-
سوره روم [30]
سوره روم [30]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 60 آيه است.
محتواى سوره:
مطالب اين سوره را در هفت بخش مىتوان خلاصه كرد.
1- پيشگويى از پيروزى روميان بر ايرانيان در جنگى كه در آينده درگير مىشد.
2- گوشهاى از طرز فكر و چگونگى حالات افراد بىايمان.
3- بخش مهمى از آيات عظمت خداوند در آسمان و زمين و در وجود انسانها.
4- سخن از توحيد فطرى بعد از بيان دلائل آفاقى و انفسى.
5- بازگشت به شرح و تبيين حالات افراد بىايمان و گنهكار، و ظهور فساد در زمين بر اثر گناهان آنها.
6- اشارهاى به مسأله مالكيت و حق ذى القربى و نكوهش از رباخوارى.
7- بازگشت مجددى به دلائل توحيد و نشانههاى حق و مسائل مربوط به معاد.
فضيلت تلاوت سوره:
علاوه بر حديثى كه از امام صادق عليه السّلام در فضيلت سوره عنكبوت نقل شد، در حديث ديگرى از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله چنين آمده: «هر كس سوره روم را بخواند پاداشى معادل ده حسنه به تعداد هر فرشتهاى كه در ميان آسمان و زمين تسبيح خدا مىگويد خواهد داشت و آنچه را در روز و شب از دست داده جبران خواهد كرد».
بديهى است كسى كه محتواى اين سوره را در روح و جان خود جاى دهد و مراقبت پروردگار را در هر لحظه در خود ببيند، تقواى الهى چنان قلبش را پر مىكند كه شايسته چنين پاداش بزرگى است.
-
RE: سوره روم [30]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)-
شأن نزول:
آيات نخستين اين سوره بدين سبب نازل شد كه در آن هنگام كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در «مكّه» بود، و مؤمنان در اقليت قرار داشتند، جنگى ميان ايرانيان و روميان در گرفت، و در اين نبرد ايرانيان پيروز شدند.
مشركان «مكّه» اين را به فال نيك گرفتند و دليل بر حقانيت شرك خود دانستند! آيات نخستين اين سوره نازل شد و قاطعانه گفت: گرچه ايرانيان در اين نبرد پيروز شدند اما چيزى نمىگذرد كه از روميان شكست خواهند خورد و حتى حدود زمان اين پيشگويى را نيز بيان داشت.
اين پيشگويى قاطع قرآن كه از يك سو نشانه اعجاز اين كتاب آسمانى و اتكا آورنده آن به علم بىپايان پروردگار به عالم غيب است، و از سوى ديگر نقطه مقابل تفأل مشركان بود، مسلمانان را طورى دلگرم ساخت كه حتى مىگويند: بعضى از آنان با مشركان روى اين مسأله شرطبندى مهمى كردند!- آن روز هنوز حكم تحريم اين گونه شرط بنديها نازل نشده بود.
تفسير:
يك پيشگويى عجيب! اين سوره جزء 29 سورهاى است كه با حروف مقطعه آغاز مىشود «الف، لام، ميم» (الم).
تنها چيزى كه در اينجا جلب توجه مىكند اين است كه بر خلاف بسيارى از سورههايى كه با حروف مقطعه آغاز مىشود و پشت سر آن سخن از عظمت قرآن است در اينجا بحثى از عظمت قرآن نمىيابيم، بلكه سخن از شكست روميان و پيروزى مجدد آنها در آينده است، ولى با دقت روشن مىشود كه اين بحث نيز بيان عظمت قرآن است، چرا كه اين خبر غيبى مربوط به آينده از نشانههاى اعجاز و عظمت اين كتاب آسمانى محسوب مىشود.
(آيه 2)- بعد از ذكر حروف مقطعه مىفرمايد: «روميان مغلوب شدند» (غُلِبَتِ الرُّومُ).
-
RE: سوره روم [30]
(آيه 3)- «و اين شكست در سرزمين نزديكى واقع شد» (فِي أَدْنَى الْأَرْضِ).
منظور از «ادنى الارض» (سرزمين نزديك) سرزمين ايرانيان بوده است يعنى در محلى واقع شد كه نزديكترين نقطه ميان ايران و روم بود.
سپس اضافه مىكند: «و آنها (روميان) بعد از مغلوبيت به زودى غلبه خواهند كرد» (وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ).
(آيه 4)- سپس حدود سالهاى آن را با اين عبارت بيان مىكند: «در چند سال»! (فِي بِضْعِ سِنِينَ).
و اگر مىبينيد خداوند از آينده خبر مىدهد، به خاطر آن است كه «همه كارها از آن خداست چه قبل و چه بعد» از اين شكست و پيروزى (لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ).
عبارت فوق مىخواهد اين نكته را روشن سازد كه قادر بالذّات و مالك على الاطلاق اوست و هر كس هر چيزى دارد از او دارد.
سپس مىافزايد: اگر امروز كه روميان شكست خوردند مشركان خوشحال شدند «در آن روز مؤمنان (به خاطر پيروزى ديگرى) خوشحال خواهند شد»! (وَ يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ).
(آيه 5)- آرى! خوشحال مىشوند «به سبب يارى خداوند» (بِنَصْرِ اللَّهِ).
خداوند «هر كه را بخواهد يارى مىكند، و او صاحب قدرت و رحيم است»! (يَنْصُرُ مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ).
مسلمانان در آن روز از جهات مختلفى خوشحال شدند:
از پيروزى اهل كتاب بر مجوسيان كه صحنهاى از غلبه خدا پرستى بر شرك بود.
از پيروزى معنوى به خاطر ظهور اعجاز قرآن. و از پيروزى مقارن آن كه احتمالا «صلح حديبيه» يا يكى ديگر از فتوحات مسلمين بود.
-
RE: سوره روم [30]
(آيه 6)- باز هم براى تأكيد بيشتر مىفرمايد: «اين وعدهاى است كه خدا داده است» (وَعْدَ اللَّهِ).
«و خداوند هرگز از وعدهاش تخلف نخواهد كرد، هر چند بيشتر مردم نمىدانند» (لا يُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ).
و علت عدم آگاهى مردم عدم معرفتشان نسبت به خدا و علم و قدرت اوست آنها خدا را به درستى نشناختند، و لذا از اين حقيقت كه او محال است از وعدهاش تخلف كند درست آگاه نيستند، چرا كه تخلف از وعده يا به خاطر جهل است و يا به خاطر ضعف و ناتوانى است و هيچ يك در خدا راه ندارد.
(آيه 7)- سپس مىافزايد: اين مردم كوتاه بين «تنها ظاهرى از زندگى دنيا را مىبينند و از آخرت و پايان كارها بىخبرند»! (يَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ).
انسان «ظاهر بين» انفاق را سبب خسران و زيان مىشمرد، در حالى كه اين «موحد» تجارتى پرسود مىداند.
آن يكى ربا خوارى را مايه افزايش در آمد، و اين يكى مايه وبال و بدبختى و زيان.
آن يكى جهاد را مايه افزايش در آمد، و اين يكى مايه وبال و بدبختى و زيان.
آن يكى جهاد را مايه دردسر و شهادت را به معنى نابودى و اين يكى جهاد را رمز سر بلندى و شهادت را حيات جاويدان مىشمرد.
اگر آنها باطن و درون اين زندگى دنيا را نيز مىدانستند براى شناخت آخرت كافى بود، چرا كه دقت كافى در اين زندگى زود گذر نشان مىدهد كه حلقهاى است از يك سلسله طولانى، و مرحلهاى است از يك مسير بزرگ، همان گونه كه دقت در زندگى دوران جنينى نشان مىدهد كه هدف نهايى خود اين زندگى نيست، بلكه اين يك مرحله مقدماتى براى زندگى گستردهاى است.
اعجاز قرآن از دريچه علم غيب!
يكى از طرق اثبات اعجاز قرآن خبرهاى غيبى قرآن است كه يك نمونه روشن آن در همين آيات مورد بحث آمده، در طى چند آيه با انواع تأكيدات از پيروزى بزرگ يك ارتش شكست خورده در چند سال بعد خبر مىدهد، و آن را به عنوان يك وعده تخلفناپذير الهى معرفى مىكند.
تاريخ به ما مىگويد كه هنوز نه سال نگذشته بود كه: روميان در نبرد جديدى بر ايرانيان پيروز شدند، و مقارن همان زمان مسلمانان با صلح حديبيه (و طبق روايتى در جنگ بدر) پيروزى چشمگيرى بر دشمنان پيدا كردند.
-
RE: سوره روم [30]
(آيه 8)- آيه قبل سخن از ظاهربينانى بود كه تنها افق فكرشان به محدوده دنيا و جهان ماده تعلق دارد، و از قيامت و عالم ماوراء طبيعت بىخبرند.
در اين آيه و آيات آينده به ذكر مطالب متنوعى پيرامون مبدأ و معاد مىپردازد نخست به صورت يك استفهام اعتراضآميز مىگويد: «آيا آنها در درون جان خويش تفكر نكردند كه خداوند آسمان و زمين و آنچه را در ميان اين دو است جز به حق نيافريده؟ و براى آن اجل و پايان معينى قرار داده است» (أَ وَ لَمْ يَتَفَكَّرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ ما خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما إِلَّا بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّى).
يعنى اگر آنها درست بينديشند و به وجدان خود و داورى عقلشان مراجعه كنند به خوبى از اين دو امر آگاه مىشوند كه: جهان بر اساس حق آفريده شده، و نظاماتى بر آن حاكم است كه دليل بر وجود عقل و قدرت كامل در خالق اين جهان است.
و ديگر اين كه: اين جهان رو به زوال و فنا مىرود و از آنجا كه خالق حكيم ممكن نيست بيهوده آن را آفريده باشد دليل بر اين است كه جهان ديگرى كه سراى بقا است بعد از اين جهان مىباشد، و گر نه آفرينش اين جهان مفهوم نداشت.
لذا در پايان آيه اضافه مىكند: «بسيارى از مردم به لقاى پروردگارشان كافرند» (وَ إِنَّ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ لَكافِرُونَ).
و يا اين كه با زبان، منكر نيستند اما عملشان آن چنان آلوده و ننگين است كه نشان مىدهد آنها اعتقادى به معاد ندارند، چرا كه اگر معتقد بودند نبايد اين چنين فاسد و مفسد باشند.
-
RE: سوره روم [30]
(آيه 9)- عاقبت بدكاران! از آنجا كه تعبير به «اجل مسمى» بيانگر اين حقيقت است كه به هر حال زندگى اين جهان دوام و بقايى ندارد و اين هشدارى است به همه دنيا پرستان، در اين آيه مىفرمايد: «آيا در زمين گردش نكردند تا بنگرند عاقبت كسانى كه قبل از آنها بودند» به كجا كشيده شد (أَ وَ لَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ).
«آنها نيرومندتر از اينان بودند و زمين را (براى زراعت و آبادى) بيش از اينان دگرگون ساختند و آباد كردند» (كانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ أَثارُوا الْأَرْضَ وَ عَمَرُوها أَكْثَرَ مِمَّا عَمَرُوها).
«و پيامبرانشان با دلايل آشكار به سراغشان آمدند» (وَ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ). اما آنها خيرهسرى كردند، و در برابر حق تسليم نشدند و كيفر خود را ديدند.
«خداوند هرگز به آنان ستم نكرد، آنها به خودشان ستم مىكردند»! (فَما كانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ).
(آيه 10)- اين آيه آخرين مرحله كفر آنها را بيان كرده، مىگويد: «سپس سر انجام كسانى كه اعمال بد انجام دادند به جايى رسيد كه آيات خدا را تكذيب كردند، و (از آن بدتر) به استهزا و مسخره كردن آن بر خاستند» (ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ أَساؤُا السُّواى أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُنَ).
آرى! گناه و آلودگى همچون بيمارى خوره به جان انسان مىافتد، و روح ايمان را مىخورد و از بين مىبرد، و كار به جايى مىرسد كه سر از تكذيب آيات الهى در مىآورد و به مرحلهاى مىرسد كه ديگر هيچ وعظ و اندرز و انذارى مؤثر نيست و جز تازيانه عذاب دردناك الهى راهى باقى نمىماند!
-
RE: سوره روم [30]
(آيه 11)- سر نوشت مجرمان در قيامت: در آيات گذشته سخن از تكذيب كنندگانى به ميان آمد كه آيات خدا را به باد مسخره مىگرفتند، و در اينجا با بيان گوشهاى از مباحث معاد و سر نوشت مجرمان در قيامت بحثهايى را كه پيش از اين در باره معاد در آيات قبل گفته شد تكميل مىكند.
نخست مىفرمايد: «خداوند آفرينش را آغاز نموده سپس اعاده مىكند، و بعد به سوى او بازگردانده مىشويد» (اللَّهُ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ).
در آيه يك استدلال كوتاه و پر معنى براى مسأله معاد بيان شده كه در آيات ديگر قرآن نيز به عبارات ديگرى آمده است، و آن اين كه: «همان كسى كه قدرت بر آفرينش نخستين داشت قدرت بر معاد هم دارد، و قانون عدالت و همچنين حكمت خداوند ايجاب مىكند كه اين آفرينش مجدد تحقق يابد».
(آيه 12)- اين آيه وضع مجرمان را چنين مجّسم مىكند: «آن روز كه قيامت بر پا مىشود مجرمان در نوميدى و غم و اندوه فرو مىروند» (وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يُبْلِسُ الْمُجْرِمُونَ).
چرا كه نه ايمان و عمل صالحى با خود به عرصه محشر آوردهاند، نه يار و ياورى دارند و نه امكان بازگشت به دنيا و جبران گذشته وجود دارد.
(آيه 13)- لذا در اين آيه مىافزايد: «آنها شفيعانى از معبودانشان ندارند» (وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ مِنْ شُرَكائِهِمْ شُفَعاءُ).
به همين جهت «نسبت به معبودهايى كه آنها را شريك خدا قرار داده بودند كافر مىشوند» و از آنها تنفر و بيزارى مىجويند (وَ كانُوا بِشُرَكائِهِمْ كافِرِينَ).
(آيه 14)- سپس به گروههاى مختلف مردم در آن روز اشاره كرده، مىگويد:
«روزى كه قيامت بر پا مىشود مردم از هم جدا مىگردند» (وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يَوْمَئِذٍ يَتَفَرَّقُونَ).
-
RE: سوره روم [30]
(آيه 15)- «پس گروهى كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند آنها در باغى از بهشت متنعم و شاد و مسرور خواهند بود، آن چنان كه آثار شادى در چهرههايشان هويدا مىگردد» (فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَهُمْ فِي رَوْضَةٍ يُحْبَرُونَ).
(آيه 16)- «و اما آنان كه به آيات ما و لقاى آخرت كافر شدند، در عذاب الهى احضار مىشوند» (وَ أَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ لِقاءِ الْآخِرَةِ فَأُولئِكَ فِي الْعَذابِ مُحْضَرُونَ).
(آيه 17)- تسبيح و حمد در همه حال براى خداست: بعد از بحثهاى فراوانى كه در آيات گذشته در مورد مبدأ و معاد و بخشى از پاداش مؤمنان و كيفر مشركان آمد در اين آيه به تسبيح و حمد پروردگار و تنزيه و تقديس او از هر گونه شرك و نقص و عيب پرداخته، مىفرمايد: «منزّه است خداوند به هنگامى كه شام مىكنيد و هنگامى كه صبح مىكنيد» (فَسُبْحانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَ حِينَ تُصْبِحُونَ).
(آيه 18)- «و حمد و ستايش مخصوص ذات پاك اوست در آسمان و زمين (منزه است) به هنگام عصر، و هنگامى كه وارد ظهر مىشويد» (وَ لَهُ الْحَمْدُ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ عَشِيًّا وَ حِينَ تُظْهِرُونَ).
به اين ترتيب در دو آيه فوق چهار وقت براى «تسبيح» پروردگار بيان شده:
آغاز شب طلوع صبح عصرگاهان و به هنگام زوال ظهر.
-
RE: سوره روم [30]
(آيه 19)- در اين آيه باز به مسأله معاد باز مىگردد، و از طريق ديگرى به استبعاد منكران چنين پاسخ مىگويد: «زنده را از مرده، و مرده را از زنده، خارج مىكند و زمين را پس از مردنش حيات مىبخشد، و به همين گونه روز قيامت (از گورها) بيرون آورده مىشويد» (يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ كَذلِكَ تُخْرَجُونَ).
يعنى «صحنه معاد» و «صحنه پايان دنيا» كه يكى خروج «زنده از مرده» است و ديگرى «مرده از زنده» مرتبا در برابر چشم شما تكرار مىشود، بنا بر اين چه جاى تعجب كه در پايان جهان همه موجودات زنده بميرند و در رستاخيز همه انسانها به زندگى جديدى باز گردند؟! اما «خروج حىّ از ميت» در مورد زمينهاى مرده براى همه روشن است كه در فصل زمستان زمين به صورت مرده در مىآيد، اما در فصل بهار با تعادل هوا و فرو ريختن قطرات حياتبخش باران جنبشى در زمين پيدا مىشود، و اين صحنه معاد است كه در اين جهان مىبينيم.
و اما در مورد خارج ساختن «مرده از زنده» آن هم چيز پوشيده و پنهانى نيست و اما در مورد بيرون آمدن موجود «زنده از مرده» گرچه طبق مسلمات علم امروز در حال حاضر حد اقل در آزمايشهاى بشرى و مشاهدات روزمره موردى ديده نشده است. ولى مسلما در آغاز كه اين كره خاكى يك پارچه آتش بود، موجود زندهاى وجود نداشت، بعدا در شرايط خاصى كه علم هنوز آن را به درستى كشف نكرده است موجودات زنده از مواد بىجان با يك جهش بزرگ متولد شدند، اما اين موضوع در شرايط فعلى كره زمين در آنجا كه در دسترس علم و دانش بشر است ديده نمىشود.
اما آنچه براى ما محسوس و كاملا قابل لمس و درك است اين است كه موجودات مرده دائما جزء اندام موجودات زنده مىشوند و لباس حيات در تن مىپوشانند، آب و غذايى كه ما مىخوريم موجود زندهاى نيست، اما جزء بدن ما كه شد تبديل به يك موجود زنده مىشود، و سلولهاى تازهاى بر سلولهاى بدن ما افزوده مىگردد.
بنا بر اين مىتوان گفت: دائما در نظام عالم طبيعت زندگى از دل مرگ و مرگ از دل زندگى بيرون مىآيد به همين دليل خدايى كه آفريننده طبيعت است قادر به احياى مردگان در جهان ديگر مىباشد.
-
RE: سوره روم [30]
(آيه 20)- آيات خدا در آفاق و انفس! در اينجا نكات جالبى از دلائل توحيد و نشانههاى پروردگار را در نظام عالم هستى بازگو كرده، و بحثهاى گذشته را تكميل مىنمايد.
نخست به سراغ آفرينش انسان كه اولين و مهمترين موهبت الهى بر اوست مىرود و مىگويد: «يكى از نشانههاى او اين است كه شما را از خاك آفريد، سپس شما انسانهايى شديد كه در روى زمين منتشر گشتيد» (وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ إِذا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ).
در اين آيه به دو نشانه عظمت الهى اشاره شده: يكى آفرينش انسان از خاك كه ممكن است اشاره به آفرينش نخستين انسان يعنى آدم بوده باشد، يا آفرينش همه انسانها از خاك چرا كه مواد غذايى تشكيل دهنده وجود انسان، همه مستقيما يا بطور غير مستقيم از خاك گرفته مىشود.
دوم: تكثير نسل انسان و انتشار فرزندان آدم در سراسر روى زمين است.
(آيه 21)- اين آيه نيز بخش ديگرى از آيات انفسى را كه در مرحله بعد از آفرينش انسان قرار دارد مطرح كرده، مىفرمايد: «و از نشانههاى او اين كه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تا در كنار آنها آرامش يابيد» (وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها).
و از آنجا كه ادامه اين پيوند در ميان همسران، نياز به يك جاذبه و كشش قلبى و روحانى دارد به دنبال آن اضافه مىكند: «و در ميان شما مودّت و رحمت قرار داد» (وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً).
و در پايان آيه براى تأكيد بيشتر مىفرمايد: «در اين نشانههايى است براى گروهى كه تفكّر مىكنند» (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ).
و از اينجا مىتوان نتيجه گرفت آنها كه پشت پا به اين سنت الهى مىزنند وجود ناقصى دارند، چرا كه يك مرحله تكاملى آنها متوقف شده مگر آن كه به راستى شرايط خاص و ضرورتى ايجاب تجرّد كند.