-
RE: سوره بقره
(آيه 38)- با اينكه توبه آدم پذيرفته گرديد، ولى اثر وضعى كار او كه هبوط به زمين بود تغيير نيافت، و چنانكه قرآن مىگويد: «ما به آنها گفتيم: همگى (آدم و حوّا) به زمين فرود آئيد، هر گاه از جانب ما هدايتى براى شما آيد كسانى كه از آن پيروى كنند، نه ترسى دارند و نه اندوهگين خواهند شد» (قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمِيعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ).
(آيه 39)- «ولى آنان كه كافر شوند و آيات ما را تكذيب كنند براى هميشه در آتش دوزخ خواهند ماند» (وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ).
(آيه 40)- ياد نعمتهاى خدا! از آنجا كه داستان نجات بنى اسرائيل از چنگال فرعونيان و خلافت آنها در زمين، سپس فراموش كردن پيمان الهى و گرفتار شدن آنها در چنگال رنج و بدبختى شباهت زيادى به داستان آدم دارد، خداوند در اين آيه روى سخن را به بنى اسرائيل كرده چنين مىگويد: «اى بنى اسرائيل! به خاطر بياوريد نعمتهاى مرا كه به شما بخشيدم، و به عهد من وفا كنيد تا من نيز به عهد شما وفا كنم، و تنها از من بترسيد» (يا بَنِي إِسْرائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَ إِيَّايَ فَارْهَبُونِ) «1».
در حقيقت اين سه دستور اساس تمام برنامههاى الهى را تشكيل مىدهد.
چرا يهوديان را بنى اسرائيل مىگويند؟
«اسرائيل» يكى از نامهاى يعقوب، پدر يوسف مىباشد، در علت نامگذارى يعقوب به اين نام مورخان غير مسلمان مطالبى گفتهاند كه با خرافات آميخته است.
چنانكه «قاموس كتاب مقدّس» مىنويسد: «اسرائيل به معنى كسى است كه بر خدا مظفر گشت»! وى اضافه مىكند كه «اين كلمه لقب يعقوب بن اسحاق است كه در هنگام مصارعه (كشتى گرفتن) با فرشته خدا به آن ملقب گرديد»! ولى دانشمندان ما مانند مفسر معروف، «طبرسى» در «مجمع البيان» در اين باره چنين مىنويسد: «اسرائيل همان يعقوب فرزند اسحاق پسر ابراهيم (ع) است» ... او مىگويد، «اسر» به معنى (عبد) و «ئيل» به معنى (اللّه) است، و اين كلمه مجموعا معنى «عبد اللّه» را مىبخشد.
بديهى است داستان كشتى گرفتن اسرائيل با فرشته خداوند و يا با خود خداوند كه در تورات تحريف يافته كنونى ديده مىشود يك داستان ساختگى و كودكانه است كه از شأن يك كتاب آسمانى به كلى دور است و اين خود يكى از مدارك تحريف تورات كنونى است.
-
RE: سوره بقره
آيه 41-
شأن نزول:
از امام باقر عليه السّلام چنين نقل شده كه: «حيّى بن اخطب»و «كعب ابن اشرف» و جمعى ديگر از يهود، هر سال مجلس ميهمانى (پر زرق و برقى) از طرف يهوديان براى آنها ترتيب داده مىشد، آنها حتى راضى نبودند كه اين منفعت كوچك به خاطر قيام پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله از ميان برود، به اين دليل (و دلايل ديگر) آيات تورات را كه در زمينه اوصاف پيامبر صلّى اللّه عليه و اله بود تحريف كردند، اين همان «ثمن قليل» و بهاى كم است كه قرآن در اين آيه به آن اشاره مىكند.
تفسير:
سودپرستى يهود- نخست مىفرمايد: «به آياتى كه بر پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله نازل شده ايمان بياوريد، آياتى كه هماهنگ با اوصافى است كه در تورات شما آمده است» (وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ). اكنون كه مىبينيد صفات اين پيامبر و ويژگيهاى قرآن كاملا منطبق بر بشاراتى است كه در كتب آسمانى شما آمده و هماهنگى همه جانبه با آن دارد چرا به آن ايمان نمىآوريد؟
سپس مىگويد: «شما نخستين كسى نباشيد به اين كتاب آسمانى كفر مىورزيد و آن را انكار مىكنيد» (وَ لا تَكُونُوا أَوَّلَ كافِرٍ بِهِ).
يعنى اگر مشركان و بتپرستان عرب، كافر شوند زياد عجيب نيست، عجيب كفر و انكار شما است. چرا كه اهل كتابيد و در كتاب آسمانى شما اين همه بشارات در باره ظهور چنين پيامبرى داده شده! آرى! بسيارى از يهوديان اصولا مردمى لجوجند، و اگر اين لجاجت نبود بايد آنها خيلى زودتر از ديگران ايمان آورده باشند.
در سومين جمله مىگويد: «شما آيات مرا به بهاى اندكى نفروشيد» و آن را با يك ميهمانى ساليانه معاوضه نكنيد (وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتِي ثَمَناً قَلِيلًا).
و در چهارمين دستور مىگويد: تنها از من بپرهيزيد» (وَ إِيَّايَ فَاتَّقُونِ) از اين نترسيد كه روزى شما قطع شود و از اين نترسيد كه جمعى از متعصبان يهود بر ضد شما سران قيام كنند، تنها از من يعنى از مخالفت فرمان من بترسيد.
-
RE: سوره بقره
(آيه 42)- در پنجمين دستور مىفرمايد: «حق را با باطل نياميزيد» تا مردم به اشتباه بيفتند (وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ).
و در ششمين دستور از كتمان حق نهى كرده مىگويد: «حق را مكتون نداريد در حالى كه شما مىدانيد و آگاهيد» (وَ تَكْتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ).
(آيه 43)- و بالاخره هفتمين و هشتمين و نهمين دستور را به اين صورت بازگو مىكند: «نماز را به پا داريد، زكات را ادا كنيد، و (عبادت دستجمعى را فراموش ننماييد) با ركوع كنندگان ركوع نماييد» (وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ).
جالب اين كه نمىگويد: نماز بخوانيد، بلكه مىگويد: أَقِيمُوا الصَّلاةَ (نماز را به پا داريد) يعنى تنها خودتان نماز خوان نباشيد، بلكه چنان كنيد كه آيين نماز در جامعه انسانى بر پا شود، و مردم با عشق و علاقه به سوى آن بيايند.
در حقيقت در اين سه دستور اخير، نخست پيوند فرد با خالق (نماز) بيان شده، و سپس پيوند با مخلوق (زكات) و سر انجام پيوند دستجمعى همه مردم با هم در راه خدا!
-
RE: سوره بقره
(آيه 44)- به ديگران توصيه مىكنيد اما خودتان چرا؟! علماء و دانشمندان يهود قبل از بعثت محمد صلّى اللّه عليه و اله مردم را به ايمان به وى دعوت مىكردند و بعضى از علماى يهود به بستگان خود كه اسلام آورده بودند توصيه مىكردند به ايمان خويش باقى و ثابت بمانند ولى خودشان ايمان نمىآوردند، لذا قرآن آنها را بر اين كار مذمت كرده مىگويد: «آيا مردم را به نيكى دعوت مىكنيد ولى خودتان را فراموش مىنماييد» (أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ). «با اين كه كتاب آسمانى را مىخوانيد آيا هيچ فكر نمىكنيد» (وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ).
علماى يهود از اين مىترسيدند كه اگر به رسالت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله اعتراف كنند كاخ رياستشان فرو ريزد و عوام يهود به آنها اعتنا نكنند. لذا صفات پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله را كه در تورات آمده بود دگرگون جلوه دادند.
اصولا يك برنامه اساسى مخصوصا براى علماء و مبلبيت غين و داعيان راه حق اين است كه بيش از سخن، مردم را با عمل خود تبليغ كنند همان گونه كه در حديث معروف از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم: «مردم را با عمل خود به نيكيها دعوت كنيد نه با زبان خود».
-
RE: سوره بقره
(آيه 45)- قرآن براى اين كه انسان بتواند بر اميال و خواستههاى دل پيروز گردد و حبّ جاه و مقام را از سر بيرون كند در اين آيه چنين مىگويد: «از صبر و نماز يارى جوييد» و با استقامت و كنترل خويشتن بر هوسهاى درونى پيروز شويد (وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ). سپس اضافه مىكند: «اين كار جز براى خاشعان سنگين و گران است» (وَ إِنَّها لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِينَ).
(آيه 46)- در اين آيه خاشعان را چنين معرفى مىكند: «همانها كه مىدانند پروردگار خود را ملاقات خواهند كرد و به سوى او باز مىگردند» (الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَيْهِ راجِعُونَ).
1- «لقاء اللّه» چيست؟
تعبير به «لقاء اللّه» در قرآن مجيد كرارا آمده است، و همه به معنى حضور در صحنه «قيامت» مىباشد، بديهى است منظور از «لقاء» و ملاقات خداوند ملاقات حسى، مانند ملاقات افراد بشر با يكديگر نيست، چه اين كه خداوند نه جسم است و نه رنگ و مكان دارد كه با چشم ظاهر ديده شود، بلكه منظور يا مشاهده آثار قدرت او در صحنه قيامت و پاداشها و كيفرها و نعمتها و عذابهاى او است يا به معنى يك نوع شهود باطنى و قلبى است، زيرا انسان گاه به جايى مىرسد كه گويى خدا را با چشم دل در برابر خود مشاهده مىكند، بطورى كه هيچ گونه شك و ترديدى براى او باقى نمىماند.
2- راه پيروزى بر مشكلات!
براى پيشرفت و پيروزى بر مشكلات دو ركن اساسى لازم است، يكى پايگاه نيرومند درونى و ديگر تكيهگاه محكم برونى، در آيات فوق به اين دو ركن اساسى با تعبير «صبر» و «صلاة» اشاره شده است: صبر آن حالت استقامت و شكيبايى و ايستادگى در جبهه مشكلات است، و نماز پيوندى است با خدا و وسيله ارتباطى است با اين تكيهگاه محكم، در حديثى از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه فرمود: «هنگامى كه با غمى از غمهاى دنيا رو برو مىشويد وضو گرفته، به مسجد برويد، نماز بخوانيد و دعا كنيد، زيرا خداوند دستور داده (وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ).
-
RE: سوره بقره
(آيه 47)- خيالهاى باطل يهود. در اين آيه بار ديگر خداوند روى سخن را به بنى اسرائيل كرده و نعمتهاى خدا را به آنها يادآور مىشود و مىگويد: «اى بنى اسرائيل نعمتهايى را كه به شما دادم به خاطر بياوريد» (يا بَنِي إِسْرائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ).
اين نعمتها دامنه گستردهاى دارد، از نعمت هدايت و ايمان گرفته تا رهايى از چنگال فرعونيان و بازيافتن عظمت و استقلال همه را شامل مىشود.
سپس از ميان اين نعمتها به نعمت فضيلت و برترى يافتن بر مردم زمان خود كه تركيبى از نعمتهاى مختلف است اشاره كرده، مىگويد: «من شما را بر جهانيان برترى بخشيدم» (وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمِينَ).
(آيه 48)- در اين آيه، قرآن خط بطلانى بر خيالهاى باطل يهود مىكشد، زيرا آنها معتقد بودند كه چون نياكان و اجدادشان پيامبران خدا بودند آنها را شفاعت خواهند كرد، و يا گمان مىكردند مىتوان براى گناهان فديه و بدل تهيه نمود، همان گونه كه در اين جهان متوسل به رشوه مىشدند.
قرآن مىگويد: «از آن روز بترسيد كه هيچ كس از ديگرى دفاع نمىكند» (وَ اتَّقُوا يَوْماً لا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئاً).
«و نه شفاعتى (بىاذن پروردگار) پذيرفته مىشود» (وَ لا يُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ).
«و نه غرامت و بدلى قبول خواهد شد» (وَ لا يُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ).
«و نه كسى براى يارى انسان به پا مىخيزد» (وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ).
خلاصه حاكم و قاضى آن صحنه كسى است كه جز عمل پاك را قبول نمىكند.
در حقيقت آيه فوق اشاره به اين است كه در اين دنيا چنين معمول است كه براى نجات مجرمان از مجازات از طرق مختلفى وارد مىشوند: گاه يك نفر جريمه ديگرى را پذيرا مىشود و آن را اداء مىكند. اگر اين معنى ممكن نشد متوسل به شفاعت مىگردد و اشخاصى را بر مىانگيزد كه از او شفاعت كنند. باز اگر اين هم نشد سعى مىكنند كه با پرداختن غرامت خود را آزاد سازند.
-
RE: سوره بقره
اينها طرق مختلف فرار از مجازات در دنيا است، ولى قرآن مىگويد: اصول حاكم بر مجازاتها در قيامت بكلى از اين امور جداست، و هيچ يك از اين امور در آنجا به كار نمىآيد، تنها راه نجات، پناه بردن به سايه ايمان و تقوا است و استمداد از لطف پروردگار.
بررسى عقايد بت پرستان يا منحرفين اهل كتاب نشان مىدهد كه اين گونه افكار خرافى در ميان آنها كم نبوده، مثلا در حالات يهود مىخوانيم كه آنها براى كفاره گناهانشان قربانى مىكردند، اگر دسترسى به قربانى بزرگ نداشتند يك جفت كبوتر قربانى مىكردند.
1- قرآن و مسأله شفاعت
بدون شك مجازاتهاى الهى چه در اين جهان و چه در قيامت جنبه انتقامى ندارد، بلكه همه آنها در حقيقت ضامن اجرا براى اطاعت از قوانين و در نتيجه پيشرفت و تكامل انسانهاست، بنابراين هر چيز كه اين ضامن اجرا را تضعيف كند بايد از آن احتراز جست تا جرأت و جسارت بر گناه در مردم پيدا نشود.
از سوى ديگر نبايد راه بازگشت و اصلاح را بكلى بر روى گناهكاران بست بلكه بايد به آنها امكان داد كه خود را اصلاح كنند و به سوى خدا و پاكى تقوا بازگردند.
«شفاعت» در معنى صحيحش براى حفظ همين تعادل است، و وسيلهاى است براى بازگشت گناهكاران و آلودگان، و در معنى غلط و نادرستش موجب تشويق و جرأت بر گناه است.
كسانى كه جنبههاى مختلف شفاعت و مفاهيم صحيح آن را از هم تفكيك نكردهاند گاه بكلى منكر مسأله شفاعت شده، آن را با توصيه و پارتى بازى در برابرسلاطين و حاكمان ظالم برابر مىدانند! و گاه مانند و هابيان آيه فوق را كه مىگويد: «وَ لا يُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ» در قيامت از كسى شفاعت پذيرفته نمىشود بدون توجّه به آيات ديگر دستاويز قرار داده و بكلى شفاعت را انكار كردهاند.
2- شرايط گوناگون شفاعت.
آيات شفاعت به خوبى نشان مىدهد كه مسأله شفاعت از نظر منطق اسلام يك موضوع بىقيد و شرط نيست بلكه قيود و شرايطى، از نظر جرمى كه در باره آن شفاعت مىشود از يكسو، شخص شفاعت شونده از سوى ديگر، و شخص شفاعت كننده از سوى سوم دارد كه چهره اصلى شفاعت و فلسفه آن را روشن مىسازد. مثلا گناهانى همانند ظلم و ستم بطور كلى از دايره شفاعت بيرون شمرده شده و قرآن مىگويد: ظالمان «شفيع مطاعى» ندارند! از طرف ديگر طبق آيه 28 سوره انبياء تنها كسانى مشمول بخشودگى از طريق شفاعت مىشوند كه به مقام «ارتضاء» رسيدهاند و طبق آيه 87 سوره مريم داراى «عهد الهى» هستند.
اين دو عنوان همان گونه كه از مفهوم لغوى آنها، و از رواياتى كه در تفسير اين آيات وارد شده، استفاده مىشود به معنى ايمان به خدا و حساب و ميزان و پاداش و كيفر و اعتراف به حسنات و سيئات- نيكى اعمال نيك و بدى اعمال بد- و گواهى به درستى تمام مقرراتى است كه از سوى خدا نازل شده، ايمانى كه در فكر و سپس در زندگى آدمى انعكاس يابد، و نشانهاش اين است كه خود را از صف ظالمان طغيانگر كه هيچ اصل مقدّسى را به رسميت نمىشناسند بيرون آورد و به تجديد نظر در برنامههاى خود وا دارد.
و در مورد شفاعت كنندگان نيز اين شرط را ذكر كرده كه بايد گواه بر حق باشند «إِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ» (زخرف: 87).
و به اين ترتيب شفاعت شونده بايد يك نوع ارتباط و پيوند با شفاعت كننده برقرار سازد، پيوندى از طريق توجه به حقّ و گواهى قولى و فعلى به آن، كه اين خود نيز عامل ديگرى براى سازندگى و بسيج نيروها در مسير حقّ است.
-
RE: سوره بقره
(آيه 49)- نعمت آزادى! قرآن در اين آيه به يكى ديگر از نعمتهاى بزرگى كه به قوم بنى اسرائيل ارزانى داشته اشاره مىكند و آن نعمت آزادى از چنگال ستمكاران است كه از بزرگترين نعمتهاى خدا است. به آنها يادآور مىشود كه:
«به خاطر بياوريد زمانى را كه شما را از دست فرعونيان نجات بخشيديم» (وَ إِذْ نَجَّيْناكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ). «همانها كه دائما شما را به شديدترين وجهى آزار مىدادند» (يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذابِ). «پسرانتان را سر مىبريدند، و زنان شما را براى كنيزى و خدمت، زنده نگه مىداشتند» (يُذَبِّحُونَ أَبْناءَكُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَكُمْ). «و در اين ماجرا آزمايش سختى از سوى پروردگارتان براى شما بود» (وَ فِي ذلِكُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ).
قرآن اين جريان را يك آزمايش سخت و عظيم، براى بنى اسرائيل مىشمرد- يكى از معانى «بلاء» آزمايش است- و به راستى تحمل اين همه ناملايمات، آزمايش سختى بوده است.
-بردگى دختران در آن روز و امروز-
قرآن زنده گذاردن دختران و سر بريدن پسران بنى اسرائيل را عذاب مىخواند، و آزادى از اين شكنجه را نعمت خويش مىشمارد. گويا مىخواهد هشدار دهد كه انسانها بايست سعى كنند آزادى صحيح خويش را به هر قيمت كه هست به دست آورند و حفظ نمايند.
چنانكه على عليه السّلام به اين مطلب در گفتار خود اشاره مىفرمايد: «زنده بودن و زير دست بودن براى شما مرگ است، و مرگ براى شما در راه به دست آوردن آزادى زندگى است».
دنياى امروز با گذشته اين فرق را دارد كه در آن زمان فرعون با استبداد مخصوص خود پسران و مردان را از جمعيت مخالفش مىگرفت، و دختران آنها را آزاد مىگذارد، ولى در دنياى امروز تحت عناوين ديگرى روح مردانگى در افراد كشته مىشود و دختران به اسارت شهوات افراد آلوده در مىآيند.
-
RE: سوره بقره
(آيه 50)- نجات از چنگال فرعونيان! از آنجا كه در آيه قبل اشاره اجمالى به نجات بنى اسرائيل از چنگال فرعونيان شد، اين آيه در حقيقت توضيحى بر چگونگى اين نجات است، مىگويد: «به خاطر بياوريد هنگامى را كه دريا را براى شما شكافتيم» (وَ إِذْ فَرَقْنا بِكُمُ الْبَحْرَ). «و شما را نجات داديم و فرعونيان را غرق كرديم در حالى كه تماشا مىكرديد» (فَأَنْجَيْناكُمْ وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ).
ماجراى غرق شدن فرعونيان در دريا و نجات بنى اسرائيل از چنگال آنها در سورههاى متعدّدى از قرآن آمده است، از جمله سوره اعراف، آيه 136- انفال، آيه 54- اسراء، آيه 103- شعراء، آيه 63 و 66- زخرف، آيه 55 و دخان، آيه 17 به بعد.
در اين سورهها تقريبا همه جزئيات اين ماجرا شرح داده شده، ولى در اين آيه، تنها اشارهاى از نظر نعمت و لطف خداوند به بنى اسرائيل شده، تا آنها را به پذيرش اسلام، آيين نجات بخش جديد، تشويق كند.
در ضمن اين آيه درسى است براى انسانها كه اگر در زندگى به خدا تكيه كنند، به آن نيروى بىزوال، اعتماد داشته باشند، و در مسير صحيح از هيچ گونه كوشش و تلاش باز نايستند، در سختترين دقايق، خداوند يار و مددكار آنها است.
-
RE: سوره بقره
(آيه 51)- بزرگترين انحراف بنى اسرائيل! قرآن در اين آيه از بزرگترين انحراف بنى اسرائيل در طول تاريخ زندگيشان سخن مىگويد، و آن انحراف از اصل توحيد، به شرك و گوساله پرستى است، نخست مىگويد: «به خاطر بياوريد زمانى را كه با موسى چهل شب وعده گذاشتيم» (وَ إِذْ واعَدْنا مُوسى أَرْبَعِينَ لَيْلَةً).
هنگامى كه او از شما جدا شد، و ميعاد سى شبه او به چهل شب تمديد گرديد «شما گوساله را بعد از او به عنوان معبود انتخاب كرديد، در حالى كه با اين عمل، به خود ستم مىكرديد» (ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ) «1».
(آيه 52)- در اين آيه خداوند مىگويد: «با اين گناه بزرگ باز شما را عفو كرديم شايد شكر نعمتهاى ما را بجا آوريد» (ثُمَّ عَفَوْنا عَنْكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ).