون، چنين مىپندارند كه واقعيتى دارد) و آنها از راه (خدا) باز داشته شدهاند» (بَلْ زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مَكْرُهُمْ وَ صُدُّوا عَنِ السَّبِيلِ).
«و هر كس را خدا گمراه سازد، راهنمايى براى او وجود نخواهد داشت» (وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ).
«اضلال الهى» به معنى عكس العمل كارهاى نادرست و غلط خود انسان است كه او را به گمراهيها مىكشاند، و از آنجا كه اين خاصيت را خدا در اين گونه اعمال قرار داده، به خدا نسبت داده مىشود.