-
سوره عنكبوت [29]
سوره عنكبوت [29]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 69 آيه است.
محتواى سوره:
بطور كلى مىتوان گفت بحثهاى اين سوره در چهار بخش خلاصه مىشود:
1- بخش آغاز اين سوره كه پيرامون مسأله «امتحان» و «وضع منافقان» است و اين دو پيوند ناگسستنى با هم دارند.
2- بخش ديگرى كه در حقيقت براى دلدارى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و مؤمنان اندك نخستين از طريق بيان گوشههايى از سر نوشت پيامبران بزرگى همچون نوح و ابراهيم و لوط و شعيب است.
3- بخش ديگرى از توحيد، نشانههاى خدا در عالم آفرينش، و مبارزه با شرك، سخن مىگويد.
4- قسمت ديگرى از اين سوره بر محور ضعف و ناتوانى معبودهاى ساختگى، و عابدان «عنكبوت صفت» آنها و همچنين عظمت قرآن و دلائل حقانيت پيامبر اسلام و لجاجت مخالفان و نيز يك سلسله مسائل تربيتى همچون نماز، نيكى به پدر و مادر، و اعمال صالح دور مىزند.
نامگذارى اين سوره به «سوره عنكبوت» از آيه 41 آن گرفته شده كه بت پرستان را كه تكيه بر غير خدا مىكنند تشبيه به عنكبوت مىكند كه تكيهگاهش، تارهاى سست و بىبنياد است.
فضيلت تلاوت سوره: از پيامبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله چنين آمده است: «هر كس سوره عنكبوت را بخواند به تعداد تمام مؤمنان و منافقان، ده حسنه براى او نوشته مىشود».
مخصوصا درباره تلاوت سوره عنكبوت و روم در ماه رمضان در شب بيست و سوم، فضيلت فوقالعادهاى وارد شده است تا آنجا كه در حديثى از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم: «هر كس سوره عنكبوت و روم را در ماه رمضان شب بيست و سوم تلاوت كند به خدا سوگند اهل بهشت است، و من هيچ كس را از اين مسأله استثنا نمىكنم، و نمىترسم كه خداوند در اين سوگند قاطع من گناهى بر من بنويسد، و مسلما اين دو سوره در پيشگاه خدا بسيار ارج دارد».
بدون شك محتواى پر بار اين دو سوره و درسهاى مهم توحيدى آن، و برنامههاى سازنده عملى كه در اين سوره ارائه شده است كافى است كه هر انسانى را كه اهل انديشه و الهام و عمل باشد به بهشت جاويدان سوق دهد.
-
RE: سوره عنكبوت [29]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)- باز در آغاز اين سوره به حروف مقطّعه «الف- لام- ميم» (الم).
بر خورد مىكنيم كه تاكنون بارها تفسير آن را بيان كردهايم.
(آيه 2)- آزمايش الهى يك سنت جاويدان: بعد از ذكر حروف مقطعه به يكى از مهمترين مسائل زندگى بشر كه مسأله شدايد و فشارها و آزمونهاى الهى است اشاره كرده، مىگويد: «آيا مردم گمان كردند همين اندازه كه اظهار ايمان كنند (و شهادت به توحيد و رسالت پيامبر دهند) به حال خود واگذارده خواهند شد و آنها امتحان نمىشوند»؟! (أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ).
(آيه 3)- بعد بلا فاصله به ذكر اين حقيقت مىپردازد كه امتحان يك سنّت هميشگى و جاودانى الهى است، امتحان مخصوص شما جمعيت مسلمانان نيست، سنتى است كه در تمام امتهاى پيشين جارى بوده است، مىفرمايد: «ما كسانى را كه قبل از آنها بودند آزمايش كرديم» (وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ).
آنها را نيز در كورههاى سخت امتحان افكنديم، آنها نيز همچون شما در فشار دشمنان بىرحم و جاهل و بىخبر و متعصب و لجوج قرار داشتند.
بايد هم چنين باشد چرا كه در مقام ادعا هر كس مىتواند خود را برترين مؤمن، بالاترين مجاهد، و فداكارترين انسان معرفى كند، بايد وزن و قيمت و ارزش اين ادعاها از طريق آزمون روشن شود.
آرى «بايد خدا بداند چه كسانى راست مىگويند، و چه كسانى دروغگو هستند» (فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبِينَ).
بديهى است خدا همه اينها را مىداند، منظور از «علم» در اينجا ظهور آثار و شواهد عملى است، يعنى بايد علم خدا درباره مردم عملا در خارج پياده شود، و تحقق عينى يابد، و هر كس آنچه را در درون دارد بيرون ريزد، تا ثواب و جزا و كيفر مفهوم داشته باشد.
(آيه 4)- فرار از حوزه قدرت خدا ممكن نيست! در آيات گذشته سخن از آزمايش عمومى مؤمنان بود، و اين آيه تهديد شديدى براى كفار و گنهكاران است، تا گمان نكنند اگر مؤمنان را تحت فشار قرار دادند و مجازاتهاى الهى فورا دامان آنها را فرو نگرفت خدا از آنها غافل است.
مىفرمايد: «آيا كسانى كه سيئات را انجام مىدهند گمان كردند بر ما پيشى خواهند گرفت (و از چنگال كيفر ما رهايى خواهند يافت؟) چه بد قضاوتى كردند»! (أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ أَنْ يَسْبِقُونا ساءَ ما يَحْكُمُونَ).
مهلت الهى آنها را مغرور نكند كه اين نيز براى آنها آزمونى است و فرصتى براى توبه و بازگشت.
-
RE: سوره عنكبوت [29]
(آيه 5)- سپس بار ديگر به سراغ برنامههاى مؤمنان و اندرز به آنها مىرود مىگويد: «هر كس اميد لقاء پروردگار دارد (بايد آنچه در توان دارد از اطاعت فرمان او مضايقه نكند) زيرا زمانى را كه خداوند تعيين كرده (سر انجام) فرا مىرسد» (مَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ). آرى! اين وعده الهى تخلفناپذير است.
و از اين گذشته خداوند سخنان شما را مىشنود و از اعمال و نيات شما آگاه است كه «او شنوا و داناست» (وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ).
لقاى پروردگار در قيامت، نه يك ملاقات حسى است كه يك لقاى روحانى و يك نوع شهود باطنى است، چرا كه در آنجا پردههاى ضخيم عالم ماده از مقابل چشم جان انسان كنار مىرود، و حالت شهود به انسان دست مىدهد.
(آيه 6)- اين آيه در حقيقت تعليلى است براى آنچه در آيه قبل گذشت، مىگويد: اين كه دستور داده شده مؤمنان به «لقاء اللّه» آنچه در توان دارند فرو گذار نكنند به خاطر اين است كه «هر كسى جهاد و تلاش و كوششى كند (و تحمل مصائب و مشكلاتى نمايد) در حقيقت براى خود جهاد كرده است، چرا كه خدا از همه جهانيان بىنياز است» (وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما يُجاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ).
برنامه آزمون الهى، جهاد با هواى نفس، و مبارزه با دشمنان سر سخت براى حفظ ايمان و پاكى و تقوا، به سود خود انسان است.
(آيه 7)- اين آيه توضيح و تكميلى است براى آنچه بطور سر بسته در آيه قبل تحت عنوان «جهاد» آمده بود، در اينجا حقيقت جهاد را شكافته و چنين باز گو مىكند: «كسانى كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند گناهان آنها را مىپوشانيم» (وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ).
بنا بر اين نخستين فايده اين جهاد بزرگ (ايمان و عمل صالح) تكفير و پوشاندن گناهان است كه عائد خود انسان مىشود، همانگونه كه ثواب آن هم از آن خودشان مىباشد.
چنانكه قرآن در پايان آيه مىگويد: «و ما بطور قطع آنها را به بهترين اعمالى كه انجام دادند پاداش مىدهيم» (وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِي كانُوا يَعْمَلُونَ).
-
RE: سوره عنكبوت [29]
(آيه 8)-
شأن نزول:
«بعضى از مردانى كه در مكّه بودند ايمان و اسلام را پذيرفتند هنگامى كه مادران آنها از اين مسأله آگاه شدند تصميم گرفتند كه غذا نخورند، آب ننوشند، تا فرزندانشان از اسلام باز گردند! گر چه هيچ كدام از اين مادران به گفته خود وفا نكردند و اعتصاب غذا را شكستند، ولى آيه نازل شد و خط مشى روشنى در برخورد با پدر و مادر در زمينه مسأله ايمان و كفر به دست همگان داد.
تفسير:
برترين توصيه نسبت به پدر و مادر: يكى از مهمترين آزمايشهاى الهى مسأله «تضاد» خط ايمان و تقوا، با پيوندهاى عاطفى و خويشاوندى است، قرآن در اين زمينه تكليف مسلمانان را به روشنى بيان كرده است.
نخست به عنوان يك قانون كلى- كه از ريشههاى عواطف و حق شناسى سر چشمه مىگيرد- مىفرمايد: «و ما به انسان توصيه كرديم نسبت به پدر و مادرش نيكى كند» (وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ حُسْناً).
بنا بر اين هر كس شايسته نام انسان است بايد در برابر پدر و مادر حق شناس باشد، و احترام و تكريم و نيكى به آنها را در تمام عمر فراموش نكند، هر چند با اين اعمال هرگز نمىتواند دين خود را به آنها ادا كند.
سپس براى اين كه كسى تصور نكند كه پيوند عاطفى با پدر و مادر مىتواند بر پيوند انسان با خدا و مسأله ايمان حاكم گردد، با يك استثنا صريح مطلب را در اين زمينه روشن كرده، مىفرمايد: «و اگر آن دو (پدر و مادر) تلاش و كوشش كنند و به تو اصرار ورزند كه براى من شريكى قائل شوى، كه به آن علم ندارى، از آنها اطاعت مكن» (وَ إِنْ جاهَداكَ لِتُشْرِكَ بِي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما).
و در پايان آيه مىافزايد: «باز گشت همه شما به سوى من است پس من شما را از اعمالى كه انجام مىداديد آگاه مىسازم» (إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ). و پاداش و كيفر آن را بىكموكاست در اختيارتان خواهم گذاشت.
اين جمله در حقيقت تهديدى است براى كسانى كه راه شرك را مىپويند، و كسانى كه ديگران را به اين راه دعوت مىكنند.
-
RE: سوره عنكبوت [29]
(آيه 9)- اين آيه بار ديگر حقيقتى را كه قبلا در مورد كسانى كه ايمان و عمل صالح دارند بيان شد، تكرار و تأكيد كرده، مىفرمايد: «كسانى كه ايمان آوردهاند و عمل صالح انجام مىدهند آنها را در زمره صالحان داخل خواهيم كرد» (وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِي الصَّالِحِينَ).
اصولا عمل انسان به انسان رنگ مىدهد، عمل صالح انسان را از نظر روحى به رنگ خود در مىآورد و در زمره «صالحان» وارد مىكند، و عمل سوء در زمره بدان و «ناصالحان».
(آيه 10)- در پيروزيها شريكند اما در مشكلات نه! از آنجا كه در آيات گذشته بحثهاى صريحى از «مؤمنان صالح» و «مشركان» آمده بود در اين آيه به گفتگو پيرامون گروه سوم يعنى «منافقان» مىپردازد، مىگويد: «و از مردم كسانى هستند كه مىگويند: به خدا ايمان آوردهايم! اما هنگامى كه در راه خدا شكنجه و آزار مىبينند، آزار مردم را همچون عذاب الهى مىشمارند» و از آن سخت وحشت مىكنند (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذابِ اللَّهِ).
«ولى هنگامى كه پيروزى از سوى پروردگارت (براى شما) بيايد، مىگويند:
ما هم با شما بوديم» و در اين پيروزى شريكيم (وَ لَئِنْ جاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ).
آيا اينها گمان مىكنند خدا از اعماق قلبشان با خبر نيست؟
«آيا خداوند به آنچه در سينههاى جهانيان است آگاهتر نيست»؟ (أَ وَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِما فِي صُدُورِ الْعالَمِينَ).
(آيه 11)- در اين آيه باز براى تأكيد بيشتر مىافزايد: «بطور قطع خداوند مؤمنان را مىشناسد، و نيز بطور يقين خداوند منافقان را نيز مىشناسد» (وَ لَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْمُنافِقِينَ).
اگر ساده لوحانى فكر مىكنند مىتوانند با اخفاى حقايق از قلمرو علم خدا دور بمانند سخت در اشتباهند.
«منافقين» معنى وسيعى دارد و افراد ضعيف الايمانى را كه با مختصر فشارى تغيير عقيده مىدهند نيز شامل مىشود.
-
RE: سوره عنكبوت [29]
(آيه 12)- اين آيه به يك نمونه از منطقهاى سست و پوچ مشركان اشاره كرده، مىگويد: «كافران به مؤمنان گفتند: شما بياييد از راه و آيين ما پيروى كنيد و (اگر گناهى داشته باشيد) ما گناه شما را به دوش مىگيريم» (وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِيلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطاياكُمْ).
امروز نيز بسيارى از وسوسهگران را مىبينيم كه هنگام دعوت به يك عمل خلاف مىگويند اگر گناهى دارد به گردن ما! در حالى كه مىدانيم هيچ كس نمىتواند گناه ديگرى را به گردن بگيرد، چرا كه خداوند عادل است و كسى را به جرم ديگرى مجازات نمىكند.
لذا در جمله بعد با صراحت مىگويد: «آنها هرگز چيزى از خطاها و گناهان اينها را بر دوش نخواهند گرفت، آنها دروغ مىگويند» (وَ ما هُمْ بِحامِلِينَ مِنْ خَطاياهُمْ مِنْ شَيْءٍ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ).
(آيه 13)- سپس براى اين كه تصور نشود اين دعوت كنندگان به كفر و شرك و بت پرستى و ظلم، در برابر اين عملشان مجازاتى ندارند در اين آيه مىافزايد، «آنها بارهاى سنگين گناهانشان را بر دوش مىكشند، و بارهاى ديگرى را اضافه بر بارهاى سنگين خودشان»! (وَ لَيَحْمِلُنَّ أَثْقالَهُمْ وَ أَثْقالًا مَعَ أَثْقالِهِمْ).
اين بار گناه اضافى همان بار گناه اضلال و اغوا كردن و تشويق ديگران به گناه است، همان بار سنت بد گذاردن.
و در پايان آيه مىافزايد: «آنها بطور قطع در روز قيامت از افتراها و دروغهايى كه مىبستند سؤال مىشوند» و بايد خود جوابگوى آن باشند (وَ لَيُسْئَلُنَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَمَّا كانُوا يَفْتَرُونَ).
-
RE: سوره عنكبوت [29]
(آيه 14)- اشارهاى به سر گذشت نوح و ابراهيم: از آنجا كه بحثهاى گذشته سخن از آزمايش عمومى انسانها بود از اينجا به بعد بخشهايى از آزمايشهاى سخت انبيا و اقوام پيشين را منعكس مىكند.
نخست از اولين پيامبر اولوا العزم يعنى نوح (ع) شروع مىكند و در عبارتى كوتاه آن بخش از زندگانيش را كه بيشتر متناسب وضع مسلمانان آن روز بود بازگو مىكند.
مىگويد: «و ما نوح را به سوى قومش فرستاديم و او در ميان آنها هزار سال- مگر پنجاه سال- درنگ كرد» (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عاماً).
شب و روز مشغول تبليغ و دعوت به سوى توحيد بود، يعنى 950 سال! به سوى خدا فرا خواند، و از اين تلاش پىگير خسته نشد اما با اين همه جز گروه اندكى ايمان نياوردند- حدود هشتاد نفر طبق نقل تواريخ يعنى بطور متوسط هر دوازده سال يك نفر!.
بنا بر اين شما در راه دعوت به سوى حق و مبارزه با انحرافات خسته نشويد كه برنامه شما در مقابل برنامه نوح (ع) سهل و آسان است.
ولى ببينيد پايان اين قوم ستمگر و لجوج به كجا رسيد: «سر انجام طوفان عظيم آنها را فرو گرفت، در حالى كه ظالم و ستمگر بودند» (فَأَخَذَهُمُ الطُّوفانُ وَ هُمْ ظالِمُونَ).
(آيه 15)- در اين آيه مىافزايد: «ما او و سر نشينان كشتى را رهايى بخشيديم، و آن را آيتى براى جهانيان قرار داديم» (فَأَنْجَيْناهُ وَ أَصْحابَ السَّفِينَةِ وَ جَعَلْناها آيَةً لِلْعالَمِينَ).
(آيه 16)- سپس به دنبال ماجراى فشرده نوح (ع) و قومش به سراغ داستان ابراهيم (ع) دومين پيامبر بزرگ اولوا العزم مىرود و مىفرمايد: «ما ابراهيم را (نيز فرستاديم) هنگامى كه به قومش گفت: خداى يگانه را پرستش كنيد و از او بپرهيزيد كه اين براى شما بهتر است اگر بدانيد» (وَ إِبْراهِيمَ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ).
چرا كه دنيايتان را از آلودگيهاى شرك و گناه و بد بختى نجات مىدهد، و آخرت شما نيز سعادت جاويدان است.
-
RE: سوره عنكبوت [29]
(آيه 17)- سپس ابراهيم (ع) به دلائل بطلان بت پرستى مىپردازد و با چند تعبير مختلف كه هر كدام متضمن دليلى است، آيين آنها را شديدا محكوم مىكند.
نخست مىگويد: «شما غير از خدا فقط بتهايى (از سنگ و چوب) را مىپرستيد» (إِنَّما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً).
مجسمههايى بىاراده، بىعقل و شعور و فاقد همه چيز كه چگونگى منظره آنها خود دليل گويايى بر بطلان عقيده بت پرستى است.
بعد از اين فراتر مىرود و مىگويد: نه تنها وضع اين بتها نشان مىدهد كه معبود نيستند، بلكه شما نيز مىدانيد كه «دروغى به هم مىبافيد» و نام معبود را بر اين بتها مىگذاريد (وَ تَخْلُقُونَ إِفْكاً).
سپس به دليل سومى مىپردازد كه پرستش شما نسبت به اين بتها يا به خاطر منافع مادى است و يا سر نوشتتان در جهان ديگر، و هر كدام باشد باطل است، چرا كه «آنهايى را كه غير از خدا پرستش مىكنيد، مالك هيچ رزقى براى شما نيستند» (إِنَّ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقاً).
شما خود قبول داريد كه بتها خالق نيستند، بلكه خالق، خداست بنا بر اين روزى دهنده نيز اوست «پس روزى را تنها نزد خدا بطلبيد» (فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ).
و چون روزى دهنده اوست «او را پرستش كنيد و شكر او را به جا آوريد» (وَ اعْبُدُوهُ وَ اشْكُرُوا لَهُ).
و اگر زندگى سراى ديگر را مىطلبيد بدانيد «كه بسوى او بازگشت داده مىشويد» و نه به سوى بتها! (إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ).
بتها نه در اينجا منشأ اثرى هستند و نه آنجا.
(آيه 18)- سپس ابراهيم (ع) به عنوان تهديد، و همچنين بىاعتنايى نسبت به آنها، مىگويد: «اگر شما (مرا) تكذيب كنيد (جاى تعجب نيست) امتهايى پيش از شما نيز (پيامبرانشان را) تكذيب كردند» و به سر نوشت دردناكى گرفتار شدند (وَ إِنْ تُكَذِّبُوا فَقَدْ كَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِكُمْ).
«وظيفه رسول و فرستاده خدا جز ابلاغ آشكار نيست» خواه پذيرا شوند يا نشوند (وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِينُ).
منظور از امتهاى پيشين، قوم نوح و اقوامى بودند كه بعد از آنها روى كار آمدند.
-
RE: سوره عنكبوت [29]
(آيه 19)- در اينجا قرآن داستان ابراهيم را موقتا رها كرده و بحثى را كه ابراهيم در زمينه توحيد و بيان رسالت خويش داشت به وسيله ذكر دليل بر معاد تكميل مىكند.
مىگويد: «آيا اين منكران معاد، نديدند چگونه خداوند آفرينش را آغاز مىكند سپس آن را باز مىگرداند»؟ (أَ وَ لَمْ يَرَوْا كَيْفَ يُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ).
در پايان آيه به عنوان تأكيد مىافزايد: «اين كار براى خدا سهل و آسان است» (إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ).
چرا كه تجديد حيات در برابر ايجاد روز نخست مسأله سادهترى محسوب مىشود، گر چه ساده و مشكل در برابر كسى كه قدرتش بىانتهاست مفهومى ندارد.
(آيه 20)- قرآن همچنان بحث معاد را تعقيب مىكند و در اين آيه مردم را به «سير آفاقى» در مسأله معاد دعوت مىكند در حالى كه آيه قبل، بيشتر جنبه «سير انفسى» داشت.
مىفرمايد: «بگو: در زمين بگرديد و بنگريد خداوند چگونه آفرينش را آغاز كرده است؟ سپس خداوند (به همين گونه) جهان آخرت را ايجاد مىكند» (قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ يُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ).
چرا كه او با خلقت نخستين، قدرتش را بر همگان ثابت كرده است، آرى «خداوند بر هر چيز تواناست» (إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ).
هم اين آيه و هم آيه قبل از آن، امكان معاد را از طريق وسعت قدرت خداوند اثبات مىكند.
(آيه 21)- سپس به ذكر يكى از مسائل مربوط به معاد مىپردازد، و آن مسأله رحمت و عذاب است مىگويد: «او در قيامت هر كس را بخواهد (و مستحق بداند) مجازات مىكند، و هر كس را بخواهد (و لايق ببيند) مورد رحمت قرار مىدهد، و به سوى او بازگشت مىكنيد» (يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ وَ يَرْحَمُ مَنْ يَشاءُ وَ إِلَيْهِ تُقْلَبُونَ).
با اين كه رحمت الهى بر غضبش پيشى گرفته اما در اينجا نخست سخن از عذاب مىگويد بعد رحمت، چرا كه در مقام تهديد است.
-
RE: سوره عنكبوت [29]
(آيه 22)- در تكميل اين بحث كه عذاب و رحمت به دست خداست، و باز گشت همه به سوى اوست، مىافزايد: اگر تصور كنيد مىتوانيد از قلمرو حكومت خداوند بيرون رويد و چنگال مجازات گريبان شما را نگيرد، سخت در اشتباهيد چرا كه «شما نمىتوانيد بر اراده خداوند چيره شويد و از دست قدرت او در زمين يا آسمان فرار كنيد» (وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ).
و اگر تصور كنيد سر پرست و ياورى از شما دفاع مىكند، آن هم اشتباه محض است زيرا «براى شما جز خدا، ولى و ياورى نيست» (وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ).
و به اين ترتيب قرآن تمام درهاى فرار از چنگال مجازات الهى را به روى اين مجرمان مىبندد.
(آيه 23)- لذا در اين آيه بطور قاطع مىفرمايد: «و كسانى كه به آيات خدا و لقاى او كافر شدند از رحمت من مأيوسند» (وَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ لِقائِهِ أُولئِكَ يَئِسُوا مِنْ رَحْمَتِي).
سپس براى تأكيد مىافزايد: «و براى آنها عذاب دردناكى است» (وَ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ).
اين «عذاب اليم» لازمه مأيوس شدن از رحمت خداست.
(آيه 24)- طرز پاسخ مستكبران به ابراهيم (ع) حال نوبت آن است كه ببينيم اين قوم گمراه در برابر دلائل سه گانه ابراهيم (ع) در زمينه توحيد و نبوت و معاد چه گفتند؟ آنها قطعا پاسخ منطقى نداشتند و لذا مانند همه زورمندان قلدر بىمنطق تكيه بر قدرت شيطانيشان كردند، و فرمان قتل او را صادر نمودند.
چنانكه قرآن مىگويد: «اما جواب قوم او [ابراهيم] جز اين نبود كه گفتند: او را بكشيد يا بسوزانيد»! (فَما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ).
سر انجام پيشنهاد اول پذيرفته شد چون معتقد بودند بدترين نوع اعدام همان سوزاندن به آتش است.
در اينجا سخنى در مورد چگونگى آتش سوزى ابراهيم به ميان نيامده است، همين اندازه در دنباله آيه مىخوانيم: «ولى خداوند او را از آتش رهايى بخشيد» (فَأَنْجاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ).
شرح ماجراى آتش سوزى در سوره انبيا آيه 68- 70 آمده است.
در پايان مىافزايد: «در اين ماجرا نشانههايى است براى كسانى كه ايمان مىآورند» (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ).