نخستین گزینه محتمل برای مقایسه، کارنامه دستگاه دیپلماسی کشور ترکیه است اما دیپلماسی ترک ها طی چند سال اخیر و بویژه در مواجهه با بیداری اسلامی آنچنان پربار بوده که موفقیت آمیز بودن آن نسبت به کارنامه دولت فعلی اساساً نیازی به مقایسه و تجزیه و تحلیل ندارد. در قابلیت بالای دیپلماسی تر کها همین بس که ترکیه می تواند در آن واحد هم مکانی برای نصب سپر دفاع موشکی کشورهای غربی با هدف اعمال کنترل و احاطه نظامی علیه ایران باشد و هم مکانی برای وساطت و گفتگو میان ایران و غرب، آن هم به پیشنهاد خود ایران!
گزینه دوم کشور قطر است، اما این دولت نیز آنچنان جایگاه ویژه ای در عرصه دیپلماسی منطقه ای و فرامنطقه ای برای خود دست و پا کرده که به جرأت می توان گفت در این زمینه شانه به شانه ترکیه می زند.
قطر در نبود رابطه دیپلماتیک میان ایران و امریکا، واسطه حل مسائل زیادی میان این دو کشور بوده است. همچنین آرایش سیاسی فعلی در لبنان و خروج این کشور از بن بستی که در آن گیر کرده بود محصول مذاکرات فشرده گروهها و احزاب لبنانی در قطر بود و اکنون نیز این کشور خود را برای میزبانی طالبان و امریکا و حل و فصل یک مناقشه منطقه ای دیگر آماده می کند. به تمام این ها باید زیرکی دولتمردان قطر را در مواجهه با موج قیام های بهار عربی نیز افزود. قطر نه تنها از بهار عربی مصون ماند که غول رسانه ای خود، شبکه الجزیره، را به اهرم فشاری برای به زانو درآوردن رقبای منطقه ای خود در لیبی و سوریه تبدیل نمود.
ایران و عربستان از مدت ها پیش رقبای ژئوپلتیک منطقه ای محسوب می شوند؛ رقابتی که طی یک دهه اخیر به گونه قابل انتظاری شدت یافته است. با سقوط طالبان در سال 2001 و صدام حسین در سال 2003 جایگاه ایران به عنوان یک قدرت منطقه ای بلامنازع به شدت، در برابر رقیب سنتی خود عربستان سعودی، تقویت شد. به همین دلیل سعودی ها همیشه امریکا را سرزنش می کردند که «عراق را در یک بشقاب زرین» به ایران هدیه نمود!