-
RE: سوره بقره
(آيه 195)- اين آيه تكميلى است بر آيات جهاد، زيرا جهاد به همان اندازه كه به مردان با اخلاص و كار آزموده نيازمند است به اموال و ثروت نيز احتياج دارد.
زيرا از سربازان كه عامل تعيينكننده سرنوشت جنگ هستند بدون وسائل و تجهيزات كافى (اعم از سلاح، مهمات، وسيله نقل و انتقال، مواد غذايى، وسائل درمانى) كارى ساخته نيست.
لذا در اسلام تأمين وسائل جهاد با دشمنان از واجبات شمرده شده در اين آيه با صراحت دستور مىدهد و مىفرمايد: «در راه خدا انفاق كنيد و خود را به دست خود به هلاكت نيفكنيد» (وَ أَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ).
در آخر آيه دستور به نيكوكارى داده، مىفرمايد: «نيكى كنيد كه خداوند نيكوكاران را دوست مىدارد» (وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ).
انفاق سبب پيشگيرى از هلاكت جامعه است!-
اين آيه گر چه در ذيل آيات جهاد آمده است ولى بيانگر يك حقيقت كلى و اجتماعى است و آن اين كه انفاق بطور كلى سبب نجات جامعهها از مفاسد كشنده است، زيرا هنگامى كه مسأله انفاق به فراموشى سپرده شود، و ثروتها در دست گروهى معدود جمع گردد و در برابر آنان اكثريتى محروم و بينوا وجود داشته باشد ديرى نخواهد گذشت كه انفجار عظيمى در جامعه بوجود مىآيد، كه نفوس و اموال ثروتمندان هم در آتش آن خواهد سوخت، بنابراين انفاق، قبل از آن كه به حال محرومان مفيد باشد به نفع ثروتمندان است، زيرا تعديل ثروت حافظ ثروت است.
امير مؤمنان على عليه السّلام در يكى از كلمات قصارش مىفرمايد: حصّنوا اموالكم بالزّكاة: «اموال خويش را با دادن زكات حفظ كنيد».
-
RE: سوره بقره
(آيه 196)- قسمتى از احكام مهم حجّ! در اين آيه، احكام زيادى بيان شده است.
1- در ابتدا يك دستور كلى براى انجام فريضه حجّ و عمره بطور كامل و براى اطاعت فرمان خدا داده، مىفرمايد: «حجّ و عمره را براى خدا به اتمام برسانيد» (وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ).
در واقع قبل از هر چيز به سراغ انگيزههاى اين دو عبادت رفته و توصيه مىكند كه جز انگيزه الهى و قصد تقرب به ذات پاك او، چيز ديگرى در كار نبايد باشد.
2- سپس به سراغ كسانى مىرود كه بعد از بستن احرام بخاطر وجود مانعى مانند بيمارى شديد و ترس از دشمن، موفق به انجام حجّ عمره نمىشوند، مىفرمايد: «اگر محصور شديد (و موانعى به شما اجازه نداد كه پس از احرام بستن وارد مكه شويد) آنچه از قربانى فراهم شود» ذبح كنيد و از احرام خارج شويد (فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ).
3- سپس به دستور ديگرى اشاره كرده مىفرمايد: «سرهاى خود را نتراشيد تا قربانى به محلش برسد» و در قربانگاه ذبح شود (وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ).
4- سپس مىفرمايد: «اگر كسى از شما بيمار بود و يا ناراحتى در سر داشت (و به هر حال ناچار بود سر خود را قبل از آن موقع بتراشد) بايد فديه (كفارهاى) از قبيل روزه يا صدقه يا گوسفندى بدهد» (فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً) أَوْ بِهِ أَذىً مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ).
در واقع شخص مخير در ميان اين سه كفاره (روزه- صدقه- ذبح گوسفند) مىباشد.
5- سپس مىافزايد: «و هنگامى كه (از بيمارى و دشمن در امان بوديد) از كسانى كه عمره را تمام كرده و حجّ را آغاز مىكنند، آنچه ميسر از قربانى است» ذبح كنند. (فَإِذا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ).
اشاره به اين كه در حجّ تمتع، قربانى كردن لازم است و فرق نمىكند اين قربانى شتر باشد يا گاو و يا گوسفند، و بدون آن از احرام خارج نمىشود.
6- سپس به بيان حكم كسانى مىپردازد كه در حال حجّ تمتع قادر به قربانى نيستند، مىفرمايد: «كسى كه (قربانى) ندارد، بايد سه روز در ايام حجّ، و هفت روز به هنگام بازگشت، روزه بدارد، اين ده روز كامل است» (فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ ثَلاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَ سَبْعَةٍ إِذا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كامِلَةٌ).
بنابراين اگر قربانى پيدا نشود، يا وضع مالى انسان اجازه ندهد، جبران آن ده روز روزه است.
7- بعد به بيان حكم ديگرى پرداخته، مىگويد: «اين برنامه حجّ تمتع براى كسى است كه خانواده او نزد مسجد الحرام نباشد» (ذلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرامِ).
بنابراين كسانى كه اهل مكه يا اطراف مكه باشند، حجّ تمتع ندارند و وظيفه آنها حجّ قران يا افراد است- كه شرح اين موضوع در كتب فقهى آمده است.
بعد از بيان اين احكام هفتگانه در پايان آيه دستور به تقوا مىدهد و مىفرمايد: «از خدا بپرهيزيد و تقوا پيشه كنيد و بدانيد خداوند عقاب و كيفرش شديد است». (وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ).
اين تأكيد شايد به اين جهت است كه مسلمانان در هيچ يك از جزئيات اين عبادت مهم اسلامى كوتاهى نكنند چرا كه كوتاهى در آن گاهى سبب فساد حجّ و از بين رفتن بركات مهم آن مىشود.
اهميت حجّ در ميان وظايف اسلامى!
حجّ از مهمترين عباداتى است كه در اسلام تشريع شده و داراى آثار و بركات فراوان و بيشمارى است، حجّ مراسمى است كه پشت دشمنان را مىلرزاند و هر سال خون تازهاى در عروق مسلمانان جارى مىسازد.
حجّ عبادتى است كه امير مؤمنان آن را «پرچم» و «شعار مهم» اسلام ناميده و در وصيت خويش در آخرين ساعت عمرش فرموده: «خدا را خدا را! در مورد خانه پروردگارتان تا آن هنگام كه هستيد آن را خالى نگذاريد كه اگر خالى گذارده شود مهلت داده نمىشويد». (و بلاى الهى شما را فرا خواهد گرفت).
اقسام حجّ:
فقهاى بزرگ ما با ابهام از آيات قرآن و سنت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و ائمه اهل بيت عليهم السّلام حجّ را به سه قسم تقسيم كردهاند: حجّ تمتع، حجّ قران و افراد.
حجّ تمتع مخصوص كسانى است كه فاصله آنها از مكه 48 ميل يا بيشتر باشد (حدود 86 كيلومتر) و حجّ قران و افراد، مربوط به كسانى است كه در كمتر از اين فاصله زندگى مىكنند.
در حجّ تمتع، نخست عمره را بجا مىآورند، سپس از احرام بيرون مىآيند، بعدا مراسم حجّ را در ايام مخصوصش انجام مىدهند، ولى در حجّ قران و افراد، اول مراسم حجّ بجا مىآورده مىشود، و بعد از پايان آن مراسم عمره، با اين تفاوت كه در حجّ قران، قربانى به همراه مىآورند و در حجّ افراد اين قربانى نيست.
-
RE: سوره بقره
(آيه 197)- قرآن در اين آيه احكام حجّ را تعقيب مىكند و دستورات جديدى مىدهد.
1- نخست مىفرمايد: «حجّ در ماههاى معينى است» (الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ). منظور از اين ماهها، ماههاى شوال، ذى القعده و ذى الحجه است.
2- سپس به دستور ديگرى، در مورد كسانى كه با احرام بستن شروع به مناسك حجّ مىكنند، اشاره كرده مىفرمايد: «آنها كه حجّ را بر خود فرض كردهاند (و احرام بستهاند بايد بدانند) در حجّ آميزش جنسى، و گناه و جدال نيست» (فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِي الْحَجِّ).
به اين ترتيب محيط حجّ بايد از تمتعات جنسى و همچنين گناهان و گفتگوهاى بىفايده و جر و بحثها و كشمكشهاى بيهوده پاك باشد، زيرا محيطى است كه روح انسان بايد از آن نيرو بگيرد و يكباره از جهان ماده جدا شود، و به عالم ماوراء ماده راه يابد، و در عين حال رشته الفت و اتحاد و اتفاق و برادرى در ميان مسلمانان محكم گردد و هر كارى كه با اين امور منافات دارد ممنوع است.
3- در مرحله بعد به مسائل معنوى حجّ، و آنچه مربوط به اخلاص است اشاره كرده، مىفرمايد: «آنچه را از كارهاى خير انجام مىدهيد خدا مىداند» (وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ).
و اين بسيار لذتبخش است كه اعمال خير در محضر او انجام مىشود.
و در ادامه همين مطلب مىفرمايد: «زاد و توشه تهيه كنيد كه بهترين زاد و توشهها پرهيزكارى است و از من بپرهيزيد اى صاحبان عقل» (وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى وَ اتَّقُونِ يا أُولِي الْأَلْبابِ).
اين جمله ممكن است اشاره لطيفى به اين حقيقت بوده باشد كه در سفر حجّ موارد فراوانى براى تهيه زادهاى معنوى وجود دارد كه بايد از آن غفلت نكنيد، در آنجا تاريخ مجسم اسلام است و صحنههاى زنده فداكارى ابراهيم (ع) و جلوههاى خاصى از مظاهر قرب پروردگار ديده مىشود آنها كه روحى بيدار و انديشهاى زنده دارند مىتوانند براى يك عمر از اين سفر بىنظير روحانى توشه معنوى فراهم سازند.
-
RE: سوره بقره
(آيه 198)- در اين آيه به رفع پارهاى از اشتباهات در زمينه مسأله حجّ پرداخته مىفرمايد: «گناهى بر شما نيست كه از فضل پروردگارتان (و منافع اقتصادى در ايام حجّ) بر خوردار شويد» (لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ).
در زمان جاهليت هنگام مراسم حجّ هر گونه معامله و تجارت و باركشى و مسافربرى را گناه مىدانستند و حجّ كسانى را كه چنين مىكردند باطل مىشمردند آيه فوق اين حكم جاهلى را بىارزش و باطل اعلام كرد و فرمود هيچ مانعى ندارد كه در موسم حجّ از معامله و تجارت حلال كه بخشى از فضل خداوند بر بندگان است بهره گيريد و يا كار كنيد و از دست رنج خود استفاده كنيد، علاوه بر اين، مسافرت مسلمانان از نقاط مختلف به سوى خانه خدا مىتواند پايه و اساسى براى يك جهش اقتصادى عمومى در جوامع اسلامى گردد.
سپس در ادامه همين آيه عطف توجه به مناسك حجّ كرده مىفرمايد:
«هنگامى كه از عرفات كوچ كرديد خدا را در نزد مشعر الحرام ياد كنيد» (فَإِذا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ).
«او را ياد كنيد همان گونه كه شما را هدايت كرد هر چند پيش از آن از گمراهان بوديد» (وَ اذْكُرُوهُ كَما هَداكُمْ وَ إِنْ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ).
-
RE: سوره بقره
(آيه 199)- باز در ادامه همين معنى مىفرمايد: «سپس از آنجا كه مردم كوچ مىكنند (از مشعر الحرام به سوى سرزمين منى) كوچ كنيد» (ثُمَّ أَفِيضُوا مِن حَيْثُ أَفاضَ النَّاسُ).
در روايات آمده است كه قبيله قريش در جاهليت امتيازات نادرستى براى خود قائل بودند از جمله اين كه مىگفتند: ما نبايد در مراسم حجّ به عرفات برويم زيرا عرفات از حرم مكه بيرون است. قرآن در آيه فوق خط بطلان بر اين اوهام كشيد و به مسلمانان دستور داد همه با هم در عرفات وقوف كنند و از آنجا همگى به سوى مشعر الحرام و از آنجا به سوى منى كوچ كنند.
و در پايان دستور به استغفار و توبه مىدهد مىفرمايد: «از خدا طلب آمرزش كنيد كه خداوند آمرزنده و مهربان است» (وَ اسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ).
و طلب آمرزش كنيد از آن افكار و خيالات جاهلى كه مخالف روح مساوات و برابرى حجّ است.
در اين بخش از آيات به سه موقف حجّ اشاره شده، عرفات كه محلى در 20 كيلومترى مكه است سپس وقوف در مشعر الحرام- يا مزدلفه- و سوم سرزمين منى كه محل قربانى و رمى جمرات و پايان داده به احرام و انجام مراسم عيد است.
نكتهها:
1- نخستين موقف حجّ-
زائران خانه خدا بعد از انجام مراسم عمره راهى مراسم حجّ مىشوند و نخستين مرحله همان وقوف در عرفات است- در نامگذارى سرزمين عرفات به اين نام ممكن است اشاره به اين حقيقت باشد كه اين سرزمين محيط بسيار آمادهاى براى معرفت پروردگار و شناسايى ذات پاك اوست و به راستى آن جذبه معنوى و روحانى كه انسان به هنگام ورود در عرفات پيدا مىكند با هيچ بيان و سخنى قابل توصيف نيست تنها بايد رفت و مشاهده كرد- همه يكنواخت، همه بيابان نشين، همه از هياهوى دنياى مادى و زرق و برقش فرار كرده در زير آن آسمان نيلى و در آن هواى پاك از آلودگى گناه، در آنجا كه از لابلاى نسيمش صداى زمزمه جبرئيل و آهنگ مردانه ابراهيم خليل و طنين حياتبخش صداى پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله شنيده مىشود در اين سرزمين خاطرهانگيز كه گويا دريچهاى به جهان ماوراى طبيعت در آن گشوده شده انسان نه تنها از نشئه عرفان پروردگار سرمست مىشود و لحظهاى با زمزمه تسبيح عمومى خلقت هماهنگ مىگردد بلكه در درون وجود خود، خودش را هم كه عمرى است گم كرده و به دنبالش مىگردد پيدا مىكند و به حال خويشتن نيز عارف مىگردد. آرى! اين سرزمين را «عرفات» مىنامند چه اسم جالب و مناسبى!
2- مشعر الحرام: دوّمين موقف حجّ-
«مشعر» از ماده «شعور» است در آن شب تاريخى (شب دهم ذى الحجه) كه زائران خانه خدا پس از طى دوران تربيت خود در عرفات به آنجا كوچ مىكنند و شبى را تا به صبح روى ماسههاى نرم در زير آسمان پرستاره در سرزمينى كه نمونه كوچكى از محشر كبرى و پردهاى از رستاخيز بزرگ قيامت است. آرى! در چنان محيط بىآلايش و با صفا و تكان دهنده در درون جامه معصومانه احرام و روى آن ماسههاى نرم انسان جوشش چشمههاى تازهاى از انديشه و فكر و شعور در درون خود احساس مىكند و صداى ريزش آن را در اعماق قلب خود به روشنى مىشنود آنجا را «مشعر» مىنامند!
-
RE: سوره بقره
آيه 200-
شأن نزول:
در حديثى از امام باقر عليه السّلام مىخوانيم كه: در ايام جاهليت هنگامى كه از مراسم حجّ فارغ مىشدند در آنجا اجتماع مىكردند و افتخارات نياكان خود را بر مىشمردند (و افتخارات موهومى براى خود بر مىشمردند) آيه نازل شد و به آنها دستور داد كه به جاى اين كار (نادرست) ذكر خدا گويند و از نعمتهاى بىدريغ خداوند و مواهب او ياد كنند.
تفسير:
اين آيه همچنان ادامه بحثهاى مربوط به حجّ است نخست مىگويد:
«هنگامى كه مناسك (حجّ) خود را انجام داديد ذكر خدا گوييد همان گونه كه پدران و نياكانتان را ياد مىكرديد بلكه از آن بيشتر و برتر» (فَإِذا قَضَيْتُمْ مَناسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ آباءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْراً).
منظور از اين تعبير اين نيست كه هم نياكانتان را ذكر كنيد و هم خدا را، بلكه اشارهاى است به اين واقعيت كه اگر آنها بخاطر پارهاى از مواهب لايق يادآورى هستند پس چرا به سراغ خدا نمىرويد كه تمام عالم هستى و تمام نعمتهاى جهان از ناحيه اوست صاحب صفات جلال و جمال و ولى نعمت همگان است.
«ذكر خدا» در اين جا تمام اذكار الهى بعد از مراسم را شامل مىشود.
در اينجا مردم را به دو گروه تقسيم مىكند مىفرمايد: «گروهى از مردم مىگويند خداوندا! در دنيا به ما نيكى عطا فرما ولى در آخرت بهرهاى ندارند» (فَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ).
-
RE: سوره بقره
(آيه 201)- «و گروهى مىگويند پروردگارا! به ما نيكى عطا كن و در آخرت نيكى مرحمت فرما و ما را از عذاب آتش نگاهدار» (وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ).
در حقيقت اين قسمت از آيات اشاره به خواستههاى مردم و اهداف آنها در اين عبادت بزرگ است، زيرا گروهى هم مواهب مادى دنيا را مىخواهند و هم مواهب معنوى را بلكه زندگى دنيا را نيز به عنوان مقدمه تكامل معنوى مىطلبند! در اين كه منظور از «حَسَنَةً» در آيه چيست؟ در حديثى از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم: «كسى كه خدا به او قلبى شاكر و زبان مشغول به ذكر حق، و همسرى با ايمان كه او را در امور دنيا و آخرت يارى كند ببخشد، نيكى دنيا و آخرت را به او داده و از عذاب آتش باز داشته شده».
البته «حسنه» به معنى هر گونه خير و خوبى است و مفهوم وسيع و گستردهاى دارد كه تمام مواهب مادى و معنوى را شامل مىشود، بنابراين آنچه در روايت فوق آمده بيان مصداق روشن آن است.
(آيه 202)- در اين آيه اشاره به گروه دوم كرده (همان گروهى كه حسنه دنيا و آخرت را از خدا مىطلبند) مىفرمايد: «آنها نصيب و بهرهاى از كسب خود دارند و خداوند سريع الحساب است» (أُولئِكَ لَهُمْ نَصِيبٌ مِمَّا كَسَبُوا وَ اللَّهُ سَرِيعُ الْحِسابِ).
در حقيقت اين آيه نقطه مقابل جملهاى است كه در آيات قبل در باره گروه اول آمد كه مىفرمايد: «آنها نصيبى در آخرت ندارند».
-
RE: سوره بقره
(آيه 203)- اين آيه آخرين آيه است كه در اينجا در باره مراسم حجّ، سخن مىگويد و سنتهاى جاهلى را در رابطه با تفاخرهاى موهوم نسبت به نياكان و گذشتگان در هم مىشكند و به آنها توصيه مىكند كه (بعد از مراسم عيد) به ياد خدا باشند مىفرمايد: «خدا را در روزهاى معينى ياد كنيد» (وَ اذْكُرُوا اللَّهَ فِي أَيَّامٍ مَعْدُوداتٍ).
در اين كه منظور از اين اذكار چيست؟ در احاديث اسلامى به اين صورت تعيين شده كه بعد از پانزده نماز كه آغازش نماز ظهر روز عيد قربان، و پايانش نماز روز سيزدهم است، جملههاى الهامبخش زير تكرار گردد: اللّه اكبر اللّه اكبر لا اله الّا اللّه و اللّه اكبر و للّه الحمد اللّه اكبر على ما هدانا اللّه اكبر على ما رزقنا من بهيمة الانعام.
سپس در دنبال اين دستور مىافزايد: «كسانى كه تعجيل كنند و (ذكر خدا را) در دو روز انجام دهند گناهى بر آنان نيست، و كسانى كه تأخير كنند (و سه روز انجام دهند نيز) گناهى بر آنها نيست، براى كسانى كه تقوا پيشه كنند» (فَمَنْ تَعَجَّلَ فِي يَوْمَيْنِ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ وَ مَنْ تَأَخَّرَ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ لِمَنِ اتَّقى).
اين تعبير در حقيقت، اشاره به نوعى تخيير در اداء ذكر خدا، ميان دو روز و سه روز مىباشد.
و در پايان آيه، يك دستور كلى به تقوا داده مىفرمايد: «تقواى الهى پيشه كنيد و بدانيد شما به سوى او محشور خواهيد شد» (وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ).
اين جمله مىتواند اشاره به اين باشد كه مراسم روحانى حجّ، گناهان گذشته شما را پاك كرده، و همچون فرزندى كه از مادر متولد شده است پاك از اين مراسم باز مىگرديد، اما مراقب باشيد بعدا خود را آلوده نكنيد.
-
RE: سوره بقره
آيه 204-
شأن نزول:
در مورد نزول اين آيه و دو آيه بعد گفتهاند: اين آيات در باره «اخنس بن شريق» نازل شده كه مردى زيبا و خوش زبان بود و تظاهر به دوستى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىكرد و خود را مسلمان جلوه مىداد، و سوگند مىخورد كه آن حضرت را دوست دارد و به خدا ايمان آورده، پيامبر هم كه مأمور به ظاهر بود با او گرم مىگرفت، ولى او در باطن مرد منافقى بود، در يك ماجرا زراعت بعضى از مسلمانان را آتش زد و چهارپايان آنان را كشت.
اين سه آيه نازل شد و به اين ترتيب پرده از روى كار او برداشته شد.
تفسير:
در اين آيه، اشاره سر بستهاى به بعضى از منافقان كرده، مىفرمايد: «و بعضى از مردم چنين هستند كه گفتار او در زندگى دنيا مايه اعجاب تو مىشود (ولى در باطن چنين نيست) و خداوند بر آنچه در قلب او است گواه مىباشد، و او سرسختترين دشمنان است» (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يُشْهِدُ اللَّهَ عَلى ما فِي قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ).
(آيه 205)- سپس مىافزايد: «نشانه دشمنى باطنى او اين است كه وقتى روى بر مىگرداند و از نزد تو خارج مىشود، كوشش مىكند كه در زمين، فساد به راه بيندازد، و زراعت و چهارپايان را نابود كند با اين كه مىداند خدا فساد را دوست ندارد» (وَ إِذا تَوَلَّى سَعى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيها وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الْفَسادَ).
آرى! اگر اينها در اظهار دوستى و محبت به پيامبر اسلام و پيروان او صادق بودند هرگز دست به فساد و تخريب نمىزدند، ظاهر آنان دوستى خالصانه است، اما در باطن، بىرحمترين، و سرسختترين دشمنانند.
-
RE: سوره بقره
(آيه 206)- در اين آيه مىافزايد: هنگامى كه او را از اين عمل زشت نهى كنند «و به او گفته شود از خدا بترس (آتش لجاجت در درونش شعلهور مىگردد) و لجاج و تعصب، او را به گناه مىكشاند» (وَ إِذا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ).
او نه به اندرز ناصحان، گوش فرا مىدهد، و نه به هشدارهاى الهى بلكه پيوسته با غرور و نخوت مخصوص به خود، بر خلاف كاريهايش مىافزايد چنين كسى را جز آتش دوزخ رام نمىكند، و لذا در پايان آيه مىفرمايد: «آتش دوزخ براى آنها كافى است و چه بد جايگاهى است» (فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ الْمِهادُ).
آيه 207-
شأن نزول:
مفسر معروف اهل تسنن «ثعلبى» مىگويد: هنگامى كه پيغمبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله تصميم گرفت مهاجرت كند، و مشركان اطراف خانه او را براى حمله به او، محاصره كرده بودند دستور داد على عليه السّلام در بستر او بخوابد و پارچه سبز رنگى كه مخصوص به خود پيغمبر بود روى خود بكشد.
در اين هنگام خداوند به «جبرئيل» و «ميكائيل» وحى فرستاد كه من بين شما برادرى ايجاد كردم و عمر يكى از شما را طولانىتر قرار دادم كداميك از شما حاضر است ايثار به نفس كند؟ هيچ كدام حاضر نشدند به آنها وحى شد اكنون على عليه السّلام در بستر پيغمبر خوابيده و آماده شده جان خويش را فداى او سازد به زمين برويد و حافظ و نگهبان او باشيد هنگامى كه جبرئيل بالاى سر و ميكائيل پايين پاى على عليه السّلام نشسته بودند جبرئيل مىگفت: «به به آفرين به تو اى على خداوند به واسطه تو بر فرشتگان مباهات مىكند»! در اين هنگام آيه نازل گرديد و به همين دليل آن شب تاريخى به نام «ليلة المبيت» ناميده شده است.
تفسير:
گر چه اين آيه در مورد هجرت پيغمبر و فداكارى على عليه السّلام نازل شده، ولى مفهوم و محتواى كلى و عمومى دارد. و در واقع نقطه مقابل چيزى است كه در آيات قبل در مورد منافقان وارد شده بود، مىفرمايد: «از ميان مردم كسانى هستند كه جان خود را در برابر خشنودى خدا مىفروشند، و خداوند نسبت به بندگانش مهربان است» (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ).
جمله (وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ) ممكن است اشاره به اين باشد كه خداوند در عين اين كه بخشنده جان به انسان است همان را خريدارى مىكند و بالاترين بها را كه همان خشنودى اوست به انسان مىپردازد! قابل توجه اين كه فروشنده «انسان» و خريدار «خدا» و متاع «جان» و بهاى معامله خشنودى ذات پاك اوست، در حالى كه در موارد ديگر بهاى اين گونه معاملات را بهشت جاويدان و نجات از دوزخ ذكر كرده است.
به هر حال آيه فوق با توجه به شأن نزول يكى از بزرگترين فضائل على عليه السّلام است كه در اكثر منابع اسلامى ذكر شده است.