-
سوره سبأ [34]
ادامه جزء 22
سوره سبأ [34]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 54 آيه است.
محتواى سوره:
بحثهاى اين سوره- كه به مناسبت شرح سرگذشت قوم «سبأ» به نام «سبا» ناميده شده- ناظر به پنج مطلب است:
1- «مسأله توحيد» و قسمتى از نشانههاى خداوند در عالم هستى، و صفات پاك او از جمله «توحيد» «ربوبيّت» و «الوهيّت».
2- «مسأله معاد» كه از همه مسائل در اين سوره بيشتر مطرح شده.
3- «مسأله نبوت انبياى پيشين و مخصوصا پيامبر اسلام» و پاسخ به بهانه جوئيهاى دشمنان در باره او، و بيان پارهاى از معجزات انبياى سلف.
4- بيان بخشى از نعمتهاى بزرگ خداوند و سرنوشت شكرگزاران و كفران كنندگان، ضمن بيان گوشهاى از زندگى سليمان و قوم سبا.
5- دعوت به تفكر و انديشه و ايمان و عمل صالح.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله چنين مىخوانيم:
«كسى كه سوره سبأ را بخواند در قيامت تمام انبيا و رسولان رفيق و همنشين او خواهند بود، و همگى با او مصافحه مىكنند».
در حديث ديگرى از امام صادق عليه السّلام چنين نقل شده است: «كسى كه دو سورهاى را كه با حمد آغاز مىشود (سوره سبأ و فاطر) در يك شب بخواند، تمام آن شب را در حفظ و حراست الهى خواهد بود، و اگر آن دو را در روز بخواند هيچ مكروهى به او نمىرسد، و آن قدر از خير دنيا و آخرت به او داده مىشود كه هرگز به قلبش خطور نكرده، و فكر و آرزويش به آن نرسيده است»! مسلما اين پاداشهاى عظيم نصيب كسانى نمىشود كه تنها به خواندن و لقلقه زبان قناعت كنند، بلكه خواندن بايد مقدمهاى باشد براى انديشيدن كه آن نيز انگيزه عمل است.
-
RE: سوره سبأ [34]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)- او مالك همه چيز و عالم به همه چيز است: پنج سوره از سورههاى قرآن مجيد با حمد پروردگار شروع مىشود كه در سه سوره، حمد و ستايش خداوند به خاطر آفرينش آسمان و زمين و موجودات ديگر است (سوره سبأ، فاطر، و انعام).
و در يك سوره (سوره كهف) اين حمد و ستايش به خاطر نزول قرآن بر قلب پاك پيامبر صلّى اللّه عليه و اله مىباشد.
در حالى كه در سوره حمد تعبير جامعى شده كه همه اين امور را در بر مىگيرد «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ».
به هر حال سخن در آغاز سوره «سبأ» از حمد و سپاس خداست به خاطر مالكيت و حاكميت او در دنيا و آخرت.
مىفرمايد: «حمد مخصوص خداوندى است كه تمام آنچه در آسمانها و زمين است از آن اوست» (الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ).
«و نيز حمد و سپاس براى او در سراى آخرت است» (وَ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْآخِرَةِ).
چرا كه هر نعمتى، و هر فايده و بركتى، و هر خلقت موزون و شگرف و عجيبى، همه تعلق به ذات پاك او دارد.
بنابر اين هر كس در اين عالم مدح و ستايشى از چيزى كند اين حمد و ستايش سر انجام به ذات پاك او بر مىگردد، و به گفته شاعر:
به جهان خرّم از آنم كه جهان خرّم از اوست عاشقم بر همه عالم، كه همه عالم از اوست و در پايان آيه مىافزايد: «و او حكيم و خبير است» (وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ).
بر اساس حكمت بالغه اوست كه اين نظام عجيب بر جهان حكومت مىكند، و بر اساس علم و آگاهى اوست كه هر چيز به جاى خود قرار گرفته، و هر موجودى آنچه را كه نياز دارد در اختيار دارد.
اين حمد نه تنها از زبان انسانها و فرشتگان است كه از تمام ذرات جهان هستى نيز زمزمه حمد و تسبيح او به گوش هوش مىرسد، هيچ موجودى نيست جز اين كه حمد و تسبيح او مىگويد.
-
RE: سوره سبأ [34]
(آيه 2)- اين آيه به شرح گوشهاى از علم بىپايان پروردگار به تناسب توصيف خداوند به «حكيم» و «خبير» در آيه قبل پرداخته، چنين مىگويد: «آنچه را در زمين فرو مىرود و آنچه را از آن خارج مىشود مىداند» (يَعْلَمُ ما يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَ ما يَخْرُجُ مِنْها).
آرى! او از تمام قطرات باران و امواج سيلاب كه در اعماق زمين فرو مىروند و به طبقه نفوذ ناپذير مىرسند و در آنجا متمركز و براى انسانها ذخيره مىشوند آگاه است.
او از دانههاى گياهان كه در زمين فرو مىروند و روزى به درخت سرسبز يا گياه پر طراوتى تبديل مىگردند با خبر است.
از ريشههاى درختان به هنگامى كه در جستجوى آب و غذا به اعماق زمين پيشروى مىكنند.
از امواج الكتريسته، از گازهاى مختلف و ذرات هوا كه به داخل زمين نفوذ مىكنند، و نيز از گنجها و دفينهها و اجساد مردگان اعم از انسانها و غير انسانها كه در اين زمين گسترده دفن مىشوند، آرى از همه اينها با خبر است.
همچنين از گياهانى كه از زمين خارج مىشوند، از انسانها كه از آن برخاستهاند، از چشمههايى كه از آن مىجوشد، از گازهايى كه از آن بر مىخيزد، از آتشفشانهايى كه از آن زبانه مىكشد، و خلاصه از تمام موجوداتى كه از اعماق زمين بيرون مىريزند، اعم از آنچه ما مىدانيم و نمىدانيم، او از همه آنها مطلع و آگاه است.
سپس مىافزايد: «او از آنچه از آسمان نازل مىشود و يا به آسمان بالا مىرود باخبر است» (وَ ما يَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما يَعْرُجُ فِيها).
از دانههاى باران، از اشعه حياتبخش خورشيد، از امواج نيرومند وحى و شرايع آسمانى، از فرشتگانى كه براى ابلاغ رسالت يا انجام مأموريتهاى ديگر به زمين نزول مىكنند، از اشعه كيهانى كه از ماوراء جوّ به زمين نازل مىشود، از شهابها و سنگريزههاى سرگردان فضا كه به سوى زمين جذب مىشوند، او از همه اينها مطلع است.
و نيز از اعمال بندگان كه به آسمان عروج مىكند، از فرشتگانى كه پس از اداى رسالت خود به آسمان باز مىگردند، از شياطينى كه براى استراق سمع به آسمانها مىروند، از بخارهايى كه از دريا بر مىخيزد و بر فراز آسمان ابرها را تشكيل مىدهد، از آهى كه از دل مظلومى بر مىخيزد و به آسمان صعود مىكند، آرى از همه اينها آگاه است.
و در پايان مىافزايد: «اوست مهربان و آمرزنده» (وَ هُوَ الرَّحِيمُ الْغَفُورُ).
-
RE: سوره سبأ [34]
(آيه 3)- به پروردگار سوگند قيامت خواهد آمد! آيات گذشته در عين اين كه از توحيد و صفات خدا سخن مىگفت زمينهساز مسأله معاد بود، زيرا بحث معاد جز از طريق علم بىپايان حق حل نمىشود.
لذا آيه مىگويد: «و كافران گفتند: (اين دروغ است كه قيامتى در پيش داريم) هرگز قيامت به سراغ ما نمىآيد»! (وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَأْتِينَا السَّاعَةُ).
آنها مىخواستند از اين طريق آزادى عمل پيدا كنند و هر كارى از دستشان ساخته است- به اين اميد كه حساب و كتاب و عدل و دادى در كار نيست- انجام دهند.
اما از آنجا كه دلائل قيامت روشن است قرآن با يك جمله قاطع و به صورت بيان نتيجه به پيامبر صلّى اللّه عليه و اله مىگويد: «بگو: آرى، به پروردگارم سوگند كه قيامت به سراغ همه شما خواهد آمد» (قُلْ بَلى وَ رَبِّي لَتَأْتِيَنَّكُمْ).
تكيه روى كلمه «ربّ» به خاطر اين است كه قيامت از شؤون ربوبيّت است، چگونه ممكن است خداوند مالك و مربى انسانها باشد و آنها را در مسير تكامل پيش ببرد اما نيمه كاره رها كند و با مرگ همه چيز پايان گيرد! و از آنجا كه يكى از اشكالات مخالفان معاد اين بوده كه به هنگام خاك شدن بدن انسان، و پراكنده شدن اجزاى آن در اطراف زمين، چه كسى مىتواند آنها را بشناسد و جمع كند و به زندگى نوين بازگرداند؟ از سوى ديگر چه كسى مىتواند آنها را بشناسد و جمع كند و به زندگى نوين باز گرداند؟ از سوى ديگر چه كسى مىتواند حساب اين همه اعمال بندگان را در نهان و آشكار و درون و برون نگاه دارد و به موقع به اين حسابها برسد؟ لذا در دنباله آيه اضافه مىكند: «او از تمام امور پنهانى باخبر است و به اندازه سنگينى ذرهاى در تمام آسمانها و نه در زمين از حوزه علم بىپايان او بيرون نخواهد بود» (عالِمِ الْغَيْبِ لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ).
«و نه كوچكتر از ذره، و نه بزرگتر از آن، مگر اين كه همه اينها در كتاب مبين ثبت و ضبط است» (وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْبَرُ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ).
-
RE: سوره سبأ [34]
(آيه 4)- سپس ضمن دو آيه هدف قيام قيامت را بيان مىكند، و يا به تعبير ديگر دليل بر لزوم چنين عالمى را بعد از جهان كنونى در برابر منكران شرح داده، مىفرمايد: «هدف اين است آنها را كه ايمان آوردهاند و عمل صالح انجام دادهاند پاداش دهد» (لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ).
آرى «براى آنها مغفرت و روزى پرارزشى است» (أُولئِكَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ).
آيا اگر مؤمنان صالح العمل به پاداش خود نرسند اصل عدالت كه از اساسىترين اصول خلقت است تعطيل نمىگردد؟
(آيه 5)- و از آنجا كه بخش ديگر عدالت در مورد مجازات گنهكاران و مجرمان است در اين آيه مىافزايد: «و كسانى كه سعى در (تكذيب) آيات ما داشتند، و گمان كردند از حوزه قدرت ما مىتوانند بگريزند، عذابى بد و دردناك خواهند داشت» (وَ الَّذِينَ سَعَوْا فِي آياتِنا مُعاجِزِينَ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ مِنْ رِجْزٍ أَلِيمٌ).
(آيه 6)- عالمان، دعوت تو را حق مىدانند: در آيات گذشته سخن از بىخبران كوردلى بود كه قاطعانه معاد را با آن همه دلائل، انكار مىكردند.
به همين مناسبت در اين آيه سخن از عالمان و انديشمندانى مىگويد كه به تصديق آيات الهى و تشويق ديگران به پذيرش آن مىپردازند، مىفرمايد: «كسانى كه به ايشان علم داده شده، آنچه را از سوى پروردگارت بر تو نازل شده حق مىدانند كه به راه خداوند عزيز و حميد هدايت مىكند» (وَ يَرَى الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ هُوَ الْحَقَّ وَ يَهْدِي إِلى صِراطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ).
(الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ) همه دانشمندان و انديشمندان را در هر عصر و هر زمان و مكان در بر مىگيرد.
امروز كتابهاى مختلفى از سوى دانشمندان غربى و شرقى در باره اسلام و قرآن تأليف يافته كه در آنها اعترافات بسيار گويا و روشنى بر عظمت اسلام و صدق آيه فوق ديده مىشود.
-
RE: سوره سبأ [34]
(آيه 7)- در اين آيه بار ديگر به مسأله قيامت و رستاخيز باز مىگردد و بحثهاى گذشته را به صورت ديگرى تكميل مىكند، مىفرمايد: «و كافران گفتند:
آيا مردى را به شما نشان دهيم كه خبر مىدهد هنگامى كه همگى خاك شديد و ذرات بدن شما از يكديگر جدا شد و هر يك در گوشهاى قرار گرفت (و يا شايد جزء بدن حيوان يا انسان ديگرى شد) بار ديگر به آفرينش تازهاى باز مىگرديد»؟! (وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا هَلْ نَدُلُّكُمْ عَلى رَجُلٍ يُنَبِّئُكُمْ إِذا مُزِّقْتُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّكُمْ لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ).
به نظر مىرسد اصرار آنها بر مسأله انكار معاد از دو امر سر چشمه گرفته، نخست اين كه: چنين مىپنداشتند معادى كه پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله مطرح مىكرد (معاد جسمانى) مطلبى است آسيبپذير! ديگر اين كه اعتقاد به معاد و يا حتى قبول احتمالى آن به هر حال در انسان ايجاد مسؤوليت و تعهد مىكند، و اين مطلبى بود كه براى سردمداران كفر سخت خطرناك محسوب مىشد.
(آيه 8)- و عجب اين كه آنها اين سخن را دليل بر دروغگويى و يا جنون گويندهاش مىگرفتند، و مىگفتند: «آيا او بر خدا دروغ بسته؟ يا نوعى جنون دارد»؟
(أَفْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَمْ بِهِ جِنَّةٌ). و گر نه آدم راستگو و عاقل چگونه ممكن است لب به چنين سخنى بگشايد؟! ولى قرآن به طرز قاطعى به آنها چنين پاسخ مىگويد: چنين نيست نه او ديوانه است و نه دروغگو «بلكه آنها كه ايمان به آخرت ندارند (هم اكنون) در عذاب و گمراهى دورى هستند» (بَلِ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ فِي الْعَذابِ وَ الضَّلالِ الْبَعِيدِ). چه گمراهى از اين آشكارتر كه انسان منكر معاد شود.
به راستى اگر زندگى محدود به همين چند روز عمر دنيا بود تصور مرگ براى هر انسانى كابوس وحشتناكى مىشد به همين دليل منكران معاد هميشه در يك نوع نگرانى جانكاه و عذاب اليم به سر مىبرند در حالى كه مؤمنان به معاد مرگ را دريچهاى به سوى جهان بقا، و وسيلهاى براى شكسته شدن قفس و آزادى از اين زندان مىشمرند.
-
RE: سوره سبأ [34]
(آيه 9)- سپس به دليل ديگرى پيرامون معاد، دليلى توأم با تهديد غافلان لجوج، پرداخته چنين مىگويد: «آيا به آنچه پيش رو و پشت سر آنان از آسمان و زمين قرار گرفته نگاه نكردند»؟ (أَ فَلَمْ يَرَوْا إِلى ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ).
اين آسمان با اين همه اختران ثابت و سيار و همچنين اين زمين با تمام موجودات زنده و بركات و مواهبش، گوياترين دليل بر قدرت آفريدگار است.
اين همان «برهان قدرت» است كه در آيات ديگر قرآن در برابر منكران معاد به آن استدلال شده از جمله در آيه 82 سوره يس و آيه 99 سوره اسراء.
در ضمن، اين جمله مقدمهاى است براى تهديد اين گروه متعصب تيره دل كه اصرار دارند چشم به روى همه حقايق ببندند، لذا به دنبال آن مىفرمايد: «اگر ما بخواهيم به زمين دستور مىدهيم پيكر آنها را در خود فرو برد» زلزلهاى ايجاد شود، زمين شكاف بردارد و در ميان آن دفن گردند! (إِنْ نَشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ).
«و يا (اگر بخواهيم) فرمان مىدهيم قطعات سنگهاى آسمانى بر آنها فرو بارد» و خودشان و خانه و زندگيشان را در هم بكوبد (أَوْ نُسْقِطْ عَلَيْهِمْ كِسَفاً مِنَ السَّماءِ).
آرى «در اين موضوع، نشانه روشنى است (بر قدرت خداوند و توانايى او بر همه چيز، اما براى هر بندهاى كه به سوى خدا بازگردد» و فكر و انديشه خود را به كار گيرد (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِكُلِّ عَبْدٍ مُنِيبٍ).
ما كه از هر سو در قبضه قدرت او قرار داريم چگونه مىتوانيم توانائيش را بر معاد انكار كنيم! و يا چگونه مىتوانيم از حوزه حكومت او فرار نمائيم.
-
RE: سوره سبأ [34]
(آيه 10)- مواهب بزرگ خدا بر داود! از آنجا كه در آيه قبل سخن از «عبد منيب» و بنده توبهكار بود و مىدانيم اين توصيف در بعضى از آيات قرآن (ص/ 24) براى داود پيامبر ذكر شده است چه بهتر كه گوشهاى از حال اين پيامبر بزرگ و فرزندش سليمان به عنوان يك الگو بازگو شود و بحث گذشته تكميل گردد.
ضمنا هشدارى باشد براى همه كسانى كه نعمتهاى خدا را به دست فراموشى مىسپرند و به هنگامى كه بر اريكه قدرت مىنشينند خدا را بنده نيستند.
آيه مىگويد: «ما به داود از فضل خود نعمتى بزرگ بخشيديم» (وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ مِنَّا فَضْلًا).
بعد از اين اشاره سر بسته به شرح آن مىپردازد و قسمتى از فضائل معنوى و بخشى از فضيلتهاى مادى داود را بدين گونه شرح مىدهد: ما گفتيم «اى كوهها! با داود هم صدا شويد و همچنين شما اى پرندگان با او هم آواز گرديد» و هر گاه او ذكر و تسبيح خدا مىگويد زمزمه را سر دهيد (يا جِبالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَ الطَّيْرَ).
در روايتى از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم: «داود به سوى دشت و بيابان خارج شد، و هنگامى كه زبور را تلاوت مىكرد هيچ كوه و سنگ و پرندهاى نبود مگر اين كه با او هم صدا مىشد».
بعد از ذكر اين فضيلت معنوى به ذكر يك فضيلت مادّى پرداخته، مىگويد:
«و ما آهن را براى او نرم كرديم» (وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ).
ظاهر آيه اين است كه، نرم شدن آهن در دست داود به فرمان الهى و به صورت اعجاز انجام مىگرفت.
در حديثى آمده است كه خداوند به داود وحى فرستاد «تو بنده خوبى هستى جز اين كه از بيت المال ارتزاق مىكنى، داود چهل روز گريه كرد (و از خدا راه حلى خواست) خداوند آهن را براى او نرم كرد، و هر روز زرهى مىساخت ...
و به اين وسيله از بيت المال بىنياز شد».
-
RE: سوره سبأ [34]
(آيه 11)- اين آيه شرحى براى زره ساختن داود و فرمان بسيار پر معنى پروردگار در اين زمينه است، مىگويد: ما به او گفتيم «زرههاى كامل بساز، و حلقههاى آنها را به اندازه و متناسب كن» (أَنِ اعْمَلْ سابِغاتٍ وَ قَدِّرْ فِي السَّرْدِ).
در واقع خداوند به داود دستورى مىدهد كه بايد سرمشقى براى همه صنعتگران و كارگران با ايمان جهان باشد، دستور محكم كارى و رعايت دقت در كيفيت و كميت در مصنوعات، آن چنان كه مصرف كنندگان به خوبى و راحتى بتوانند از آن استفاده كنند، و از استحكام كامل برخوردار باشد.
و در پايان آيه داود و خاندانش را مخاطب ساخته، مىگويد: «عمل صالح به جا آوريد كه من نسبت به آنچه انجام مىدهيد بصير و بينا هستم» (وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّي بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ).
هدف ساختن زره و كسب درآمد نيست، هدف عمل صالح است، و اينها وسيلهاى است در آن مسير كه هم داود از آن بهره مىگرفت و هم خاندان و قومش.
(آيه 12)- حشمت سليمان و مرگ عبرت انگيز او! به دنبال بحث از مواهبى كه خدا به داود داده بود سخن را به فرزندش سليمان مىكشاند، و از سه موهبت بزرگ- كه از عوامل مهم اداره يك كشور پهناور است- بحث مىكند، مىفرمايد:
«و براى سليمان باد را مسخّر ساختيم كه صبحگاهان مسير يك ماه را مىپيمود و عصرگاهان مسير يك ماه را»! (وَ لِسُلَيْمانَ الرِّيحَ غُدُوُّها شَهْرٌ وَ رَواحُها شَهْرٌ).
جالب اين كه براى پدر جسم خشن و فوق العاده محكمى يعنى آهن را مسخّر مىكند و براى فرزند موجود بسيار لطيف! ولى هر دو كار سازنده و اعجاز آميزند.
در اين كه باد چگونه دستگاه سليمان (كرسى يا فرش او را) به حركت در مىآورد، بر ما روشن نيست، همين قدر مىدانيم هيچ چيز در برابر قدرت خدا مشكل و پيچيده نمىباشد.
سپس به دومين موهبت الهى نسبت به سليمان اشاره كرده، مىگويد: «و براى او چشمه مس (مذاب) را روان ساختيم»! (وَ أَسَلْنا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ).
چگونگى اين امر نيز دقيقا بر ما روشن نيست، همين اندازه مىدانيم كه از الطاف الهى در باره اين پيامبر بزرگ بود.
و بالأخره به بيان سومين موهبت پروردگار نسبت به سليمان يعنى تسخير گروه عظيمى از جن پرداخته، چنين مىگويد: «و گروهى از جن پيش روى او به اذن پروردگار برايش كار مىكردند» (وَ مِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ).
«و هرگاه كسى از آنها از فرمان ما سرپيچى مىكرد او را با آتش سوزان مجازات مىكرديم» (وَ مَنْ يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنا نُذِقْهُ مِنْ عَذابِ السَّعِيرِ).
-
RE: سوره سبأ [34]
(آيه 13)- در اين آيه به بخشى از كارهاى مهم توليدى گروه جن كه به فرمان سليمان انجام مىدادند اشاره كرده، چنين مىگويد: «سليمان هر چه مىخواست از معبدها، و تمثالها، و ظرفهاى بزرگ غذا كه همچون حوضهاى بزرگ بود، و ديگهاى عظيم ثابت براى او تهيه مىكردند» (يَعْمَلُونَ لَهُ ما يَشاءُ مِنْ مَحارِيبَ وَ تَماثِيلَ وَ جِفانٍ كَالْجَوابِ وَ قُدُورٍ راسِياتٍ).
كه بخشى از آنها مربوط به مسائل معنوى و عبادى بود، و بخشى با نيازهاى جسمانى انسانها و جمعيت عظيم لشكريان و كارگزارانش تناسب داشت.
در پايان آيه، بعد از ذكر اين مواهب خداوند خطاب به دودمان حضرت داود كرده، مىفرمايد: «اى آل داود! شكرگزارى كنيد» (اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُكْراً).
«اما عده كمى از بندگان من شكرگزارند»! (وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ).
منظور از شكرگزارى در اينجا «شكر در عمل» است يعنى استفاده از مواهب در مسير همان اهدافى كه به خاطر آن آفريده و اعطا شدهاند، و مسلم است كسانى كه مواهب الهى را عموما در جاى خود به كار گيرند اندكى بيش نيستند.
(آيه 14)- اين آيه كه در عين حال آخرين سخن پيرامون «سليمان» در اينجا است، از مرگ عجيب و عبرت انگيز اين پيامبر بزرگ خدا سخن مىگويد، و اين واقعيت را روشن مىسازد كه پيامبر با آن عظمت، و حكمرانى با آن قدرت و ابهت، چگونه به آسانى جان به جانآفرين سپرد.
مىفرمايد: «هنگامى كه مرگ را براى سليمان مقرر كرديم كسى مردم را از مرگ او آگاه نساخت، مگر جنبندهاى از زمين كه عصاى او را مىخورد» تا عصا شكست و پيكر سليمان فرو افتاد (فَلَمَّا قَضَيْنا عَلَيْهِ الْمَوْتَ ما دَلَّهُمْ عَلى مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنْسَأَتَهُ).
لذا بعد از آن مىافزايد: «هنگامى كه سليمان فرو افتاد جنيان فهميدند كه اگر از غيب آگاه بودند در عذاب خواركننده باقى نمىماندند» (فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ ما لَبِثُوا فِي الْعَذابِ الْمُهِينِ).
يعنى تا آن زمان گروه جن از مرگ سليمان آگاه نبودند و فهميدند كه اگر از اسرار غيب آگاه بودند در اين مدت در زحمت و رنج كارهاى سنگين باقى نمىماندند.