حضرت فرمود: من يك عمر بن عبدود قهار ديگري دارم، او را بايد به خاك بمالم، بعد تو را!! من تاكنون جز براي رضاي او كاري نكردم. الان كه تو خيو و خدو و به صورتم تف انداختي، من غضبناك شدم. اگر گفته شد او خيو، او خدو انداخت بر روي علي، افتخار هر نبي و هر ولي؛ وجود مباركش عصباني شد. اگر سر عمر بن عبدود را در آن حال قطع مي كرد، اين خلطوا عملاً صالحاً و آخرسيئاً بود. اين هم براي رضاي خدا بود، هم براي تامين نفس و رضاي درون!
فرمود: من از سينه توي عمر برخاستم، كنار نشستم، تا اين خشمم فرو برود، فرو نشانده شود، و غضب نفساني رخت بر بندد و غضب الهي ظهور كند و لاغير، و فقط براي رضاي او سرت را جدا كنم. اين مي شود توحيد سره. اين مي شود عبد محض. اين مي شود علي لله دين الواصب. فاعبدالله مخلصاً له الدين. خالصاً لوجه الله. هم دين واصب، يعني همه دين. هم دين خالص، يعني سره دين. كل دين خالصاً لوجه الله بشود، تا شايسته آن حديث نبوي بشوم كه ضربه علي يوم الخندق تعدل عباده الثقلين. وگرنه جنگ بدر كه آغاز نبردهاي بي امان و نابرابر كفر عليه اسلام بود، خطر در آن روز بيشتر بود. اينكه قرآن از جنگ بدر نام مي برد، از روز حنين نام مي برد؛ فرمود: خداي سبحان شما را ياري كرد؛ يبدر و انتم اذله . و يوم حنين اذ اعجبتكم كثرتكم فلم تغن عنكم كثرتكم شيئاً. اين مضمون كه در جريان جنگ بدر وحنين نازل شده است كه در جريان جنگ خندق به اين صورت نبود! ولي جائزه يوم خندق حساب ديگري دارد كه در روزهاي ديگر نبود!
با همان اخلاص، صديقه كبري صلوات الله عليها ، امام حسن «كريم اهل بيت» (صلوات الله عليه)، حسين بن علي «آلشهيد بكربلا» صلوات الله عليه ، اينها يطعمون الطعام، همان جا هم دارند كه انما نطعمكم لوجه الله . نه چون شما يتيم ايد؛ آه شما، عاطفه ما را تحريك كرديد! در جنگ خندق ، غضب لله بود؛ نه لله و للنفس. در اطعام سوره هل اتي، آن اكرام لله بود؛ لالله و للعاطفه و لضعف النفس و لرقه النفس و مانند آن. آنجا عواطف حضوري ندارد. آنجا گرايش هاي نفساني ظهوري ندارد. اگر چنين شد، آيات مرتب براي كسي نازل مي شود كه همسايه ديوار به ديوار اسم اعظم است. اگر امام عسكري فرمود: بسم الله الرحمن الرحيم همسايه ديوار به ديوار اسم اعظم است، آنطوري كه سياهي چشم همسايه تنگاتنگ سفيدي چشم است، اينها با اسم اعظم كار مي كنند.