«حُسن ادب»

«حُسن ادب» و «سوء ادب» که راجع به قلب مطرح می‏شود، فی نفسه به چه معنا است؟ در تعریف ادب نسبت به حُسن‌ آن، می‌گویند: «حُسن ادب»، یعنی آن هیئت حَسَنه‌ای که سزاوار است فعل، کار و رفتار انسان بر آن هیئت واقع شود. این به اصطلاح حُسن ادب است.

«عقل عملی» مُدرِک حسن و قبح

در اینجا مطلبی را عرض می‏کنم و آن اینکه مسأله حُسن و قُبح از مسائلی است که به اصطلاح ما «عقل عملی» آن را ادراک می‌کند. به تعبیر ما حُسن و قُبح از مُدرَکات «عقل عملی» است. عقل مثلاً می‌گوید: عدل حَسن و زیبا است، ظلم زشت و قبیح است. حال مصادیق آن نسبت به دیدگاه گروه‌ها مختلف می‌شود. مثلاً فرض کنید گروهی این‌طور هستند که در برخورد ابتدایی با افراد ادب را در این می‏دانند که اگر کلاه سرشان است کلاهشان را بردارند، یا عدّه‌ای دیگر به هم دست می‌دهند، عدّه‌ای دستشان را بلند می‌کنند، عدّه‌ای به حالت اِنحِنا خم می‌شوند. تشخیص این مصادیق متعلّق به گروه‌ها و اقوام مختلفه‏ است. هرکدام از این اقوام به این حالات مخصوص به خود می‌گویند: «ادب». هر گروهی برای خود از نظر مصداق ادب «هیئت حسنه‏ای» دارد که با گروه دیگر فرق می‌کند.