سوره انعام [6] - صفحه 6
صفحه 6 از 10 نخستنخست ... 45678 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 91

موضوع: سوره انعام [6]

  1. #51
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    277

    RE: سوره انعام

    (آيه 94)

    شأن نزول:

    يكى از مشركان به نام «نضربن حارث» گفت: «لات» و «عزى» (دو بت بزرگ و معروف عرب) در قيامت از من شفاعت خواهند كرد، آيه نازل شد و به او و امثال او پاسخ گفت.

    تفسير:

    گمشده‏ها- در آيه گذشته به قسمتى از حالات ظالمان در آستانه مرگ اشاره شد در اين آيه گفتارى كه خداوند به هنگام مرگ يا به هنگام ورود در صحنه قيامت به آنها مى‏گويد، منعكس شده است.

    در آغاز مى‏فرمايد: «امروز همه به صورت تنها، همان گونه كه روز اول شما را آفريديم، به سوى ما بازگشت نموديد» (وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادى‏ كَما خَلَقْناكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ).

    «و اموالى كه به شما بخشيده بوديم و تكيه گاه شما در زندگى بود، همه را پشت سر گذارديد» و با دست خالى آمديد (وَ تَرَكْتُمْ ما خَوَّلْناكُمْ وَراءَ ظُهُورِكُمْ).

    همچنين «بتهايى كه آنها را شفيع خود مى‏پنداشتيد، و شريك در تعيين سرنوشت خود تصور مى‏كرديد هيچ كدام را با شما نمى‏بينيم» (وَ ما نَرى‏ مَعَكُمْ شُفَعاءَكُمُ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِيكُمْ شُرَكاءُ). در حقيقت «جمع شما به پراكندگى گراييد و تمام پيوندها از شما بريده شد» (لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَكُمْ).

    «تمام پندارها و تكيه‏گاههايى كه فكر مى‏كرديد نابود گشتند و گم شدند» (وَ ضَلَّ عَنْكُمْ ما كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ).

    مشركان و بت‏پرستان عرب روى سه چيز تكيه داشتند: «قبيله و عشيره» كه به آن وابسته بودند، و «اموال و ثروتهايى» كه براى خود گرد آورده بودند، و «بتهايى» كه آنها را شريك خدا در تعيين سرنوشت انسان و شفيع در پيشگاه او مى‏پنداشتند، در هر يك از سه جمله آيه، به يكى از اين سه موضوع اشاره شده كه چگونه به هنگام مرگ، همه آنها با انسان وداع مى‏گويند، و او را تك و تنها به خود وامى‏گذارند.

    در آن روز بطور كلى تمام پيوندها و علائق مادى و همه تكيه گاهها و معبودهاى خيالى و ساختگى از او جدا مى‏شود، او مى‏ماند و اعمالش، و به تعبير قرآن گم مى‏شوند، يعنى آنچنان حقير و پست و ناشناس خواهند بود كه به چشم نمى‏آيند!

  2. #52
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    277

    RE: سوره انعام

    (آيه 95)- شكافنده صبح! بار ديگر روى سخن را به مشركان كرده و دلايل توحيد را در ضمن عبارات جالب و نمونه‏هاى زنده‏اى از اسرار مشركان و نظام آفرينش و شگفتيهاى خلقت، شرح مى‏دهد.

    در اين آيه، به سه قسمت از اين شگفتيها كه در زمين است اشاره شده، نخست مى‏گويد: «خداوند شكافنده دانه و هسته است» (إِنَّ اللَّهَ فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوى‏).

    جالب اين كه دانه و هسته گياهان غالبا بسيار محكمند، يك نگاه به هسته خرما و ميوه‏هايى مانند هلو و شفتالو و دانه‏هاى محكم بعضى از حبوبات نشان مى‏دهد كه چگونه آن نطفه حياتى كه در حقيقت نهال و درخت كوچكى است در دژى فوق العاده محكم محاصره شده است، ولى دستگاه آفرينش آنچنان خاصيت تسليم و نرمش به اين دژ نفوذ ناپذير، و آنچنان قدرت و نيرو به آن جوانه بسيار لطيف و ظريفى كه در درون هسته و دانه پرورش مى‏يابد، مى‏دهد كه بتواند ديواره آن را بشكافد و از ميان آن قد برافرازد.

    به راستى اين حادثه در جهان گياهان حادثه شگرفى است كه قرآن به عنوان يك نشانه توحيد انگشت روى آن گذاشته است.

    سپس مى‏گويد: «موجود زنده را از مرده بيرون مى‏فرستد، و موجودات مرده را از زنده» (يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ مُخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَيِّ).

    و اين يك نظام دائمى و عمومى در جهان آفرينش است مسأله حيات و زندگى موجودات زنده از پيچيده‏ترين مسائلى است كه هنوز علم و دانش بشر نتوانسته است پرده از روى اسرار آن بردارد و به مخفيگاه آن گام بگذارد كه چگونه عناصر طبيعى و مواد آلى با يك جهش عظيم، تبديل به يك موجود زنده مى‏شوند.

    لذا مى‏بينيم قرآن براى اثبات وجود خدا بارها روى اين مسأله تكيه كرده است، و پيامبران بزرگى همچون ابراهيم و موسى در برابر گردنكشانى همچون نمرود و فرعون، به وسيله پديده حيات و حكايت آن از وجود مبدء قادر و حكيم جهان استدلال مى‏كردند.

    و در پايان آيه به عنوان تأكيد و تحكيم مطلب مى‏فرمايد: «اين است خداى شما و اين است آثار قدرت و علم بى‏پايان او، با اين حال چگونه از حق منحرف، و به راه باطل كشانده مى‏شويد» (ذلِكُمُ اللَّهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ).

  3. #53
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    277

    RE: سوره انعام

    (آيه 96)- در اين آيه به سه نعمت از نعمتهاى جوّى و آسمانى اشاره شده است. نخست مى‏گويد: «خداوند شكافنده صبح است» (فالِقُ الْإِصْباحِ).

    قرآن در اينجا روى مسأله صبح تكيه مى‏كند كه يكى از نعمتهاى بزرگ پروردگار است زيرا مى‏دانيم اين پديده آسمانى نتيجه وجود جوّ زمين (يعنى قشر ضخيم هوا كه دور تا دور اين كره را پوشانيده) مى‏باشد، اگر اطراف كره زمين همانند كره ماه جوّى وجود نداشت نه بين الطلوعين و فلق وجود داشت و نه سپيدى آغاز شب و شفق، اما وجود جوّ زمين و فاصله‏اى كه در ميان تاريكى شب، و روشنايى روز به هنگام طلوع و غروب آفتاب قرار دارد، انسان را تدريجا براى پذيرا شدن هر يك از اين دو پديده متضاد آماده مى‏سازد، و انتقال از نور به ظلمت و از ظلمت به نور، به صورت تدريجى و ملايم و كاملا مطبوع و قابل تحمل انجام مى‏گردد.

    ولى براى اين كه تصور نشود شكافتن صبح دليل اين است كه تاريكى و ظلمت شب، چيز نامطلوب و يا مجازات و سلب نعمت است بلافاصله مى‏فرمايد: خداوند «شب را مايه آرامش قرار داد» (وَ جَعَلَ اللَّيْلَ سَكَناً).

    اين موضوع مسلم است كه انسان در برابر نور و روشنايى تمايل به تلاش و كوشش دارد، جريان خون متوجه سطح بدن مى‏شود، و تمام سلولها آماده فعاليت مى‏گردند، و به همين دليل خواب در برابر نور چندان آرام‏بخش نيست.

    ولى هر قدر محيط تاريك بوده باشد خواب عميقتر و آرام‏بخش‏تر است، زيرا در تاريكى، خون متوجه درون بدن مى‏گردد و بطور كلى سلولها در يك آرامى و استراحت فرو مى‏روند، به همين دليل در جهان طبيعت نه تنها حيوانات، بلكه گياهان نيز به هنگام تاريكى شب به خواب فرو مى‏روند و با نخستين اشعه صبحگاهان جنب و جوش و فعاليت را شروع مى‏كنند، به عكس دنياى ماشينى كه شب را تا بعد از نيمه بيدار مى‏مانند، و روز را تا مدت زيادى بعد از طلوع آفتاب در خواب فرو مى‏روند، و نشاط و سلامت خود را از دست مى‏دهند.

    سپس اشاره به سومين نعمت و نشانه عظمت خود كرده، مى‏گويد: «و خورشيد و ماه را وسيله حساب در زندگى شما قرار داد» (وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ حُسْباناً).

    اين موضوع بسيار جالب توجه است كه ميليونها سال كره زمين به دور خورشيد، و ماه به دور زمين گردش مى‏كند، و اين گردش به قدرى حساب شده است كه حتى لحظه‏اى پس و پيش نمى‏شود، و اين ممكن نيست مگر در سايه يك علم و قدرت بى‏انتها كه هم طرح آن را بريزد و هم آن را دقيقا اجرا كند.

    و لذا در پايان آيه مى‏گويد: «اين اندازه‏گيرى خداوندى است كه هم توانا است و هم دانا» (ذلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ).

  4. #54
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    277

    RE: سوره انعام

    (آيه 97)- در تعقيب آيه قبل كه اشاره به نظام گردش آفتاب و ماه شده بود، در اينجا به يكى ديگر از نعمتهاى پروردگار اشاره كرده و مى‏گويد: «او كسى است كه ستارگان را براى شما قرار داد تا در پرتو آنها راه خود را در تاريكى صحرا و دريا، در شبهاى ظلمانى، بيابيد» (وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِها فِي ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ).

    و در پايان آيه مى‏فرمايد: «نشانه‏ها و دلايل خود را براى افرادى كه اهل فكر و فهم و انديشه‏اند روشن ساختيم» (قَدْ فَصَّلْنَا الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ).

    انسان هزاران سال است كه با ستارگان آسمان و نظام آنها آشنا است، لذا براى جهت يابى در سفرهاى دريايى و خشكى بهترين وسيله او، همين ستارگان بودند.

    مخصوصا در اقيانوسهاى وسيع كه هيچ نشانه‏اى براى پيدا كردن راه مقصد در دست نيست و در آن زمان دستگاه قطب‏نما نيز اختراع نشده بود وسيله مطمئنى جز ستارگان آسمان وجود نداشت، همانها بودند كه ميليونها بشر را از گمراهى و غرقاب نجات مى‏دادند و به سر منزل مقصود مى‏رسانيدند.

    (آيه 98)- در اين آيه نيز دلايل توحيد و خداشناسى تعقيب شده است، زيرا قرآن براى اين هدف گاهى انسان را در آفاق و جهانهاى دور دست سير مى‏دهد، و گاهى او را به سير در درون وجود خويش دعوت مى‏نمايد، نخست مى‏گويد: «او كسى است كه شما را از يك انسان آفريد» (وَ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ).

    يعنى، شما با اين همه چهره‏هاى گوناگون، ذوقها و افكار متفاوت، و تنوع وسيع در تمام جنبه‏هاى وجودى، همه از يك فرد آفريده شده‏ايد، و اين نهايت عظمت خالق و آفريدگار را مى‏رساند كه چگونه از يك مبدء اين همه چهره‏هاى متفاوت آفريده است؟

    سپس مى‏فرمايد: «جمعى از افراد بشر مستقر هستند و جمعى مستودع» (فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ).

    «مستقرّ» به معنى ناپايدار مى‏آيد، و «مستودع» به معنى ناپايدار.

    احتمال دارد دو تعبير فوق، اشاره به اجزاى اوليه تشكيل دهنده نطفه انسان بوده باشد، زيرا چنانكه مى‏دانيم نطفه انسان از دو جزء يكى «اوول» (نطفه ماده) و ديگرى «اسپرم» (نطفه نر) تشكيل شده است، نطفه ماده در رحم تقريبا ثابت و مستقر است، ولى نطفه‏هاى نر به صورت جانداران متحرك به سوى او با سرعت حركت مى‏كنند و نخستين فرد «اسپرم» كه به «اوول» مى‏رسد با او مى‏آميزد و بقيه را عقب مى‏راند و تخمه اولى انسان را تشكيل مى‏دهد.

    در پايان آيه بار ديگر مى‏گويد: «ما نشانه‏هاى خود را برشمرديم تا آنها كه داراى فهم و دركند بينديشند» (قَدْ فَصَّلْنَا الْآياتِ لِقَوْمٍ يَفْقَهُونَ).

  5. #55
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    277

    RE: سوره انعام

    (آيه 99)- اين آيه، آخرين آيه‏اى است كه در اين سلسله بحثها ما را به شگفتيهاى جهان آفرينش، و شناسايى خداوند از طريق آن دعوت مى‏كند.

    در آغاز به يكى از مهمترين و اساسى‏ترين نعمتهاى پروردگار كه مى‏توان آن را ريشه و مادر ساير نعمتها دانست اشاره مى‏كند و آن پيدايش و رشد و نمو گياهان و درختان در پرتو آن است، و مى‏گويد: «او كسى است كه از آسمان آبى (براى شما) فرستاد» (وَ هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً).

    اين كه مى‏گويد از طرف آسمان به خاطر آن است كه تمام منابع آب روى زمين اعم از چشمه‏ها و نهرها و قناتها و چاههاى عميق به آب باران منتهى مى‏گردد لذا كمبود باران در همه آنها اثر مى‏گذارد و اگر خشكسالى ادامه يابد همگى خشك مى‏شوند.

    سپس به اثر بارز نزول باران اشاره كرده، مى‏گويد: «به واسطه آن روييدنيها را از همه نوع از زمين خارج ساختيم» (فَأَخْرَجْنا بِهِ نَباتَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ).

    جالب اين كه خداوند از يك زمين و يك آب، غذاى مورد نياز همه جانداران را تأمين كرده است و جالبتر اين كه نه تنها گياهان صحرا و خشكيها از بركت آب باران پرورش مى‏يابند، بلكه گياهان بسيار كوچكى كه در لابلاى امواج آب درياها مى‏رويند و خوراك عمده ماهيان درياست از پرتو نور آفتاب و دانه‏هاى باران رشد مى‏كنند، سپس به شرح اين جمله پرداخته و موارد مهمى را از گياهان و درختان كه به وسيله آب باران پرورش مى‏يابند خاطرنشان مى‏سازد.

    نخست مى‏گويد: «ما به وسيله آن ساقه‏هاى سبز گياهان و نباتات را از زمين خارج ساختيم» و از دانه كوچك و خشك ساقه‏اى با طراوت و سرسبز كه لطافت و زيبايى آن چشم را خيره مى‏كند آفريديم» (فَأَخْرَجْنا مِنْهُ خَضِراً).

    «و از آن ساقه سبز، دانه‏هاى روى هم چيده شده، (همانند خوشه گندم و ذرت) بيرون آورديم (نُخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُتَراكِباً).

    «همچنين به وسيله آن از درختان نخل خوشه سر بسته‏اى بيرون فرستاديم كه پس از شكافته شدن رشته‏هاى باريك و زيبايى كه دانه‏هاى خرما را بر دوش خود حمل مى‏كنند و از سنگينى به طرف پايين متمايل مى‏شوند خارج مى‏گردد» (وَ مِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِها قِنْوانٌ دانِيَةٌ). «همچنين باغهايى از انگور و زيتون و انار پرورش داديم» (وَ جَنَّاتٍ مِنْ أَعْنابٍ وَ الزَّيْتُونَ وَ الرُّمَّانَ).

    سپس اشاره به يكى ديگر از شاهكارهاى آفرينش در اين درختان كرده مى‏فرمايد: «هم با يكديگر شباهت دارند و هم ندارند» (مُشْتَبِهاً وَ غَيْرَ مُتَشابِهٍ).

    دو درخت زيتون و انار از نظر شكل ظاهرى و ساختمان شاخه‏ها و برگها شباهت زيادى به هم دارند، در حالى كه از نظر ميوه و طعم و خاصيت آن بسيار با هم متفاوتند.

    يكى داراى ماده چربى مؤثر و نيرومند، و ديگرى داراى ماده اسيدى و يا قندى است، كه با يكديگر كاملا متفاوتند، به علاوه اين دو درخت گاهى درست در يك زمين پرورش مى‏يابند و از يك آب مشروب مى‏شوند يعنى، هم با يكديگر تفاوت زياد دارند و هم شباهت.

    سپس از ميان تمام اعضاى پيكر درخت بحث را روى ميوه برده مى‏گويد: «نگاهى به ساختمان ميوه آن به هنگامى كه به ثمر مى‏نشيند و همچنين نگاهى به چگونگى رسيدن ميوه‏ها كنيد كه در اينها نشانه‏هاى روشنى است از قدرت و حكمت خدا براى افرادى كه اهل ايمان هستند» (انْظُرُوا إِلى‏ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ وَ يَنْعِهِ إِنَّ فِي ذلِكُمْ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ).

    با توجه به آنچه امروز در گياه‏شناسى از چگونگى پيدايش ميوه‏ها و رسيدن آنها مى‏خوانيم نكته اين اهميت خاص كه قرآن براى ميوه قائل شده است روشن مى‏شود، زيرا پيدايش ميوه‏ها درست همانند تولد فرزند در جهان حيوانات است، نطفه‏هاى نر با وسايل مخصوصى (وزش باد يا حشرات و مانند آنها) از كيسه‏هاى مخصوص جدا مى‏شوند، و روى قسمت مادگى گياه قرار مى‏گيرند، پس از انجام عمل لقاح و تركيب شدن با يكديگر، نخستين تخم و بذر تشكيل مى‏گردد، و در اطرافش انواع مواد غذايى همانند گوشتى آن را دربرمى‏گيرند.

    اين مواد غذايى از نظر ساختمان بسيار متنوع و همچنين از نظر طعم و خواص غذايى و طبى فوق العاده متفاوتند، گاهى يك ميوه (مانند انار و انگور) داراى صدها دانه است كه هر دانه‏اى از آنها خود جنين و بذر درختى محسوب مى‏شود و ساختمانى بسيار پيچيده و تو در تو دارد.

    اين از يك سو، از سوى ديگر مراحل مختلفى را كه يك ميوه از هنگامى كه نارس است تا موقعى كه كاملا رسيده مى‏شود، مى‏پيمايد، بسيار قابل ملاحظه است زيرا لابراتوارهاى درونى ميوه دائما مشغول كارند، و مرتبا تركيب شيميايى آن را تغيير مى‏دهند، تا هنگامى كه به آخرين مرحله برسد و وضع ساختمان شيميايى آن تثبيت گردد.

    هر يك از اين مراحل خود نشانه‏اى از عظمت و قدرت آفريننده است.

    ولى بايد توجه داشت كه به تعبير قرآن تنها افراد با ايمان يعنى افراد حق‏بين و جستجوگران حقيقت، اين مسائل را مى‏بينند و گر نه با چشم عناد و لجاج و يا با بى‏اعتنايى و سهل‏انگارى ممكن نيست هيچ يك از اين حقايق را ببينيم.

  6. #56
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    277

    RE: سوره انعام

    (آيه 100)- خالق همه اشياء اوست! در اين آيه و آيات بعد به گوشه‏اى از عقايد نادرست و خرافات مشركان و صاحبان مذاهب باطله و جواب منطقى آنها اشاره شده است.

    نخست مى‏گويد: «آنها شريكهايى براى خداوند از جن قائل شدند» (وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ الْجِنَّ).

    سپس به اين پندار خرافى پاسخ گفته و مى‏گويد: «با اين كه خداوند آنها را (يعنى جن را) آفريده است» (وَ خَلَقَهُمْ).

    يعنى، چگونه ممكن است مخلوق كسى شريك او بوده باشد، زيرا شركت نشانه سنخيت و هم افق بودن است در حالى كه مخلوق هرگز در افق خالق نخواهد بود.

    خرافه ديگر اين كه «آنها براى خدا پسران و دخترانى از روى نادانى قائل شدند» (وَ خَرَقُوا لَهُ بَنِينَ وَ بَناتٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ).

    و در حقيقت بهترين دليل باطل بودن اين گونه عقايد خرافى همان است كه از جمله «بغير علم» استفاده مى‏شود، يعنى هيچ گونه دليل و نشانه‏اى براى اين موهومات در دست نداشتند.

    اما اين كه چه طوائفى براى خدا پسرانى قائل بودند، قرآن نام دو طايفه را در آيات ديگر برده است يكى مسيحيان كه عقيده داشتند عيسى پسر خداست و ديگر يهود كه عزيز را فرزند او مى‏دانستند. ولى از آيه 30 سوره توبه، استفاده مى‏شود كه اعتقاد به وجود فرزند پسر براى خدا منحصر به مسيحيان و يهود نبوده، بلكه در ميان مذاهب خرافى پيشين نيز وجود داشته است.

    اما در مورد اعتقاد به وجود دختران براى خدا، خود قرآن در سوره زخرف، آيه 19 مى‏فرمايد: «آنها (مشركان) فرشتگان را كه بندگان خدا هستند، دختران قرار دادند».

    ولى در پايان اين آيه قلم سرخ بر تمام اين مطالب خرافى و پندارهاى موهوم و بى‏اساس كشيده و با جمله رسا و بيدار كننده‏اى همه اين اباطيل را نفى مى‏كند و مى‏گويد: «منزه است خداوند و برتر و بالاتر است از اين اوصافى كه براى او مى‏گويند» (سُبْحانَهُ وَ تَعالى‏ عَمَّا يَصِفُونَ).

  7. #57
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    277

    RE: سوره انعام

    (آيه 101)- در اين آيه به پاسخ اين عقايد خرافى پرداخته نخست مى‏گويد:

    «خداوند كسى است كه آسمانها و زمين را ابداع و ايجاد كرد» (بَدِيعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).

    «بديع» به معنى وجود آورنده چيزى بدون سابقه است يعنى، خداوند آسمان و زمين را بدون هيچ ماده و يا طرح و نقشه قبلى ايجاد كرده است.

    به علاوه «چگونه ممكن است او فرزندى داشته باشد در حالى كه همسرى ندارد» (أَنَّى يَكُونُ لَهُ وَلَدٌ وَ لَمْ تَكُنْ لَهُ صاحِبَةٌ).

    اصولا چه نيازى به همسر دارد، وانگهى چه كسى ممكن است همسر او باشد با اين كه همه مخلوق او هستند.

    بار ديگر مقام خالقيت او را نسبت به همه چيز و همه كس و احاطه علمى او را نسبت به تمام آنها تأكيد كرده، مى‏گويد: «همه چيز را آفريد و او به هر چيزى داناست» (وَ خَلَقَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ).

    (آيه 102)- در اين آيه پس از ذكر خالقيت، نسبت به همه چيز و ابداع و ايجاد آسمانها و زمين و منزه بودن او از عوارض جسم و جسمانى و همسر و فرزند و احاطه علمى او به هر كار و هر چيز، چنين نتيجه مى‏گيرد: «خداوند و پروردگار شما چنين كسى است (و چون هيچ كس داراى چنين صفات نيست) هيچ كس غير او نيز شايسته عبوديت نخواهد بود، پروردگار اوست و آفريدگار هم اوست (بنابراين معبود هم تنها او مى‏تواند باشد) پس او را بپرستيد» (ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ خالِقُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ فَاعْبُدُوهُ).

    و در پايان آيه براى اين كه هر گونه اميدى را به غير خدا قطع كند و ريشه هر گونه شرك و بطور كلى تكيه به غير خدا را بسوزاند، مى‏گويد: «حافظ و نگهبان و مدبر همه چيز اوست» (وَ هُوَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَكِيلٌ).

  8. #58
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    277

    RE: سوره انعام

    (آيه 103)- در آيه براى اثبات حاكميت و نگاهبانى او نسبت به همه چيز و همچنين براى اثبات تفاوت او با همه موجودات مى‏گويد: «چشمها او را نمى‏بينند، اما او همه چشمها را ادراك مى‏كند و او بخشنده انواع نعمتها و با خبر از تمام ريزه‏كاريها و آگاه از همه چيز است» مصالح بندگان را مى‏داند و از نيازهاى آنها باخبر است و به مقتضاى لطفش با آنها رفتار مى‏كند (لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ).

    در حقيقت كسى كه مى‏خواهد حافظ و مربى و پناهگاه همه چيز باشد بايد اين صفات را دارا باشد.

    چشمها، خدا را نمى‏بيند!

    دلايل عقلى گواهى مى‏دهد كه خداوند هرگز با چشم ديده نخواهد شد، زيرا چشم تنها اجسام يا صحيحتر بعضى از كيفيات آنها را مى‏بيند و چيزى كه جسم نيست و كيفيت جسم هم نمى‏باشد، هرگز با چشم مشاهده نخواهد شد و به تعبير ديگر، اگر چيزى با چشم ديده شود، حتما بايد داراى مكان و جهت و ماده باشد، در حالى كه او برتر از همه اينهاست، او وجودى است نامحدود و به همين دليل بالاتر از جهان ماده است، زيرا در جهان ماده همه چيز محدود است.

    (آيه 104)- وظيفه تو اجبار كردن نيست! از اين به بعد قرآن يك نوع خلاصه و نتيجه گيرى از آيات گذشته مى‏كند، نخست مى‏گويد: «دلايل و نشانه‏هاى روشن در زمينه توحيد و خداشناسى و نفى هرگونه شرك كه مايه بصيرت و بينايى است براى شما آمد» (قَدْ جاءَكُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ).

    سپس براى اين كه روشن سازد اين دلايل به قدر كافى حقيقت را آشكار مى‏سازد و جنبه منطقى دارد، مى‏گويد: «آنهايى كه به وسيله اين دلايل چهره حقيقت را بنگرند به سود خود گام برداشته‏اند، و آنها كه همچون نابينايان از مشاهده آن خود را محروم سازند به زيان خود عمل كرده‏اند» (فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِيَ فَعَلَيْها).

    و در پايان آيه از زبان پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله مى‏گويد: «من نگاهبان و حافظ شما نيستم» (وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ).

  9. #59
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    277

    RE: سوره انعام

    (آيه 105)- در اين آيه براى تأكيد اين موضوع كه تصميم نهايى در انتخاب راه حق و باطل با خود مردم است، مى‏گويد: «اين چنين ما آيات و دلايل را در شكلهاى گوناگون و قيافه‏هاى مختلف بيان كرديم» (وَ كَذلِكَ نُصَرِّفُ الْآياتِ).

    ولى جمعى به مخالفت برخاستند و بدون مطالعه و هيچ گونه دليل، گفتند:

    «اين درسها را از ديگران (از يهود و نصارى و كتابهاى آنها) فرا گرفته‏اى» (وَ لِيَقُولُوا دَرَسْتَ). ولى «هدف ما اين است كه آن را براى كسانى كه علم و آگاهى دارند روشن سازيم» (وَ لِنُبَيِّنَهُ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ).

    (آيه 106)- در اينجا وظيفه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را در برابر لجاجتها و كينه‏توزيها و تهمتهاى مخالفان، مشخص ساخته، مى‏گويد: «وظيفه تو آن است كه از آنچه از طرف پروردگار بر تو وحى مى‏شود، پيروى كنى، خدايى كه هيچ معبودى جز او نيست» (اتَّبِعْ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ).

    و نيز «وظيفه تو اين است كه به مشركان و نسبتهاى ناروا و سخنان بى‏اساس آنها اعتنا نكنى» (وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ).

    در حقيقت اين آيه يك نوع دلدارى و تقويت روحيه نسبت به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله است، كه در برابر اين گونه مخالفان در عزم راسخ و آهنينش كمترين سستى حاصل نشود.

    (آيه 107)- در اين آيه، بار ديگر اين حقيقت را تأييد مى‏كند كه خداوند نمى‏خواهد آنها را به اجبار وادار به ايمان سازد و «اگر مى‏خواست همگى ايمان مى‏آوردند و هيچ كس مشرك نمى‏شد» (وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكُوا).

    همچنين تأكيد مى‏كند: «و ما تو را مسؤول (اعمال) آنها قرار نداديم» (وَ ما جَعَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً). همانطور كه «تو وظيفه ندارى آنها را به اجبار (به ايمان) دعوت كنى» (وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ).

    لحن اين آيات از اين نظر بسيار قابل ملاحظه است كه ايمان به خدا و مبانى اسلام هيچ گونه جنبه تحميلى نمى‏تواند داشته باشد، بلكه از طريق منطق و استدلال و نفوذ در فكر و روح افراد بايد پيشروى كند، زيرا ايمان اجبارى ارزشى ندارد، مهم اين است كه مردم حقايق را درك كنند و با اراده و اختيار خويش آن را بپذيرند.

  10. #60
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    277

    RE: سوره انعام

    (آيه 108)- به دنبال بحثى كه در باره منطقى بودن تعليمات اسلام و لزوم دعوت از راه استدلال، نه از راه اجبار، در آيات قبل گذشت، در اين آيه تأكيد مى‏كند كه «هيچ گاه بتها و معبودهاى مشركان را دشنام ندهيد، زيرا اين عمل سبب مى‏شود كه آنها نيز نسبت به ساحت قدس خداوند همين كار را از روى ظلم و ستم و جهل و نادانى انجام دهند» (وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ).

    بطورى كه از بعضى روايات استفاده مى‏شود، جمعى از مؤمنان بر اثر ناراحتى شديد كه از مسأله بت‏پرستى داشتند، گاهى بتهاى مشركان را به باد ناسزا گرفته و به آنها دشنام مى‏دادند، قرآن صريحا از اين موضوع، نهى كرد و رعايت اصول ادب و عفت و نزاكت در بيان را، حتى در برابر خرافى‏ترين و بدترين اديان، لازم مى‏شمرد. زيرا با دشنام و ناسزا نمى‏توان كسى را از مسير غلط باز داشت چرا كه هر گروه و ملتى نسبت به عقايد و اعمال خود، تعصب دارد، همانطور كه قرآن در جمله بعد مى‏گويد: «ما اين چنين براى هر جمعيتى عملشان را زينت داديم» (كَذلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ).

    و در پايان آيه مى‏فرمايد: «بازگشت همه آنها به سوى خداست، و به آنها خبر مى‏دهد كه چه اعمالى انجام داده‏اند» (ثُمَّ إِلى‏ رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ).

    (آيه 109)

    شأن نزول:

    نقل كرده‏اند كه: عده‏اى از قريش خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله رسيدند و گفتند: تو براى موسى و عيسى، خارق عادات و معجزات مهمى نقل مى‏كنى، و همچنين در باره انبياى ديگر، تو نيز امثال اين كارها را براى ما انجام ده تا ما ايمان آوريم، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: مايليد براى شما چه كار كنم؟ گفتند: از خدا بخواه كوه صفا را تبديل به طلا كند، و بعضى از مردگان پيشين ما زنده شوند و از آنها در باره حقانيت دعوت تو سؤال كنيم، و نيز فرشتگان را به ما نشان بده كه در باره تو گواهى دهند، و يا خداوند و فرشتگان را دسته جمعى با خود بياور!.

    پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اگر بعضى از اين كارها را بجا بياورم ايمان مى‏آوريد؟ گفتند: به خدا سوگند چنين خواهيم كرد، همين كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آماده دعا كردن شد، كه بعضى از اين پيشنهادها را از خدا بخواهد (زيرا بعضى از آنها نامعقول و محال بود) پيك وحى خدا نازل شد، چنين پيام آورد كه اگر بخواهى دعوت تو اجابت مى‏شود، ولى در اين صورت (چون از هر نظر اتمام حجت خواهد شد و موضوع جنبه حسّى و شهود به خود خواهد گرفت) اگر ايمان نياورند همگى سخت كيفر مى‏بينند (و نابود خواهند شد) اما اگر به خواسته آنها ترتيب اثر داده نشود و آنها را به حال خود واگذارى، ممكن است بعضى از آنها در آينده توبه كنند و راه حق را پيش گيرند پيامبر صلّى اللّه عليه و آله پذيرفت و آيه نازل گرديد.

    تفسير:

    در آيات گذشته دلايل منطقى متعددى در زمينه توحيد، ذكر شد كه براى اثبات يگانگى خدا و نفى شرك و بت‏پرستى كافى بود، اما با اين حال جمعى از مشركان لجوج و متعصب، تسليم نشدند و شروع به بهانه‏جويى كردند.

    قرآن در اين آيه وضع آنها را چنين نقل مى‏كند: «با نهايت اصرار سوگند ياد كردند كه اگر معجزه‏اى براى آنها بيايد ايمان خواهند آورد» (وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَتْهُمْ آيَةٌ لَيُؤْمِنُنَّ بِها).

    قرآن در پاسخ آنها دو حقيقت را بازگو مى‏كند: نخست به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله اعلام مى‏كند كه به آنها بگويد اين كار در اختيار من نيست كه هر پيشنهادى بكنيد انجام دهم، «بگو: معجزات تنها از ناحيه خداست و به فرمان اوست» (قُلْ إِنَّمَا الْآياتُ عِنْدَ اللَّهِ).

    سپس روى سخن را به مسلمانان ساده‏دلى كه تحت تأثير سوگندهاى غليظ و شديد مشركان قرار گرفته بودند كرده، مى‏گويد: «شما نمى‏دانيد كه اينها دروغ مى‏گويند و اگر اين معجزات و نشانه‏هاى مورد درخواست آنها انجام شود باز ايمان نخواهند آورد» (وَ ما يُشْعِرُكُمْ أَنَّها إِذا جاءَتْ لا يُؤْمِنُونَ).

    صحنه‏هاى مختلف برخورد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله با آنها نيز گواه اين حقيقت است كه اين دسته در جستجوى حق نبودند، بلكه هدفشان اين بود كه با بهانه‏جوييها مردم را سرگرم ساخته و بذر شك و ترديد در دلها بپاشند.

صفحه 6 از 10 نخستنخست ... 45678 ... آخرینآخرین

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •