-
سوره فصّلت [41]
سوره فصّلت [41]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 54 آيه است.
محتواى سوره:
محتواى اين سوره را مىتوان در چند بخش خلاصه كرد:
1- توجه به قرآن و بحثهاى فراوانى پيرامون آن.
2- توجه به آفرينش آسمان و زمين، مخصوصا آغاز آفرينش جهان از ماده گازى شكل (دخان) و مراحل پيدايش كره زمين و كوهها و گياهان و حيوانات.
3- اشاراتى به سرگذشت اقوام مغرور و سركش پيشين، از جمله قوم عاد و ثمود، و سرنوشت دردناك آنها و اشاره كوتاهى به داستان موسى (ع).
4- انذار و تهديد مشركان و كافران مخصوصا با ذكر آيات تكان دهندهاى در باره قيامت و گواهى اعضاى بدن حتى پوست تن انسان، و توبيخ شديد پروردگار نسبت به آنها به هنگامى كه در برابر عذاب الهى قرار مىگيرند.
5- پارهاى از دلائل رستاخيز و قيامت و خصوصيات و ويژگيهاى آن.
6- سر انجام سوره را با بحث جالب و كوتاهى پيرامون «آيات آفاقى و انفسى پروردگار» و بازگشتى بر مسأله معاد پايان مىبخشد.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيغمبر گرامى اسلام مىخوانيم: «هر كس كه «حم سجده» را بخواند خداوند به تعداد هر حرفى از آن ده حسنه به او عطا مىكند».
در حديث ديگرى نقل شده كه: پيامبر صلّى اللّه عليه و اله هيچ شب به خواب نمىرفت مگر اين كه سوره «تبارك» و «حم سجده» را مىخواند.
نامگذارى اين سوره به «فصّلت» از آيه سوم آن گرفته شده، و به «حم سجده» از اين جهت است كه با «حم» آغاز مىشود و آيه 37 آن آيه سجده است.
-
RE: سوره فصّلت [41]
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)- باز هم عظمت قرآن: در روايات اسلامى آمده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله پيوسته بتهاى مشركان را مذمت مىكرد، و قرآن را بر آنها مىخواند تا به راه توحيد باز گردند، اما آنها مىگفتند: اين شعر محمد است، و بعضى مىگفتند:
اين «كهانت» است (كهانت غيب گوييهايى بود كه گروهى به ادعاى خود ارتباط با جنيان داشتند) و بعضى مىگفتند: اينها خطبههاى زيبايى است كه او مىخواند (و نامش را «قرآن» گذاشته است).
روزى «ابو جهل» به «وليد بن مغيره» گفت: اى «ابا عبد شمس» اينهايى را كه محمد مىگويد: چيست؟
گفت: بگذاريد سخنانش را بشنوم، گفت: اى محمّد! چيزى از اشعارت را براى من بخوان! فرمود: شعر نيست، بلكه كلام خداست كه پيامبران و رسولانش را با آن مىفرستاده.
گفت: هر چه هست بخوان! رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله قرائت سوره حم سجده را آغاز كرد، هنگامى كه به آيه «فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُكُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ» (آيه 13 همين سوره) رسيد، «وليد» از شنيدن آن لرزيد و مو بر تنش راست شد، از جا برخواست و به سوى خانه خود رفت و به سراغ قريش نيامد! اين روايت به خوبى نشان مىدهد كه تا چه حد آيات اين سوره پر جاذبه و تكان دهنده است، تا آنجا كه در انديشمند متعصب عرب چنين عكس العملى را بجا مىگذارد.
به تفسير آيات باز گرديم.
باز در آغاز اين سوره به «حروف مقطعه» برخورد مىكنيم: «حا- ميم» (حم).
كه براى دومين بار در آغاز سورههاى قرآن خودنمايى مىكند، كه بعضى «حم» را نام سوره و يا «ح» را اشاره به «حميد» و «م» را اشاره به «مجيد» كه دو نام از نامهاى بزرگ خداوند است دانستهاند.
(آيه 2)- سپس اشاره به عظمت قرآن كرده، مىگويد: «اين كتابى است كه از سوى خداوند رحمن و رحيم نازل شده است» (تَنْزِيلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ).
«رحمت عامه» خداوند و «رحمت خاصه» او دست به دست هم دادهاند و نزول اين آيات را سبب شده است.
-
RE: سوره فصّلت [41]
(آيه 3)- بعد از بيان اجمالى فوق در باره قرآن به بيان تفصيلى پرداخته، و اوصاف پنج گانهاى براى اين كتاب آسمانى بيان مىكند، اوصافى كه ترسيم روشن و گويايى از چهره اصلى قرآن در بر دارد.
نخست مىگويد: «كتابى كه آياتش هر مطلبى را در جاى خود بازگو كرده» (كِتابٌ فُصِّلَتْ آياتُهُ).
و شرح و تفصيل تمام نيازمنديهاى انسان را در تمام زمينهها ذكر نموده است.
«در حالى كه فصيح و گوياست» (قُرْآناً عَرَبِيًّا).
«براى جمعيتى كه آگاهند» (لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ).
(آيه 4)- «قرآنى كه بشارت دهنده و بيم دهنده است» (بَشِيراً وَ نَذِيراً).
نيكان را بشارت مىدهد و مجرمان را تهديد مىكند.
«ولى بيشتر آنها روى گردان شدند از اين رو چيزى نمىشنوند» (فَأَعْرَضَ أَكْثَرُهُمْ فَهُمْ لا يَسْمَعُونَ).
به اين ترتيب نخستين امتياز اين كتاب بزرگ آسمانى اين است كه مسائل مختلف مورد نياز بشر در آن تبيين و تشريح شده است، ولى افسوس كه متعصبان لجوج گوش شنوا ندارند، گويى كرند و هيچ نمىشنوند.
(آيه 5)- اما عكس العمل منفى اين كوردلان به همين جا ختم نمىشد، بلكه تلاش و كوشش داشتند كه پيامبر صلّى اللّه عليه و اله را از دعوت خود مأيوس سازند، و به او ثابت كنند كه در مقابل دعوت تو گوش شنوايى در اين ديار نيست، و بيهوده تلاش مكن! آيه شريفه مىگويد: «آنها گفتند: قلبهاى ما در برابر دعوت تو در پوششهايى قرار گرفته، و گوشهاى ما سنگين است، و ميان ما و تو حجابى وجود دارد»! (وَ قالُوا قُلُوبُنا فِي أَكِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونا إِلَيْهِ وَ فِي آذانِنا وَقْرٌ وَ مِنْ بَيْنِنا وَ بَيْنِكَ حِجابٌ).
حال كه چنين است كار به كار ما نداشته باش «تو به دنبال عمل خود باش، ما هم براى خود عمل مىكنيم» (فَاعْمَلْ إِنَّنا عامِلُونَ).
اين نهايت وقاحت و بىشرمى و نادانى است كه انسان با تمام وجودش اين چنين از حق گريزان باشد.
-
RE: سوره فصّلت [41]
(آيه 6)- مشركان چه كسانى هستند؟ اين آيه همچنان سخن از مشركان و كافران مىگويد، و در حقيقت پاسخى است به گفتارى كه از آنها در آيات قبل نقل شده، و دفع هر گونه توهّم و اشتباه در زمينه دعوت پيامبر صلّى اللّه عليه و اله.
مىفرمايد: «بگو: من تنها انسانى مثل شما هستم و اين حقيقت پيوسته بر من وحى مىشود كه معبود شما فقط يكى است» (قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ).
نه مدعى فرشته بودنم، و نه انسانى از يك نژاد برتر و نه خداوند و نه فرزند خدا هستم بلكه انسانى همچون شما هستم با اين تفاوت كه پيوسته فرمان توحيد به من وحى مىشود.
سپس ادامه مىدهد: «اكنون كه چنين است تمام توجه خويش را به اين معبود يكتا كنيد و (از شرك و گناه) توبه و استغفار نماييد» (فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ وَ اسْتَغْفِرُوهُ).
سپس به عنوان هشدار و اعلام خطر مىافزايد: «واى بر مشركان» (وَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ).
(آيه 7)- اين آيه به معرفى مشركان پرداخته، و جملهاى را در اين زمينه بازگو مىكند كه منحصر به اين آيه است مىفرمايد: «همان كسانى كه زكات را ادا نمىكنند و نسبت به آخرت كافرند» (الَّذِينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ).
منظور از ترك زكات، ترك انفاقى است كه نشانه عدم ايمان آنها به خداست و به همين دليل در رديف عدم ايمان به معاد ذكر شده، و يا ترك زكات توأم با انكار وجوب آن است.
در حديثى از امام صادق عليه السّلام آمده است: «خداوند بزرگ براى فقيران در اموال اغنيا فريضهاى قرار داده كه جز با اداء آن شايسته ستايش نيستند، و آن زكات است كه به وسيله آن خون خود را حفظ مىكنند و نام مسلمان بر آنها گذارده مىشود».
(آيه 8)- در اين آيه به معرفى گروهى كه در نقطه مقابل اين مشركان بخيل و بىايمان قرار دارند، و جزاى آنها، پرداخته مىگويد: «كسانى كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند اجر و پاداشى جاودانى و قطع ناشدنى دارند» (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ).
-
RE: سوره فصّلت [41]
(آيه 9)- دورانهاى آفرينش آسمانها و زمين: در اينجا نمونهاى از آيات آفاقى و نشانههاى عظمت و علم و قدرت خدا در آفرينش زمين و آسمان و آغاز خلقت موجودات را ذكر مىكند و به پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله دستور مىدهد كافران و مشركان را مخاطب ساخته و از آنها سؤال كند آيا خداوندى را كه مبدأ اين عوالم پهناور و گسترده است هرگز مىتوانند انكار كنند؟ تا از اين طريق وجدان و عقل و هوش آنها را بيدار كند.
مىفرمايد: «بگو: آيا شما به آن كسى كه زمين را در دو روز آفريد كافر هستيد»؟! (قُلْ أَ إِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ الْأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ).
«و براى او شبيه و نظيرهايى قائل مىشويد» (وَ تَجْعَلُونَ لَهُ أَنْداداً).
«او پروردگار جهانيان است» (ذلِكَ رَبُّ الْعالَمِينَ).
آيا كسى كه اين جهان را هم اكنون تدبير مىكند، او خالق اين آسمان و زمين نيست؟
(آيه 10)- در اين آيه به آفرينش كوهها، و معادن و بركات زمين، و مواد غذايى پرداخته، مىفرمايد: «او در زمين كوههايى قرار داد و بركات و منافعى در آن آفريد، و مواد غذايى مختلف آن را مقدر فرمود، اينها همه در چهار روز بود» (وَ جَعَلَ فِيها رَواسِيَ مِنْ فَوْقِها وَ بارَكَ فِيها وَ قَدَّرَ فِيها أَقْواتَها فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ).
«اين مواد غذايى درست به اندازه نياز نيازمندان و تقاضا كنندگان است» (سَواءً لِلسَّائِلِينَ).
به اين ترتيب خداوند نيازمنديهاى همه نيازمندان را پيش بينى كرده، و براى همه آنها آنچه لازم بوده است آفريده.
تعبير «بارك فيها» اشاره به معادن و منابع زير زمينى و روى زمينى و درختان و نهرها و منابع آب است كه مايه بركت و استفاده همه موجودات زنده زمين مىباشد.
(آيه 11)- بعد از پايان سخنان مربوط به آفرينش زمين و مراحل تكاملى آن به بحث از آفرينش آسمانها پرداخته، مىفرمايد: «سپس اراده آفرينش آسمان نمود- در حالى كه به صورت دود بود- در اين هنگام به آسمان و زمين فرمود: به وجود آييد و شكل گيريد، چه از روى طاعت و چه اكراه» (ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً).
«آنها گفتند: ما از روى طاعت و امتثال فرمان مىآييم» (قالَتا أَتَيْنا طائِعِينَ).
-
RE: سوره فصّلت [41]
(آيه 12)- «در اين هنگام خداوند آنها را به صورت هفت آسمان در دو روز آفريد و كامل كرد» (فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فِي يَوْمَيْنِ).
«و در هر آسمان آنچه را مىخواست امر و فرمان داد» (وَ أَوْحى فِي كُلِّ سَماءٍ أَمْرَها). و موجودات و مخلوقات مختلف را در آنها آفريد و به آنها نظام بخشيد.
«و آسمان پايين را با چراغهايى [ستارگان] زنيت بخشيديم، و (با شهابها از رخنه شياطين) حفظ كرديم» (وَ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابِيحَ وَ حِفْظاً).
آرى «اين است تقدير خداوند توانا و دانا» (ذلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ).
1- جمله «وَ هِيَ دُخانٌ» (آسمانها در آغاز به صورت دود بود) نشان مىدهد كه آغاز آفرينش آسمانها از توده گازهاى گسترده و عظيمى بوده است، و اين با آخرين تحقيقات علمى در مورد آغاز آفرينش كاملا هماهنگ است.
2- جمله «خداوند به آسمان و زمين فرمود به شكل خود درآييد» به اين معنى نيست كه واقعا سخنى با لفظ گفته شده باشد، بلكه گفته خداوند همان فرمان تكوينى، و اراده او بر امر آفرينش است، و تعبير به «طوعا او كرها» (از روى اطاعت يا اكراه) اشاره به اين است كه اراده قطعى خداوند به شكل گرفتن آسمانها و زمين تعلق يافته بود و در هر صورت مىبايست آن مواد به چنين صورت مطلوبى درآيند بخواهند يا نخواهند.
-
RE: سوره فصّلت [41]
3- جمله «فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فِي يَوْمَيْنِ» (آنها را به صورت هفت آسمان در دو روز آفريد) اشاره به وجود دو دوران در آفرينش آسمانهاست كه هر دورانى از آن ميليونها يا ميلياردها سال به طول انجاميده، و هر دوران به نوبه خود به ادوار ديگرى تقسيم مىشود، اين دو دوران ممكن است دوران تبديل گازهاى فشرده به مايع و مواد مذاب، و دوران تبديل مواد مذاب به جامد بوده باشد.
4- عدد «سبع» (هفت) ممكن است در اينجا «عدد تكثير» باشد يعنى آسمانهاى فراوان و كرات بىشمارى آفريديم، و نيز ممكن است «عدد تعداد» باشد، يعنى عدد آسمانها درست هفت است، با اين قيد كه تمام آنچه از كواكب و ستارگان ثوابت و سيارات را مىبينيم طبق گواهى جمله بعد در اين آيه جزء آسمان اول است، به اين ترتيب عالم آفرينش از هفت مجموعه بزرگ تشكيل يافته كه تنها يك مجموعه آن در برابر ديدگان انسانها قرار گرفته است.
5- جمله «وَ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابِيحَ» (آسمان پايين را به چراغهاى روشن ستارگان زينت بخشيديم) دليل بر اين است كه همه ستارگان زينت بخش آسمان اول مىباشند و نه تنها زينت، بلكه در شبهاى تاريك براى گمشدگان بيابانها چراغهايى هستند كه هم با روشنايى خود راهنمايى مىكنند، و هم سمت و جهت حركت را معين مىسازند.
-
RE: سوره فصّلت [41]
(آيه 13)- از صاعقهاى همچون صاعقه عاد و ثمود بترسيد! به دنبال گفتار مؤثرى كه در زمينه توحيد و شناسايى خداوند در آيات قبل آمد، در اينجا مخالفان لجوج را كه اين همه نشانههاى روشن و آيات بينات را ناديده مىگيرند شديدا انذار كرده و به آنان هشدار داده، مىگويد: «اگر با اين همه دلائل روى گردان شوند به آنها بگو: من شما را به صاعقهاى همچون صاعقه قوم عاد و ثمود تهديد مىكنم» (فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُكُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ).
از آن بترسيد كه همان صاعقههاى مرگبار و آتشزا و درهم كوبنده به سراغ شما بيايد و به زندگى ننگين شما خاتمه دهد.
(آيه 14)- سپس در اين آيه مىافزايد: «در آن هنگام كه رسولان از پيش رو و پشت سر (و از هر سو) به سراغشان آمدند (و آنان را دعوت كردند) كه جز خداوند را نپرستيد» (إِذْ جاءَتْهُمُ الرُّسُلُ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ).
يعنى پيامبران الهى از تمام وسائل هدايت و تبليغ استفاده كردند، و از هر درى وارد شدند تا در دل اين سياه دلان نفوذ كنند.
اما ببينيم آنها در برابر تلاش عظيم و گسترده اين رسولان الهى چه پاسخى گفتند؟! مىفرمايد: «آنها گفتند: اگر پروردگار ما مىخواست فرشتگانى نازل مىكرد» تا دعوت او را به ما ابلاغ كنند نه انسانهايى همانند خود ما (قالُوا لَوْ شاءَ رَبُّنا لَأَنْزَلَ مَلائِكَةً).
اكنون كه چنين است «پس ما بطور مسلم به آنچه شما به آن فرستاده شدهايد كافريم» و اصلا اينها را از سوى خداوند نمىدانيم (فَإِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ كافِرُونَ).
-
RE: سوره فصّلت [41]
(آيه 15)- در اينجا- چنانكه روش قرآن است- بعد از ذكر اجمال به تفصيل در باره عاد و ثمود پرداخته، مىگويد: «اما قوم عاد به ناحق در زمين تكبر ورزيدند (تا آنجا كه) گفتند: چه كسى از ما نيرومندتر است»؟! (فَأَمَّا عادٌ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ قالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً).
اما قرآن در پاسخ اين ادعا مىگويد: «آيا آنها نمىدانستند خداوندى كه آنان را آفريده از آنها قويتر است»؟! (أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً).
نه تنها خالق آنها كه خالق تمام آسمانها و زمين است.
در پايان آيه مىافزايد: «و آنها (بر اثر اين پندار بىاساس) پيوسته آيات ما را انكار مىكردند» (وَ كانُوا بِآياتِنا يَجْحَدُونَ).
(آيه 16)- آرى! انسان بىمايه و كم ظرفيت هنگامى كه مختصر قدرتى در خود احساس كند سر به طغيان بر مىدارد، و حتى گاه از بىخردى به مبارزه با قدرت خدا بر مىخيزد، و خداوند بزرگ چقدر ساده و آسان با يك اشاره عوامل حياتشان را به عامل مرگشان تبديل مىكند، چنانكه در همين ماجراى عاد در اين آيه اضافه مىكند: «سر انجام تند بادى شديد و پر صدا و هولانگيز و سرد و سخت، در روزهايى شوم و پر غبار، بر آنها فرستاديم، تا عذاب خوار كننده را در زندگى دنيا به آنها بچشانيم» (فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِيحاً صَرْصَراً فِي أَيَّامٍ نَحِساتٍ لِنُذِيقَهُمْ عَذابَ الْخِزْيِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا).
اين تند باد عجيب چنانكه در آيات ديگر قرآن آمده چنان آنها را از زمين بلند مىكرد و زمين مىكوبيد، همچون تنههاى درخت خرما كه از ريشه كنده شده باشد.
هفت شب و هشت روز مىوزيد، و تمام زندگى اين قوم جبّار خودخواه مغرور را درهم مىكوبيد، و جز ويرانهاى از آن قصرهاى پر شكوه و زندگى مرفّه و اموال سرشار باقى نماند.
در پايان آيه مىگويد: تازه اين عذاب دنيا است، «و عذاب آخرت از آن هم خوار كنندهتر است» (وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَخْزى).
و از همه سختتر اين كه: هيچ كس به يارى آنها نمىشتابد «و از هيچ سو يارى نمىشوند» (وَ هُمْ لا يُنْصَرُونَ).
-
RE: سوره فصّلت [41]
(آيه 17)- سرنوشت قوم سركش ثمود: بعد از توضيحى كه در آيات گذشته پيرامون قوم عاد آمد در اين آيه و آيه بعد از قوم ثمود سخن به ميان آورده، مىگويد:
«اما ثمود را هدايت كرديم (پيامبرمان صالح را با دلائل روشن به سوى آنها فرستاديم) ولى آنها نابينايى و گمراهى را بر هدايت ترجيح دادند»! (وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمى عَلَى الْهُدى).
«لذا صاعقه عذاب خوار كننده به خاطر اعمالى كه انجام مىدادند دامان آنها را فرو گرفت» (فَأَخَذَتْهُمْ صاعِقَةُ الْعَذابِ الْهُونِ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ).
(آيه 18)- ولى از آنجا كه گروهى هر چند اندك به صالح ايمان آورده بودند و ممكن است كسانى سؤال كنند: پس سرنوشت آنها در ميان موج وحشتناك صاعقه چه شد؟ آيا آنها نيز به آتش ديگران سوختند؟ قرآن در اين آيه مىافزايد:
«و كسانى را كه ايمان آوردند و پرهيزكار بودند نجات بخشيديم» (وَ نَجَّيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ).
بعضى از مفسّران گفتهاند: تنها 110 نفر به صالح ايمان آوردند.
اين گروه را ايمان و تقوايشان نجات داد، و آن گروه طاغى را كفر و اعمال سوئشان گرفتار عذاب الهى ساخت.
(آيه 19)- در آيات پيشين سخن از مجازات دنيوى كفار مغرور و ظالمان مجرم بود، اما در اينجا از عذاب آخرت آنها سخن مىگويد.
نخست مىفرمايد: «به خاطر بياوريد روزى را كه دشمنان خدا را جمع كرده به سوى دوزخ مىبرند» (وَ يَوْمَ يُحْشَرُ أَعْداءُ اللَّهِ إِلَى النَّارِ).
و براى اين كه صفوف آنها به هم پيوسته باشد «صفوف پيشين را نگه مىدارند» تا صفهاى بعد به آنها ملحق شوند (فَهُمْ يُوزَعُونَ).