-
RE: سوره بقره
(آيه 183)- روزه سر چشمه تقوا- به دنبال چند حكم مهم اسلامى در اينجا به بيان يكى ديگر از اين احكام كه از مهمترين عبادات محسوب مىشود مىپردازد و آن روزه است، و با همان لحن تأكيد آميز گذشته مىگويد: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد روزه بر شما نوشته شده است آن گونه كه بر امتهايى كه قبل از شما بودند، نوشته شده بود» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ).
و بلافاصله فلسفه اين عبادت انسان ساز و تربيت آفرين را در يك جمله كوتاه اما بسيار پرمحتوا چنين بيان مىكند: «شايد پرهيزكار شويد» (لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ).
(آيه 184)- در اين آيه براى اين كه باز از سنگينى روزه كاسته شود چند دستور ديگر را در اين زمينه بيان مىفرمايد، نخست مىگويد: «چند روز معدودى را بايد روزه بداريد» (أَيَّاماً مَعْدُوداتٍ).
ديگر اين كه: «كسانى كه از شما بيمار يا مسافر باشند و روزه گرفتن براى آنها مشقت داشته باشد از اين حكم معافند و بايد روزهاى ديگر را بجاى آن روزه بگيرند» (فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ عَلى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ).
سوم: «كسانى كه با نهايت زحمت بايد روزه بگيرند (مانند پيرمردان و پيرزنان و بيماران مزمن كه بهبودى براى آنها نيست) لازم نيست مطلقا روزه بگيرند، بلكه بايد بجاى آن كفاره بدهند، مسكينى را اطعام كنند» (وَ عَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعامُ مِسْكِينٍ).
«و آن كس كه مايل باشد بيش از اين در راه خدا اطعام كند براى او بهتر است» (فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ).
و بالاخره در پايان آيه اين واقعيت را بازگو مىكند كه: «روزه گرفتن براى شما بهتر است اگر بدانيد» (وَ أَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ).
و اين جمله تأكيد ديگرى بر فلسفه روزه است.
-
RE: سوره بقره
(آيه 185)- اين آيه زمان روزه و قسمتى از احكام و فلسفههاى آن را شرح مىدهد، نخست مىگويد: «آن چند روز معدود را كه بايد روزه بداريد ماه رمضان است» (شَهْرُ رَمَضانَ).
«همان ماهى كه قرآن در آن نازل شد» (الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ).
«همان قرآنى كه مايه هدايت مردم، و داراى نشانههاى هدايت، و معيارهاى سنجش حق و باطل است» (هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ).
سپس بار ديگر حكم مسافران و بيماران را به عنوان تأكيد بازگو كرده، مىگويد: «كسانى كه در ماه رمضان در حضر باشند بايد روزه بگيرند، اما آنها كه بيمار يا مسافرند روزهاى ديگر را بجاى آن روزه مىگيرند» (فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَ مَنْ كانَ مَرِيضاً أَوْ عَلى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ).
در قسمت آخر آيه بار ديگر به فلسفه تشريع روزه پرداخته، مىگويد:
«خداوند راحتى شما را مىخواهد و زحمت شما را نمىخواهد» (يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ).
سپس اضافه مىكند: «هدف آن است كه شما تعداد اين روزها را كامل كنيد» (وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ).
و در آخرين جمله مىفرمايد: «تا خدا را بخاطر اين كه شما را هدايت كرده بزرگ بشمريد، و شايد شكر نعمتهاى او را بگذاريد» (وَ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى ما هَداكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ).
1- اثرات تربيتى، اجتماعى و بهداشتى روزه-
از فوايد مهم روزه اين است كه روح انسان را «تلطيف»، و اراده انسان را «قوى»، و غرايز او را «تعديل» مىكند.
روزهدار بايد در حال روزه با وجود گرسنگى و تشنگى از غذا و آب و همچنين لذت جنسى چشم بپوشد، و عملا ثابت كند كه او همچون حيوان در بند اصطبل و علف نيست، او مىتواند زمام نفس سركش را به دست گيرد، و بر هوسها و شهوات خود مسلط گردد.
در حقيقت بزرگترين فلسفه روزه همين اثر روحانى و معنوى آن است.
خلاصه روزه انسان را از عالم حيوانيت ترقى داده و به جهان فرشتگان صعود مىدهد، جمله «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» (باشد كه پرهيزكار شويد) اشاره به همه اين حقايق است.
و نيز حديث معروف الصّوم جنّة من النّار: «روزه سپرى است در برابر آتش دوزخ» اشاره به همين موضوع است.
و نيز در حديث ديگرى از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم: «بهشت درى دارد به نام «ريان» (سيراب شده) كه تنها روزه داران از آن وارد مىشوند.
اثر اجتماعى روزه-
بر كسى پوشيده نيست روزه يك درس مساوات و برابرى در ميان افراد اجتماع است. در حديث معروفى از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه «هشام بن حكم» از علت تشريع روزه پرسيد، امام عليه السّلام فرمود: «روزه به اين دليل واجب شده كه ميان فقير و غنى مساوات برقرار گردد، و اين بخاطر آن است كه غنى طعم گرسنگى را بچشد و نسبت به فقير اداى حق كند، چرا كه اغنياء معمولا هر چه را بخواهند براى آنها فراهم است، خدا مىخواهد ميان بندگان خود مساوات باشد، و طعم گرسنگى و درد و رنج را به اغنياء بچشاند تا به ضعيفان و گرسنگان رحم كنند».
اثر بهداشتى و درمانى روزه-
در طب امروز و همچنين طب قديم، اثر معجزهآساى «امساك» در درمان انواع بيماريها به ثبوت رسيده، زيرا مىدانيم: عامل بسيارى از بيماريها، زيادهروى در خوردن غذاهاى مختلف است، چون مواد اضافى، جذب نشده به صورت چربيهاى مزاحم در نقاط مختلف بدن، يا چربى و قند اضافى در خون باقى مىماند، اين مواد اضافى در لابلاى عضلات بدن در واقع لجنزارهاى متعفنى براى پرورش انواع ميكروبهاى بيماريهاى عفونى است، و در اين حال بهترين راه براى مبارزه با اين بيماريها نابود كردن اين لجنزارها از طريق امساك و روزه است! روزه زبالهها و مواد اضافى و جذب نشده بدن را مىسوزاند، و در واقع بدن را «خانهتكانى» مىكند.
در حديث معروفى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله اسلام مىفرمايد: «صوموا تصحّوا»: «روزه بگيريد تا سالم شويد».
و در حديث معروف ديگر نيز از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله رسيده است (المعدة بيت كلّ داء و الحمية رأس كلّ دواء): «معده خانه تمام دردها است و امساك بالاترين داروها»!
2- روزه در امّتهاى پيشين-
از تورات و انجيل فعلى نيز بر مىآيد كه روزه در ميان يهود و نصارى بوده و اقوام و ملل ديگر هنگام مواجه شدن با غم و اندوه روزه مىگرفتهاند، و نيز از تورات برمىآيد كه موسى (ع) چهل روز روزه داشته است، و همچنين به هنگام توبه و طلب خشنودى خداوند، يهود روزه مىگرفتند.
حضرت مسيح نيز چنانكه از «انجيل» استفاده مىشود، چهل روز، روزه داشته.
به اين ترتيب اگر قرآن مىگويد «كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ» (همان گونه كه بر پيشينيان نوشته شد) شواهد تاريخى فراوانى دارد كه در منابع مذاهب ديگر- حتى بعد از تحريف- به چشم مىخورد.
3- امتياز ماه مبارك رمضان-
اين كه ماه رمضان براى روزه گرفتن انتخاب شده در آيه مورد بحث نكته برترى آن چنين بيان شده كه قرآن در اين ماه نازل گرديده، و در روايات اسلامى نيز چنين آمده است كه همه كتابهاى بزرگ آسمانى «تورات»، «انجيل»، «زبور»، «صحف» و «قرآن» همه در اين ماه نازل شدهاند.
امام صادق عليه السّلام مىفرمايد: «تورات» در ششم ماه مبارك رمضان، «انجيل» در دوازدهم و «زبور» در هيجدهم و «قرآن مجيد» در شب قدر نازل گرديده است.
به اين ترتيب ماه رمضان همواره ماه نزول كتابهاى بزرگ آسمانى و ماه تعليم و تربيت بوده است. برنامه تربيتى روزه نيز بايد با آگاهى هر چه بيشتر و عميقتر از تعليمات آسمانى هماهنگ گردد، تا جسم و جان آدمى را از آلودگى گناه شستشو دهد.
-
RE: سوره بقره
آيه 186-
شأن نزول:
كسى از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله پرسيد: آيا خداى ما نزديك است تا آهسته با او مناجات كنيم؟ يا دور است تا با صداى بلند او را بخوانيم؟ آيه نازل شد (و به آنها پاسخ داد كه خدا به بندگانش نزديك است).
تفسير:
سلاحى به نام دعا و نيايش- از آنجا كه يكى از وسائل ارتباط بندگان با خدا مسأله دعا و نيايش است در اين آيه روى سخن را به پيامبر كرده، مىگويد:
«هنگامى كه بندگانم از تو در باره من سؤال كنند بگو من نزديكم» (وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ).
نزديكتر از آنچه تصور كنيد، نزديكتر از شما به خودتان، و نزديكتر از شريان گردنهايتان، چنانكه در جاى ديگر مىخوانيم: وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ (سوره ق، آيه 16).
سپس اضافه مىكند: «من دعاى دعا كننده را به هنگامى كه مرا مىخواند اجابت مىكنم» (أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ).
«بنابراين بايد بندگان من دعوت مرا بپذيرند» (فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي).
«و به من ايمان آورند» (وَ لْيُؤْمِنُوا بِي).
«باشد كه راه خود را پيدا كنند و به مقصد برسند» (لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ).
جالب اين كه در اين آيه خداوند هفت مرتبه به ذات پاك خود اشاره كرده و هفت بار به بندگان! و از اين نهايت پيوستگى و قرب و ارتباط، محبت خود را نسبت به آنان مجسم ساخته است! «دعا» يك نوع خود آگاهى و بيدارى دل و انديشه و پيوند باطنى با مبدء همه نيكيها و خوبيهاست.
«دعا» يك نوع عبادت و خضوع و بندگى است، و انسان به وسيله آن توجه تازهاى به ذات خداوند پيدا مىكند، و همانطور كه همه عبادات اثر تربيتى دارد «دعا» هم داراى چنين اثرى خواهد بود.
و اين كه مىگويند: «دعا فضولى در كار خداست! و خدا هر چه مصلحت باشد انجام مىدهد» توجه ندارند كه مواهب الهى بر حسب استعدادها و لياقتها تقسيم مىشود، هر قدر استعداد و شايستگى بيشتر باشد سهم بيشترى از آن مواهب نصيب انسان مىگردد.
لذا مىبينيم امام صادق عليه السّلام مىفرمايد: انّ عند اللّه عزّ و جلّ منزلة لا تنال الا بمسألة: «در نزد خداوند مقاماتى است كه بدون دعا كسى به آن نمىرسد»! دانشمندى مىگويد: «وقتى كه ما نيايش مىكنيم خود را به قوه پايان ناپذيرى كه تمام كائنات را به هم پيوسته است متصل و مربوط مىسازيم».
-
RE: سوره بقره
آيه 187-
شأن نزول:
از روايات اسلامى چنين استفاده مىشود كه در آغاز نزول حكم روزه، مسلمانان تنها حق داشتند قبل از خواب شبانه، غذا بخورند، چنانچه كسى در شب به خواب مىرفت سپس بيدار مىشد خوردن و آشاميدن بر او حرام بود.
و نيز در آن زمان آميزش با همسران در روز و شب ماه رمضان مطلقا تحريم شده بود.
يكى از ياران پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به نام «مطعم بن جبير» كه مرد ضعيفى بود با اين حال روزه مىداشت، هنگام افطار وارد خانه شد، همسرش رفت براى افطار او غذا حاضر كند بخاطر خستگى خواب او را ربود، وقتى بيدار شد گفت من ديگر حق افطار ندارم، با همان حال شب را خوابيد و صبح در حالى كه روزه دار بود براى حفر خندق (در آستانه جنگ احزاب) در اطراف مدينه حاضر شد، در اثناء تلاش و كوشش به واسطه ضعف و گرسنگى مفرط بيهوش شد، پيامبر بالاى سرش آمد و از مشاهده حال او متأثر گشت.
و نيز جمعى از جوانان مسلمان كه قدرت كنترل خويشتن را نداشتند شبهاى ماه رمضان با همسران خود آميزش مىنمودند.
در اين هنگام آيه نازل شد و به مسلمانان اجازه داد كه در تمام طول شب مىتوانند غذا بخورند و با همسران خود آميزش جنسى داشته باشند.
تفسير:
توسعهاى در حكم روزه- چنانكه در شأن نزول خوانديم در آغاز اسلام آميزش با همسران در شب و روز ماه رمضان مطلقا ممنوع بود، و همچنين خوردن و آشاميدن پس از خواب و اين شايد آزمايشى بود براى مسلمين و هم براى آماده ساختن آنها نسبت به پذيرش احكام روزه. اين آيه كه شامل چهار حكم اسلامى در زمينه روزه و اعتكاف است نخست در قسمت اول مىگويد: «در شبهاى ماه روزه آميزش جنسى با همسرانتان براى شما حلال شده است» (أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيامِ الرَّفَثُ إِلى نِسائِكُمْ).
سپس به فلسفه اين موضوع پرداخته، مىگويد: «زنان لباس شما هستند و شما لباس آنها» (هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ).
لباس از يكسو انسان را از سرما و گرما و خطر بر خورد اشيا به بدن حفظ مىكند، و از سوى ديگر عيوب او را مىپوشاند. و از سوى سوم زينتى است براى تن آدمى، اين تشبيه كه در آيه فوق آمده اشاره به همه اين نكات است.
سپس قرآن علت اين تغيير قانون الهى را بيان كرده مىگويد: «خداوند مىدانست كه شما به خويشتن خيانت مىكرديد (و اين عمل را كه ممنوع بود بعضا انجام مىداديد) خدا بر شما توبه كرد، و شما را بخشيد» (عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتانُونَ أَنْفُسَكُمْ فَتابَ عَلَيْكُمْ وَ عَفا عَنْكُمْ).
آرى! براى اين كه شما آلوده گناه بيشتر نشويد خدا به لطف و رحمتش اين برنامه را بر شما آسان ساخت و از مدت محدوديت آن كاست.
اكنون كه چنين است با آنها آميزش كنيد و آنچه را خداوند بر شما مقرر داشته طلب نماييد» (فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَ ابْتَغُوا ما كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ).
سپس به بيان دومين حكم مىپردازد و مىگويد: «بخوريد و بياشاميد تا رشته سپيد صبح از رشته سياه شب براى شما آشكار گردد» (وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ).
بعد به بيان سومين حكم پرداخته مىگويد: «سپس روزه را تا شب تكميل كنيد» (ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيامَ إِلَى اللَّيْلِ).
اين جمله تأكيدى است بر ممنوع بودن خوردن و نوشيدن و آميزش جنسى در روزها براى روزهداران، و نيز نشان دهنده آغاز و انجام روزه است كه از طلوع فجر شروع و به شب ختم مىشود.
سر انجام به چهارمين و آخرين حكم پرداخته مىگويد: «هنگامى كه در مساجد مشغول اعتكاف هستيد با زنان آميزش نكنيد» (وَ لا تُبَاشِرُوهُنَّ وَ أَنْتُم عاكِفُونَ فِي الْمَساجِدِ).
بيان اين حكم مانند استثنايى است براى حكم گذشته زيرا به هنگام اعتكاف كه حد اقل مدت آن سه روز است روزه مىگيرند اما در اين مدت نه در روز حق آميزش جنسى با زنان دارند و نه در شب.
در پايان آيه، اشاره به تمام احكام گذشته كرده چنين مىگويد: «اينها مرزهاى الهى است به آن نزديك نشويد» (تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَقْرَبُوها).
زيرا نزديك شدن به مرز وسوسه انگيز است، و گاه سبب مىشود كه انسان از مرز بگذرد و در گناه بيفتد.
آرى! اين چنين خداوند آيات خود را براى مردم روشن مىسازد، شايد پرهيزكارى پيشه كنند» (كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ آياتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ).
آغاز و پايان، تقواست-
جالب اين كه در نخستين آيه مربوط به احكام روزه خوانديم كه هدف نهايى از آن تقوا است، همين تعبير عينا در پايان آخرين آيه نيز آمده است (لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ) و اين نشان مىدهد كه تمام اين برنامهها وسيلهاى هستند براى پرورش روح تقوا و خويشتندارى و ملكه پرهيز از گناه و احساس مسؤوليت در انسانها!
-
RE: سوره بقره
(آيه 188)- اين آيه اشاره به يك اصل كلى و مهم اسلامى مىكند كه در تمام مسائل اقتصادى حاكم است، و به يك معنى مىشود تمام ابواب فقه اسلامى را در بخش اقتصاد زير پوشش آن قرار داد، نخست مىفرمايد: «اموال يكديگر را در ميان خود به باطل و ناحق نخوريد» (وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ) «1» مفهوم آيه فوق عموميت دارد و هر گونه تصرف در اموال ديگران از غير طريق صحيح و به ناحق مشمول اين نهى الهى است. و تمام معاملاتى كه هدف صحيحى را تعقيب نمىكند و پايه و اساس عقلايى ندارد مشمول اين آيه است.
جالب اين كه قرار گرفتن آيه مورد بحث بعد از آيات روزه (182- 187) نشانهيك نوع همبستگى در ميان اين دو است، در آنجا نهى از خوردن و آشاميدن بخاطر انجام يك عبادت الهى مىكند و در اينجا نهى از خوردن اموال مردم به ناحق (كه اين هم نوع ديگرى از روزه و رياضت نفوس است) و در واقع هر دو شاخههايى از تقوا محسوب مىشود، همان تقوايى كه به عنوان هدف نهايى روزه معرفى شده است.
سپس در ذيل آيه، انگشت روى يك نمونه بارز «اكل مال به باطل» (خوردن اموال مردم به ناحق) گذاشته كه بعضى از مردم آن را حق خود مىشمرند به گمان اين كه به حكم قاضى، آن را به چنگ آوردهاند، مىفرمايد: «براى خوردن قسمتى از اموال مردم به گناه و بخشى از آن را به قضات ندهيد در حالى كه مىدانيد» (وَ تُدْلُوا بِها إِلَى الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُوا فَرِيقاً مِنْ أَمْوالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ).
رشوهخوارى بلاى بزرگ جامعهها!
يكى از بلاهاى بزرگى كه از قديمترين زمانها دامنگير بشر شده و امروز با شدت بيشتر ادامه دارد بلاى رشوه خوارى است كه يكى از بزرگترين موانع اجراى عدالت اجتماعى بوده و هست. و سبب مىشود قوانين كه قاعدتا بايد حافظ منافع طبقات ضعيف باشد، به سود مظالم طبقات نيرومند كه بايد قانون آنها را محدود كند به كار بيفتد.
بديهى است كه اگر باب رشوه گشوده شود قوانين درست نتيجه معكوس خواهد داد و قوانين بازيچهاى در دست اقويا براى ادامه ظلم و ستم و تجاوز به حقوق ضعفا خواهد شد. لذا در اسلام رشوه خوارى يكى از گناهان كبيره محسوب مىشود.
ولى قابل توجه است كه زشتى رشوه سبب مىشود كه اين هدف شوم در لابلاى عبارات و عناوين فريبنده ديگر انجام گيرد و رشوه خوار و رشوه دهنده از نامهايى مانند هديه، تعارف، حق الزحمه و انعام استفاده كنند. ولى اين تغيير نامها به هيچ وجه تغييرى در ماهيت آن نمىدهد و در هر صورت پولى كه از اين طريق گرفته مىشود حرام و نامشروع است.
در نهج البلاغه در داستان هديه آوردن «اشعث بن قيس» مىخوانيم كه: او براى پيروزى بر طرف دعواى خود در محكمه عدل على عليه السّلام متوسل به رشوه شد و شبانه ظرفى پر از حلواى لذيذ به در خانه على عليه السّلام آورد و نام آن را هديه گذاشت على عليه السّلام برآشفت و فرمود: «سوگواران بر عزايت اشك بريزند، آيا با اين عنوان آمدهاى كه مرا فريب دهى و از آيين حق باز دارى؟ ... به خدا سوگند اگر هفت اقليم را با آنچه در زير آسمانهاى آنها است به من دهند كه پوست جوى را از دهان مورچهاى به ظلم بگيرم هرگز نخواهم كرد، دنياى شما از برگ جويدهاى در دهان ملخ براى من كم ارزشتر است على را با نعمتهاى فانى و لذتهاى زود گذر چه كار؟ ...»
اسلام رشوه را در هر شكل و قيافهاى محكوم كرده است، در تاريخ زندگى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله مىخوانيم كه: به او خبر دادند يكى از فرماندارانش رشوهاى در شكل هديه پذيرفته، حضرت برآشفت و به او فرمود: كيف تأخذ ما ليس لك بحقّ: «چرا آن كه حق تو نيست مىگيرى»؟ او در پاسخ با معذرتخواهى گفت: «آنچه گرفتم هديهاى بود اى پيامبر خدا» پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «اگر شما در خانه بنشينيد و از طرف من فرماندار محلى نباشيد آيا مردم به شما هديه مىدهند؟! سپس دستور داد هديه را گرفتند و در بيت المال قرار دادند و وى را از كار بر كنار كرد».
چه خوبست مسلمانان از كتاب آسمانى خود الهام بگيرند و همه چيز را پاى بت رشوه خوارى قربانى نكنند.
-
RE: سوره بقره
آيه 189-
شأن نزول:
جمعى از يهود از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله پرسيدند هلال ماه براى چيست؟ و چه فايده دارد؟ آيه نازل شد- و فوايد مادى و معنوى آن را در نظام زندگى انسانها بيان كرد.
تفسير:
همان طور كه در شأن نزول آمده است گروهى در مورد هلال ماه از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله پرسشهايى داشتند، قرآن سؤال آنها را به اين صورت منعكس كرده است، مىفرمايد: «در باره هلالهاى ماه از تو سؤال مىكنند» (يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ).
سپس مىفرمايد: «بگو: اينها بيان اوقات (طبيعى) براى مردم و حجّ است» (قُلْ هِيَ مَواقِيتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ).
هم در زندگى روزانه از آن استفاده مىكنند و هم در عبادتهايى كه وقت معينى در سال دارد، در حقيقت ماه يك تقويم طبيعى براى افراد بشر محسوب مىشود. كه مردم اعم از باسواد و بىسواد در هر نقطهاى از جهان باشند مىتوانند از اين تقويم طبيعى استفاده كنند، و اصولا يكى از امتيازات قوانين اسلام اين است كه دستورات آن بر طبق مقياسهاى طبيعى قرار داده شده است. زيرا مقياسهاى طبيعى وسيلهاى است كه در اختيار همگان قرار دارد و گذشت زمان اثرى بر آن نمىگذارد.
سپس در ذيل آيه به تناسب سخنى كه از حجّ و تعيين موسم آن به وسيله هلال ماه در آغاز آيه آمده به يكى از عادات و رسوم خرافى جاهليت در مورد حجّ اشاره نموده و مردم را از آن نهى مىكند و مىفرمايد: «كار نيك آن نيست كه از پشت خانهها وارد شويد بلكه نيكى آن است كه تقوا پيشه كنيد و از در خانهها وارد شويد و از خدا بپرهيزيد تا رستگار شويد» (وَ لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ).
اين آيه مفهوم گستردهاى دارد و از همين جا مىتوان پيوند ميان آغاز و پايان آيه را پيدا كرد و آن اين كه براى اقدام در هر كار خواه دينى باشد يا غير دينى بايد از طريق صحيح وارد شد و نه از طرق انحرافى و وارونه و عبادتى همچون حجّ نيز بايد در وقت مقرر كه در هلال ماه تعيين مىشود انجام گيرد.
جمله لَيْسَ الْبِرَّ ... ممكن است اشاره به نكته لطيف ديگرى نيز باشد، كه سؤال شما از اهله ماه به جاى سؤال از معارف دينى همانند عمل كسى است كه راه اصلى خانه را گذاشته و از سوراخى كه پشت در خانه زده وارد مىشود چه كار نازيبايى!
سؤالات مختلف از شخص پيامبر-
در پانزده مورد از آيات قرآن جمله يَسْئَلُونَكَ آمده كه نشان مىدهد مردم كرارا سؤالات مختلفى در مسائل گوناگون از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله داشتند و جالب اين كه پيامبر نه تنها ناراحت نمىشد بلكه با آغوش باز از آن استقبال مىكرد و از طريق آيات قرآنى به آنها پاسخ مىداد.
سؤال كردن يكى از حقوق مردم در برابر رهبران است، سؤال كليد حل مشكلات است، سؤال دريچه علوم است، سؤال وسيله انتقال دانشهاست. اصولا طرح سؤالات مختلف در هر جامعه نشانه جنب و جوش افكار و بيدارى انديشهها است و وجود اين همه سؤال در عصر پيامبر نشانه تكان خوردن افكار مردم آن محيط در پرتو قرآن و اسلام است.
-
RE: سوره بقره
آيه 190-
شأن نزول:
اين آيه اولين آيهاى بود كه در باره جنگ با دشمنان اسلام نازل شد و پس از نزول اين آيه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله با آنها كه از در پيكار در آمدند، پيكار كرد و نسبت به آنان كه پيكار نداشتند خوددارى مىكرد، و اين ادامه داشت تا دستور فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ كه اجازه پيكار با همه مشركان را مىداد نازل گشت.
تفسير:
در اين آيه قرآن، دستور مقاتله و مبارزه با كسانى كه شمشير به روى مسلمانان مىكشند صادر كرده، مىفرمايد: «با كسانى كه با شما مىجنگند در راه خدا پيكار كنيد» (وَ قاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقاتِلُونَكُمْ).
تعبير به فِي سَبِيلِ اللَّهِ، هدف اصلى جنگهاى اسلامى را روشن مىسازد كه جنگ در منطق اسلام هرگز بخاطر انتقامجويى يا جاه طلبى يا كشورگشايى يا به دست آوردن غنايم نيست. همين هدف در تمام ابعاد جنگ اثر مىگذارد، كميت و كيفيت جنگ، نوع سلاحها، چگونگى رفتار با اسيران، را به رنگ فِي سَبِيلِ اللَّهِ درمىآورد.
سپس قرآن توصيه به رعايت عدالت، حتى در ميدان جنگ و در برابر دشمنان كرده مىفرمايد: «از حد تجاوز نكنيد» (وَ لا تَعْتَدُوا).
«چرا كه خداوند، تجاوزكاران را دوست نمىدارد» (إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ).
آرى! هنگامى كه جنگ براى خدا و در راه خدا باشد، هيچ گونه تعدى و تجاوز، نبايد در آن باشد، و درست به همين دليل است كه در جنگهاى اسلامى- بر خلاف جنگهاى عصر ما- رعايت اصول اخلاقى فراوانى توصيه شده است، مثلا افرادى كه سلاح به زمين بگذارند، و كسانى كه توانايى جنگ را از دست دادهاند، يا اصولا قدرت بر جنگ ندارند، همچون مجروحان، پيرمردان، زنان و كودكان نبايد مورد تعدى قرار بگيرند، باغستانها و گياهان و زراعتها را نبايد از بين ببرند، و از مواد سمى براى زهر آلود كردن آبهاى آشاميدنى دشمن (جنگ شيميايى و ميكروبى) نبايد استفاده كنند.
-
RE: سوره بقره
(آيه 191)- اين آيه كه دستور آيه قبل را تكميل مىكند، با صراحت بيشترى سخن مىگويد، مىفرمايد: «آنها (همان مشركانى كه از هيچ گونه ضربه زدن به مسلمين خوددارى نمىكردند) را هر كجا بيابيد به قتل برسانيد و از آنجا كه شما را بيرون ساختند (مكه) آنها را بيرون كنيد» چرا كه اين يك دفاع عادلانه و مقابله به مثل منطقى است. (وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ).
سپس مىافزايد: «فتنه از كشتار هم بدتر است» (وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ).
«فتنه» به معنى قرار دادن طلا در آتش، براى ظاهر شدن ميزان خوبى آن از بدى است.
از آنجا كه آيين بت پرستى و فسادهاى گوناگون فردى و اجتماعى مولود آن، در سرزمين مكه رايج شده بود، و حرم امن خدا را آلوده كرده بود، و فساد آن از قتل و كشتار هم بيشتر بود آيه مورد بحث مىگويد: «بخاطر ترس از خونريزى، دست از پيكار با بت پرستى بر نداريد كه بت پرستى از قتل، بدتر است».
سپس قرآن به مسأله ديگرى در همين رابطه اشاره، كرده مىفرمايد:
«مسلمانان بايد احترام مسجد الحرام را نگهدارند، و اين حرم امن الهى بايد هميشه محترم شمرده شود، و لذا «با آنها (مشركان) نزد مسجد الحرام پيكار نكنيد، مگر آن كه آنها در آنجا با شما بجنگند» (وَ لا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ حَتَّى يُقاتِلُوكُمْ فِيهِ).
«ولى اگر آنها با شما در آنجا جنگ كردند، آنها را به قتل برسانيد، چنين است جزاى كافران» (فَإِنْ قاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذلِكَ جَزاءُ الْكافِرِينَ).
چرا كه وقتى آنها حرمت اين حرم امن را بشكنند ديگر سكوت در برابر آنان جايز نيست. و بايد پاسخ محكم به آنان داده شود تا از قداست و احترام حرم امن خدا هرگز سوء استفاده نكنند.
-
RE: سوره بقره
(آيه 192)- ولى از آنجا كه اسلام هميشه نيش و نوش و انذار و بشارت را با هم مىآميزد تا معجون سالم تربيتى براى گنهكاران فراهم كند در اين آيه راه بازگشت را به روى آنها گشوده مىفرمايد: «اگر (دست از شرك بردارند) و از جنگ خوددارى كنند، خداوند غفور و مهربان است» (فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ).
(آيه 193)- در اين آيه به هدف جهاد در اسلام اشاره كرده مىفرمايد: «با آنها پيكار كنيد تا فتنه از ميان برود» (وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ).
«و دين مخصوص خدا باشد» (وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ).
سپس اضافه مىكند: «اگر آنها (از اعتقاد و اعمال نادرست خود) دست بردارند (مزاحم آنان نشويد زيرا) تعدى جز بر ستمكاران روا نيست» (فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ).
در ظاهر سه هدف براى جهاد در اين آيه ذكر شده، از ميان بردن فتنهها و محو شرك و بتپرستى، و جلوگيرى از ظلم و ستم.
مسأله جهاد در اسلام:
از آنجا كه هميشه افراد زورمند و خودكامه و فرعونها و نمرودها و قارونها اهداف انبياء را مزاحم خويش مىديدهاند در برابر آن ايستاده و جز به محو دين و آيين خدا راضى نبودند. از طرفى دينداران راستين در عين تكيه بر عقل و منطق و اخلاق بايد در مقابل اين گردنكشان ظالم و ستمگر بايستند و راه خود را با مبارزه و در هم كوبيدن آنان به سوى جلو باز كنند.
اصولا جهاد يك قانون عمومى در عالم حيات است. و تمام موجودات زنده براى بقاى خود، با عوامل نابودى خود در حال مبارزهاند. به هر حال يكى از افتخارات ما مسلمانان آميخته بودن دين با مسأله حكومت و داشتن دستور جهاد در برنامههاى دينى است. منتهى جهاد اسلامى اهدافى را تعقيب مىكند و آنچه ما را از ديگران جدا مىسازد همين است. چنانكه در آيات فوق خوانديم جهاد در اسلام براى چند هدف مجاز شمرده شده است.
1- جهاد براى خاموش كردن فتنهها-
و به تعبير ديگر جهاد ابتدايى آزاديبخش. مىدانيم: خداوند دستورها و برنامههايى براى سعادت و آزادى و تكامل و خوشبختى و آسايش انسانها طرح كرده است، و پيامبران خود را موظف ساخته كه اين دستورها را به مردم ابلاغ كنند، حال اگر فرد يا جمعيتى ابلاغ اين فرمانها را مزاحم منافع پست خود ببيند و بر سر راه دعوت انبياء موانعى ايجاد نمايد آنها حق دارند نخست از طريق مسالمت آميز و اگر ممكن نشد با توسل به زور اين موانع را از سر راه دعوت خود بردارند و آزادى تبليغ را براى خود كسب كنند. تا مردم از قيد اسارت و بردگى فكرى و اجتماعى آزاد گردند.
2- جهاد دفاعى-
تمام قوانين آسمانى و بشرى به شخص يا جمعيتى كه مورد هجوم واقع شده حق مىدهد براى دفاع از خويشتن به پا خيزد و آنچه در قدرت دارد به كار برد، و از هر گونه اقدام منطقى براى حفظ موجوديت خويش فروگذار نكند اين نوع جهاد را، جهاد دفاعى مىنامند.
جنگهايى مانند جنگ احزاب واحد و موته و تبوك و حنين و بعضى ديگر از غزوات اسلامى جزء اين بخش از جهاد بوده و جنبه دفاعى داشته است.
3- جهاد براى محو شرك و بت پرستى-
اسلام در عين اين كه آزادى عقيده را محترم مىشمرد هيچ كس را با اجبار دعوت به سوى اين آيين نمىكند، به همين دليل به اقوامى كه داراى كتاب آسمانى هستند، فرصت كافى مىدهد كه با مطالعه و تفكر، آيين اسلام را بپذيرند، و اگر نپذيرفتند با آنها به صورت يك «اقليت» هم پيمان (اهل ذمه) معامله مىكند، و با شرايط خاصى كه نه پيچيده است و نه مشكل با آنها همزيستى مسالمتآميز برقرار مىكند. در عين حال نسبت به شرك و بت پرستى، سختگير است. زيرا، شرك و بت پرستى نه دين است و نه آيين، بلكه يك خرافه است و انحراف و حماقت و در واقع يك نوع بيمارى فكرى و اخلاقى كه بايد به هر قيمت ممكن آن را ريشه كن ساخت.
از آنچه تاكنون گفتيم روشن مىشود كه اسلام جهاد را با اصول صحيح و منطق عقل هماهنگ ساخته است. ولى مىدانيم دشمنان اسلام- مخصوصا ارباب كليسا و مستشرقان مغرض- با تحريف حقايق، سخنان زيادى بر ضد مسأله جهاد اسلامى ايراد كردهاند، و به اين قانون الهى سخت هجوم بردهاند، بنظر مىرسد وحشت آنها از پيشرفت اسلام در جهان، بخاطر معارف قوى و برنامههاى حساب شده، سبب شده كه از اسلام چهره دروغين وحشتناكى بسازند، تا جلو پيشرفت اسلام را در جهان بگيرند.
4- جهاد براى حمايت از مظلومان-
حمايت از مظلومان در مقابل ظالمان در اسلام يك اصل است كه بايد مراعات شود، حتى اگر به جهاد منتهى گردد، اسلام اجازه نمىدهد مسلمانان در برابر فشارهايى كه به مظلومان جهاد وارد مىشود بىتفاوت باشند، و اين دستور يكى از ارزشمندترين دستورات اسلامى است كه از حقانيت اين آيين خبر مىدهد.
-
RE: سوره بقره
(آيه 194)- مشركان مكه مىدانستند كه جنگ در ماههاى حرام (ذى القعده و ذى الحجه و محرم و رجب) از نظر اسلام جايز نيست به همين دليل در نظر داشتند مسلمانان را غافلگير ساخته و در ماههاى حرام به آنها حملهور شوند و شايد گمانشان اين بود، كه اگر آنها احترام ماههاى حرام را ناديده بگيرند مسلمانان به مقابله برنمىخيزند، آيه مورد بحث به اين پندارها پايان داد و نقشههاى احتمالى آنها را نقش بر آب كرد، و دستور داد اگر آنها در ماههاى حرام دست به اسلحه ببرند، مسلمانان در مقابل آنها بايستند، مىفرمايد: «ماه حرام در برابر ماه حرام است» (الشَّهْرُ الْحَرامُ بِالشَّهْرِ الْحَرامِ).
يعنى اگر دشمنان احترام آن را شكستند و در آن با شما پيكار كردند، شما نيز حق داريد مقابله به مثل كنيد زيرا: «حرمات، قصاص دارد» (وَ الْحُرُماتُ قِصاصٌ).
اين در واقع يك نوع قصاص است تا هرگز مشركان به فكر سوء استفاده از احترام ماه حرام يا سرزمين محترم مكه نيفتند.
سپس به يك دستور كلى و عمومى اشاره كرده مىگويد: «هر كس به شما تجاوز كند، به مانند آن بر او تجاوز كنيد ولى از خدا بپرهيزيد (و زياده روى نكنيد) و بدانيد خدا با پرهيزكاران است» (فَمَنِ اعْتَدى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى عَلَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ).
اسلام بر خلاف مسيحيت كنونى كه مىگويد: «... هر كس كه به رخساره راست تو طپانچه زند رخساره ديگر را به سوى او بگردان» «1» چنين دستورى نمىدهد، چرا كه اين دستور انحرافى باعث جرأت و جسارت ظالم و تجاوزگر است، حتى مسيحيان جهان امروز نيز هرگز به چنين دستورى عمل نمىكنند و كمترين تجاوزى را با پاسخى شديدتر كه آن هم بر خلاف دستور اسلام است جواب مىگويند.
اسلام به هر كس حق مىدهد كه اگر به او تعدى شود، به همان مقدار مقابله كند، تسليم در برابر متجاوز مساوى است با مرگ و مقاومت مساوى استبا حيات، اين است منطق اسلام.
و اين كه مىگويد خدا با پرهيزكاران است، اشاره به اين است كه آنها را در مشكلات تنها نمىگذارد و يارى مىدهد.