-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
به همين خاطر است كه دل هاى مؤ منان ، علاقه مند به زيارت امام حسين عليه السلام است و آنگاه كه نام او را مى شنوند متاءثر مى شوند و بر او گريه مى كنند، و اين علاقه بيش از علاقه به حج و زيارت ائمه ديگر است . نكته ديگر اينكه اگر از زائران قبر ائمه (در عراق ) سؤ ال كنى كه به كجا مى رويد يا از كجا مى آييد، مى گويند از كربلا، با اينكه آنها به زيارت قبر اميرالمؤ منين و ائمه كاظمين و همچنين سامراء هم مشرف شده اند.
از سوى ديگر نام شريف آن حضرت تاءثير خاصى در دل ها دارد. امام عليه السلام همان گونه است كه پدر بزرگوارش او را مخاطب قرار داده ، فرمود: ((اى اشك چشم هر مؤ من )) و همان طور كه امام عليه السلام خودشان فرمودند كه من كشته اشكم ؛ نام حسين عليه السلام نزد هر انسان مؤ منى برده شود، اشك چشمانش جارى مى شود.
يكى ديگر از موارد اينكه ؛ با حلول ماه محرم دل ها پر از غم و اندوه مى شود و همچنين رقت و گريه بر آن حضرت ، هر چند مصائب آن حضرت بسيار تكرار شود ملال آور نيست ، تا آنجا كه اگر مؤ منى هر روز هزار بار مصيبت هاى امام حسين عليه السلام را بشنود، به محض اينكه نزد او يادآور شوند كه امام را لب تشنه سر بريدند، يا حالتى را كه امام ايستاده بود و فرياد استغاثه سر داده بود، تصور كند، فريادش به گريه بلند مى شود.
*****
12- سوره اسراء، آيه 44
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
3-ج ) الطاف خاص خداوند به امام حسين در قرآن و سخن گفتن با او
در باب عنايت خاص خداوند در قرآن به امام حسين عليه السلام تحت عنوان مستقلى سخن خواهيم گفت . همچنين حق تعالى در سخنان خود با آدم عليه السلام و پس از آن با ديگر پيامبران تا خاتم صلى الله عليه و آله ، بارها مصيبت امام حسين عليه السلام را ذكر كرده است كه تفصيل آن در عنوان مجالس عزاى حسين عليه السلام خواهد آمد.
سخن گفتن خاص خداوند با امام حسين عليه السلام بسيار است . آنچه انس بن مالك روايت كرده ، يكى از اين موارد است . انس مى گويد: ((با امام حسين عليه السلام بر سر قبر خديجه آمديم . امام گريه كردند و به من فرمودند: مرا تنها بگذار. من خودم را از امام مخفى كردم . نيايش امام طولانى شد. شنيدم كه مى گفت :. ((اى خداى من ! اى پروردگار، تو مولاى منى ، به بنده ات كه به تو پناهنده شده ، رحم كن . اى خداوند بلندمرتبه ، به تو تكيه مى كنم . خوشا به حال كسى كه تو مولاى او هستى . خوشا به حال آن شب زنده دار پشيمانى كه مشكل خود را با خداوند ذى الجلال در ميان مى گذارد و به درگاه او ناله مى كند. خوشا به حال آن كه هيچ دردى جانكاه تر از عشق به مولايش ندارد و چون حزن و اندوه خود را با او در ميان بگذارد، او را اجابت كرده ، لبيك گويد و آنگاه كه گرفتار شود و در تاريكى شب ناله و زارى سر دهد، او را گرامى داشته و به خود نزديك مى سازد.))
آنگاه خطاب به امام حسين عليه السلام ندا آمد: ((لبيك اى بنده من ! تو در كنف عنايت منى . ما به گفته هاى تو آگاهيم . فرشتگانم مشتاق صداى تو هستند. همين صدا براى تو كافى است ، ما آن را شنيديم . دعاى تو در نزد من در حجاب ها جولان دارد. پس همين بس است كه براى تو پرده ها را كنار زديم . (دعاى تو آن چنان مقامى دارد كه ) اگر باد از اطراف او بوزد، به خاطر شدت خضوعى كه دارد، ساقط مى شود. از من بدون هيچ ترس و حسابى بپرس كه من پروردگارم .))
و از جمله موارد سخن گفتن خداوند با امام حسين عليه السلام ، نداهاى مخصوص به آن حضرت در روز شهادتشان مى باشد كه برترين آن نداها، همان عبارت ((يا ايتها النفس المطمئنة )) مى باشد.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
4-د) عنايت و الطاف خاص پيامبر خدا به امام حسين عليه السلام
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله قلب باطنى خود را به امام حسين عليه السلام عطا كرده و آن را محل و جايگاه مخصوص محبت به او قرار داده است . همچنين رسول خدا قلب ظاهريش را نيز به حسين عليه السلام داده است .
پيامبر صلى الله عليه و آله حتى فرزندش ابراهيم را فدايى حسين عليه السلام قرار داد و پيوسته مى فرمود: فداى آن كسى بشوم كه پسرم ابراهيم را فداى او كردم .
علاقه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به امام حسين عليه السلام از نحوه ملاقات و حضور نزد آن بزرگوار (رسول خدا) و رفت و آمد پيش آن حضرت آشكار مى گردد. البته علاقه به فرزندان به ويژه كودكان و انس با آنها و بازى كردن با آنها امرى معمولى است ، اما علاقه و رفتار پيامبر صلى الله عليه و آله با امام امرى خارق العاده است . پيامبر با آن همه شكوه و جلال و وقار و با آن آرامشى كه خداوند به ايشان عطا كرده بود و او را ملقب به صاحب وقار و سكينه فرموده بود،
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
وقتى حسين عليه السلام را مى ديد، به طرف او مى آمد و در حالى كه با اصحاب سخن مى گفت ، سخنانش را قطع مى كرد و از جايش برمى خواست و به استقبال امام مى آمد و او را روى شانه اش مى گذاشت و با خود مى آورد و يا در كنار خودش و يا در آغوشش مى نشاند.
عجيب تر اينكه ، اگر پيامبر صلى الله عليه و آله بر منبر بودند و خطابه ايراد مى كردند، همين كه حسين عليه السلام وارد مى شد، سخنان خود را قطع مى كردند و از منبر پائين مى آمدند و به استقبال او مى رفتند و سخنى مى گفتند كه تعجب ديگران را برمى انگيخت .
و تعجب آورتر از همه ، موضوعى است كه ابن ماجه در ((السنن )) و زمخشرى در الفائق نقل كرده اند. آنها گفته اند كه پيامبر صلى الله عليه و آله ملاحظه فرمود كه حسين عليه السلام با كودكان در كوچه بازى مى كند. پيامبر جلوى مردم آمد يك دست خود را گشوده كودك (حسين عليه السلام ) به اين طرف و آن طرف فرار مى كرد و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله او را مى خنداند. سپس او را گرفت و يكى از دستانش را زير چانه اش قرار داد و ديگرى را بر بالاى پيشانيش و لبان مباركش را بر لبان او گذاشت و او را بوسيد و فرمود: ((من از حسينم و حسين از من است ، خداوند دوست بدارد كسى را كه حسين را دوست مى دارد، حسين نوه من است .))
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
5-يادآورى
محبت پيامبر تنها اختصاص به حسين عليه السلام ندارد، بلكه شامل كسانى هم كه او را دوست دارند، نيز مى شود. پيامبر، خداوند را بر اين امر گواه مى گيرد و مى گويد: خدايا! من حسين را دوست دارم و محبان او را نيز دوست دارم . آن حضرت دعا مى كردند و مى فرمودند: خداوند محبان حسين را دوست بدارد. روزى پيامبر (ص ) بچه اى را در راه ديد. نشست و او را گرفت و به او اظهار لطف و مهربانى كرد. وقتى علت را جويا شدند فرمود: ((من او را دوست دارم ، چون او فرزندم حسين را دوست دارد، زيرا ديدم وقتى حسين مى گذشت خاك زير پايش را بر مى داشت و بر صورت مى كشيد و جبرئيل به من خبر داد كه او از ياران حسين در واقعه كربلا خواهد بود.))
اميد آن داريم كه از محبان حسين عليه السلام باشيم تا پيامبر صلى الله عليه و آله ما را دوست بدارد و با دعاى آن حضرت در حق ما، خداوند نيز ما را دوست بدارد، چرا كه در اين صورت ، ما را مى آمرزد و مورد عفو قرار مى دهد.
مطلب ديگر اينكه بسيار اتفاق مى افتاد كه حسين عليه السلام بر پشت پيامبر صلى الله عليه و آله سوار مى شد و اين امر آن طور كه بسيارى از مردم با فرزندانشان رفتار مى كنند، معمولى نبود، بلكه خارق العاده بود؛ زيرا اتفاق مى افتاد كه پيامبر در نماز جماعت در سجده هستند و حسين عليه السلام بر پشت آن حضرت سوار است . آنگاه آن حضرت سجده را طول مى دادند و سر را بر نمى داشتند تا حسين به اختيار خود برخيزد. اين امر موجب تعجب نمازگزاران مى شد و مى پرسيدند آيا وحى بر شما نازل شده بود؟ پيامبر مى فرمود: نه ، پسرم بر پشتم سوار بود.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
اما اين كه پيامبر صلى الله عليه و آله امام حسين عليه السلام را بر شانه خود حمل مى كرد، موضوعى است كه هيچ انسان جليل القدرى اين كار را نمى كرد. آن حضرت كودك را بر دوش مى نشاند و در كوچه و بازار مى رفت و هر گاه اصحاب مى خواستند او و برادرش را حمل كنند، حضرت مى فرمود: اين دو سوار خوبى هستند. آرى گاهى جبرئيل به جاى پيامبر، وقتى ايشان در نماز بودند، حسين عليه السلام را حمل مى كرد.
درباره اينكه پيامبر او را در آغوش خود قرار مى داد، آن حضرت كارى را عهده دار شدند كه جز زنان عهده دار نمى شوند. پيامبر صلى الله عليه و آله به محض اينكه حسين عليه السلام متولد شد، او را در آغوش خود گرفتند و به اسماء گفتند پسرم را بياور. اسماء گفت هنوز او را شستشو نداده ايم ، پيامبر فرمود: تو مى خواهى او را شستشو دهى ؟ خداوند او را تطهير فرموده است . آنگاه او را گرفت و از انگشت ابهامش حسين عليه السلام را شير داد و مانند زنان با او بازى كرد و نغمه هايى كه زنان مى خوانند براى او خواند و با زبان كودكانه با حسين عليه السلام سخن مى گفت و امثال اين مسائل . تا جايى كه اين رفتار موجب تعجب شد و حتى يكى از اصحاب بر آن حضرت ايراد گرفت . حضرت فرمود: آنچه بر تو پوشيده است ، بسيار است .
بنابراين معلوم مى شود كه اين مساءله ، يك امر الهى است . گاهى پيامبر عذر خود را آشكار مى كرد و مى فرمود: خداوند مرا به محبت اين دو (فرزند) امر كرده است . از اين رو بلند نشدن از سجده هنگامى كه حسين عليه السلام بر پشت او سوار بود و همچنين حمل كردن او بر شانه و دويدن با او در كوچه ، برخاستن و به استقبال او رفتن و قطع سخن براى گرفتن او، همه به امر الهى بوده است .
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
مورد ديگر اين كه پيامبر صلى الله عليه و آله لب هاى حسين عليه السلام را مى بوسيد، تعجبى ندارد، كه اين نحوه بوسيدن پيامبر از حسين عليه السلام بود. پيامبر حسنين را در آغوش مى كشيد و به مدت نيم ساعت مى بوئيد و مى بوسيد و مى فرمود: آنها دو دسته گل من هستند، و گاهى در هنگام نماز در حالى كه دست يكى از آنها در دست پيامبر بود، حسنين را مى بوسيد.
در روايات معتبر آمده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله گاهى گلوى ، گاهى پيشانى و زمانى تمام بدن و گاهى دندان ها و دو لب حسين عليه السلام را مى بوسيدند و اين امر را مكرر انجام مى دادند. چنين خصوصيتى يكى از معجزات آن حضرت است كه گاهى علت آن را هم بيان مى كردند. پيامبر وقتى تمام بدن حسين عليه السلام را مى بوسيدند، مى گفتند: جاى شمشيرها را مى بوسم و گريه مى كنم ؛ اما علت بوسيدن لب ها و دندان ها و زير قلب را بيان نفرمودند تا اينكه علت آن پس از وقوع حادثه كربلا آشكار گرديد.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
6-بايد دانست كه علت احترام هاى ويژه پيامبر به حسين به سه دليل بود.
الف : تبيين مرتبه و عظمت درجه و كرامت حسين عليه السلام ؛
ب : احترام به حسين عليه السلام ، در ازاى هتك حرمت آن حضرت ؛ بزرگى مصيبت وارده به آن حضرت وقتى آشكار مى شود كه انسان ملاحظه كند پيامبر با آن حالت از حسين عليه السلام كه كودك بود، استقبال مى كرد، اما زمانى چنان غريب و بى ياور مى شود كه حتى كسى در منزل با آن حضرت فرود نمى آمد تا مبادا از او استمداد و طلب يارى كند. در روايت زهير آمده كه امام در راه با هر كسى برخورد مى كرد از او طلب يارى مى نمود؛ از اين رو آنها راه را كج مى كردند تا از امام دورى گزينند. كما اينكه در ماجراى آن دو مرد اسدى اين اتفاق افتاد.
ج : مسرور كردن حسين عليه السلام تا غم و اندوه و مظلوميت آن حضرت جبران شود؛ زيرا اگر مقصود اين باشد تا از او چنين غم و اندوهى جبران شود به تلافى آن ، بايد تا اين اندازه مورد لطف و عنايت قرار گيرد. آيا غير از حسين شما نمونه اى سراغ داريد كه با گريه و سلام و درود و تحيت بر او، قلب هاى شكسته را التيام بخشد و غم و غصه ها را برطرف نمايد؟!
بعد از همه اينها بايد گفت كه مساءله بالاتر و رساتر از آن است كه گفته شود: خداوند او را به پيامبرش عطا فرمود، زيرا پيامبر صلى الله عليه و آله از حسين مى باشد؛ و اين مطلب از باب مبالغه و گزافه گويى نيست ، بلكه خود پيامبر (ص ) فرمودند: ((حسين از من است و من از حسين ))
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
بخش پنجم
اين بخش درباره اعظم مخلوقات ، يعنى عرش است كه خداوند به امام حسين عليه السلام عطا فرموده و اين اعطاء كيفيت هايى دارد كه به اين شرح است :
اول ؛ درباره خصوصياتى از عرش است كه به آن حضرت اختصاص دارد. در اين باره بايد بگوييم :
الف : خداوند سايه عرش را به حسين عطا فرموده است و آن را محل جلوس آن بزرگوار قرار داده است . روز قيامت در آنجا مى نشيند و زائرانش و گريه كنندگان بر او در معيت آن حضرت هستند. آنها محضر آن حضرت و گوش دادن به سخنان ايشان را بر همسران بهشتى ترجيح مى دهند.
ب : خداوند يمين عرش را به حسين بخشيده است و آنجا را مقرى براى امام در برزخشان قرار داده است . امام از آنجا به قتلگاه خود مى نگرد و زائران و گريه كنندگانش را ملاحظه مى كند و براى آنها طلب آمرزش مى نمايد و با آنها سخن مى گويد و از پيامبر و على عليهما السلام تقاضا مى كند براى آنها استغفار كنند.
ج : بارى تعالى فوق عرش را نيز محل سخن گفتن با زائران حسين عليه السلام قرار داده است و چه سخن دلنشينى !! در بعضى از اقسام زيارت هاى آن حضرت آمده است كه زائر حسين عليه السلام از جمله كسانى است كه خدا بالاى عرش ، با او سخن مى گويد. بنابراين عرش محل سخن گفتن با زائران حسين عليه السلام است : سايه اش براى كسانى است كه حضرت حسين عليه السلام با آنها سخن مى گويد و بالايش براى كسانى است كه خدا با آنها سخن مى گويد.
دوم ؛ بالاتر و رساتر از اينها بايد بگوييم كه خداوند عرش را به امام حسين عليه السلام بخشيده است . گويى تمام عرش از آن حسين عليه السلام است ؛ زيرا آن حضرت با برادرش زينت و گوشواره عرش اند. پس هر چيزى به زينت حسين مزين است و اگر عرش به سخن در آيد خواهد گفت : من از حسينم .
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
بخش ششم
اين قسمت درباره بهترين مخلوقات خدا، يعنى بهشت است كه به حسين عليه السلام عطا فرموده و داراى دو كيفيت است :
الف : درباره ويژگى هاى بهشت است ؛ خداوند در بهشت درخت و قصر مخصوصى به حسين عطا فرموده و حوريه اى مخصوص ايشان آفريده و از بهشت درى را به نام باب الحسين بطور مستقل به ايشان عطا كرد كه آن بزرگترين درهاى بهشت است .
ب : بالاتر از اينها، خداوند تمامى بهشت را به حسين عليه السلام عطا فرموده ؛ زيرا بهشت از نور حسين آفريده شده است . بنابراين همان طور كه در روايت صحيح آمده ، همه بهشت از آن حسين عليه السلام است و اگر بهشت به سخن در آيد، به حقيقت خواهد گفت : من از حسينم .