-
RE: سوره صافّات [37]
(آيه 33)- سرنوشت اين پيشوايان و آن پيروان: به دنبال بيان مخاصمه پيروان و پيشوايان گمراه در قيامت در كنار دوزخ كه در آيات گذشته آمد، در اين آيه سرنوشت هر دو گروه را يك جا بيان كرده، و عوامل بدبختى آنها را شرح مىدهد كه هم بيان درد است و هم ذكر درمان.
نخست مىفرمايد: «همه آنها [پيشوايان و پيروان گمراه] در آن روز در عذاب الهى مشتركند» (فَإِنَّهُمْ يَوْمَئِذٍ فِي الْعَذابِ مُشْتَرِكُونَ).
البته اشتراك آنها در اصل عذاب مانع تفاوتها و اختلاف دركات آنها در دوزخ و عذاب الهى نيست، چرا كه مسلما كسى كه مايه انحراف هزاران انسان شده است هرگز در مجازات، همسان يك فرد عادى گمراه نخواهد بود.
(آيه 34)- سپس براى تأكيد بيشتر مىافزايد: «ما اين گونه با مجرمان رفتار مىكنيم» (إِنَّا كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ).
اين سنّت هميشگى ماست، سنتى كه از قانون عدالت نشأت گرفته است.
(آيه 35)- در اين آيه به بيان ريشه اصلى بدبختى آنها پرداخته، مىگويد:
«آنها چنان بودند كه وقتى كلمه توحيد و لا اله الا اللّه به آنان گفته مىشد استكبار مىكردند» (إِنَّهُمْ كانُوا إِذا قِيلَ لَهُمْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ يَسْتَكْبِرُونَ).
آرى! ريشه تمام انحرافات آنها تكبر و خود بر تر بينى، و زير بار حق نرفتن و بر سر سنتهاى غلط و تقاليد باطل اصرار و لجاجت ورزيدن، و به همه چيز غير از آن با ديده تحقير نگريستن بود.
(آيه 36)- ولى آنها براى اين گناه بزرگ خود عذرى بدتر از گناه مىآوردند «و پيوسته مىگفتند: آيا ما خدايان و بتهاى خود را به خاطر شاعر ديوانهاى رها كنيم»؟! (وَ يَقُولُونَ أَ إِنَّا لَتارِكُوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ).
شاعرش مىناميدند چون سخنانش آن چنان در دلها نفوذ داشت و عواطف انسانها را همراه خود مىبرد كه گوئى موزونترين اشعار را مىسرايد، در حالى كه گفتارش ابدا شعر نبود، و مجنونش مىخواندند به خاطر اين كه رنگ محيط به خود نمىگرفت، و در برابر عقائد خرافى انبوه متعصبان لجوج ايستاده بود، كارى كه از نظر تودههاى گمراه يك نوع انتحار و خودكشى جنون آميز است، در حالى كه بزرگترين افتخار پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله همين بود كه تسليم اين شرائط نشد!
-
RE: سوره صافّات [37]
(آيه 37)- سپس قرآن براى نفى اين سخنان بىاساس و دفاع از مقام وحى و رسالت پيامبر صلّى اللّه عليه و اله مىافزايد: «چنين نيست، او حق آورده و پيامبران پيشين را تصديق كرده است» (بَلْ جاءَ بِالْحَقِّ وَ صَدَّقَ الْمُرْسَلِينَ).
محتواى سخنان او از يك سو، و هماهنگى آن با دعوت انبيا از سوى ديگر دليل صدق گفتار اوست.
(آيه 38)- «اما شما (اى مستكبران كوردل و گمراهان بدزبان) بطور مسلم عذاب دردناك الهى را خواهيد چشيد» (إِنَّكُمْ لَذائِقُوا الْعَذابِ الْأَلِيمِ).
(آيه 39)- ولى گمان نكنيد كه خداوند انتقامجو است و مىخواهد انتقام پيامبرش را از شما بگيرد چنين نيست شما «جز به آنچه انجام مىداديد كيفر داده نمىشويد» (وَ ما تُجْزَوْنَ إِلَّا ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).
در حقيقت همان اعمال شماست كه در برابر شما مجسم مىشود و با شما مىماند و شما را شكنجه و آزار مىدهد.
(آيه 40)- اين آيه كه در حقيقت مقدمهاى است براى بحثهاى آينده يك گروه را استثنا كرده، مىگويد: «جز بندگان مخلص پروردگار (كسانى كه خدا آنها را خالص كرده است) كه از همه اين كيفرها به دور و بركنارند» (إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ).
آرى! تنها اين گروهند كه به اعمالشان جزا داده نمىشوند، بلكه خدا با فضل و كرم با آنها رفتار مىكند و بىحساب پاداش مىگيرند.
(آيه 41)- گوشهاى از نعمتهاى بهشتى: در آيه قبل سخن از (عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ) به ميان آمد، در اينجا مواهب و نعمتهاى بىشمارى را كه خداوند به آنها ارزانى مىدارد، بيان مىكند كه مىتوان آن را در هفت بخش خلاصه كرد.
نخست مىگويد: «براى آنان [بندگان مخلص] روزى معين و ويژهاى است» (أُولئِكَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ).
اين جمله اشاره به مواهب معنوى و لذات روحانى و درك جلوههاى ذات پاك حق، و سرمست شدن از باده طهور عشق اوست، همان لذتى كه تا كسى نبيند نمىداند.
-
RE: سوره صافّات [37]
(آيه 42)- سپس به بيان نعمتهاى ديگر بهشتى پرداخته، آن هم نعمتهايى كه با نهايت احترام به بهشتيان داده مىشود، مىگويد: «ميوهها (ى گوناگون پر ارزش) و آنها گرامى داشته مىشوند ...» (فَواكِهُ وَ هُمْ مُكْرَمُونَ). و به صورت ميهمانهاى عزيزى با نهايت احترام از آنها پذيرائى مىشود.
(آيه 43)- از نعمت ميوههاى رنگارنگ و احترام و گرامى داشت كه بگذريم سخن از جايگاه آنها به ميان مىآيد، مىفرمايد: جايگاه آنها «در باغهاى (سرسبز) و پر نعمت بهشت است» (فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ).
هر نعمتى بخواهند در آنجا هست و هر چه اراده كنند در برابر آنها حاضر است.
(آيه 44)- و از آنجا كه يكى از بزرگترين لذات انسان بهره گرفتن از مجلس انس با دوستان يكرنگ و با صفاست، در چهارمين مرحله به اين نعمت اشاره كرده، مىگويد: «بهشتيان در حالى كه بر تختها رو به روى يكديگر تكيه زدهاند» (عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ).
(آيه 45)- در پنجمين مرحله از بيان مواهب بهشتيان، سخن از نوشابه و شراب طهور آنهاست، مىفرمايد: «و گرداگردشان قدحهاى لبريز از شراب طهور را مىگردانند» (يُطافُ عَلَيْهِمْ بِكَأْسٍ مِنْ مَعِينٍ).
اين ظرفها در گوشهاى قرار نگرفته كه آنها تقاضاى جامى از آن كنند، بلكه به مقتضاى تعبير (يُطافُ عَلَيْهِمْ) گرد آنها مىگردانند!
(آيه 46)- سپس به توصيفى از آن شراب طهور پرداخته، مىگويد: «شرابى سفيد و درخشنده و لذت بخش براى نوشندگان» (بَيْضاءَ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ).
شرابى پاك، خالى از رنگهاى شيطانى، سفيد و شفاف.
(آيه 47)- از آنجا كه نام شراب و پيمانه و مانند اينها ممكن است مفاهيم ديگرى در اذهان تداعى كند بلافاصله در اين آيه با ذكر جمله كوتاه و گويائى همه اين مفاهيم را از ذهن شنوندگان مىشويد و مىگويد: «شرابى كه نه در آن مايه تباهى عقل است، و نه از آن مست مىشوند» (لا فِيها غَوْلٌ وَ لا هُمْ عَنْها يُنْزَفُونَ).
و جز هوشيارى و نشاط و لذت روحانى چيزى در آن نيست.
-
RE: سوره صافّات [37]
(آيه 48)- و سر انجام در ششمين مرحله به همسران پاك بهشتى اشاره كرده، مىگويد: «نزد آنها همسرانى است كه جز به شوهران خود عشق نمىورزند، به غير آنان نگاه نمىكنند و چشمان درشت و زيبا دارند» (وَ عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ عِينٌ).
(آيه 49)- در اين آيه توصيف ديگرى براى همين همسران بهشتى بيان كرده و پاكى و قداست آنها را با اين عبارت بيان مىكند: «گويى (از لطافت و سفيدى) همچون تخم مرغهايى هستند كه (در زير بال و پر مرغ) پنهان مانده» و دست انسانى هرگز آن را لمس نكرده است! (كَأَنَّهُنَّ بَيْضٌ مَكْنُونٌ).
مواهب گوناگونى كه در باره بهشتيان در آيات گذشته ذكر شد مجموعهاى از مواهب مادى و معنوى است، گر چه حقيقت نعمتهاى بهشتى آن گونه كه هست از اهل دنيا مكتوم خواهد بود، جز اين كه بروند و ببينند و دريابند!
(آيه 50)- جستجو از دوست جهنّمى! بندگان مخلص پروردگار كه طبق آيات گذشته غرق انواع نعمتهاى معنوى و مادى بهشتند، ناگهان بعضى از آنها به فكر گذشته خود و دوستان دنيا مىافتند، همان دوستانى كه راه خود را جدا كردند و جاى آنها در جمع بهشتيان خالى است، مىخواهند بدانند سرنوشت آنها به كجا رسيد.
آرى! در حالى كه آنها غرق گفتگو هستند و از هر درى سخنى مىگويند «بعضى رو به بعضى ديگر كرده مىپرسند ...» (فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ يَتَساءَلُونَ).
-
RE: سوره صافّات [37]
(آيه 51)- ناگهان «يكى از آنها (خاطراتى در نظرش مجسم مىشود رو به سوى ديگران كرده و) مىگويد: من همنشينى (در دنيا) داشتم ...»! (قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّي كانَ لِي قَرِينٌ).
(آيه 52)- متأسفانه او به انحراف كشيده شده و در خط منكران رستاخيز قرار گرفت، «او پيوسته مىگفت: آيا (به راستى) تو اين سخن را باور كردهاى ...»
(يَقُولُ أَ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُصَدِّقِينَ).
(آيه 53)- «كه وقتى ما مرديم و به خاك و استخوان مبدّل شديم (بار ديگر) زنده مىشويم و جزا داده خواهيم شد» من كه اين سخنان را باور ندارم! (أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَدِينُونَ).
اى دوستان! كاش مىدانستم الآن او كجاست؟ و در چه شرائطى است؟
آه جاى او در ميان ما خالى است!
(آيه 54)- سپس «مىافزايد: (اى دوستان!) آيا شما مىتوانيد از او خبرى بگيريد»! (قالَ هَلْ أَنْتُمْ مُطَّلِعُونَ).
(آيه 55)- «اينجاست كه نگاهى (به سوى دوزخ) مىكند ناگهان او را در ميان دوزخ مىبيند»! (فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِي سَواءِ الْجَحِيمِ).
(آيه 56)- او را مخاطب ساخته «مىگويد: به خدا سوگند نزديك بود مرا (نيز) به هلاكت بكشانى»! (قالَ تَاللَّهِ إِنْ كِدْتَ لَتُرْدِينِ).
(آيه 57)- چيزى نمانده بود كه وسوسههاى تو در قلب صاف من اثر بگذارد، و مرا به همان خط انحرافى كه در آن بودى وارد كنى «و اگر (لطف الهى يار من نشده بود و) نعمت پروردگارم نبود من نيز از احضار شدگان (در دوزخ) بودم»! (وَ لَوْ لا نِعْمَةُ رَبِّي لَكُنْتُ مِنَ الْمُحْضَرِينَ).
اين توفيق الهى بود كه رفيق راه من شد، و اين دست لطف هدايتش بود كه مرا نوازش داد و رهبرى كرد.
(آيه 58)- سپس به ياران خود مىگويد: اى دوستان! «آيا ما هرگز نمىميريم» و در بهشت جاودانه خواهيم بود؟ (أَ فَما نَحْنُ بِمَيِّتِينَ).
-
RE: سوره صافّات [37]
(آيه 59)- «و جز همان مرگ اول مرگى به سراغ ما نخواهد آمد، و ما هرگز عذاب نخواهيم شد» (إِلَّا مَوْتَتَنَا الْأُولى وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ).
(آيه 60)- به هر حال اين گفتگو را با يك جمله پر معنى و بسيار احساس انگيز و مؤكد به انواع تأكيدات پايان داده، مىگويد: «راستى اين همان پيروزى بزرگ است» (إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ).
چه پيروزى و رستگارى از اين برتر كه انسان غرق نعمت جاودانى و حيات ابدى و مشمول انواع الطاف الهى باشد؟
(آيه 61)- و سر انجام خداوند بزرگ با يك جمله كوتاه و بيدار كننده و پر معنى به اين بحث خاتمه داده، مىفرمايد: «براى مثل اين بايد، عمل كنندگان عمل كنند» و به خاطر اين مواهب تلاشگران بكوشند (لِمِثْلِ هذا فَلْيَعْمَلِ الْعامِلُونَ).
چه تعبير زيبائى! مىگويد: تلاشگران براى اين چنين هدفى بايد تلاش كنند، براى بهشتى مملو از لذات روحانى، و پر از نعمتهاى جسمانى كه شراب طهورش انسان را در نشئهاى ملكوتى فرو مىبرد، و همنشينى دوستان باصفايش غمى بر دل نمىگذارد.
(آيه 62)- گوشهاى از عذابهاى جانكاه دوزخيان: بعد از بيان نعمتهاى روح بخش و پر ارزش بهشتى، به بيان عذابهاى دردناك و غم انگيز دوزخى مىپردازد، و آن چنان ترسيمى از آن مىكند كه در مقايسه با نعمتهاى پيشين در نفوس مستعد عميقا اثر مىگذارد و آنها را از هر گونه زشتى و ناپاكى باز مىدارد.
نخست مىفرمايد: «آيا اين (نعمتهاى جاويدان بهشتى بهتر است يا درخت (نفرت انگيز) زقوم»؟! (أَ ذلِكَ خَيْرٌ نُزُلًا أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ).
واژه «شجره» هميشه به معنى «درخت» نيست گاه به معنى گياه نيز مىآيد، و قرائن نشان مىدهد كه منظور از آن در اينجا «گياه» است.
-
RE: سوره صافّات [37]
(آيه 63)- سپس قرآن به بعضى از ويژگيهاى اين گياه پرداخته، مىگويد: «ما آن را مايه درد و رنج ظالمان قرار داديم» (إِنَّا جَعَلْناها فِتْنَةً لِلظَّالِمِينَ).
اشاره به اين كه آنها هنگامى كه نام «زقوم» را شنيدند به سخريه و استهزا پرداختند و از اين رو وسيلهاى براى آزمايش اين ستمگران شد.
(آيه 64)- سپس مىافزايد: «آن درختى است كه در قعر جهنم مىرويد» (إِنَّها شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِي أَصْلِ الْجَحِيمِ).
ولى اين ظالمان مغرور به سخريه ادامه دادند و گفتند: مگر ممكن است گياه يا درختى از قعر جهنم برويد؟ آتش كجا و درخت و گياه كجا؟
گويا آنها از اين نكته غافل بودند كه اصولى كه بر زندگى آن جهان (آخرت) حاكم است با اين جهان بسيار تفاوت دارد.
(آيه 65)- سپس مىافزايد: «شكوفه آن مانند سرهاى شياطين است»! (طَلْعُها كَأَنَّهُ رُؤُسُ الشَّياطِينِ).
اين تشبيه براى بيان نهايت زشتى و چهره تنفر آميز آن است.
(آيه 66)- سر انجام قرآن مىگويد: آنها [مجرمان] از آن مىخورند و شكمها را از آن پر مىكنند»! (فَإِنَّهُمْ لَآكِلُونَ مِنْها فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ).
اين همان فتنه و عذابى است كه در آيات قبل به آن اشاره شد، خوردن از اين گياه دوزخى با آن بوى بد و طعم تلخ با آن شيرهاى كه تماسش با بدن مايه سوزندگى و تورم است، آن هم خوردن به مقدار زياد، عذابى است دردناك.
-
RE: سوره صافّات [37]
(آيه 67)- بديهى است خوردن از اين غذاى ناگوار و تلخ تشنگىآور است، «سپس روى آن آب داغ متعفنى مىنوشند» (ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَيْها لَشَوْباً مِنْ حَمِيمٍ).
(آيه 68)- آن غذاى دوزخيان، و اين هم نوشابه آنان، اما بعد از اين پذيرائى به كجا مىروند، قرآن مىگويد: «سپس بازگشت آنها به سوى جهنم است»! (ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَى الْجَحِيمِ).
(آيه 69)- در اين آيه قرآن دليل اصلى گرفتارى دوزخيان را در چنگال اين مجازاتهاى دردناك در دو جمله كوتاه و پر معنى بيان مىكند، مىگويد: «چرا كه آنها پدران خود را گمراه يافتند» (إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آباءَهُمْ ضالِّينَ).
(آيه 70)- اما «با اين حال بسرعت به دنبال آنان كشانده مىشوند» (فَهُمْ عَلى آثارِهِمْ يُهْرَعُونَ).
اشاره به اين كه چنان دل و دين بر تقليد نياكان باختهاند كه گوئى آنها را بسرعت و بىاختيار به دنبالشان مىدوانند و اين اشاره به نهايت تعصب و شيفتگى آنها به خرافات نياكان است.
(آيه 71)- اقوام گمراه پيشين: از آنجا كه مسائل گذشته در رابطه با مجرمان و ظالمان اختصاص به مقطع خاصى از زمان و مكان ندارد قرآن به تعميم و گسترش آن مىپردازد، و ضمن چند آيه كوتاه و فشرده زمينه را براى شرح احوال بسيارى از امتهاى پيشين- كه اطلاع بر احوالشان سند گويائى براى مباحث گذشته است- فراهم مىسازد.
نخست مىفرمايد: «قبل از آنها بيشتر پيشينيان گمراه شدند» (وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ).
(آيه 72)- سپس اضافه مىكند: گمراهى آنها به خاطر نداشتن رهبر و راهنما نبود، «ما در ميان آنها انذار كنندگانى فرستاديم» (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا فِيهِمْ مُنْذِرِينَ).
پيامبرانى كه آنها را از شرك و كفر و ظلم و بيدادگرى و تقليد كوركورانه از ديگران بيم مىدادند، و آنها را به مسؤوليتهايشان آشنا مىساختند.
-
RE: سوره صافّات [37]
(آيه 73)- سپس در يك جمله كوتاه و پر معنى مىگويد: «اكنون بنگر عاقبت انذار شوندگان و اين اقوام لجوج گمراه به كجا رسيد»؟ (فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُنْذَرِينَ).
(آيه 74)- و در اين آيه به عنوان يك استثنا مىفرمايد: «مگر بندگان مخلص خدا» (إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ).
در واقع اين جمله اشاره به آن است كه عاقبت اين اقوام را بنگر كه چگونه آنها را به عذاب دردناكى گرفتار كرديم، و هلاك نموديم، جز بندگان با ايمان و مخلص كه از اين مهلكه جان سالم به در بردند.
(آيه 75)- گوشهاى از داستان نوح: از اينجا شرح داستان نه نفر از پيامبران بزرگ خدا آغاز مىشود كه در آيات پيشين بطور سر بسته به آن اشاره شده بود، نخست از «نوح» شيخ الانبيا و نخستين پيامبر اولوا العزم شروع مىكند، و قبل از هر چيز به دعاى پر سوز او هنگامى كه از هدايت قومش مأيوس شد اشاره كرده، مىفرمايد: «و نوح ما را خواند (و ما دعاى او را اجابت كرديم) و چه خوب اجابت كنندهاى هستيم» (وَ لَقَدْ نادانا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِيبُونَ).
اين دعا ممكن است اشاره به همان دعايى باشد كه در سوره نوح آيه 26 و 27 آمده است «نوح گفت: پروردگارا! احدى از كافران را بر روى زمين مگذار، چرا كه اگر آنها را به حال خود واگذارى بندگانت را گمراه مىكنند ...»
(آيه 76)- و لذا در اين آيه بلا فاصله مىفرمايد: «و او و خاندانش را از اندوه بزرگ رهايى بخشيديم» (وَ نَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ).
اين اندوه بزرگ ممكن است اشاره به سخريههاى قوم كافر و مغرور، و آزارهاى زبانى آنها و هتاكى و توهين نسبت به او و پيروانش باشد، و يا اشاره به تكذيبهاى پى در پى اين قوم لجوج.
(آيه 77)- سپس مىافزايد: «و فرزندانش را همان بازماندگان (روى زمين) قرار داديم» (وَ جَعَلْنا ذُرِّيَّتَهُ هُمُ الْباقِينَ).
-
RE: سوره صافّات [37]
(آيه 78)- به علاوه ذكر خير و ثناء جميل «و نام نيك او را در ميان امتهاى بعد باقى نهاديم» (وَ تَرَكْنا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ).
از او به عنوان يك پيامبر مقاوم و شجاع و دلسوز و مهربان ياد مىكنند، و او را «شيخ الانبياء» مىنامند.
(آيه 79)- «سلام و درود باد بر نوح در ميان جهانيان» (سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِي الْعالَمِينَ).
(آيه 80)- و براى آن كه اين برنامه براى ديگران الهام بخش گردد، مىافزايد:
«ما اين گونه نيكوكاران را پاداش مىدهيم»! (إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ).
(آيه 81)- «چرا كه او از بندگان با ايمان ما بود» (إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِينَ).
در حقيقت مقام عبوديت و بندگى و همچنين ايمان توأم با احسان و نيكوكارى كه در دو آيه اخير آمده، دليل اصلى لطف خداوند نسبت به نوح و نجاتش از اندوه بزرگ و سلام و درود الهى بر او بود كه اگر اين برنامه از ناحيه ديگران نيز تعقيب شود مشمول همان رحمت و لطفند چرا كه الطاف پروردگار جنبه شخصى و خصوصى ندارد.
(آيه 82)- در اين آيه با جملهاى كوتاه و كوبنده سرنوشت آن قوم ظالم و شرور و كينه توز را بيان كرده، مىگويد: «سپس ديگران [دشمنان او] را غرق كرديم» (ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِينَ).
از آسمان سيلاب آمد، و از زمين آب جوشيد، و سر تا سر كره زمين به اقيانوس پر تلاطمى مبدل شد! كاخهاى بيدادگران را درهم كوبيد، و جسدهاى بىجانشان بر صفحه آب باقى ماند!
(آيه 83)- طرح جالب بت شكنى ابراهيم! به دنبال گوشههايى از تاريخ پر ماجراى نوح در اينجا بخش قابل ملاحظهاى از زندگى ابراهيم را ذكر مىكند.
نخست ماجراى ابراهيم را به اين صورت با ماجراى نوح پيوند داده، مىفرمايد: «و از پيروان نوح ابراهيم بود» (وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ).
او در همان خط توحيد و عدل، در همان مسير تقوا و اخلاص كه سنت نوح بود گام بر مىداشت، كه انبيا همه مبلغان يك مكتب و استادان يك دانشگاهند.