*مؤمن همواره از سوء عاقبت نگران است
میدونی کدام غصه؟ نه غصه اینکه آب ندارم، نان ندارم، زن ندارم، خانه ندارم، نه! حزن او از این قبیل است: «لایزال المومن خائفاً من سوء العاقبة» یا «والذین یوتون ما آتوا و قلوبهم وجله أنّهم الی ربّهم راجعون»، نماز را میآورد، روزه و خمس و زکات را انجام میدهد، عمل میکند، اما ترسان است که مبادا اینها رد بشود، این مراد است! قربونت برم بارک الله!
علم سلاح من است، اسلحه من علم است: «لانجاة إلّا بالطّاعة و الطّاعة بالعلم و العلم بالتّعلّم و التّعلّم بالعقل یعتقد»، من نیم ساعت تقریباً خمس مطالعات خودم را برای شما گفتم، حالا شما من را دعا کنید! من خدمتگزار شما هستم، یک خدمتگزاری که در خانه شما باشد، ظرفهای شما را بشوید، غذا برای شما تهیه کند و آن حیاتی ملکی شما را تهیه میکند، او سزاوار دعا است؛ اما من که میروم، از مشکات نبوت، این طلاها و بالاتر از طلا را برای شما میآورم و عرض میکنم و به توفیق پروردگار دلهای شما را إشراب میکنم که میدانم زنده میشود، شاد میشود و نشاط در شما میآید، آیا من سزاوار نیستم که مورد دعاهای شما باشم؟
-پایان-