کوتاه نگاشت هایی درباره فلسفه و عـرفان (۱)
مقصود از فلـسفه و عـرفان مورد نقد چیست ؟
این که فلسفه یعنی تعقل و تعقل هم یعنی فلسفه یک پیش دستی رندانه از سوی فلاسفه است.
مقصود ما از فلسفه آن مطالب و مبانی ای است که از یونان وارد جهان اسلام شده و توسط افرادی چون کندی، فارابی، ابن سینا و سهروردی و ملاصدرا و … به غلط صبغه و نام فلسفه اسلامی به خود گرفته است.
به اعتقاد ما این فلسفه، عقلانی نبوده بلکه شبه عقل است و مجموعه ای از آراء و اندیشه هایی خاص است که با بیانی به ظاهر استدلالی و نه الزاما عقلی و برهانی مطرح شده است. تمام بحث ما غیر عقلانی و غیر برهانی بودن و به تبع آن غیر وحیانی بودن مبانی و نتایج این فلسفه است. مخالفت با عقل و عقلانیت به معنای حقیقی و نه بدلی آن به مفهوم خروج از مدار انسانیت و ورود به وادی سفاهت و جنون و انکار حجت درونی الهی است.
بدون شک مبحث توحید، امری عقلانی بوده واحدی نمی تواند بر خلاف براهین بین و قطعی عقلی در این باب سخن بگوید و این امر به گونه ای بسیار صریح در کلام عقلانی شیعه با استناد به آموزه های عقلانی اهل بیت علیهم السلام صورت گرفته است اما آنچه که در فلسفه رخ داده و از وحدت وجود و جبر و عینیت خالق و مخلوق و نفی علت و معلول و نفی واجب و ممکن و قدم عالم و … سر در آورده است، عین توهم و خیال پردازی های غیر عقلانی است که به مرور در این کوتاه نگاری ها در باره آن توضیح خواهیم داد.
مقصود ما از عرفان نیز عرفان مصطلح با محوریت ابن عربی و مولوی و بایزید و حلاج و جنید و … و یا همان تصوف و صوفی گری است و نه عرفان به معنای واقعی کلمه که جز در معارف قران و اهل بیت علیهم السلام یافت نشده و هرگز بر خلاف عقل و برهان نیز نیست.
عرفان مصطلح در مبنایی ترین مساله فلسفه که همان وحدت وجود است با فلسفه مشترک بوده و هر دو از آبشخور یونان اشراب شده اند. عرفان نیز چون فلسفه مملو از انگاره های غلطی چون همه چیز خدایی و جبر و نفی عقل و نفی شریعت و پلورالیزم است.
آن چه حکمت متعالیه ملاصدرا نام گرفته است ملتقا و جامع بین فلسفه و عرفان فوق الوصف است که در باره آن فراوان سخن خواهیم گفت.
ه یعنی تعقل و تعقل هم یعنی فلسفه یک پیش دستی رندانه از سوی فلاسفه است.
دکتر مهدی نصیری
کوتاه نگاشت هایی درباره فلسفه و عـرفان (۲)
اعترافی شنیدنی ، دکتر مهدی نصیری
http://www.upsara.com/images/d8pw2jlnaxlbgdhkoer2.jpg
مقصود ما ذکر اعتراف بزرگان به انگیزه شیطانی بنی امیه و بنی عباس در ایجاد نهضت ترجمه متون فلسفی یونانی در عالم اسلام است و نیز توجه به این نکته که آنها چه مایه هایی را در فلسفه یونانی برای مقابله با معارف اهل بیت علیهم السلام یافته بودند..
بیت الحکمه اموی و عباسی با ترجمه متون فلسفه یونانی برای مقابل با بیت العتره نبوی صلی الله علیه و آله و سلم تاسیس شد. این موضوع مورد تایید و اعتراف دو تن از بزرگان فلسفه معاصر است. علامه طباطبایی (رحمه الله) می گویند:
«حکومتهای معاصر با ائمه هدی علیهم السلام نظر به اینکه از آن حضرات دوربودند، از هر جریان و از هر راه ممکن، برای کوبیدن آن حضرات علیهم السلام وبازداشتن مردم از مراجعه به ایشان و بهرهمندی از علومشان استفاده میکردند،میتوان گفت که ترجمه «الهیّات» [یونانی] به منظور بستن در خانه اهلبیت علیهم السلام بودهاست.» (۱)
همچنین آیت الله مصباح یزدی (حفظه الله) مینویسند:
«عامل مهم دیگری که در راه رشد فرهنگ اسلامی به کار آمد، عامل سیاسی بود. دستگاههای ستمگر بنیامیه و بنیعباس که به ناحق مسند حکومتاسلامی را اشغال کرده بودند، به شدت احساس نیاز به پایگاهی مردمی در میانمسلمانان میکردند و در حالی که اهلبیت پیامبر صلی الله علیه و آله یعنی همان اولیای به حقمردم، معدن علم و خزانهدار وحی الهی بودند، دستگاههای حاکم برای جلبافراد وسیلهای جز تهدید و تطمیع در اختیار نداشتند؛
از این رو کوشیدند تا باتشویق دانشمندان و جمعآوری صاحب نظران، به دستگاه خویش رونقی بخشند.و با استفاده از علوم یونانیان و رومیان و ایرانیان، در برابر پیشوایان اهلبیتدکانی بگشایند. بدین ترتیب، افکار مختلف فلسفی و انواع دانشها و فنون باانگیزههای گوناگون و به وسیله دوست و دشمن وارد محیط اسلامی گردید.» (۲)
*****************************
[۱] طباطبایی، سید محمد حسین، اسلام و انسان معاصر/ ۸۳٫
[2] مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه۱/ ۳۳
RE: کوتاه نگاشت هایی درباره فلسفه و عـرفان(2)
البته هم مرحوم آقای طباطبایی و هم حضرت آقای مصباح این امر را دلیلی بر رد و بطلان فلسفه نمی دانند و حتی آقای مصباح این امر را عاملی در رشد فرهنگ اسلامی می دانند.! آقای طباطبایی هم در ادامه نکته فوق می افزایند: «هر چند ترجمه فلسفه یونان در بدو امر به منظور بستن در خانه اهل بیت علیهم السلام بوده است اما آیا منظور ناموجه حکومتهای وقت و سوء استفادهشان از ترجمه و ترویج الهیات، ما را از بحثهای الهیات مستغنی میکند؟»(۳)
فعلا مقصود ما ذکر اعتراف این بزرگان به انگیزه شیطانی بنی امیه و بنی عباس در ایجاد نهضت ترجمه متون فلسفی یونانی در عالم اسلام است و نیز توجه به این نکته که آنها چه مایه هایی را در فلسفه یونانی برای مقابله با معارف اهل بیت علیهم السلام یافته بودند و نه بحث پیرامون این مطلب که آیا صرف این امر موجب بطلان فلسفه هست یا نه.
همچنین به نوشته کتاب تاریخ فلسفه در اسلام، در دوران پیش از اسلام نیز از حربه فلسفه و الهیات فلسفی برای مقابله با آیین مسیحیت استفاده شده بود:
«پس از افلوطین، نوافلاطونیان در برابر فعالیت روزافزون مسیحیان قیامکردند و برای اینکه مسیحیت را ریشه کن کنند، سعی کردند الهیات کاملی براساس مکالمات افلاطون و کاهنان کلدانی و اسطورههای قدیم، یعنیاسطورههای یونانی و مصری و شرق نزدیک، بنا نهند و نیز سعی کردند، فلسفه افلوطین را بسط داده، آن را تکمیل کنند.»
افلوطین صاحب کتاب اثولوجیا است که ملاصدرا به اشتباه مولف این کتاب را ارسطو می دانسته است و از مطالب افلوطین استفاده های فراوانی در پیوند بین فلسفه و عرفان یونانی در آثار خود برده و با عظمت از نویسنده آن یاد کرده است.
—————
[3] م.م شریف، تاریخ فلسفه در اسلام، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۶۲ش، ۱/ ۱۷۱
کوتاه نگاشتهایی درباره فلسفه و عرفان (۳)
خالد بن یزید بن معاویه بنیانگذار نهضت ترجمه فلسفه یونان در عالم اسلام ،
چرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دستور ترجمه فلسفه را ندادند و به این کار نپرداختند تا مسلمین دین را عقلی بفهمند! و چرا ائمه طاهرین علیهم السلام در جریان ترجمه فلسفه، هیچ کمکی به آن نکردند بلکه مخالفتهایی نیز ابراز داشتهاند و همواره تاکید کردهاند که معارف دینی را از غیر قرآن نیاموزید که گمراه میشوید.( دکتر مهدی نصیری)
مرحوم علامه مجلسی درباره نهضت ترجمه در صدر اسلام می نویسد:
«ترویج کتب فلاسفه در میان مسلمین، از بدعتهای حاکمان جور و معاند با ائمه معصومین علیهم السلام برای سلب توجه مردم از ائمه و شرع مبین بود. از جمله مؤیدات این ادّعا، مطلبی است که صفدی در شرح «لامیةالعجم» مینویسد: هنگامی که مأمون با یکی از پادشاهان مسیحی معاهده صلح بست، از وی مجموعه کتابهای یونانی را درخواست کرد.
آن پادشاه با نزدیکان خود رایزنی کرد و همه آنها جز یک روحانی مسیحی مخالفت کردند. آن روحانی مسیحی گفت، این کتابها را روانه کنید، زیرا این علوم هیچگاه در اختیار یک حکومت دینی قرار نگرفته است مگر اینکه آن را به تباهی سوق داده و میان عالمانشان اختلاف افکنده است.
علامه مجلسی می افزاید: مشهور آن است که اوّلین کسی که اقدام به ترجمه کتب یونانی به زبان عربی نمود، خالد پسر یزید پسر معاویه بود و نیز از جمله شواهد تمایل خلفا به فلسفه این است که یحیی برمکی چون دریافت که هشام بن حکم [صحابی معروف امام صادق علیه السلام] به فلاسفه انتقاد میکند، هارون را تحریک به قتل هشام نمود.» (۱)
********************************
[۱]- بحارالانوار۵۷/ ۱۹۷
RE: کوتاه نگاشت هایی درباره فلسفه و عـرفان(۳)
تحلیل استاد محمد رضا حکیمی در باره نهضت ترجمه متون یونانی چنین است:
«چرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دستور ترجمه فلسفه را ندادند و به این کار نپرداختند تا مسلمین دین را عقلی بفهمند! و چرا ائمه طاهرین علیهم السلام در جریان ترجمه فلسفه، هیچ کمکی به آن نکردند (بلکه مخالفتهایی نیز ابراز داشتهاند و همواره تاکید کردهاند که معارف دینی را از غیر قرآن نیاموزید که گمراه میشوید)؛
آیا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه طاهرین علیهم السلام خبر نداشتند که چنین فلسفه و عرفانی وجود دارد؟ آیا ایشان در حق دین و فهم دین کوتاهی کردهاند و این بنیامیّه و بنیعباس بودند که با کمک بیدریغ مترجمان یهودی و نصرانی و مجوسی ـ و گاه برخی از ملاحده ـ فلسفه یونانی و عرفان هندی و سلوک اورفئوسی را ترجمه کردند و ریختند در مساجد و مدارس مسلمین و در کنار قرآن، دکانی به این وسعت گشودند؟!…
آری آنان برای بستن «بیتالقرآن» در مدینه، بیتالحکمة را در بغداد گشودند و گرنه کسی (هارون) که مجسمه علم و سلوک و عبادت و معرفت و تبلور آیه آیه قرآن را ـ سالها در سیاهچالها ـ زندانی و سرانجام مسموم و شهید میکند، میتواند مروّج بیقصد و غرض علم و فرهنگ ـ آن هم در حوزه اسلام ـ به شمار آید؟
یا کسی (مأمون) که مطلع انوار علم قرآنی و معارف سبحانی و تعالیم وحیانی را آن گونه به این سوی و آن سوی میکشد و مجالس «مناظرات» تشکیل میدهد و از فلاسفه و متکلّمان زمان دعوت میکند تا امام علیه السلام را محکوم کنند و در نهایت هم، در نهایت غربت و مظلومیّت، آن تجسّم عقل اعلا و تعالیم والا و معارف علیا را مسموم و شهید میکند و بشریت را از چنان خورشید تابان علم و معرفت و اقیانوس موّاج فطرت پروری و تربیت محروم میسازد، بانی تمدن اسلامی و طرفدار علم میتواند شمرده شود.
چه بیتالحکمة و مخزن المعرفَة و وعاءُ العلمی بالاتر و فروغ افکنتر و عقل پرورتر از وجود علمی قدّوسی و سرّ تعالیم سبّوحی، حضرت امام ابوالحسن علی بن موسی امام رضا علیه السلام.» (۲)
*************************************
(۲). حکیمی، محمدرضا، مقاله عقل خود بنیاد دینی، روزنامه همشهری، کتاب ضمیمه آذرماه ۱۳۸۰، ص ۴۳
کوتاه نگاشت هایی درباره فلسفه و عرفان (۴)
اطلبوا العلم و لو بالصین
می گوییم چرا مباحث توحید و الهیات را از یونانیان مشرک و الهه پرست بگیریم؟ می گویند:
در حدیث است که اطلبوا العلم و لو بالصین!
می گوییم: اولا معنای حدیث این است که بعد مسافت و مشقتها نباید مانع از جستجوی معرفت و دانش باشد و اگر عالمی ربانی در آن سوی دنیا هم بود، این امر مانع از علم آموزی از وی نمی تواند باشد. پس ولو بالصین مثالی از بعد مسافت است، نه این که علم موطن و خاستگاهی مشخص ندارد و بی وطن و هر جایی است و مشرکان و کفار چینی و یونانی هم می توانند علم توحید و الهیات تحویل مسلمین بدهند همان گونه که اکنون از علوم انسانی انگلیسی و آمریکایی و فرانسوی و آلمانی در دانشگاهها استفاده می کنیم!!
تعجب این است که مستدلین به این روایت بر دهها روایت دیگر که صریحا سخن از خاستگاه وحیانی و قرانی و اهل بیتی علوم و حکمت می گویند، چشم می بندند. چند نمونه از این روایات را باهم مرور می کنیم:
RE: کوتاه نگاشت هایی درباره فلسفه و عـرفان (۴)
رسول الله صلی الله علیه و آله:
طلب العلم فریضة علی کل مسلم فاطلبوا العلم من مظانه و اقتبسوه من اهله(۱)
ـ دانشآموزی بر هر مسلمانی واجب است، پس دانش را از جایگاهشایستهاش جویا شوید و از اهلش برگیرید.
من تعلم بابا من العلم عمن یثق به کان افضل من ان یصلی الف رکعة (۲)
ـ آن که بابی از دانش را ازفرد مورد اعتمادش [و نه از هر کس و هر جا] بیاموزد، برتر از هزار رکعتنماز است.
ستفترق امتی علی ثلاث وسبعین فرقة، فرقة منها ناجیة والباقونهالکون، والناجون الذین یتمسکون بولایتکم، ویقتبسون من علمکم، ولایعملون برایهم، فاولئک ما علیهم من سبیل(۳)
ـ پس از من امتم هفتاد و سه فرقه خواهد شد؛ تنها یک فرقه از آن اهلنجات و باقی هلاک شدگانند. نجاتیافتگان کسانیاند که به ولایت شما(اهلبیت علیهم السلام) گردن مینهند و از دانش شما اقتباس میکنند و اهل عمل به رأیو نظر خود نیستند.
انا مدینة الحکمة وعلی بن ابی طالب بابها؛ ولن توتی المدینة الا منقبل الباب (۴)
من شهر حکمتم و امام علی علیه السلام در آن؛ و هرگز کسی جز از در وارد شهر نمیشود.
************************************
1-وسائل الشیعه ۲۸/۲۷- همان/ ۲۷
۲-همان/ ۴۹
۳-همان/ ۷۷
RE: کوتاه نگاشت هایی درباره فلسفه و عـرفان(۴)
امیر المؤمنین علیه السلام:
ایها الناس ! اعلموا ان کمال الدین طلب العلم والعمل به… والعلممخزون عند اهله وقد امرتم بطلبه من اهله فاطلبوه(۵)
ـ مردم! کمال دین در دانشجویی و عمل به آن است و علم نزد اهلش[حاملان شایستهاش] جمع است، پس شما موظف به طلب آن از اهلش هستید.
یا کمیل ! لا تاخذ الا عنا تکن منا
ـ ای کمیل! [علم و معارف و اعتقادات را] جز از ما [اهلبیت علیهم السلام] مگیر تااز ما باشی.
امام باقر علیه السلام:
لسلمة بن کهیل والحکم بن عتیبة: شرقا وغربا، فلا تجدان علماصحیحا الا شیئا خرج من عندنا اهل البیت(۶)
ـ امام باقر علیه السلام به سلمة بن کهیل و حکم بن عتیبه فرمود: به شرق عالم رویدیا به غرب آن، دانش صحیح را جز در آنچه از سوی ما اهلبیت علیهم السلام صادرمیشود، نخواهید یافت.
فی قول الله عز وجل: فلینظر الانسان الی طعامه قال: قلت: ماطعامه؟ قال: علمه الذی یاخذه عمن یاخذه(۷)
ـ از امام باقر علیه السلام درباره تفسیر این آیه که انسان باید به غذایش بنگرد،سؤال شد، امام علیه السلام فرمود: یعنی بنگرد که علمش را از چه منبع و کسی میگیرد[و آیا آن منبع شایستگی دارد یا نه].
************************************
۵--وسائل الشیعه ۲۸/۲۷ همان/ ۴۳
۶– همان/ ۶۵
۷-همان/ ۷۵
RE: کوتاه نگاشت هایی درباره فلسفه و عـرفان (۴)
کل ما لم یخرج من هذا البیت فهو باطل (۸)
ـ هر آنچه [علم و معرفت و حکمت] از خاندان وحی: بیرون نیامدهباشد، باطل و گمراهی است.
من دان الله بغیر سماع من صادق الزمه الله التیه یوم القیامة(۹)
ـ هر کس براساس چیزی که از امام معصومی علیه السلام اخذ نکرده باشد،دینورزی نماید، خداوند او را روز قیامت سرگردان و هلاک خواهد نمود.
امام صادق علیه السلام:
یا یونس ! ان اردت العلم الصحیح فعندنا اهل البیت،فانا ورثنا واوتینا شرع الحکمة وفصل الخطاب(۱۰)
ـ ای یونس!اگر طالب دانش و معرفت صحیح هستی، منحصراً نزد ما اهلبیت علیهم السلام است؛ ماوارثان حکمت شرع و فصل الخطاب هستیم.
کذب من زعم انه یعرفنا وهو مستمسک بعروة غیرنا(۱۱)
ـ آنکه ادعای معرفت ما را دارد اما به ریسمانی غیر از ما [در علم و معرفتو حکومت و ولایت و...] چنگ میزند، دروغ میگوید.
امام کاظم علیه السلام:
لاعلم الا من عالم ربانی(۱۲)
ـ علم جز نزد عالمربانی نیست.
همان گونه که ملاحظه فرمودید روایات فوق همگی بر خاستگاه و منبع و مأخذ انحصاری علوم که قدر متیقن آن الهیات و علم کلام و توحید و فقه است، تاکید دارند.
۸- -وسائل الشیعه ۲۸/۲۷- همان/ ۷۵
۹-همان/ ۷۱
۱۰- همان/ ۱۲۹
۱۱- همان/ ۱۸