«شيعه نامه» به شدت در ميان مردم جا باز ميكند و نام آقاسي مطرح ميشود. اما او در مورد موفقيت اين مجموعه معتقد است: «در رابطه با معروفترین شعری که خلایق در این ملک مرا به آن میشناسند؛ یعنی شیعهنامه، فقط میتوانم بگویم که من شیعهنامه را از کرم اهل بیت (علیهم السلام) دارم، نه از خودم؛ که هیچام و هیچ.»
انتشار «شيعهنامه» با آن زبان سرخ آقاسي در ذم كوفي منشان همانا و آغاز اختلافاتش با «حجت الاسلام زم» هم همانا. ظاهراً يكي از نوچههاي عبدالكريم سروش كه با «زم» آشنايي و رفاقت داشته، بعد از انتشار «شيعهنامه» آقاسي را متهم ميكند كه تو ضد ولايت فقيه هستي! «زم» هم از اين حرف او آدم حمايت ميكند. در مقابل، آقاسي هم سخت در برابر اين ادعا ميايستد. استاد يوسفعلي ميرشكاك ماجراي اختلاف اين دو نفر را چنين بازگو ميكند:
«یک روز حاج محمدعلی زم، ما را خواست و گفت آقا، یکچیزی به شاگردت بگو. گفتم چه بگویم؟ گفت قد قد میکند، تخم نمیگذارد... گفتم مگر میشود کسی بدون قد قد کردن تخم بگذارد؟ گفت شما قد قد نمیکنید و تخم میگذارید، آقای معلم قد قد نمیکند و تخم میگذارد. گفتم بنده و آقای معلم و اینها، زمان شاه قد قد کردیم، تخمش را برای جمهوری اسلامی میگذاریم. ایشان قرار است در جمهوری اسلامی قد قد کند، تخمش را هم برای جمهوری اسلامی میگذارد؛ بههر صورت زمان قدقدش الان است... بالاخره کار به دعوا کشید و حاجی زم آقاسی را اخراج کرد.»
مرحوم آقاسي خود در مورد اين ماجرا ميگويد: «من از بیان حرف حق پروایی ندارم و خوفی هم ندارم که اگر به خوشایند این حضرات حرف نزنم، نان نداشتهام آجر شود! همین قدر گفته باشم، یکی از دستگاه های متولّی اندیشه و هنر اسلامی، یک بار عکس العمل تندی را نسبت به من نشان داد... حقوق ام را قطع کردند و ضمن ارسال یک دستورالعمل اکید، مرا به صحن و سرای دستگاه شان ممنوع الورود فرمودند! یک بیت نثارشان کردم و سپردم شان به قهر مولا علی (علیه السلام) که:
از آن روزی که در خون پر گشودم
به دار الکفر ممنوع الورودم