این که اولیای الهی همیشه حالت خشوع و خشیه داشتند یک دلیلش این است که دائم قرب می‌آورد، انسان را از گناه متنفّر می‌کند. بعد حضرت می‌فرمایند: «طوبی لِمَن عَمَلَهُ فی اَدنی قابَ قوسینَ او اَدنی» خوش به حال آن کسی که عملش او را به ادنی می‌برد. بعد می‌فرمایند: منظورم همان «قابَ قَوسَین اَو اَدنَی»است.


گناه انسان را بیچاره می‌کند. گناه انسان را گرفتار می‌کند، مقاممان را می‌گیرد، حالمان را می‌گیرد. این روایت، عجب روایتی است.

بیخود نیست که وجود مقدّس پیغمبر اکرم، حضرت محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) می‌فرمایند:

«طُوبی لِمَن راقَبَ رَبَّهُ وَ خافَ ذَنبٌ»خوش به حال آن کسی که پروردگارش، حضرت حق را همیشه در نظر داشته باشد. «راِقبَ رَبَّه»مراقب باشد، فراموشی بین او و خدای خودش به وجود نیاید.



یک کُد بدهم این کُد را به ذهن مبارکتان بسپارید.

آیت الله مولوی قندهاری می‌فرمود: «این کُد انسان شدن است.» می‌فرمودند:

«اگر کسی می‌ترسد دچار گناه شود، دائم ذکر خدا را در لسان و قلب داشته باشد. یاد خدا در لسان و قلب توأمان با هم باید باشد.» دائم یاد خدا باشد، آن وقت هر که دائم یاد خدا بود، دائم خوف از خدا هم دارد. لذا می‌فرمایند:
«وَ خَافَ ذَنْبَهُ» از گناه خودش می‌ترسد، از گناه وحشت دارد. اتّفاقاً اولیاء الهی این‌طور هستند، از گناه می‌ترسند.