فرارو- موج جدید تحریم ها و سخن گفتن از احتمال وقوع درگیری نظامی در خلیج فارس این روزها به خط ثابت رسانه های داخلی و خارجی تبدیل شده و می توان گفت این اخبار در داخل کشور، بحران مهلک مدیریت،مشکلات روزافزون اقتصادی و بحث انتخابات مجلس را تا حد زیادی به حاشیه رانده و در عرصه خارجی نیز بحران سوریه را از کانون توجه جهانیان خارج نموده است.
وابستگی اقتصاد کشور به واردات، زمین گیر شدن تولید داخلی، سرگردانی حجم عظیمی از نقدینگی کشور، کاهش شدید ارزش پول ملی، بازار نابسامان ارز و طلا و... سیاهه ای از نتایج وخیم مدیریت نادرست اقتصاد کشور است که از همان ابتدا نیز مورد انتقاد جدی اقتصاد دانان دلسوز کشور قرار داشت. اما آنچه به همین میزان تاسف بار است، نتایج دیپلماسی منفعلانه دولت است که به تدریج به بار می نشیند و چونان چالش هایی سخت، پیش روی کشور گشوده می شود.
پس از آن همه شعارها و وعده های غیر کارشناسانه و عوام پسندانه، آن چه اکنون روی دستمان مانده اقتصادی صدمه دیده و شدیدا ضربه پذیری است که به نظر نمی رسد بتوان به عنوان الگوی جایگزین نظام سرمایه داری به جهانیان ارائه کرد و البته یک دیپلماسی به اغما رفته که نسبتی با جایگاه و امکانات و اهرم های در اختیار ایران ندارد.
نقد دیپلماسی دولت، که از قضا اساساً برای متولیان مربوط، محلی از اعراب هم ندارد، مدت هاست که به عادتی مرسوم و کلیشه ای تکراری در فضای رسانه ای تبدیل شده است. پر واضح است که تکرار آن مکررات و کلی گویی های شعاری از حوصله خوانندگان خارج بوده و ای بسا که خود، از نگارنده نسبت بدان آگاه تر باشند. آنچه در این شرایط موضوعیت می یابد شاید مقایسه ساده ای میان کارنامه دیپلماتیک دولت فعلی و دولت های منطقه باشد که این مقاله پس از ذکر مقدمات بالا قصد پرداختن بدان را دارد.
پرستویی که مقصد را در کوچ میبیند از ویرانی لانه اش نمی هراسد.
م.ا