-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 31)- سپس به شرح اين سخن پرداخت و گفت: «و از عادتى همچون عادت قوم نوح و عاد و ثمود و كسانى كه بعد از آنها بودند» از شرك و كفر و طغيان بيمناكم (مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ).
آيا دليلى داريد كه اين گونه عذابهاى الهى دامانتان را نخواهد گرفت؟ مگر آنها چه كرده بودند كه آن چنان گرفتار شدند؟ جز اين كه در برابر دعوت پيامبران الهى ايستادند و گاهى پيامبران را كشتند، و يا تكذيب كردند؟
ولى بدانيد هر چه بر سر شما آيد از ناحيه خود شماست «چرا كه خداوند ظلم و ستمى بر بندگانش نمىخواهد» (وَ مَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْماً لِلْعِبادِ).
(آيه 32)- سپس افزود: «اى قوم! من بر شما از روزى مىترسم كه مردم يكديگر را صدا مىزنند» از هم يارى مىطلبند و صدايشان به جايى نمىرسد! (وَ يا قَوْمِ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ يَوْمَ التَّنادِ).
«يوم التّناد» مفهومش «روز ندا دادن يكديگر» است، و اين تعبير نشانه نهايت عجز و بيچارگى است در زمانى كه كارد به استخوان مىرسد، و افرادى كه دستشان از همه جا بريده يكديگر را صدا مىكنند و فريادشان به جايى نمىرسد.
در اين جهان نيز «يوم التّناد» فراوان است، روزهايى كه عذاب الهى نازل مىشود، بحرانها و حوادث سخت همه را تحت فشار قرار مىدهد، و پناهگاهى مىجويند اما پناهگاهى وجود ندارد، و همه فرياد مىكشند!
(آيه 33)- اين آيه در تفسير يوم التناد مىگويد: «روزى كه روى مىگردانيد و فرار مىكنيد، اما هيچ پناهگاه و نگهدارندهاى در برابر عذاب الهى براى شما نيست» (يَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِينَ ما لَكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عاصِمٍ).
«آرى! كسى را كه خدا (بر اثر اعمالش) گمراه ساخته هدايت كنندهاى براى او نيست» (وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ).
آنها در اين دنيا از طريق هدايت گمراه مىشوند و در حجابى از جهل و ضلالت فرو مىروند، و در آخرت از طريق بهشت و نعمتهاى الهى گمراه خواهند شد.
-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 34)- متكبران جبّار از درك صحيح محرومند: در يك بررسى اجمالى در آيات گذشته و آينده چنين به نظر مىرسد كه «مؤمن آل فرعون» براى نفوذ در قلب تيره فرعون و فرعونيان و زدودن زنگار كبر و كفر از آنها سخنان خود را در پنج شكل و مقطع مطرح كرد:
«مقطع اول» سخنان دو جانبه و احتياط آميز و دعوت آن قوم كافر طغيانگر به پرهيز از ضرر محتمل بود.
در «مقطع دوم» آنها را به سير و مطالعه در احوال اقوام پيشين دعوت مىكند.
در «مقطع سوم» قسمتى از تاريخ خودشان را متذكر مىشود، كه چندان فاصله از آنها ندارد و آن مسأله نبوّت «يوسف» است كه از اجداد موسى بود، و طرز برخورد آنها با دعوت او را مطرح مىكند.
مىگويد: «و پيش از اين، يوسف با دلائل روشن براى هدايت شما آمد» (وَ لَقَدْ جاءَكُمْ يُوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَيِّناتِ).
«اما شما همچنان در دعوت او شكّ و ترديد داشتيد» (فَما زِلْتُمْ فِي شَكٍّ مِمَّا جاءَكُمْ بِهِ).
نه از اين جهت كه دعوت او پيچيدگى داشت، و نشانهها و دلائل او كافى نبود، بلكه به خاطر ادامه خودكامگيها، سرسختى نشان داديد.
سپس براى اين كه خود را از هرگونه تعهد و مسؤوليت خلاص كنيد و به خودكامگى و هوسرانى خويش ادامه دهيد «تا زمانى كه (يوسف) از دنيا رفت گفتيد: هرگز خداوند بعد از او رسولى مبعوث نخواهد كرد» (حَتَّى إِذا هَلَكَ قُلْتُمْ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولًا).
و به خاطر اين روش نادرستتان مشمول هدايت الهى نشديد، آرى «اين گونه خداوند هر اسرافكار ترديد كننده وسوسهگر را گمراه مىكند» (كَذلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ).
شما از يك سو راه اسراف و تجاوز از حدود الهى را پيش گرفتيد، و از سوى ديگر در همه چيز شك و ترديد و وسوسه نموديد، و اين دو كار سبب شد كه خداوند دامنه لطفش را از شما برگيرد، و شما را در وادى ضلالت رها سازد.
-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 35)- اين آيه به معرفى «مسرفان مرتاب» پرداخته، مىگويد: «همانها كه در آيات خدا بىآنكه دليلى برايشان آمده باشد به مجادله بر مىخيزند» (الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ). بىآنكه هيچ دليل روشنى از عقل و نقل براى سخنان خود داشته باشند.
سپس براى نشان دادن زشتى اين عمل مىافزايد: اين گونه جدال بى اساس در مقابل حق «خشم عظيمى نزد خداوند و نزد آنان كه ايمان آوردهاند به بار مىآورد» (كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ الَّذِينَ آمَنُوا).
چرا كه «جدال به باطل» و موضعگيرى بىدليل و بىمنطق در برابر آيات الهى هم مايه گمراهى مجادله كنندگان، و هم اسباب ضلالت ديگران است.
و در پايان آيه به دليل عدم تسليم آنها در مقابل حق اشاره كرده، مىفرمايد:
«اين گونه خداوند بر دل هر متكبّر جبّارى مهر مىنهد»! (كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ).
لجاجتها و عناد در برابر حق پردهاى ظلمانى بر فكر انسان مىاندازد و حس تشخيص را از او مىگيرد.
(آيه 36)- مىخواهم به آسمان روم تا از خداى موسى خبر گيرم! گر چه سخنان «مؤمن آل فرعون» اين اثر را گذاشت كه فرعون را از تصميم قتل موسى بازداشت، ولى نتوانست فرعون را از مركب غرور پايين آورد.
«فرعون گفت: اى هامان! براى من بناى مرتفعى بساز شايد به وسائلى دست يابم» (وَ قالَ فِرْعَوْنُ يا هامانُ ابْنِ لِي صَرْحاً لَعَلِّي أَبْلُغُ الْأَسْبابَ).
-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 37)- «وسائل (صعود به) آسمانها تا از خداى موسى آگاه شوم، هر چند گمان مىكنم او دروغگو باشد» (أَسْبابَ السَّماواتِ فَأَطَّلِعَ إِلى إِلهِ مُوسى وَ إِنِّي لَأَظُنُّهُ كاذِباً).
آرى «اين چنين اعمال بد فرعون در نظرش آراسته جلوه كرد و از راه حق بازداشته شد» (وَ كَذلِكَ زُيِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ وَ صُدَّ عَنِ السَّبِيلِ).
«اما توطئه و مكر فرعون جز به زيان و نابودى نمىانجامد» (وَ ما كَيْدُ فِرْعَوْنَ إِلَّا فِي تَبابٍ).
ظاهر اين است فرعون به عنوان چند هدف دست به چنين كارى زد:
1- او مىخواست وسيلهاى براى اشتغال فكرى مردم و انصراف ذهن آنها از مسأله نبوت موسى و قيام بنى اسرائيل فراهم آورد.
2- او مىخواست از اين طريق كمك مادى و اقتصادى به تودههاى زحمتكش كند، و كارى هرچند موقت براى بىكاران فراهم سازد تا كمى مظالم او را فراموش كنند و وابستگى مردم از نظر اقتصادى به خزينه او بيشتر گردد.
3- برنامه اين بود كه بعد از پايان بنا بر فراز آن رود و نگاهى به آسمان كند و احتمالا تيرى در كمان گذارد و پرتاب كند و باز گردد، و براى تحميق مردم بگويد:
خداى موسى هر چه بود تمام شد! به سراغ كار خود برويد، و فكرتان راحت باشد!
(آيه 38)- از من پيروى كنيد تا راه راست را به شما نشان دهم گفتيم «مؤمن آل فرعون» سخنان خود را در چند مقطع بيان كرد، در اينجا چهارمين مقطع از سخنان او آمده كه مقصود خود را از طريق ديگرى دنبال مىكند، و آن توجه دادن به «ناپايدارى زندگى دنيا» و «مسأله معاد و حشر و نشر» است و توجه به آنها بدون شك تأثير عميقى در تربيت انسانها دارد.
نخست مىگويد: «و كسى كه ايمان آورده بود صدا زد: اى قوم من! از من پيروى كنيد تا من شما را به راه حق ارشاد كنم» (وَ قالَ الَّذِي آمَنَ يا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشادِ).
-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 39)- سپس افزود: «اى قوم من! (به اين دنيا دل نبنديد كه) اين زندگى دنيا متاع زود گذرى است، و آخرت سراى هميشگى و ابدى شماست» (يا قَوْمِ إِنَّما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا مَتاعٌ وَ إِنَّ الْآخِرَةَ هِيَ دارُ الْقَرارِ).
گيرم كه با هزار مكر و فسون، ما پيروز شويم و حق را پشت سر اندازيم، دست به انواع ظلم و ستم دراز كنيم، و دامان ما به خونهاى بىگناهان آغشته شود، مگر عمر ما در اين جهان چه اندازه خواهد بود؟
(آيه 40)- مسأله تنها فانى بودن اين دنيا و باقى بودن سراى آخرت نيست، مهم مسأله حساب و جزاست: «هر كس عمل بدى انجام دهد فقط به اندازه آن به او كيفر داده مىشود، اما كسى كه عمل صالحى انجام دهد- خواه مرد يا زن- در حالى كه مؤمن باشد آنان وارد بهشت مىشوند و روزى بىحسابى به ايشان داده خواهد شد» (مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلا يُجْزى إِلَّا مِثْلَها وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيها بِغَيْرِ حِسابٍ).
او در اين سخنان حساب شدهاش از يكسو اشاره به عدالت خداوند در مورد مجرمان مىكند.
و از ديگر سوم اشاره به فضل بىانتهاى او كه در مقابل يك عمل صالح پاداش بىحساب به مؤمنان داده مىشود.
و از سوى سوم لزوم توأم بودن ايمان و عمل صالح را يادآور مىشود.
و از سوى چهارم مساوات مرد و زن در پيشگاه خداوند و در ارزشهاى انسانى را مطرح مىكند.
به هر حال او با اين سخن كوتاه خود اين واقعيت را بيان مىكند كه متاع اين جهان گرچه ناچيز است و ناپايدار، ولى مىتواند وسيله رسيدن به پاداش بىحساب گردد، چه معاملهاى از اين پرسودتر؟!
-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 41)- آخرين سخن! در پنجمين و آخرين مرحله، «مؤمن آل فرعون» پردهها را كنار زد، و بيش از آن نتوانست ايمان خود را مكتوم دارد، آنچه گفتنى بود گفت.
از قرائن بر مىآيد كه آن قوم لجوج و مغرور متقابلا از مزاياى شرك سخن گفتند، و او را به بت پرستى دعوت نمودند.
لذا او فرياد زد و گفت: «اى قوم! چرا من شما را به سوى نجات دعوت مىكنم اما شما مرا به سوى آتش مىخوانيد»؟! (وَ يا قَوْمِ ما لِي أَدْعُوكُمْ إِلَى النَّجاةِ وَ تَدْعُونَنِي إِلَى النَّارِ).
من سعادت شما را مىطلبم، و شما بدبختى مرا، من شما را به شاهراه هدايت مىخوانم و شما مرا به بيراهه مىخوانيد.
(آيه 42)- آرى «شما مرا دعوت مىكنيد كه به خداى يگانه كافر شوم و شريكهايى كه به آن علم ندارم براى او قرار دهم، در حالى كه من شما را به سوى خداوند عزيز غفّار دعوت مىكنم» (تَدْعُونَنِي لِأَكْفُرَ بِاللَّهِ وَ أُشْرِكَ بِهِ ما لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَ أَنَا أَدْعُوكُمْ إِلَى الْعَزِيزِ الْغَفَّارِ).
تعبير به «عزيز» و «غفار» از يك سو اشاره به اين مبدأ بزرگ بيم و اميد است و از سوى ديگر اشارهاى به نفى الوهيت بتها و فراعنه كه نه عزتى در آنان است و نه عفو و گذشتى!
(آيه 43)- سپس افزود: «قطعا آنچه مرا به سوى آن مىخوانيد نه دعوتى در دنيا دارد و نه در آخرت» (لا جَرَمَ أَنَّما تَدْعُونَنِي إِلَيْهِ لَيْسَ لَهُ دَعْوَةٌ فِي الدُّنْيا وَ لا فِي الْآخِرَةِ).
اين بتها هرگز رسولانى به سوى مردم نفرستادهاند تا آنها را به سوى خود دعوت كنند و نه در آخرت مىتوانند حاكميت بر چيزى داشته باشند و به همين دليل، بايد بدانيد «تنها بازگشت ما در قيامت به سوى خداست» (وَ أَنَّ مَرَدَّنا إِلَى اللَّهِ).
اوست كه رسولان خود را براى هدايت انسانها فرستاده، و اوست كه آنها را در برابر اعمالشان پاداش و كيفر مىدهد.
و نيز بايد بدانيد كه «اسرافكاران و متجاوزان اهل دوزخند» (وَ أَنَّ الْمُسْرِفِينَ هُمْ أَصْحابُ النَّارِ).
-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 44)- و در آخرين سخنش با تهديدى پر معنى گفت: «به زودى آنچه را من امروز به شما مىگويم به خاطر خواهيد آورد» (فَسَتَذْكُرُونَ ما أَقُولُ لَكُمْ).
و هنگامى كه آتش خشم و غضب الهى دامانتان را در اين جهان و آن جهان بگيرد به صدق گفتار من پى مىبريد.
اما افسوس كه آن زمان دير است، اگر در آخرت باشد راه بازگشت وجود ندارد، و اگر در دنيا باشد به هنگام نزول عذاب تمام درهاى توبه بسته مىشود.
سپس افزود: «و من تمام كارهاى خود را به خداوند يگانه يكتا واگذار مىكنم كه او نسبت به بندگانش بيناست» (وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ).
و به همين دليل نه از تهديدهاى شما مىترسم، و نه كثرت و قدرت شما و تنهايى من مرا به وحشت مىافكند.
(آيه 45)- خداوند هم اين بنده مؤمن مجاهد را تنها نگذاشت، چنانكه در اين آيه مىخوانيم: «خداوند او را از نقشههاى شوم و سوء آنها نگه داشت» (فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا).
ولى در مقابل «عذابهاى شديدى بر آل فرعون نازل گرديد» (وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ).
(آيه 46)- عذاب و مجازات الهى همهاش دردناك است، اما تعبير به «سوء العذاب» در آيه قبل نشان مىدهد كه خداوند عذاب دردناكترى براى اين گروه انتخاب فرمود اين همان چيزى است كه در اين آيه به آن اشاره كرده، مىفرمايد:
مجازات دردناك آنها «همان آتش است كه هر صبح و شام بر آن عرضه مىشوند» (النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوًّا وَ عَشِيًّا).
«و روزى كه قيامت بر پا مىگردد (دستور مىدهد) آل فرعون را در شديدترين عذاب وارد كنيد» (وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ).
-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 47)- محاجّه ضعفا و مستكبران در دوزخ! از آنجا كه مؤمن آل فرعون در پايان سخنانش جمعيت فرعونيان را به مسأله قيامت و عذاب دوزخ توجه داد، قرآن رشته سخن را در همين زمينه به دست گرفته و دنبال مىكند، و صحنههايى از گفتگوى پرخاشگرانه دوزخيان را در دل آتش منعكس مىسازد.
نخست مىفرمايد: «به خاطر بياور هنگامى را كه آنها در آتش دوزخ محاجه و گفتگو مىكنند، پس ضعفا به مستكبران مىگويند: ما پيروان شما بوديم، آيا اكنون سهمى از عذاب و نصيبى از آتش دوزخ را به جاى ما پذيرا مىشويد»؟ (وَ إِذْ يَتَحاجُّونَ فِي النَّارِ فَيَقُولُ الضُّعَفاءُ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا نَصِيباً مِنَ النَّارِ).
منظور از «ضعفا» كسانى هستند كه علم كافى و استقلال فكرى نداشتند، چشم و گوش بسته به دنبال سردمداران كفر حركت مىكردند كه قرآن از آنها به عنوان مستكبران ياد كرده است.
(آيه 48)- به هر حال مستكبران در پاسخ اين سخن سكوت نمىكنند اما جوابى مىگويند كه از نهايت ضعف و زبونى آنها حكايت دارد، چنانكه در آيه شريفه به آن اشاره كرده، مىفرمايد: «مستكبران مىگويند: ما همگى در آن (آتش) هستيم زيرا خداوند در ميان بندگانش به عدالت حكم كرده است»! (قالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُلٌّ فِيها إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَكَمَ بَيْنَ الْعِبادِ).
-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 49)- اينجا كه دست آنها از هر وسيلهاى كوتاه مىشود رو به سوى خازنان دوزخ و مأموران عذاب مىكنند «و اين دوزخيان به خازنان جهنم مىگويند:
شما از پروردگارتان بخواهيد يك روز عذاب را از ما بردارد» (وَ قالَ الَّذِينَ فِي النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّكُمْ يُخَفِّفْ عَنَّا يَوْماً مِنَ الْعَذابِ).
آنها مىدانند كه مجازات الهى بر طرف شدنى نيست، تنها تقاضايشان اين است كه يك روز عذاب الهى از آنان برداشته شود يك روز تخفيف بگيرند نفسى تازه كنند، و اندكى بياسايند، و به همين قانع هستند!
(آيه 50)- ولى مراقبان دوزخ «مىگويند: آيا پيامبران شما دلائل روشن برايتان نياوردند»؟ و آيا بقدر كافى براى شما اتمام حجت نشد؟ (قالُوا أَ وَ لَمْ تَكُ تَأْتِيكُمْ رُسُلُكُمْ بِالْبَيِّناتِ).
در پاسخ «مىگويند: آرى» (قالُوا بَلى).
خازنان دوزخ به «آنان مىگويند: پس هر چه مىخواهيد (خدا را) بخوانيد ولى دعاى كافران (به جايى نمىرسد و) جز در ضلالت نيست» (قالُوا فَادْعُوا وَ ما دُعاءُ الْكافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلالٍ).
شما خود معترفيد كه پيامبران الهى با دلائل روشن آمدند، اما به آنها اعتنا نكرديد و كافر شديد، بنابر اين هر چه دعا كنيد سودى ندارد.
-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 51)- ما مؤمنان را يارى مىدهيم! از آنجا كه در آيات پيشين سخن از «مؤمن آل فرعون» آن مرد مجاهد و مبارز كم نظير و حمايت خداوند از او مطرح بود، در اينجا به عنوان يك قانون كلى حمايت خويش را از پيامبران و مؤمنان در دنيا و آخرت بيان مىدارد.
مىفرمايد: «ما بطور مسلم رسولان خود و كسانى را كه ايمان آوردهاند در زندگى دنيا و روز قيامت كه گواهان بر پا مىخيزند يارى مىدهيم» (إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ).
حمايتى كه بىقيد و شرط است و به همين جهت انواع پيروزيها را به دنبال دارد، اعم از پيروزى در منطق و بيان، يا پيروزى در جنگها، يا فرستادن عذاب الهى بر مخالفان و نابود كردن آنان و يا امدادهاى غيبى كه قلب را تقويت و روح را به لطف الهى نيرومند و قوى مىسازد.
مقصود از «اشهاد» فرشتگان و پيامبران و مؤمنانند كه گواهان اعمال انسانها مىباشند.
(آيه 52)- اما آن روز روز رسوايى و بدبختى كافران و ظالمان است، چنانكه در اين آيه مىافزايد: «همان روزى كه عذر خواهى ظالمان سودى به حالشان نمىبخشد، و لعنت خدا مخصوص آنهاست، و خانه و جايگاه بد نيز به آنها تعلق دارد» (يَوْمَ لا يَنْفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ).
(آيه 53)- سپس قرآن يكى از موارد يارى رسولان و پيروزى آنها را در پرتو حمايت الهى بر دشمنان عنوان كرده، مىگويد: «و ما به موسى هدايت بخشيديم و بنى اسرائيل را وارثان كتاب آسمانى (تورات) قرار داديم» (وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْهُدى وَ أَوْرَثْنا بَنِي إِسْرائِيلَ الْكِتابَ).
هدايتى كه خداوند به موسى ارزانى داشت معنى گستردهاى دارد كه هم مقام نبوت و وحى را شامل مىشود، و هم كتاب آسمانى يعنى تورات، و هم هدايتهايى كه در مسير انجام رسالتش به او داده شد، و معجزاتى كه در اختيار او قرار گرفت.