-
RE: سوره عنكبوت [29]
آغاز جزء 21 قرآن مجيد
ادامه سوره عنكبوت
(آيه 46)- براى بحث بهترين روش را بر گزينيد: در آيات گذشته بيشتر سخن از نحوه بر خورد با «بت پرستان» لجوج و جاهل بود كه به مقتضاى حال با منطقى تند، با آنها سخن مىگفت، و در اينجا سخن از مجادله با «اهل كتاب» است كه بايد به صورت ملايمتر باشد.
نخست مىفرمايد: «با اهل كتاب جز به روشى كه از همه بهتر است مجادله نكنيد» (وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْكِتابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ).
منظور در اينجا بحث و گفتگوهاى منطقى است، يعنى الفاظ شما مؤدّبانه، لحن سخن دوستانه، محتواى آن مستدل، آهنگ صدا خالى از فرياد و جنجال و هر گونه خشونت و هتك احترام، همه بايد در همين شيوه و روش انجام گيرد.
البته همين اصل كلى در بحث و مجادله اسلامى در مواردى ممكن است حمل بر ضعف و زبونى شود، و يا طرف مقابل آنچنان مست و مغرور باشد كه اين طرز بر خورد انسانى، بر جرأت و جسارتش بيفزايد لذا در دنباله آيه به صورت يك استثنا مىفرمايد: «مگر كسانى از آنها كه مرتكب ظلم و ستم شدند» (إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ).
همانها كه بر خود و ديگران ظلم كردند و بسيارى از آيات الهى را كتمان نمودند تا مردم به اوصاف پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله آشنا نشوند.
و در آخر آيه يكى از مصداقهاى روشن «مجادله به احسن» را كه مىتواند الگوى زندهاى براى اين بحث باشد به ميان آورده، مىفرمايد: «بگوييد ما به تمام آنچه از سوى خدا بر ما و شما نازل شده است ايمان داريم، معبود ما و شما يكى است، و در برابر او تسليم هستيم» (وَ قُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَ إِلهُنا وَ إِلهُكُمْ واحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ).
-
RE: سوره عنكبوت [29]
(آيه 47)- اين آيه به عنوان تأكيد بر اصول چهارگانهاى كه در آيه قبل آمد، مىفرمايد: «و اين گونه كتاب [قرآن] را بر تو نازل كرديم» (وَ كَذلِكَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ).
آرى! اين قرآن بر اساس وحدت معبود، وحدت دعوت همه پيامبران راستين تسليم بىقيد و شرط در برابر فرمان حق، و مجادله با بهترين شيوهها نازل شده.
سپس مىافزايد: «كسانى كه كتاب (آسمانى) به آنها دادهايم (و به راستى به آن پايبند و معتقدند) به اين كتاب ايمان مىآورند» (فَالَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يُؤْمِنُونَ بِهِ).
چرا كه هم نشانههاى آن را در كتب خود يافتهاند، و هم محتوايش را از نظر اصول كلى هماهنگ با محتواى كتب خود مىبينند.
بعد مىافزايد: «و گروهى از اينها (از اهل مكه و مشركان عرب) نيز به آن ايمان مىآورند» (وَ مِنْ هؤُلاءِ مَنْ يُؤْمِنُ بِهِ).
و در پايان در مورد كافران هر دو گروه مىگويد: «آيات ما را جز كافران انكار نمىكنند» (وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلَّا الْكافِرُونَ).
آنها به خاطر لجاجت و تعصب و تقليد كور كورانه از نياكان، و يا براى حفظ منافع نامشروع زود گذر به انكار بر مىخيزند.
(آيه 48)- سپس به يكى ديگر از نشانههاى روشن حقانيت دعوت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله كه تأكيدى است بر محتواى آيه گذشته اشاره كرده، مىگويد: «تو هرگز پيش از اين كتابى را نمىخواندى، و با دست خود چيزى نمىنوشتى مبادا دشمنانى كه در صدد (تكذيب و) ابطال سخنان تو هستند شك و ترديد كنند» و بگويند آنچه را او آورده نتيجه مطالعه كتب پيشين و نسخه بردارى از آنهاست (وَ ما كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذاً لَارْتابَ الْمُبْطِلُونَ).
تو هرگز به مكتب نرفتى و خط ننوشتى، اما با اشاره وحى الهى، مسأله آموز صد مدرّس شدى!
-
RE: سوره عنكبوت [29]
(آيه 49)- در اين آيه نشانههاى ديگرى براى حقانيت قرآن بيان كرده، مىگويد: «اين كتاب آسمانى مجموعهاى است از آيات بينات كه در سينههاى صاحبان علم قرار مىگيرد» (بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ).
تعبير به «آياتٌ بَيِّناتٌ» بيانگر اين واقعيت است كه نشانههاى حقانيت قرآن در خود آن به چشم مىخورد و در پيشانى آيات مىدرخشد.
از اين گذشته، طرفداران اين آيات و طالبان و دلدادگان آن، كسانى هستند كه بهرهاى از علم و آگاهى دارند، هر چند دستشان تهى و پايشان برهنه است.
در پايان آيه اضافه مىكند: «و آيات ما را جز ستمگران (از روى عناد) انكار نمىكنند» (وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلَّا الظَّالِمُونَ).
چرا كه نشانههاى آن روشن است و در كتب پيشين نيز آمده است.
(آيه 50)- آيا معجزه قرآن كافى نيست؟! كسانى كه بر اثر لجاجت و اصرار در باطل، حاضر نبودند به هيچ قيمتى در برابر بيان مستدل و منطقى قرآن تسليم شوند. دست به بهانه جويى تازهاى زدند.
چنانكه قرآن در اين آيه مىگويد: آنها از روى سخريه و استهزا «گفتند: چرا معجزاتى (همچون معجزات موسى و عيسى) از سوى پروردگارش بر او نازل نشده است»؟ (وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آياتٌ مِنْ رَبِّهِ).
چرا او عصاى موسى و يد بيضا و دم مسيحا ندارد؟ قرآن براى پاسخگويى به اين بهانه جويان لجوج، از دو راه وارد مىشود.
نخست مىگويد: به آنها «بگو: (معجزه كار من نيست كه با تمايلات شما انجام گيرد) معجزات همه نزد خداست» (قُلْ إِنَّمَا الْآياتُ عِنْدَ اللَّهِ).
او مىداند چه معجزهاى در چه زمانى و براى چه اقوامى متناسب است.
و بگو: «من فقط انذار كننده و بيم دهنده آشكارم» (وَ إِنَّما أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ).
-
RE: سوره عنكبوت [29]
(آيه 51)- پاسخ ديگر اين كه: «آيا همين اندازه براى آنها كافى نيست كه ما اين كتاب آسمانى را بر تو نازل كرديم كه پيوسته بر آنها تلاوت مىشود» (أَ وَ لَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ يُتْلى عَلَيْهِمْ).
آنها تقاضاى معجزات جسمانى مىكنند، در حالى كه قرآن برترين معجزه معنوى است. معجزهاى جاويدان، كه شب و روز آياتش بر آنها خوانده مىشود.
و در پايان آيه براى تأكيد و توضيح بيشتر مىگويد: «در اين كتاب آسمانى هم رحمت بزرگى نهفته است و هم تذكر گويايى، براى كسانى كه ايمان مىآورند» (إِنَّ فِي ذلِكَ لَرَحْمَةً وَ ذِكْرى لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ).
آرى! قرآن هم رحمت است و هم وسيله يادآورى، اما براى گروه با ايمان براى آنها كه درهاى قلب خود را به روى حقيقت گشودهاند.
(آيه 52)- و از آنجا كه هر مدعى نياز به شاهد و گواه دارد در اين آيه مىفرمايد: «بگو: همين بس كه خدا ميان من و شما گواه است» (قُلْ كَفى بِاللَّهِ بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ شَهِيداً).
بديهى است هر قدر آگاهى شاهد و گواه بيشتر باشد ارزش شهادت او بيشتر است، لذا در جمله بعد اضافه مىكند: خدايى گواه من است كه تمام «آنچه را در آسمانها و زمين است مىداند» (يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
ممكن است اين گواهى، گواهى عملى باشد زيرا وقتى خداوند معجزه بزرگى همچون قرآن را در اختيار پيامبرش قرار مىدهد سند حقانيت او را امضا كرده است.
علاوه بر گواهى عملى فوق، در آيات متعددى از قرآن مجيد گواهى قولى نيز داده شده.
و نيز ممكن است منظور گواهى و شهادت خداوند باشد در كتب آسمانى پيشين كه علماى اهل كتاب به خوبى از آن آگاهى داشتند.
در پايان آيه به عنوان يك هشدار و تهديد مىفرمايد: «و كسانى كه به باطل ايمان آوردند و به اللّه كافر شدند زيانكاران واقعى هستند» (وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْباطِلِ وَ كَفَرُوا بِاللَّهِ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ).
چه خسرانى از اين بالاتر كه انسان تمام سرمايههاى وجود خود را در برابر هيچ از دست بدهد آنگونه كه مشركان دادند!
-
RE: سوره عنكبوت [29]
(آيه 53)- در اين آيه به سومين بهانه جوييهاى آنها اشاره كرده، مىگويد:
«آنها در مورد عذاب عجله مىكنند و با سرعت آن را از تو مىطلبند» (وَ يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذابِ). آنها مىگويند اگر عذاب الهى حق است و دامن كفار را مىگيرد پس چرا به سراغ ما نمىآيد؟! قرآن در پاسخ اين سخن سه جواب مىدهد.
نخست مىگويد: «اگر موعد مقررى تعيين نشده بود عذاب الهى فورا به سراغشان مىآمد» (وَ لَوْ لا أَجَلٌ مُسَمًّى لَجاءَهُمُ الْعَذابُ).
اين زمان معين براى آن است كه هدف اصلى يعنى بيدارى يا اتمام حجت بر آنها حاصل گردد.
ديگر اين كه آنها كه اين سخن را مىگويند چه اطمينانى دارند كه هر لحظه عذاب الهى دامنشان را نگيرد؟ چرا كه «اين عذاب ناگهانى و بدون مقدمه، و در حالى كه آنها نمىدانند و توجه ندارند به سراغشان مىآيد» (وَ لَيَأْتِيَنَّهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ).
گرچه موعد عذاب در واقع معين و مقرر است ولى مصلحت اين است كه آنها از اين آگاه نباشند و بدون مقدمه فرا رسد.
(آيه 54)- بالاخره سومين پاسخ را قرآن در اين بيان آيه كرده، مىگويد: «آنها در برابر تو در مورد عذاب عجله مىكنند در حالى كه جهنم هم اكنون كافران را احاطه كرده است»! (يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذابِ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكافِرِينَ).
اگر عذاب دنيا تأخير بيفتد عذاب آخرت صد در صد قطعى است آنچنان مسلم است كه قرآن به صورت يك امر فعلى از آن ياد مىكند و مىگويد: «جهنم گويى هم اكنون آنها را احاطه كرده است»!
(آيه 55)- سپس مىافزايد: «آن روز كه عذاب الهى از بالاى سر و از پايين پا، آنها را فرا مىگيرد، و به آنها مىگويد: بچشيد آنچه را كه عمل مىكرديد» روز سخت و دردناكى است (يَوْمَ يَغْشاهُمُ الْعَذابُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ وَ يَقُولُ ذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).
-
RE: سوره عنكبوت [29]
(آيه 56)-
شأن نزول:
اين آيه در باره مؤمنانى نازل شده كه در مكّه تحت فشار شديد كفار بودند، بطورى كه توانايى بر اداى وظايف اسلامى خود نداشتند. به آنها دستور داده شد از آن سرزمين هجرت كنند.
تفسير:
هجرتى بايد كرد! از آنجا كه در آيات گذشته سخن از موضعگيريهاى مختلف مشركان در برابر اسلام و مسلمانان بود در اينجا به وضع خود مسلمانان پرداخته و مسؤوليت و وظيفه آنها را در برابر يكى از مشكلاتى كه در ارتباط با كفار دارند يعنى مشكل اذيت و آزار و محدوديت و فشار آنها را بيان مىكند.
مىفرمايد: «اى بندگان من كه ايمان آوردهايد (و هم اكنون براى انجام وظايف دينى خود تحت فشار دشمن هستيد) سرزمين من وسيع است (به جاى ديگر هجرت كنيد و) مرا بپرستيد» (يا عِبادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِي واسِعَةٌ فَإِيَّايَ فَاعْبُدُونِ).
چرا كه هدف آفرينش انسان بندگى خداست. هر گاه اين هدف اساسى و نهايى زير پا بماند راهى جز هجرت نيست.
(آيه 57)- از آنجا كه يكى از عذرهاى كسانى كه در بلاد شرك مىماندند و حاضر به هجرت نبودند اين بود كه ما مىترسيم از ديار خود بيرون برويم و خطر مرگ به وسيله دشمنان، يا گرسنگى، يا عوامل ديگر ما را تهديد كند به علاوه به فراق بستگان و خويشاوندان و فرزندان و شهر و ديار خود مبتلا شويم، قرآن در اين آيه به عنوان يك پاسخ جامع به آنها مىگويد: سر انجام همه انسانها مىميرند، و «هر كسى مرگ را مىچشد، سپس به سوى ما باز گردانده مىشويد» (كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَيْنا تُرْجَعُونَ).
گمان نكنيد مرگ پايان همه چيز است، چرا كه «همه شما به سوى ما باز مىگرديد» به سوى پروردگار بزرگ، و به سوى نعمتهاى بىپايانش.
-
RE: سوره عنكبوت [29]
(آيه 58)- اين آيه به گوشهاى از پاداشهاى مؤمنان اشاره كرده، مىفرمايد:
«و كسانى كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند آنها را در غرفههايى از بهشت جاى مىدهيم كه نهرها از زير آن جارى است» (وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ مِنَ الْجَنَّةِ غُرَفاً تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ).
امتياز ديگر غرفههاى بهشتى اين است كه همچون منازل و قصرهاى اين جهان نيست كه هنوز انسان دمى در آن نياسوده است بانگ «الرحيل» زده مىشود بلكه «آنها جاودانه در آن خواهند ماند» (خالِدِينَ فِيها).
و در پايان آيه اضافه مىكند: «چه خوب است پاداش آنها كه براى خدا عمل مىكنند» (نِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِينَ).
(آيه 59)- اين آيه مهمترين اوصاف مؤمنان عامل را به اين صورت بيان مىكند: «آنها كسانى هستند كه در برابر مشكلات صبر و استقامت به خرج مىدهند، و بر پروردگارشان توكل مىكنند» (الَّذِينَ صَبَرُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ).
از زن و فرزند و دوستان و بستگان و خانه و كاشانه خود جدا مىشوند و صبر مىكنند.
مرارتهاى غربت و سختيهاى آوارگى از وطن را مىچشند و شكيبا هستند.
و اگر درست بينديشيم ريشه همه فضائل انسانى همين «صبر» و «توكل» است: صبر عامل استقامت در برابر موانع و مشكلات است، و توكل انگيزه حركت در اين راه پرنشيب و فراز.
-
RE: سوره عنكبوت [29]
(آيه 60)- در اين آيه در پاسخ كسانى كه به زبان حال يا زبان قال مىگفتند:
اگر ما از شهر و ديار خود هجرت كنيم چه كسى به ما روزى مىدهد؟
مىگويد: غم روزى را نخوريد و ننگ ذلت و اسارت را نپذيريد، روزى رسان خداست، نه تنها شما كه «بسيارند جنبندگانى كه حتى نمىتوانند روزى خود را حمل كنند (و هرگز ذخيره غذايى در لانه خود ندارند، و هر روز نوروزى نو مىخواهند) اما خدا آنها را (گرسنه نمىگذارد و) روزى مىدهد، و همو شما را نيز روزى مىبخشد» (وَ كَأَيِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ يَرْزُقُها وَ إِيَّاكُمْ).
در پايان آيه تأكيد مىكند: «و او شنوا و داناست» (وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ).
سخن همه شما را مىشنود، و حتى زبان حال شما و همه جنبدگان را مىداند از نيازهاى همه به خوبى باخبر است و چيزى از دايره علم بىپايان او پنهان نيست.
-
RE: سوره عنكبوت [29]
(آيه 61)- در دل خدا مىگويند و با زبان بت! در آيات گذشته روى سخن با مشركانى بود كه حقانيت اسلام را درك كرده بودند اما به خاطر ترس از قطع روزى خود حاضر به قبول ايمان و هجرت نبودند در اينجا روى سخن را به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله- و در واقع به همه مؤمنان- كرده دلائل توحيد را از طريق «خلقت» و «ربوبيت» و «فطرت» بيان مىكند، و به آنها خاطرنشان مىسازد كه سر نوشت آنها به دست خدايى است كه در «آفاق» و «انفس» آثار او را مىيابند، نه به دست بتها كه بتها هيچ نقشى در اين ميان ندارند.
نخست به مسأله خلقت آسمان و زمين اشاره كرده و از اعتقادات باطنى آنها كمك گرفته، مىگويد: «اگر از آنها سؤال كنى چه كسى آسمانها و زمين را آفريده؟
و (چه كسى) خورشيد و ماه را مسخر (فرمان خويش در طريق منافع بندگان كرده؟) همه يك زبان پاسخ مىگويند: اللّه» (وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ).
زيرا مسلم است نه بت پرستان و نه غير آنها هيچ كس نمىگويد خالق زمين و آسمان و تسخير كننده خورشيد و ماه يك مشت سنگ و چوبى است كه به دست انسان ساخته و پرداخته شده است.
در پايان آيه، بعد از ذكر اين دليل روشن مىگويد: «با اين حال چگونه آنها (از عبادت خداوند خالق متعال به عبادت يك مشت بتهاى سنگى و چوبى) بازگردانده مىشوند»؟ (فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ).
گويى قدرت بر تصميمگيرى ندارند و بىاراده به سوى بت پرستى كشيده مىشوند!
-
RE: سوره عنكبوت [29]
(آيه 62)- سپس براى تأكيد همين معنى كه هم خالق اوست و هم رازق اوست، اضافه مىكند: «خداوند روزى را براى هر كس از بندگانش بخواهد گسترده مىكند و (براى هر كس بخواهد) محدود و تنگ مىسازد» (اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ يَقْدِرُ لَهُ).
و اگر چنين تصور كنند كه خدا قدرت دارد، ولى از حال آنها آگاه نيست اين اشتباه بزرگى است، چرا كه «خداوند به همه چيز داناست» (إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ).
مگر ممكن است كسى خالق و مدبر باشد و لحظه به لحظه فيض او به موجودات برسد و در عين حال از وضع آنها آگاه نباشد؟ اين قابل تصور نيست.
(آيه 63)- در مرحله دوم سخن از «توحيد ربوبى» و نزول سر چشمه اصلى ارزاق از ناحيه خداست، مىفرمايد: «اگر از آنها سؤال كنى چه كسى از آسمان آبى نازل كرد پس زمين را بعد از مردن به وسيله آن زنده كرد همه يك زبان مىگويند: اللّه»! (وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِها لَيَقُولُنَّ اللَّهُ).
اين اعتقاد باطنى بت پرستان است كه حتى از اظهار آن با زبان ابا نداشتند، زيرا آنها هم «خالق» را خدا مىدانستند و هم «ربّ و مدبر جهان» را.
بعد مىافزايد: «بگو: حمد و ستايش مخصوص خداست» (قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ).
حمد و سپاس براى كسى است كه همه نعمتها از ناحيه اوست.
و از آنجا كه گفتگوهاى مشركان از يكسو، و گفتارها و اعمالشان از سوى ديگر با هم تناقض داشت، در پايان آيه مىافزايد: «بلكه بيشترشان درك نمىكنند» (بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ).
و گر نه انسان عاقل فهميده چگونه ممكن است خالق و رازق و مدبر جهان را خدا بداند، و در برابر بتها كه هيچ تأثيرى در سرنوشت آنان ندارند سجده كند.