مظروف قلب حب به خدا است
مظروف قلب، حبّ به خدا است. خدا نامحدود است پس حبّ به او هم نامحدود است. یک وقت خطکشهای مادّیّت را وسط نگذارید. بحث شدّت و ضعف است. یعنی شدّت رشد، به شدّت تعلّق به خدا است. این رشد قلب، گاهی در ربط با حالات است و گاهی در ربط با اعمال.
رشد قلب در ربط با حالات
در روایت هست که «قال الله تعالی لعیسی(علیهالسلام) أدِّب قلبک بالخشیه»؛ خشیت یک حالت درونی است که بر محور علم و معرفت استوار است. چه بسا آن خوفی که از درک عظمت خدا ناشی میشود را خشیت تعبیر میکنند. «أدَبُ قَلبِکَ بِالخَشیَةِ»6؛ در ربط با حالات است.
رشد قلب در ربط با اعمال
روایت از امام صادق(علیهالسلام) است؛ «إِنَّ الْقَلْبَ یَحْیَا وَ یَمُوتُ»؛ قلب زنده میشود و میمیرد. « فَإِذَا حَیَّ »؛ وقتی که زنده بود « فَأَدِّبْهُ بِالتَّطَوُّعِ» آن را با مستحبّات ادب کن. عمل واجب را چه دلت بخواهد و چه نخواهد مجبور هستی انجام دهی. اگر قلب سرحال بود، جایی است که میتوانی قلبت را با عملی ادب کنی که آن را توسعه دهی، یعنی عمل مستحب. «وَ إِذَا مَاتَ فَاقْصُرْهُ عَلَى الْفَرَائِضِ»7 ؛ اگر قلبت مرده است، فقط واجباتت را انجام بده. آن مستحبّی که از روی کسالت است، رشد درونی نمیآورد.
پی نوشت:
5.بحارالأنوار، ج7، ص152
6.تحفالعقول، ص 500
7.بحارالأنوار، ج84، ص47