همه در برابر وحي، بي سوادند!
حالا برسيم به اينكه چه طور يك بانو به نام فاطمه معصومه آنچنان مي درخشد كه همه مراجع با جلال و شكوهي كه داشته و دارند، در پيشگاه يك بانو مثل سهايند در برابر شمس!
مستحضريد كه هيچ حكيم و متكلم و عارفي از يك سو، و هيچ فقيه و اصولي از سوي ديگر، علوم خود را با وحي انبياء همتا ندانستند؛ يك. و خود را با انبياء و اولياء هم سنگ ندانستند؛ دو. فرمودند: وحي سلطان معارف و علوم است، علوم ديگر بندگان وحي اند. انبياء و اولياء و معصومين، امام اند؛ ديگران رعيت و امت اند. به طوري كه الان كه جهان شاهد هفت ميليارد بشر است، اگر همه اين هفت ميليارد در حد مرحوم فارابي و بوعلي و شيخ انصاري و شيخ طوسي باشند، باز صادق است كه خدا بفرمايد: هو الذي بعث في الاميين رسولاً
درست است يكي شيخ انصاري است و يكي شيخ طوسي است، اما در برابر وحي امي اند! اين سخن نغز حكيم سنائي، همه حكماء و سرايندگان بعدي را وادار كرد كه به همين روال سخن بگويند. تا هيچ كس خود را در برابر وحي، در برابر معصوم قرار ندهد. هر كس، هر چه دارد و هرچه هست، ريزه خوار اين مائده و اين سفره است. آن بزرگوار مي گويد:
مصطفي اندر جهان، آنگه كسي گويد كه عقل؟! آفتاب اندر سما، آنگه كسي گويد سها ؟!
با بود وجود مبارك رسول گرامي عليه و علي آله آلاف التحيه و الثناء، كسي اسم عقل را مي برد؟! با بودن آفتاب، كسي اسم سها را مي برد؟! «سها» آن ستاره ضعيفي است كه در سابق براي اينكه مشخص بشود كي سليم الباصره است و نيست، مي گفتند: اگر شب ستاره سها را ببيند، معلوم مي شود چشم او سالم است. جزء ضعيف ترين ستاره هاست. با بود شمس كه سخن از سها نيست! آفتاب اندر سما، آنكه كسي گويد سها؟