-
سوره غافر [40]
سوره مؤمن «غافر» [40]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و 85 آيه است.
محتواى سوره:
سوره مؤمن نخستين سوره از «حواميم» «1» است. و محتواى آن را مىتوان در شش بخش خلاصه كرد:
بخش اول: توجهى است به خداوند و قسمتى از اسماء حسناى او، مخصوصا آنچه خوف و رجاء را در دلها بر مىانگيزد.
بخش دوم: تهديدهايى است نسبت به كافران جبار پيرامون عذابهاى اين جهان، و عذابهاى قيامت با ذكر خصوصيات و جزئيات آن.
بخش سوم: پس از مطرح كردن داستان موسى (ع) و فرعون سخن را به مؤمن آل فرعون سوق مىدهد و بخش وسيعى از سوره را به شرح گفتگوهاى اين مرد هوشمند شجاع با فرعونيان اختصاص مىدهد.
بخش چهارم: مسأله توحيد و شرك را كه مهمترين مسأله زندگى انسان است به ميان آورده، و قسمتى از نشانههاى توحيد و دلائل بطلان شرك را مطرح مىكند.
بخش پنجم: ضمن دعوت پيامبر به صبر و شكيبايى خلاصهاى از آنچه در بخشهاى ديگر اين سوره گذشت و ذكر گوشهاى از نعمتهاى الهى، سوره را پايان مىدهد.
__________________________________________________
(1) حواميم هفت سوره از قرآن است كه با «حم» شروع مىشود و پشت سر هم قرار گرفته و همه از سورههاى مكّى است.
-
RE: سوره غافر [40]
نامگذارى سوره به «مؤمن» به خاطر بخشى است كه در باره مؤمن آل فرعون بيان مىكند، همان طور كه نامگذارى آن به «غافر» به خاطر آغاز سومين آيه آن است.
فضيلت تلاوت سوره:
از پيامبر صلّى اللّه عليه و اله نقل شده كه فرمود: «الحواميم تاج القرآن سورههاى (هفتگانه) حم تاج قرآن است»! و در حديثى از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم: «سورههاى حاميم گلهاى قرآن است، خدا را سپاس گوئيد و با حفظ و تلاوت اين سورهها او را شكر گذاريد، هر بندهاى كه از خواب برخيزد و سورههاى حاميم بخواند از دهانش (در قيامت) بوى عطر دل انگيزى بهتر از مشك و عنبر خارج مىشود، و خداوند خواننده اين سورهها را رحمت مىكند و نيز همسايگان و دوستان و آشنايان و تمام ياران نزديك و دور او را مشمول رحمت خويش قرار مىدهد، و در قيامت عرش و كرسى و فرشتگان مقرب خدا براى او استغفار مىكنند».
روشن است اين فضائل بزرگ پيوندى با آن محتواى برجسته دارد، محتوايى كه هرگاه در زندگى انسان در بعد «اعتقادى» و «عملى» او پياده شود بدون شك مستحق اين فضائل عظيم است، و اگر در اين روايات سخن از تلاوت به ميان آمده، منظور تلاوتى است كه مقدمهاى براى ايمان و عمل باشد.
-
RE: سوره غافر [40]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)- در آغاز اين سوره نيز به «حروف مقطعه» برخورد مىكنيم كه در اينجا از نوع تازهاى از آن است: «حا- ميم» (حم).
در بعضى از روايات دو حرف آغاز اين سوره به نامهاى خدا كه با اين دو حرف آغاز مىشود تفسير شده است، چنانكه در حديثى از امام صادق عليه السّلام به «حميد» و «مجيد» تفسير گرديده است.
بعضى نيز «ح» را به نامهايى مانند «حميد» و «حليم» و «حنان» و «م» را به نامهايى مانند «ملك» و «مالك» و «مجيد» تفسير كردهاند.
اين احتمال نيز وجود دارد كه «ح» اشاره به «حاكميت» و «م» اشاره به «مالكيت خداوند» بوده باشد.
روشن است كه اين تفسيرها با هم منافاتى ندارد و ممكن است همه در معنى آيه جمع باشد.
(آيه 2)- اوصافى اميد بخش! در اين آيه- همان گونه كه روش قرآن است- بعد از ذكر «حروف مقطعه» سخن از عظمت مقام «قرآن» به ميان مىآورد، اشاره به اين كه اين كتاب با اين همه عظمت از حروف ساده الفبا تركيب يافته، بنائى چنان عظيم از مصالحى چنين كوچك، و اين خود دليل بر اعجاز آن است.
مىفرمايد: «اين كتابى است كه از سوى خداوند قادر و دانا نازل شده است» (تَنْزِيلُ الْكِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ).
عزت و قدرتش موجب شده كه احدى نتواند با آن برابرى كند، و علمش سبب گرديده كه محتواى آن در اعلى درجه كمال، و فراگير همه نيازهاى انسانها در طريق تكامل باشد.
-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 3)- اين آيه خدا را به پنج وصف ديگر از صفات بزرگش كه بعضى اميد آفرين و بعضى خوف آفرين است توصيف كرده، مىگويد: «خداوندى كه آمرزنده گناه» است (غافِرِ الذَّنْبِ).
«و پذيرنده توبه» (وَ قابِلِ التَّوْبِ).
«داراى مجازات سخت» (شَدِيدِ الْعِقابِ).
«و صاحب نعمت فراوان» است (ذِي الطَّوْلِ).
«هيچ معبودى جز او نيست» (لا إِلهَ إِلَّا هُوَ).
«و بازگشت (همه شما) به سوى اوست» (إِلَيْهِ الْمَصِيرُ).
آرى! كسى كه واجد اين اوصاف است فقط او شايسته عبوديت و مالك پاداش و كيفر است.
(آيه 4)- بعد از ذكر نزول قرآن از سوى خداوند و توصيف او به صفاتى كه انگيزه خوف و رجا است سخن از گروهى به ميان مىآورد كه در برابر اين آيات الهى به مجادله و پرخاشگرى بر مىخيزند، و سرنوشت اين گروه را ضمن جملههايى كوتاه و كوبنده روشن ساخته، مىفرمايد: «تنها كسانى در آيات الهى مجادله مىكنند كه (از روى عناد) كافر شدهاند» (ما يُجادِلُ فِي آياتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِينَ كَفَرُوا).
درست است كه اين گروه احيانا نيرو و جمعيت و قدرتى دارند، ولى «مبادا رفت و آمدهاى آنان در شهرها (و قدرت نمائيهايشان) تو را بفريبد»! (فَلا يَغْرُرْكَ تَقَلُّبُهُمْ فِي الْبِلادِ).
هدف آيه فوق اين است كه به پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و مؤمنان آغاز اسلام كه غالبا از قشر محروم بودند گوشزد كند مبادا امكانات مالى، و قدرت سياسى و اجتماعى كافران جبار را دليلى بر حقانيت، و يا قدرت واقعى آنها بدانند، دنيا اين گونه اشخاص را زياد به خاطر دارد، و تاريخ نشان مىدهد كه تا چه اندازه در برابر مجازاتهاى الهى ضعيف و ناتوان بودند، همانند برگهاى پژمرده پائيزى در برابر تندباد خزان.
-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 5)- لذا در اين آيه سرنوشت بعضى از اقوام گمراه و سركش پيشين را در عباراتى كوتاه و كوبنده به اين گونه بيان مىكند: «پيش از آنها قوم نوح و اقوامى كه بعد از ايشان بودند (پيامبرانشان را) تكذيب كردند» (كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ الْأَحْزابُ مِنْ بَعْدِهِمْ).
آرى! آنها احزابى بودند كه دست به دست هم دادند و به تكذيب پيامبران الهى كه دعوتشان با منافع نامشروع و هوى و هوسهاى آنها هماهنگ نبود برخاستند.
سپس مىافزايد: به اين مقدار نيز قناعت نكردند «و هر امتى در پى آن بود كه توطئه كند و پيامبرش را بگيرد» و آزار دهد (وَ هَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ).
باز به اين هم اكتفا نكردند «و براى محو حق به مجادله باطل دست زدند» و براى گمراه ساختن مردم اصرار ورزيدند (وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ).
اما اين امور براى هميشه ادامه نيافت و به موقع «من آنها را گرفتم (و سخت مجازات كردم) ببين كه مجازات من چگونه بود»؟! (فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ عِقابِ).
ويرانههاى شهرهاى آنها در مسير مسافرتهاى شما به چشم مىخورد، و سرنوشت شوم و عاقبت سياه و تاريكشان بر صفحات تاريخ و سينههاى صاحب دلان ثبت است، بنگريد و عبرت گيريد.
(آيه 6)- اين آيه علاوه بر مجازات دنيوى، به مجازات آنها در سراى ديگر اشاره كرده، مىگويد: «و اين گونه فرمان پروردگارت در باره كسانى كه كافر شدند مسلّم شده كه آنها همه اهل آتشند» (وَ كَذلِكَ حَقَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ أَصْحابُ النَّارِ).
ظاهر معنى آيه وسيع و گسترده است و كافران لجوج را از همه اقوام شامل مىشود، و بديهى است مسلم شدن فرمان پروردگار در باره اين قوم به دنبال گناهان مستمر و اعمال خلافى است كه با اراده خود انجام دادند.
-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 7)- حاملان عرش الهى پيوسته به اهل ايمان دعا مىكنند لحن آيات پيشين نشان مىداد كه اين آيات هنگامى نازل شده كه مسلمانان در اقليت و محروميت بودند، و دشمنان در اوج قدرت.
و به دنبال آن آيات بعد در حقيقت براى اين نازل شده كه به مؤمنان راستين بشارت دهد كه شما هرگز تنها نيستيد.
مىفرمايد: «فرشتگانى كه حاملان عرشند و آنها كه در گرداگرد آن (طواف مىكنند) تسبيح و حمد پروردگارشان را مىگويند و به او ايمان دارند و براى مؤمنان استغفار مىكنند» (الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا).
گفتار آنها اين است كه مىگويند: «پروردگارا! رحمت و علم تو همه چيز را فراگرفته (تو از گناهان بندگانت با خبرى و نسبت به آنها رحيمى خداوندا!) آنها را كه توبه كردهاند و راه تو را پيروى مىكنند بيامرز و آنها را از عذاب دوزخ نگاه دار» (رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحِيمِ).
اين آيه از يك سو به مؤمنان مىگويد تنها شما نيستيد كه عبادت خداوند مىكنيد، و تسبيح و حمد او را مىگوييد، قبل از شما مقربترين فرشتگان خداوند و حاملان و طواف كنندگان عرش خدا حمد و تسبيحش مىگويند.
از سوى ديگر به كفار هشدار مىدهد كه ايمان آوردن يا نياوردن شما مهم نيست، خدا نيازى به ايمان كسى ندارد.
و از سوى سوم به مؤمنان آگاهى مىدهد كه شما در اين جهان تنها نيستيد- هر چند در محيط زندگى خود در اقليت باشيد- نيرومندترين قدرتهاى غيبى عالم پشتيبان شما و دعاگوى شما هستند.
-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 8)- در اين آيه در ادامه دعاهاى حاملان عرش در باره مؤمنان مىافزايد: «پروردگارا! آنها را در باغهاى جاويدان بهشت كه به آنها وعده فرمودهاى وارد كن» (رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدْتَهُمْ).
«و همچنين از پدران و همسران و فرزندانشان هر كدام كه صالح بودند» (وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ).
چرا «كه تو توانا و حكيمى» (إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ).
وعده الهى كه در اين آيات به آن اشاره شده همان وعدهاى است كه بارها خداوند به وسيله پيامبران به مردم داده است.
تقسيم مؤمنان به دو گروه بيانگر اين واقعيت است كه گروهى در رديف اول قرار دارند، و در پيروى اوامر خداوند كاملا كوشا هستند، اما گروه ديگرى در اين حد نيستند امام به خاطر پيروى نسبى از گروه اول و انتسابشان به آنها نيز مشمول دعاى فرشتگانند.
(آيه 9)- سپس آنها در چهارمين دعايشان در حق مؤمنان چنين مىگويند:
«و آنها را از بديها نگاهدار كه هر كس را در آن روز از بديها نگاهدارى مشمول رحمتت ساختهاى» (وَ قِهِمُ السَّيِّئاتِ وَ مَنْ تَقِ السَّيِّئاتِ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ).
و بالأخره دعاى خود را با اين جمله پر معنى پايان مىدهند: «و اين است همان رستگارى عظيم» (وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ).
چه فوز و نجاتى از اين برتر كه گناهان انسان بخشوده شود، عذاب و بديها از او دور گردد، مشمول رحمت الهى شود، و در بهشت جاويدانش قدم بگذارد و بستگان مورد علاقهاش نيز به او ملحق گردند.
-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 10)- ما به گناه خود معترفيم آيا راه جبرانى هست؟
در آيات گذشته سخن از شمول «رحمت» الهى نسبت به مؤمنان بود، و در اينجا سخن از چگونگى «غضب» پروردگار بر افراد بىايمان است، تا با قرينه مقابله هر دو بحث روشنتر گردد.
نخست مىفرمايد: «كسانى را كه كافر شدند روز قيامت صدا مىزنند كه عداوت و خشم پروردگار نسبت به شما از عداوت و خشم شما به خودتان بيشتر است چرا كه دعوت به سوى ايمان مىشديد ولى راه كفر را پيش مىگرفتيد» (إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنادَوْنَ لَمَقْتُ اللَّهِ أَكْبَرُ مِنْ مَقْتِكُمْ أَنْفُسَكُمْ إِذْ تُدْعَوْنَ إِلَى الْإِيمانِ فَتَكْفُرُونَ).
چه كسى آنها را چنين ندا مىكند؟ ظاهر اين است كه فرشتگان عذاب براى ملامت و سرزنش و رسوا كردن آنها چنين ندائى سر مىدهند، در حالى كه فرشتگان رحمت همواره آماده اكرام و احترام مردم با ايمان و صالح مىباشند.
منظور از خشم و عداوت كفار نسبت به خودشان اين است كه آنها بزرگترين دشمنى را در حق خود در دنيا انجام دادهاند، آيا دشمنى با خويشتن از اين شديدتر مىشود كه انسان به خاطر پيروى هواى نفس و بهره گيرى از متاع چند روزه دنيا راه سعادت جاويدان را به روى خويش ببندد و درهاى عذاب ابدى را بگشايد.
(آيه 11)- به هر حال مجرمان با مشاهده اوضاع و احوال قيامت و آگاهى بر خشم خداوند نسبت به آنها از خواب غفلت طولانى خويش بيدار مىشوند و در فكر چاره افتاده «مىگويند: پروردگارا! ما را دو بار ميراندى و دو بار زنده كردى (و ما در اين مرگ و حياتها همه چيز را فهميديم) اكنون به گناهان خود اعتراف مىكنيم، پس آيا راهى براى خارج شدن (از دوزخ و بازگشت به دنيا و جبران ما فات) وجود دارد؟! (قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلى خُرُوجٍ مِنْ سَبِيلٍ).
آرى! در آنجا پردههاى غرور و غفلت كنار مىرود، و چشم حقيقت بين انسان باز مىشود، لذا چارهاى جز اعتراف به گناه ندارد.
منظور از دو بار ميراندن، مرگ در پايان عمر و مرگ در پايان برزخ است، و منظور از دو مرتبه احيا، احياى برزخى و احياى در قيامت است.
به اين ترتيب ما يك حيات جسمانى داريم و يك حيات برزخى، در پايان عمر از حيات جسمانى مىميريم، و در پايان اين جهان از حيات برزخى و نيز داراى دو حيات به دنبال اين دو مرگ هستيم: حيات برزخى، و حيات روز قيامت.
-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 12)- اما ناگفته پيداست كه پاسخ اين تقاضاى كافران كه از دوزخ بيرون آيند و به دنيا برگردند تا به گمان خود گذشته تاريك را جبران نمايند منفى است و منفى بودن آن به قدرى روشن است كه حتى در آيات مورد بحث سخنى از آن به ميان نيامده، تنها در اين آيه مطلبى ذكر مىكند كه به منزله دليل آن است، مىفرمايد:
«اين به خاطر آن است كه وقتى خداوند به يگانگى خوانده مىشد انكار مىكرديد و اگر براى او همتايى مىپنداشتند ايمان مىآوريد» (ذلِكُمْ بِأَنَّهُ إِذا دُعِيَ اللَّهُ وَحْدَهُ كَفَرْتُمْ وَ إِنْ يُشْرَكْ بِهِ تُؤْمِنُوا).
آرى! هر جا سخن از توحيد و پاكى و تقوا و فرمان حق بود چهره درهم مىكشيديد، و هر جا از كفر و نفاق و شرك و آلودگى سخن به ميان مىآمد خوشحال و شادان مىشديد، و به همين دليل سرنوشتى غير از اين نداريد.
در پايان آيه براى آن كه اين تاريكدلان مشرك را براى هميشه مأيوس كند، مىفرمايد: «اكنون داورى مخصوص خداوند بلند مرتبه و بزرگ است» و شما را مطابق عدل خود كيفر مىدهد (فَالْحُكْمُ لِلَّهِ الْعَلِيِّ الْكَبِيرِ).
جز او قاضى و دادخواه و دادرسى در اين محكمه نيست، و چون او «علىّ» و «كبير» است نه مغلوب كسى مىگردد، نه توصيهاى در او مؤثر مىشود، و هيچ راه فرارى در برابر حكمش وجود ندارد.
-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 13)- تنها خدا را بخوانيد هر چند كافران نپسندند اين آيه و دو آيه بعد استدلالى است بر توحيد و وحدانيت خداوند و ربوبيت او، و نفى شرك و بت پرستى.
نخست مىگويد: «او كسى است كه آياتش را به شما نشان مىدهد» (هُوَ الَّذِي يُرِيكُمْ آياتِهِ).
همان آيات و نشانههاى آفاقى و انفسى كه تمام عالم هستى را پر كرده است.
سپس به بيان يكى از اين آيات پرداخته، مىافزايد: «او از آسمان براى شما روزى (پر ارزشى) مىفرستد» (وَ يُنَزِّلُ لَكُمْ مِنَ السَّماءِ رِزْقاً).
دانههاى حيات بخش باران، نور آفتاب كه زنده كننده تمام موجودات است، و هوائى كه مايه حيات همه حيوانات و گياهان مىباشد همه از آسمان نازل مىشود.
و در پايان آيه مىافزايد: با وجود اين همه آيات در پهنه جهان هستى چشمهاى نابينا و قلوبى كه حجاب بر آنها افكنده شده چيزى نمىبينند «تنها كسانى متذكر مىشوند كه به سوى خدا باز گردند» و قلب و جان خود را از آلودگيها بشويند.
(وَ ما يَتَذَكَّرُ إِلَّا مَنْ يُنِيبُ).
(آيه 14)- در اين آيه چنين نتيجه گيرى مىكند: «اكنون (كه چنين است) خدا را بخوانيد و دين خود را براى او خالص كنيد» (فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ).
برخيزيد و با تيشه ايمان به جان بتهاى مشركان بيفتيد، و همه را از صفحه فكر و فرهنگ و اجتماع خود محو كنيد.
البته اين كار شما كافران لجوج و متعصب را سخت ناراحت مىكند ولى ترس و هراسى به خود راه ندهيد، آئين خود را خالص كنيد «هر چند كافران ناخشنود باشند» (وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ).