کیمیا خاتون رمانی است شیوا و روان که از دیدی زنانه به این شخصیت گمشده در تاریخ نگریسته است. داستان آن چنان گیراست و آن چنان شما را در تارپود زندگی قهرمانش درگیر می‌کند که موقع مرگ کیمیا خاتون اندوهگین می‌شوید. آن جایی که شمس تبریزی وقتی او را شایسته همسری خود نمی‌بیند و به تدریج به روابط زناشویی با وی بدبین می شود، روزی آن چنان همسر نوجوانش را به باد کتک می‌گیرد که جثه نحیف وی تاب نمی‌آورد و چند روزی بعد از ادب کردنش توسط این عارف می‌میرد. و شمس تبدیل به قاتل می‌شود.

واقعه‌ای که در تاریخ به جهت داشتن جایگاه عرفانی شمس و مولانا هرگز از پرده آن چنان که باید به در نیافتاد و چیز زیادی در مورد آن نوشته نشد.


حال قضاوت باشما؛ کسی که درباب عرفان خدای مولانا بود وتا به عرش اعلی این شخصیّت را بالا می برند؛همو که بر پیغمبرو ......ایراد می گیرد؛ وماهیچ توقعی از این دست افراد نداریم.چه برسد که اورااحترام ویا بزرگ وعارفش بدانیم.!!!

دقّت شود.