-
سوره صافّات [37]
سوره صافّات [37]
اين سوره در «مكّه» نازل شده، و 182 آيه است.
محتواى سوره:
بطور كلى محتواى اين سوره در پنج بخش خلاصه مىشود.
بخش اول: بحثى پيرامون گروههائى از ملائكه و فرشتگان خداوند، و در مقابل آنها گروهى از شياطين سركش و سرنوشت آنها را مطرح مىسازد.
بخش دوم: از كفار، و انكارشان نسبت به نبوت و معاد، و عاقبت كار آنها در قيامت سخن مىگويد، و گرفتارى تمام آنها در چنگال عذاب الهى، و نيز بخشى از نعمتهاى مهم بهشتى و لذات و زيبائيها و شادكاميهاى بهشتيان را شرح مىدهد.
بخش سوم: قسمتى از تاريخ انبياى بزرگى، مانند «نوح» و «ابراهيم» و «اسحاق» و «موسى» و «هارون» و «الياس» و «لوط» و «يونس» را به صورت فشرده و در عين حال بسيار مؤثر و نافذ بازگو مىكند، ولى بحث در باره «ابراهيم» قهرمان بت شكن، مشروحتر آمده است.
بخش چهارم: از يكى از انواع شرك كه مىتوان آن را «بدترين نوع شرك» دانست. يعنى اعتقاد به رابطه خويشاوندى ميان خداوند و جن و خداوند و فرشتگان بحث مىكند.
و سر انجام بخش پنجم كه آخرين بخش اين سوره است، و در چند آيه كوتاه مطرح شده، پيروزى لشكر حق را بر لشكر كفر و شرك و نفاق، و گرفتار شدن آنها را در چنگال عذاب الهى، ضمن تنزيه و تقديس پروردگار بيان مىدارد.
-
RE: سوره صافّات [37]
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيامبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و اله آمده است:
«كسى كه سوره صافات را بخواند به عدد هر جن و شيطانى ده حسنه به او داده مىشود، و شياطين متمرد از او فاصله مىگيرند، و از شرك پاك مىشود و دو فرشتهاى كه مأمور حفظ او هستند در قيامت در باره او شهادت مىدهند كه به رسولان خداوند ايمان داشته است».
و در حديث ديگرى از امام صادق عليه السّلام چنين مىخوانيم: «كسى كه سوره صافات را در هر روز جمعه بخواند از هر آفتى محفوظ مىماند، و هر بلائى در زندگى دنيا از او دفع مىگردد، خداوند وسيعترين روزى را در اختيارش مىگذارد، و او را در مال و فرزندان و بدن، گرفتار زيانهاى شيطان رجيم و گردنكشان عنود نمىسازد، و اگر در آن روز و شب از دنيا برود خداوند او را شهيد مبعوث مىكند، و شهيد مىميراند، و او را در بهشت با شهدا هم درجه مىسازد».
هدف از تلاوت، انديشه و سپس اعتقاد و بعد از آن عمل است، و بدون شك كسى كه تلاوت اين سوره را با اين كيفيت انجام دهد هم از شر شياطين محفوظ خواهد ماند، هم از شرك پاك مىگردد، و با داشتن اعتقاد صحيح و اعمال صالح در زمره شهيدان قرار خواهد گرفت.
ضمنا نامگذارى اين سوره به نام «صافّات» به مناسبت آيه اول آن است.
-
RE: سوره صافّات [37]
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)- فرشتگانى كه آماده انجام مأموريتند: اين سوره نخستين سوره از قرآن مجيد است كه اولين آيات آن با سوگندها شروع مىشود، سوگندهائى انديشه انگيز، كه فكر انسان را همراه خود به جوانب مختلف اين جهان مىكشاند.
درست است كه خداوند از همه راستگويان راستگوتر است، و نيازى به سوگند ندارد، ولى توجه به دو نكته مشكل سوگند را در تمام آيات قرآن كه از اين به بعد گهگاه با آن سر و كار داريم حل خواهد كرد.
نخست اين كه: هميشه سوگند به امور پر ارزش و مهم ياد مىكنند، بنابر اين سوگندهاى قرآن دليل بر عظمت و اهميت امورى است كه به آنها سوگند ياد شده.
ديگر اين كه سوگند هميشه براى تأكيد است، و دليل بر اين است كه امورى كه براى آن سوگند ياد شده از امور كاملا جدى و مؤكد است.
به هر حال در آغاز اين سوره به نام سه گروه برخورد مىكنيم كه به آنها سوگند ياد شده است.
نخست مىفرمايد: «قسم به آنها كه صف كشيدهاند و صفوف خود را منظم ساختهاند»! (وَ الصَّافَّاتِ صَفًّا).
(آيه 2)- «همانها كه قويا نهى مىكنند و باز مىدارند» (فَالزَّاجِراتِ زَجْراً).
(آيه 3)- «و آنها كه پى در پى تلاوت ذكر مىكنند» (فَالتَّالِياتِ ذِكْراً).
معروف و مشهور آن است كه توصيفات فوق اوصافى است براى گروههائى از فرشتگان.
گروههائى كه براى انجام فرمان الهى در عالم هستى به صف ايستاده و آماده فرمانند.
گروههائى از فرشتگان كه انسانها را از معاصى و گناه باز مىدارند، و وسوسههاى شياطين را در قلوب آنها خنثى مىكنند، و يا مأمور ابرهاى آسمانند و آنها را به هر سو مىرانند و آماده آبيارى سرزمينهاى خشك مىكنند.
و بالاخره گروههائى از فرشتگان كه آيات كتب آسمانى را به هنگام نزول وحى بر پيامبران مىخوانند.
-
RE: سوره صافّات [37]
(آيه 4)- اكنون ببينيم اين سوگندهاى پر محتوا سوگند به صفوف فرشتگان و انسانها براى چه منظورى بوده است؟
آيه شريفه اين مطلب را روشن ساخته، مىگويد: «معبود شما مسلما يكتاست» (إِنَّ إِلهَكُمْ لَواحِدٌ).
سوگند به آن مقدساتى كه گفته شد بتها همه بر بادند، و هيچ گونه شريك و شبيه و نظيرى براى پروردگار نيست.
(آيه 5)- سپس مىافزايد: «همان پروردگار آسمانها و زمين و آنچه در ميان آن دو قرار دارد، و پروردگار مشرقها»! (رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ رَبُّ الْمَشارِقِ).
خورشيد آسمان در هر روز از سال از نقطهاى غير از نقطه روز قبل و بعد طلوع مىكند، و فاصله اين نقاط با يكديگر آنقدر منظم و دقيق است كه حتى يك هزارم ثانيه كم و زياد نمىشود، و هزاران هزار سال است كه نظم «مشارق شمس» بر قرار مىباشد. در طلوع و غروب ستارگان ديگر نيز همين نظام حكمفرماست.
(آيه 6)- پاسدارى آسمان از نفوذ شياطين! در آيات گذشته سخن از صفوف مختلف فرشتگان الهى بود و در اينجا از نقطه مقابل آنها، يعنى گروههاى شياطين و سرنوشت آنها، سخن مىگويد، و مىتواند مقدمهاى باشد براى ابطال اعتقاد جمعى از مشركان كه شياطين و جن را معبود خود قرار مىدادند.
نخست مىگويد: «ما آسمان نزديك [پائين] را با ستارگان آراستيم» (إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزِينَةٍ الْكَواكِبِ).
به راستى منظره ستارگان آسمان آنقدر زيباست كه هرگز چشم از ديدن آن خسته نمىشود، بلكه خستگى را از تمام وجود انسان بيرون مىكند هر چند اين مسائل در عصر و زمان ما براى شهر نشينانى كه در دود كارخانهها غوطهورند، و طبعا آسمانى تاريك و سياه دارند چندان مفهوم نيست، ولى روستانشينان هنوز مىتوانند ناظر اين گفته قرآنى يعنى تزيين آسمان با ستارگان درخشان باشند.
-
RE: سوره صافّات [37]
(آيه 7)- در اين آيه به محفوظ بودن صحنه آسمان از نفوذ شياطين اشاره كرده، مىگويد: «ما آن را از هر شيطان خبيث و عارى از خير و نيكى حفظ كرديم» (وَ حِفْظاً مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ مارِدٍ).
(آيه 8)- سپس مىافزايد: «آنها نمىتوانند به (سخنان) فرشتگان عالم بالا گوش فرا دهند (و هرگاه چنين كنند) از هر سو هدف (تيرهاى شهاب) قرار مىگيرند»! (لا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلى وَ يُقْذَفُونَ مِنْ كُلِّ جانِبٍ).
(آيه 9)- آرى «آنها به شدت به عقب رانده مىشوند (و از صحنه آسمان طرد مىگردند) و براى آنان مجازاتى دائم است» (دُحُوراً وَ لَهُمْ عَذابٌ واصِبٌ).
اشاره به اين كه نه تنها شياطين از نزديك شدن به عرصه آسمان منع و طرد مىشوند بلكه سر انجام گرفتار عذاب دائم نيز مىگردند.
(آيه 10)- در اين آيه به گروهى از شياطين سركش و جسور اشاره مىكند كه قصد صعود به عرصه بلند آسمان مىكنند، مىفرمايد: «مگر آنها كه در لحظهاى كوتاه براى استراق سمع به آسمان نزديك شوند كه شهاب ثاقب آنها را تعقيب مىكند» و مىسوزاند (إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ).
«شهاب» در اصل به معنى شعلهاى است كه از آتش افروخته زبانه مىكشد، و به شعلههاى آتشينى كه در آسمان به صورت خط ممتد ديده مىشود نيز مىگويند.
مىدانيم اينها ستاره نيستند، بلكه شبيه ستارگانند، قطعات سنگهاى كوچكى هستند كه در فضا پراكندهاند، و هنگامى كه در حوزه جاذبه زمين قرار گيرند به سوى زمين جذب مىشوند، و بر اثر سرعت و شدت برخورد آنها با هواى اطراف زمين مشتعل و برافروخته مىشوند.
«ثاقب» به معنى نافذ و سوراخ كننده است، و در اينجا اشاره به اين است كه به هر موجودى اصابت كند آن را سوراخ كرده و آتش مىزند.
-
RE: سوره صافّات [37]
(آيه 11)- آنها كه هرگز حق را پذيرا نمىشوند! قرآن همچنان مسأله رستاخيز و مخالفت منكران لجوج را تعقيب مىكند و به دنبال بحث گذشته از قدرت خداوند و خالق آسمان و زمين بر همه چيز مىفرمايد: «از آنها بپرس آيا آفرينش (و معاد) آنان سختتر است يا آفرينش فرشتگان» و آسمانها و زمين (فَاسْتَفْتِهِمْ أَ هُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمْ مَنْ خَلَقْنا).
آرى «ما آنها را از گل چسبندهاى آفريديم»! (إِنَّا خَلَقْناهُمْ مِنْ طِينٍ لازِبٍ).
گويا مشركان كه منكر معاد بودند بعد از شنيدن آيات گذشته در مورد آفرينش آسمان و زمين و فرشتگان اظهار داشتند، آفرينش ما از آن مهمتر است.
قرآن در پاسخ آنها مىگويد: آفرينش انسانها در مقابل آفرينش زمين و آسمان پهناور و فرشتگانى كه در اين عوالم هستند چيز مهمى نيست، چرا كه مبدأ آفرينش انسان يك مشت خاك چسبنده بيش نبوده است.
زيرا مبدأ آفرينش انسان نخست «خاك» بود سپس با «آب» آميخته شد، كم كم به «صورت لجن بدبوئى» درآمد و بعد به صورت «گل چسبندهاى» شد و با اين بيان ميان تعبيرات گوناگون در آيات قرآن مجيد جمع مىشود.
(آيه 12)- سپس مىافزايد: «تو از (انكار آنها نسبت به معاد) تعجب مىكنى ولى آنها (معاد را) مسخره مىكنند» (بَلْ عَجِبْتَ وَ يَسْخَرُونَ).
تو آنقدر با قلب پاكت مسأله را واضح مىبينى كه از انكار آن در شگفتى فرو مىروى، و اما اين ناپاك دلان آنقدر آن را محال مىشمرند كه به استهزا بر مىخيزند.
(آيه 13)- عامل اين زشتكاريها تنها نادانى و جهل نيست، بلكه لجاجت و عناد است، لذا «هنگامى كه به آنها يادآورى شود (يادآورى دلائل معاد و مجازات الهى) هرگز متذكر نمىگردند» و همچنان به راه خويش ادامه مىدهند (وَ إِذا ذُكِّرُوا لا يَذْكُرُونَ).
-
RE: سوره صافّات [37]
(آيه 14)- حتى از اين بالاتر «هرگاه معجزهاى (از معجزات تو) را ببينند (نه تنها به سخريه و استهزا مىپردازند بلكه) ديگران را نيز به مسخره كردن وا مىدارند»! (وَ إِذا رَأَوْا آيَةً يَسْتَسْخِرُونَ).
(آيه 15)- «و مىگويند: اين فقط سحر آشكارى است» و نه چيز ديگر! (وَ قالُوا إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ).
(آيه 16)- آيا ما و پدرانمان زنده مىشويم؟ قرآن همچنان گفتگوهاى منكران معاد و پاسخ به آنها را ادامه مىدهد.
نخست استبعاد منكران رستاخيز را به اين صورت منعكس مىكند: آنها مىگفتند: «آيا هنگامى كه ما مرديم و خاك و استخوان شديم بار ديگر برانگيخته خواهيم شد»؟! (أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ).
(آيه 17)- و از اين بالاتر اين كه «و آيا پدران نخستين ما نيز برانگيخته مىشوند»؟! (أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ).
همانها كه جز مشتى استخوان پوسيده، يا خاكهاى پراكنده وجودشان باقى نمانده است، چه كسى مىتواند اين اجزاى متفرق را جمع كند؟ و چه كسى مىتواند لباس حيات بر آنان بپوشاند؟
اما اين كوردلان فراموش كرده بودند كه روز نخست همه خاك بودند، و از خاك آفريده شدند، اگر در قدرت خدا شك داشتند بايد بدانند خداوند يك بار قدرت خود را به اينها نشان داده بود، و اگر در قابليت خاك مردد بودند، آن هم يك بار به ثبوت رسيده بود.
(آيه 18)- سپس قرآن به كوبندهترين پاسخها در برابر آنها پرداخته، به پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله مىفرمايد: «به آنها بگو: آرى (همه شما، و نياكانتان مبعوث مىشويد) در حالى كه ذليل و خوار و كوچك خواهيد بود»؟! (قُلْ نَعَمْ وَ أَنْتُمْ داخِرُونَ).
(آيه 19)- گمان مىكنيد زنده كردن شما و همه پيشينيان براى خداوند قادر و توانا كار مشكلى است، و عمل مهم سنگينى مىباشد؟ نه «تنها يك صيحه عظيم (از ناحيه مأمور پروردگار زده مىشود) ناگهان همه (از قبرها برمىخيزند، و جان مىگيرند و با چشم خود صحنه محشر را كه تا آن روز تكذيب مىكردند) نگاه مىكنند»! (فَإِنَّما هِيَ زَجْرَةٌ واحِدَةٌ فَإِذا هُمْ يَنْظُرُونَ).
-
RE: سوره صافّات [37]
(آيه 20)- اينجاست كه ناله اين مشركان مغرور و خيرهسر كه نشانه ضعف و زبونى و بيچارگى آنهاست بر مىخيزد، «و مىگويند: اى واى بر ما اين روز جزاست»! (وَ قالُوا يا وَيْلَنا هذا يَوْمُ الدِّينِ).
آرى! هنگامى كه چشمشان به دادگاه عدل الهى، و شهود و قضات اين دادگاه، و علائم و نشانههاى مجازات مىافتد بىاختيار ناله و فرياد سر مىدهند و با تمام وجود اعتراف به حقانيت رستاخيز مىكنند، اعترافى كه نمىتواند هيچ مشكلى را براى آنها حل كند.
(آيه 21)- اينجاست كه از ناحيه خداوند يا فرشتگان او به آنها خطاب مىشود آرى «امروز همان روز جدائى است كه شما آن را تكذيب مىكرديد» (هذا يَوْمُ الْفَصْلِ الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ). جدائى حق از باطل، جدائى صفوف بدكاران از نيكوكاران، و روز داورى پروردگار بزرگ.
طبيعت اين دنيا آميزش و اختلاط حق و باطل است، در حالى كه طبيعت رستاخيز جدائى اين دو از يكديگر مىباشد.
(آيه 22)- سپس خداوند به فرشتگانى كه مأمور كوچ دادن مجرمان به دوزخند فرمان مىدهد: «ظالمان و هم رديفان آنها و آنچه را مىپرستيدند جمع آورى كنيد» (احْشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ وَ ما كانُوا يَعْبُدُونَ).
(آيه 23)- آرى آنچه را «جز خدا (مىپرستيدند) حركت دهيد و به سوى دوزخ هدايتشان كنيد»! (مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلى صِراطِ الْجَحِيمِ).
آرى! يك روز به سوى «صراط مستقيم» هدايت شدند ولى پذيرا نگشتند، اما امروز بايد به «صراط جحيم» هدايت شوند و مجبورند بپذيرند! اين سرزنشى است گرانبار كه اعماق روح آنها را مىسوزاند.
-
RE: سوره صافّات [37]
(آيه 24)- دانستيم كه فرشتگان مجازات، ظالمان و همفكران آنها را به ضميمه بتها و معبودان دروغين يك جا كوچ مىدهند و به سوى جاده جهنم هدايت مىكنند.
در ادامه اين سخن قرآن مىگويد: در اين هنگام خطاب صادر مىشود «آنها را متوقف سازيد چون بايد مورد بازپرسى قرار گيرند» (وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ).
آرى! در اين كه پيرامون چه چيز سؤال مىشود؟ در روايت معروفى كه از طرق اهل سنت و شيعه نقل شده آمده است كه از «ولايت على عليه السّلام سؤال مىشود».
ولى اين يك مصداق روشن است، چرا كه در آن روز از همه چيز سؤال مىشود، از عقائد، از توحيد، و ولايت، از گفتار و كردار، و از نعمتها و مواهبى كه خدا در اختيار انسان گذارده است.
(آيه 25)- به هر حال اين دوزخيان بينوا كه به مسير جهنم هدايت مىشوند دستشان از همه جا بريده و كوتاه مىگردد، در اين هنگام به آنها گفته مىشود شما كه در دنيا در مشكلات به هم پناه مىبرديد، و از يكديگر كمك مىگرفتيد «چرا در اينجا از هم يارى نمىطلبيد»؟! (ما لَكُمْ لا تَناصَرُونَ).
آرى! تمام تكيه گاههائى كه در دنيا براى خود مىپنداشتيد همه در اينجا ويران گشته است، نه از يكديگر مىتوانيد كمك بگيريد، و نه معبودهايتان به يارى شما مىشتابند، كه آنها خود نيز بيچاره و گرفتارند.
(آيه 26)- در اين آيه مىافزايد: «بلكه آنها در آن روز در برابر فرمان خدا تسليم و خاضعند» و قدرت هيچ گونه اظهار وجود تا چه رسد به مخالفت ندارند (بَلْ هُمُ الْيَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ).
(آيه 27)- اينجاست كه آنها به سرزنش يكديگر بر مىخيزند و هر يك اصرار دارد گناه خويش را به گردن ديگرى بيندازد، دنباله روان، رؤسا و پيشوايان خود را مقصر مىشمرند، و پيشوايان پيروان خود را، و در اين حال «رو به يكديگر كرده و از هم مىپرسند ...» (وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ يَتَساءَلُونَ).
(آيه 28)- پيروان گمراه به پيشوايان گمراه كننده خود «مىگويند: (شما رهبران گمراهى بوديد كه به ظاهر) از طريق خيرخواهى و نيكى وارد شديد» اما جز فريب چيزى در كارتان نبود! (قالُوا إِنَّكُمْ كُنْتُمْ تَأْتُونَنا عَنِ الْيَمِينِ).
ما كه به حكم فطرت طالب نيكيها و پاكيها و سعادتها بوديم دعوت شما را لبيك گفتيم، آرى تمام گناهان ما به گردن شما است، ما جز حسن نيت و پاكدلى سرمايهاى نداشتيم و شما ديو سيرتان دروغگو نيز جز فريب و نيرنگ چيزى در بساط نداشتيد!
-
RE: سوره صافّات [37]
(آيه 29)- به هر حال پيشوايان آنها نيز سكوت نخواهند كرد و در پاسخ «مىگويند: شما خودتان اهل ايمان نبوديد» تقصير ما چيست! (قالُوا بَلْ لَمْ تَكُونُوا مُؤْمِنِينَ).
اگر مزاج شما آماده انحراف نبود، اگر شما خود طالب شر و شيطنت نبوديد، كجا به سراغ ما مىآمديد؟ چرا به دعوت انبيا و نيكان و پاكان پاسخ نگفتيد؟
و همين كه ما يك اشارت كرديم با سر دويديد؟ پس معلوم مىشود عيب در خود شماست، برويد و خودتان را ملامت كنيد!
(آيه 30)- دليل ما روشن است «ما هيچ گونه سلطهاى بر شما نداشتيم» و زور و اجبارى در كار نبود! (وَ ما كانَ لَنا عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ).
«بلكه خود شما قومى طغيانگر و متجاوز بوديد» و خلق و خوى ستمگرى شما باعث بدبختيتان شد (بَلْ كُنْتُمْ قَوْماً طاغِينَ).
و چه دردناك است كه انسان ببيند رهبر و پيشواى او كه يك عمر دل به او بسته بود موجبات بدبختى او را فراهم كرده است، سپس از او بيزارى مىجويد.
حقيقت اين است كه هر كدام از اين دو گروه از جهتى راست مىگويند.
(آيه 31)- لذا اين گفتگوها به جايى نمىرسد، و سر انجام اين پيشوايان گمراه به اين واقعيت اعتراف مىكنند، مىگويند: «اكنون فرمان پروردگارمان بر همه ما مسلّم شده (و حكم عذاب در باره همه صادر گرديده) و همگى از عذاب او مىچشيم» (فَحَقَّ عَلَيْنا قَوْلُ رَبِّنا إِنَّا لَذائِقُونَ).
شما طاغى بوديد و سرنوشت طغيانگران همين است، و ما هم گمراه و گمراه كننده.
(آيه 32)- «ما شما را گمراه كرديم همان گونه كه خود گمراه بوديم» (فَأَغْوَيْناكُمْ إِنَّا كُنَّا غاوِينَ).
بنابر اين چه جاى تعجب كه همگى در اين مصائب و عذابها شريك باشيم؟