(آيه 53)- در ادامه آيه قبل مىفرمايد: «به خاطر بياوريد هنگامى را كه به موسى كتاب و وسيله تشخيص حق از باطل بخشيديم، تا شما هدايت شويد» (وَ إِذْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ الْفُرْقانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ).
(آيه 54)- سپس در زمينه تعليم توبه از اين گناه مىگويد: «به خاطر بياوريد هنگامى را كه موسى به قوم خود گفت: اى جمعيّت شما با انتخاب گوساله به خود ستم كرديد» (وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخاذِكُمُ الْعِجْلَ).
«اكنون كه چنين است توبه كنيد و به سوى آفريدگارتان باز گرديد» (فَتُوبُوا إِلى بارِئِكُمْ). «توبه شما بايد به اين گونه كه يكديگر را به قتل برسانيد»! (فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ). «اين كار براى شما در پيشگاه خالقتان بهتر است» (ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بارِئِكُمْ). «و به دنبال اين ماجرا خداوند توبه شما را پذيرفت كه او توّاب رحيم است» (فَتابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ).
--گناه عظيم و توبه بىسابقه--
شك نيست كه پرستش گوساله سامرى، كار كوچكى نبود، ملّتى كه بعد از مشاهده آن همه آيات خدا و معجزات پيامبر بزرگشان موسى (ع) همه را فراموش كنند و با يك غيبت كوتاه پيامبرشان بكلى اصل اساسى توحيد و آيين خدا را زير پا گذارده بتپرست شوند. اگر اين موضوع براى هميشه از مغز آنها ريشه كن نشود وضع خطرناكى بوجود خواهد آمد، و بعد از هر فرصتى مخصوصا بعد از مرگ موسى (ع) ممكن است تمام آيات دعوت او از ميان برود، و سرنوشت آيين او بكلى به خطر افتد لذا فرمان شديدى از طرف خداوند، صادر شد، و آن اين كه ضمن دستور توبه و بازگشت به توحيد، فرمان اعدام دستجمعى گروه كثيرى از گنهكاران به دست خودشان صادر شد.
اين فرمان به نحو خاصى مىبايست اجرا شود، يعنى خود آنها بايد شمشير به دست گيرند و اقدام به قتل يكديگر كنند كه هم كشته شدنش عذاب است و هم كشتن دوستان و آشنايان.
طبق نقل بعضى از روايات موسى (ع) دستور داد در يك شب تاريك تمام كسانى كه گوساله پرستى كرده بودند غسل كنند و كفن بپوشند و صف كشيده شمشير در ميان يكديگر نهند! ممكن است چنين تصور شود كه اين توبه چرا با اين خشونت انجام گيرد؟ آيا ممكن نبود خداوند توبه آنها را بدون اين خونريزى قبول فرمايد؟
پاسخ به اين سؤال از سخنان بالا روشن مىشود، زيرا مسأله انحراف از اصل توحيد و گرايش به بتپرستى مسأله سادهاى نبود.
پدر حقيقت همه اصول اديان آسمانى را مىتوان در توحيد و يگانه پرستى خلاصه كرد، تزلزل اين اصل معادل است با از ميان رفتن تمام مبانى دين، اگر مسأله گوساله پرستى ساده تلقى مىشد، شايد سنتى براى آيندگان مىگشت، لذا بايد چنان گوشمالى به آنها داد كه خاطره آن در تمام قرون و اعصار باقى بماند و كسى هرگز بعد از آن به فكر بت پرستى نيفتد!