تبيين فلاسفه از ماهيت وحي و نبوت:
نكته ديگري كه بايد در موضوع نسبت فلسفه با نبوت مورد توجه قرار گيرد، كيفيت تبيين فلاسفه از مسأله وحي و نبوّت است. از آنجا كه فلسفه در پي فهم و تحليل همه امور و حقايق عالم با ظرف محدود عقل و ذهن انساني است، لذا در تبيين بسياري از امور غيبي و ملكوتي گريزي از آن ندارد كه اين امور را تا سطح اين ظرف تنزل دهد و آنها را از محتواي حقيقي و متعالي خود تهي نمايد:
«فارابي ضمن اينكه هماهنگي حكمت و شريعت را انكار نميكند، معارف شرعي را تأويل عقلي كرده و معتقد است، نبوّت يك خصيصه خارقالعاده است كه شخص پيغمبر از طريق قوه متخيله با عقل فعال اتصال پيدا ميكند و در اين اتصال، معارف الهي بهطور مباشرت براي وي منكشف ميگردد. ابن سينا نيز نبوّت را يك خصيصه فوقالعاده ميداند كه پيغمبر به عقل فعّال اتصال پيدا ميكند، ولي او از قوه متخيله سخن به ميان نميآورد. ابنسينا استعداد اتصال به عقل فعال را در شخص پيغمبر، نوعي «حدس« ناميده كه بهواسطه قدرت و توانايي، نيازمند واسطه و تعليم نيست. عين عبارت ابنسينا در اين باب چنين است: «و هذا الاستعداد قد يشتدّ في بعض الناس حتي لايحتاج في أن يتصل بالعقل الفعّال ألي كبير شيء و ألي تخريج و تعليم»[30] همانسان كه در اين عبارت مشاهده ميشود، ابن سينا اين استعداد را در برخي مردم نيرومند دانسته كه در اتصال به عقل فعال نيازمند واسطه و تعليم نميباشد. او اين اتصال را نوعي حدس ناميده كه با عقل قدسي به ظهور ميرسد.»[31]- [32]
ملاصدرا در تبيين امكان عقلاني نبوّت و اعجاز چنين شأن رفیع نبوت را تنزل می دهد و مينويسد:
«فرد بيمار اگر سلامتي را به خود تلقين نمايد، چه بسا بهبود يابد و شخص سالم اگر بيماري را به خود تلقين نمايد، ممكن است بيمار شود. چشم زخم بدون ابزاري جسماني تأثير خود را بر جاي ميگذارد. طبيبان حاذق گاه با امور رواني و ذهني بيماران خود را مداوا ميكنند و... حال وقتي اين امور بر تو ثابت شد، ديگر برايت سهل است كه نبوّتها را تصديق نمايي، چرا كه بعيد نيست نفس انساني به مرتبهاي از شرافت و قدرت برسد كه بيماران را شفا دهد؛ بدكاران را ناخوش كند و جسمي را به جسم ديگري تبديل نمايد؛ تا آنجا كه غير آتش را به آتش تبديل نمايد؛ با دعايش باران ببارد و محلّي را سرسبز نمايد و يا آنكه ايجاد زلزله و فرورفتگي نمايد و...»[33]
31]- ماجراي فكر فلسفي در جهان اسلام1/ 250
[32]- ابن سينا در تبيين معجزه نيز همين رويكرد را دارد: «شيخ الرئيس ابن سينا معتقد است، همانگونه كه نفس ناطقه در حالات عادي و طبيعي روي اعضا و جوارح جسماني اثر ميگذارد، در برخي از حالات غيرعادي نيز ميتواند به مرحلهاي نائل گردد كه از نقص هيولاني رها شود و در عالم هستي تصرف نمايد. اتصال نفس ناطقه به عالم ديگر در برخي از حالات غيرعادي، نوعي معجزه شناخته ميشود كه عقل عادي افراد بشر نميتواند حقيقت آن را ادراك كند.» (ماجراي فكر فلسفي در جهان اسلام2/ 220)
[33]- ملاصدرا، اسفار2/ 184