-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 15)- اين آيه خدا را با چند وصف مهم از اوصافش توصيف كرده، مىگويد: «او درجات (بندگان صالح) را بالا مىبرد» (رَفِيعُ الدَّرَجاتِ).
او در علمش بلند مرتبه است، و در قدرتش نيز بلند مرتبه، تمام اوصاف كمال و جمالش آن قدر مرتفع و بالاست كه هماى بلند پرواز و دانش بشرى هرگز به اوج آن نمىرسد.
سپس مىافزايد: «او صاحب عرش است» (ذُو الْعَرْشِ).
سر تا سر عالم هستى تحت قدرت و حكومت اوست.
در سومين توصيف مىگويد: «روح (مقدس) را به فرمانش بر هر كسى از بندگانش كه بخواهد القاء مىكند» (يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ).
اين روح همان قرآن و مقام نبوت و وحى است كه مايه حيات دلها و همانند روح در پيكر انسانى است.
جالب اين كه در آيات پيشين سخن از نزول باران و ارزاق جسمانى در ميان بود و در اينجا سخن از نزول وحى و رزق روحانى است.
اكنون ببينيم هدف از القاى «روح القدس» بر پيامبران چيست؟ و آنها اين راه پر نشيب و فراز و طولانى و پر مشقت را براى چه هدفى تعقيب مىكنند؟
در آخرين جمله آيه به اين سؤال پاسخ داده شده، مىگويد: «هدف اين است «تا (مردم را) از روز ملاقات [روز رستاخيز] بيم دهد»! (لِيُنْذِرَ يَوْمَ التَّلاقِ).
روزى كه بندگان با پروردگارشان از طريق شهود باطنى ملاقات مىكنند.
روزى كه گذشتگان و آيندگان همه با هم تلاقى دارند.
روز ملاقات پيشوايان حق و باطل با پيروانشان.
روز لقاى مستضعفين و مستكبرين و ملاقات ظالم و مظلوم.
روز ديدار انسانها و فرشتگان.
و بالأخره روز تلاقى انسان با اعمال و گفتار و كردارش و با دادگاه عدل خداوند.
-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 16)- روز تلاقى! اين آيه و چند آيه بعد از آن توضيح و تفسيرى است براى «يوم التلاق» كه از نامهاى قيامت است، و در آيه قبل به آن اشاره شد.
نخست مىفرمايد: روز تلاقى «روزى كه همه آنان آشكار مىشوند» (يَوْمَ هُمْ بارِزُونَ). و تمام پردهها و حجابها كنار مىرود و اسرار درون همگان آشكار مىگردد.
در دومين توصيف از آن روز مىافزايد: «چيزى از مردم بر خدا پنهان نخواهد ماند» (لا يَخْفى عَلَى اللَّهِ مِنْهُمْ شَيْءٌ).
در اين جهان و امروز نيز چيزى بر خداوند عالم و قادر مخفى نيست، ولى ظهور اشياء در آن روز از تأكيد بيشترى برخوردار است، جايى كه ديگران نيز از اسرار هم آگاه شوند در مورد خداوند مسأله نياز به بحث و گفتگو ندارد.
سومين ويژگى آن روز حاكميت مطلقه پروردگار است، چنانكه در دنباله آيه مىفرمايد: در آن روز گفته مىشود: «حكومت امروز براى كيست»؟ (لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ).
و در پاسخ مىگويند: «براى خداوند يكتاى قهّار است» (لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ).
اين سؤال و جواب از سوى فرد خاصى عنوان نمىشود سؤالى است كه از سوى خالق و مخلوق، فرشته و انسان، مؤمن و كافر و از تمام ذرات وجود و در ديوار عالم هستى بدون استثنا مطرح است، و همگى نيز با زبان حال به آن پاسخ مىگويند، يعنى به هر جا بنگرى آثار حاكميت او نمايان است و بر هر چه نگاه كنى نشانههاى قاهريت او در آن ظاهر است.
به زمزمه هر ذرهاى گوش فرادهى «لمن الملك» مىگويد، و در پاسخ «للّه الواحد القهّار» از آن مىشنوى.
-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 17)- ويژگى چهارم آن روز اين است كه روز پاداش و كيفر است، چنانكه در آيه شريفه مىفرمايد: «امروز هركسى در برابر كارى كه انجام داده جزا داده مىشود» (الْيَوْمَ تُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ).
آرى! آن ظهور و بروز و آن احاطه علمى خداوند و حاكميت و مالكيت و قهاريت او همه دليلى است روشن بر اين حقيقت بزرگ و اميد بخش و بيم آفرين.
ويژگى پنجم همان است كه در جمله بعد مىافزايد: «امروز هيچ ظلم و ستمى (بر هيچ كس) نخواهد بود» (لا ظُلْمَ الْيَوْمَ).
چگونه ممكن است ظلم و ستمى تحقق يابد در حالى كه ظلم يا به خاطر جهل است كه او بر همه چيز احاطه علمى دارد. يا به خاطر عجز است كه او قاهر و مالك و حاكم بر همه چيز است.
ششمين و آخرين ويژگى سرعت محاسبه اعمال بندگان است، چنانكه در پايان آيه مىفرمايد: «خداوند سريع الحساب است» (إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسابِ).
سرعت حسابش در آنجا به قدرى است كه در حديث آمده است: «خداوند حساب همه بندگان را در يك چشم بر هم زدن مىرسد»!
-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 18)- روزى كه جانها به لب مىرسد! اين آيه همچنان ادامه توصيف قيامت است.
نخست مىگويد: «آنها را از روز نزديك بترسان» (وَ أَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْآزِفَةِ).
اگر درست بنگريم مجموعه عمر دنيا در برابر عمر قيامت لحظه زود گذرى بيش نيست، و چون هيچ تاريخى از سوى خداوند براى آن به كسى حتى به پيامبران اعلام نشده است بايد هميشه آماده استقبال از آن بود.
دومين توصيف اين كه: «در آن روز (از شدت هول و ترس) دلها به گلوگاه مىرسد»! (إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَناجِرِ).
در توصيف سوم مىگويد: «تمامى وجود آنها مملو از اندوه مىگردد» اما توانايى اظهار آن را ندارند (كاظِمِينَ).
اگر انسان گرفتار اندوه و غم جانكاهى شود اما بتواند فرياد كند ممكن است كمى آرام گيرد، اما افسوس كه در آنجا حتى جاى فرياد و نعره زدن نيست، آنجا پيشگاه داورى حق و محضر عدل پروردگار، و حضور جميع خلايق است، فرياد چه سودى دارد؟! چهارمين توصيف اين كه: «براى ستمكاران دوستى وجود ندارد» (ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ).
آن گروه از دغل دوستان كه همچون مگسان گرد شيرينى به هنگام قدرت اطراف آنها را گرفته بودند، همه گرفتار كار خويشند، و به ديگرى نمىپردازند، آرى در آن روز نه دوستى براى انسان وجود دارد و نه غمخوارى براى درد دل كردن.
در پنجمين توصيف مىفرمايد: «و نه شفاعت كنندهاى كه شفاعتش پذيرفته شود» (وَ لا شَفِيعٍ يُطاعُ).
چرا كه شفاعت شافعان راستين مانند انبيا و اولياء نيز به اذن پروردگار است، و به اين ترتيب قلم بطلان بر پندار بتپرستان مىكشد.
-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 19)- در ششمين مرحله يكى از اوصاف خدا را بيان مىكند كه در ضمن توصيفى براى چگونگى قيامت است، مىگويد: «خدا چشمهايى را كه به خيانت گردش مىكند مىداند، و آنچه را در سينهها پنهان مىدارند» مىداند (يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ ما تُخْفِي الصُّدُورُ).
آرى! خدائى كه از حركات مخفيانه چشمها و اسرار درون سينهها آگاه است در آن روز در باره خلايق دادرسى و قضاوت مىكند.
(آيه 20)- در هفتمين توصيف از قيامت كه آن نيز به صورت توصيف خداوند مطرح شده، مىفرمايد: «خداوند به حق داورى مىكند» (وَ اللَّهُ يَقْضِي بِالْحَقِّ).
«و معبودهايى را كه غير از او مىخوانند هيچ گونه داورى ندارند» (وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا يَقْضُونَ بِشَيْءٍ).
آرى! آن روز مقام داورى مخصوص به خداست، و او هم جز به حق داورى نمىكند.
سر انجام به عنوان تأكيد بر آنچه در اين آيات گذشت سخن را با اين جمله پايان مىدهد: «خداوند شنوا و بيناست» (إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ).
بلكه بينائى و شنوائى به معنى واقعى كلمه، يعنى حضور همه مسموعات و مبصرات و تمام شنيدنيها و ديدنيها نزد او منحصر به ذات پاك خداست، و اين تأكيدى است بر علم و آگاهى او بر همه چيز، و داورى او به حق چرا كه تا كسى سميع و بصير مطلق نباشد داور حق نخواهد بود.
-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 21)- عاقبت دردناك پيشينيان ستمگر را بنگريد! از آنجا كه روش قرآن در بسيارى از آيات اين است كه بعد از ذكر كليات در مورد مسائل حساس و اصولى آن را با مسائل جزئى و محسوس مىآميزد، در اينجا نيز بعد از گفتگوهاى گذشته پيرامون مبدأ و معاد مردم را به مطالعه حالات پيشينيان و از جمله وضع فرعون و فرعونيان دعوت مىكند.
نخست مىفرمايد: «آيا آنها روى زمين سير نكردند تا ببينند عاقبت كسانى كه پيش از آنان بودند چگونه بود»؟! (أَ وَ لَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ كانُوا مِنْ قَبْلِهِمْ).
اين تاريخ مدون نيست كه در اصالت و صحت آن ترديد شود، اين تاريخ زندهاى است كه با زبان بىزبانى فرياد مىكشد، و تاريخ واقعى را بىكم و كاست شرح مىدهد.
سپس مىافزايد: «آنها كسانى بودند كه در قوت و قدرت و به وجود آوردن آثار مهمى در زمين از اينها نيرومندتر بودند» (كانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ آثاراً فِي الْأَرْضِ).
آن چنان حكومت قوى و لشكريان عظيم و تمدن مادى درخشان داشتند كه زندگى مشركان مكّه در برابر آنها بازيچهاى بيش نيست! و در پايان آيه سرنوشت اين اقوام سركش را در يك جمله كوتاه چنين بازگو مىكند: «ولى خداوند آنها را به گناهانشان گرفت و در برابر عذاب او مدافعى نداشتند»! (فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَ ما كانَ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ واقٍ).
نه كثرت نفرات آنها مانع از عذاب الهى شد، و نه قدرت و شوكت و مال و ثروت بىحسابشان.
(آيه 22)- در اين آيه آنچه را بطور اجمال قبلا گفته است شرح داده، مىفرمايد: «اين (مجازات دردناك الهى) بخاطر اين بود كه فرستادگان آنها پيوسته با دلائل روشن به سراغشان مىآمدند و آنها همه را انكار مىكردند» (ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانَتْ تَأْتِيهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَكَفَرُوا).
چنان نبود كه آنها غافل و بىخبر باشند، و يا كفر و گناهشان ناشى از عدم اتمام حجت گردد، نه رسولان آنها پى در پى مىآمدند اما آنها هرگز در برابر اوامر الهى تسليم نشدند.
«اينجا بود كه خداوند آنها را گرفت و كيفر داد» (فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ).
«زيرا او قوى و مجازاتش شديد است» (إِنَّهُ قَوِيٌّ شَدِيدُ الْعِقابِ).
در جاى رحمت «ارحم الراحمين» است، و در جاى خشم و غضب «اشد المعاقبين».
-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 23)- به دنبال اشارهاى كه در آيات قبل پيرامون سرنوشت دردناك اقوام پيشين آمده بود در اينجا به شرح يكى از اين ماجراها پرداخته، و انگشت روى داستان موسى و فرعون و هامان و قارون مىگذارد.
نخست مىفرمايد: «ما موسى را با آيات خود و دليل روشن فرستاديم ...»
(وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى بِآياتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِينٍ).
تعبير به «آيات» اشاره به «معجزات موسى» و «سلطان مبين» به معنى منطق نيرومند و دلائل دندان شكنى است كه موسى در برابر فرعونيان داشت.
به اين ترتيب موسى (ع) مأمور بود به ظلم حاكمان بيدادگر، و شيطنت سياستمداران خائن، و تعدّى ثروتمندان مستكبر پايان دهد و جامعهاى بر اساس عدالت و داد از نظر سياسى و فرهنگى و اقتصادى بسازد.
(آيه 24)- آرى! ما موسى را فرستاديم «به سوى فرعون و هامان و قارون، اما آنها گفتند: او ساحرى بسيار دروغگوست»! (إِلى فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ قارُونَ فَقالُوا ساحِرٌ كَذَّابٌ).
(آيه 25)- اين آيه بخشى از طرحهاى شيطانى آنها را بازگو كرده، مىگويد:
«پس هنگامى كه حق از نزد ما به سراغ آنها آمد (به جاى اين كه آن را مغتنم بشمرند به مقابله برخاستند، و) گفتند: پسران كسانى را كه با موسى ايمان آوردهاند به قتل برسانيد، و زنانشان را (براى اسارت و خدمت) زنده بگذاريد»! (فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا اقْتُلُوا أَبْناءَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ وَ اسْتَحْيُوا نِساءَهُمْ).
اين تعبير نشان مىدهد كه مسأله قتل فرزندان پسر و زنده نگهداشتن دختران تنها در دوران قبل از تولد موسى (ع) نبوده، بلكه بعد از قيام و نبوت او نيز اين كار تكرار شد.
و اين يك نقشه شوم و مستمر حكومتهاى شيطانى است كه نيروهاى فعال را به نابودى مىكشانند و نيروهاى غير فعال را براى بهره كشى زنده نگه مىدارند.
قرآن در پايان آيه مىافزايد: «اما نقشه كافران جز در گمراهى نيست» (وَ ما كَيْدُ الْكافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلالٍ).
تيرهايى است كه در تاريكى جهل و ضلال پرتاب مىكنند و به سنگ مىخورد. و از آنجايى كه هرگز باور ندارند، فاجعهها دامنگيرشان مىشود، اين مشيت الهى است كه نيروهاى حق سر انجام بر نيروى باطل غلبه كنند.
-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 26)- درگيرى و نزاع ميان موسى (ع) و پيروانش از يك سو، و فرعون و طرفدارانش از سوى ديگر بالا گرفت.
قرآن مىگويد: «فرعون گفت: بگذاريد موسى را بكشم و او پروردگارش را بخواند» تا نجاتش دهد! (وَ قالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسى وَ لْيَدْعُ رَبَّهُ).
از اين تعبير استفاده مىشود كه اكثريت مشاوران كه مانع قتل موسى بودند يا لا اقل بعضى از آنان به اين امر استدلال مىكردند كه با توجه به كارهاى خارق العاده موسى ممكن است نفرينى كند و خدايش عذاب بر ما نازل كند، اما فرعون مغرور مىگويد: من او را مىكشم هر آنچه بادا باد! سپس فرعون براى توجيه تصميم قتل موسى دو دليل براى اطرافيانش؟
مىكند: يكى جنبه به اصطلاح دينى و معنوى دارد، و ديگر جنبه دنيوى و مادى مىگويد: «من از اين مىترسم كه آيين شما را عوض كند!» و دين نياكانتان را بر هم زند! (إِنِّي أَخافُ أَنْ يُبَدِّلَ دِينَكُمْ).
«يا اين كه فسادى بر روى زمين آشكار سازد» (أَوْ أَنْ يُظْهِرَ فِي الْأَرْضِ الْفَسادَ).
و اگر امروز سكوت كنم و بعد از مدتى اقدام به مبارزه با موسى نمايم هواخواهان بسيارى پيدا مىكند و درگيرى شديدى به وجود مىآيد كه مايه خونريزى و فساد و ناآرامى در سطح كشور خواهد بود، بنابر اين مصلحت اين است كه هر چه زودتر او را به قتل برسانم.
(آيه 27)- اكنون ببينيم موسى (ع) كه ظاهرا در آن مجلس حضور داشت چه عكس العملى نشان داد؟
آيه شريفه مىگويد: «موسى گفت: من به پروردگارم و پروردگار شما پناه مىبرم از هر متكبرى كه به روز حساب ايمان نمىآورد»! (وَ قالَ مُوسى إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ مِنْ كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسابِ).
اين گفتار موسى (ع) به خوبى نشان مىدهد افرادى كه داراى دو ويژگى «تكبر» و «عدم ايمان به روز قيامت» باشند آدمهاى خطرناكى محسوب مىشوند.
و بايد از چنين افرادى به خدا پناه برد!
-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 28)- آيا كسى را به خاطر دعوت به سوى خدا مىكشند؟
از اينجا فراز ديگرى از تاريخ موسى (ع) و فرعون شروع مىشود كه در قرآن مجيد تنها در اين سوره مطرح شده است و آن داستان «مؤمن آل فرعون» است، كه از نزديكان فرعون بود دعوت موسى (ع) را به توحيد پذيرفت ولى ايمان خود را آشكار نمىكرد، هنگامى كه مشاهده كرد با خشم شديد فرعون جان موسى (ع) به خطر افتاده مردانه قدم پيش نهاد و با بيانات مؤثر خود توطئه قتل او را بر هم زد.
چنانكه آيه مىفرمايد: «و مرد مؤمنى از آل فرعون كه ايمان خود را كتمان مىكرد گفت: آيا مىخواهيد مردى را بكشيد به خاطر اين كه مىگويد: پروردگار من اللّه است»؟! (وَ قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمانَهُ أَ تَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ).
«در حالى كه معجزات و دلائل روشنى از سوى پروردگارتان با خود آورده است» (وَ قَدْ جاءَكُمْ بِالْبَيِّناتِ مِنْ رَبِّكُمْ).
آيا شما مىتوانيد معجزات او را مانند معجزه «عصا» و «يد بيضا» انكار كنيد؟
خوب فكر كنيد، دست به كار عجولانه و شتاب زدهاى نزنيد، و در عاقبت كار خود درست بينديشيد و گر نه پشيمان خواهيد شد.
از همه اينها گذشته از دو حال خارج نيست: «اگر او دروغگو باشد دروغش دامن خودش را خواهد گرفت، و اگر راستگو باشد لا اقل بعضى از عذابهايى را كه وعده مىدهد دامن شما را خواهد گرفت» (وَ إِنْ يَكُ كاذِباً فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَ إِنْ يَكُ صادِقاً يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ).
سپس افزود: «خداوند كسى را كه اسرافكار و بسيار دروغگوست هدايت نمىكند» (إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ).
اگر موسى راه تجاوز و اسراف و دروغ را پيش گرفته باشد مسلما مشمول هدايت الهى نخواهد شد، و اگر شما چنين باشيد شما نيز از هدايتش محروم خواهيد گشت.
-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 29)- مؤمن آل فرعون به اين مقدار هم قناعت نكرد و باز ادامه داد، با لحنى دوستانه و خيرخواهانه آنها را مخاطب ساخته، چنين گفت: «اى قوم من! امروز حكومت (در اين سرزمين پهناور مصر) از آن شماست، و از هر نظر غالب و پيروزيد (اين نعمتهاى فراوان را كفران نكنيد) اگر عذاب الهى به سراغ ما آيد چه كسى ما را يارى خواهد كرد»؟! (يا قَوْمِ لَكُمُ الْمُلْكُ الْيَوْمَ ظاهِرِينَ فِي الْأَرْضِ فَمَنْ يَنْصُرُنا مِنْ بَأْسِ اللَّهِ إِنْ جاءَنا).
اين سخنان ظاهرا در «اطرافيان فرعون» بىاثر نبود، آنها را ملايم ساخت، و از خشمشان فرو كاست.
ولى «فرعون گفت: من جز آنچه را معتقدم به شما ارائه نمىدهم» (قالَ فِرْعَوْنُ ما أُرِيكُمْ إِلَّا ما أَرى).
«و (بدانيد) شما را جز به راه صحيح راهنمايى نمىكنم» دستور همان قتل موسى است (وَ ما أَهْدِيكُمْ إِلَّا سَبِيلَ الرَّشادِ).
و چنين است حال همه جبّاران و طاغوتها در طول تاريخ، و در گذشته و امروز كه هميشه رأى صواب را رأى خود مىپندارند.
(آيه 30)- من به شما اخطار مىكنم! مردم مصر به حكم اين كه در آن زمان نيز نسبتا متمدن و با سواد بودند گفتگوهاى مورخان را در باره اقوام پيشين، اقوامى همچون قوم نوح و عاد و ثمود كه سرزمين آنها غالبا فاصله زيادى از آنها نداشت شنيده بودند، و از سرنوشت دردناك آنها كم و بيش خبر داشتند.
لذا مؤمن آل فرعون بعد از آن كه با نقشه قتل موسى به مخالفت پرداخت و با مقاومت سر سختانه فرعون رو برو شد كه دستور قبل را مجددا تأييد كرد به اين فكر افتاد كه اين بار دست اين قوم سركش را گرفته و به اعماق تاريخ پيشينيان ببرد، شايد بيدار شوند و در تصميم خود تجديد نظر كنند. آيه مىگويد: «آن مرد با ايمان گفت:
اى قوم من! من بر شما از روزى همانند روز (عذاب) اقوام پيشين بيمناكم» (وَ قالَ الَّذِي آمَنَ يا قَوْمِ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ مِثْلَ يَوْمِ الْأَحْزابِ).