-
RE: سوره روم [30]
(آيه 38)- و از آنجا كه هر نعمت و موهبتى، وظايف و مسؤوليتهايى را همراه مىآورد، در اين آيه روى سخن را به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كرده، مىگويد: چون چنين است «پس حق بستگان و نزديكان را ادا كن، و همچنين (حق) مسكينان و در راهماندگان را» (فَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسْكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ).
تعبير به «حَقَّهُ» بيانگر اين واقعيت است كه آنها در اموال انسان شريكند و اگر چيزى انسان مىپردازد حق خود آنها را ادا مىكند.
و در پايان آيه براى تشويق نيكوكاران، و ضمنا بيان شرط قبولى انفاق مىفرمايد: «اين كار براى كسانى كه تنها رضاى خدا را مىطلبند بهتر است» (ذلِكَ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ).
«و كسانى كه چنين كار نيكى را انجام مىدهند رستگارانند» (وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ).
با توجه به اين كه «وجه اللّه» به معنى ذات پاك پروردگار است، اين آيه نشان مىدهد كه تنها مسأله انفاق و پرداختن حق خويشاوندان و ديگر صاحبان حقوق كافى نيست، مهم آن است كه با اخلاص و نيت پاك توأم بوده و از هر گونه ريا و خودنمايى و منت و تحقير و انتظار پاداش خالى باشد.
(آيه 39)- در اين آيه به تناسب بحثى كه از انفاق خالص در ميان بود به دو نمونه از انفاقها كه يكى براى خداست، و ديگرى به منظور رسيدن به مال دنيا اشاره كرده، مىفرمايد: «آنچه به عنوان ربا مىپردازيد تا در اموال مردم فزونى يابد، نزد خدا فزونى نخواهد يافت، و آنچه را به عنوان زكات مىپردازيد و تنها رضاى خدا را مىطلبيد (مايه بركت است و) كسانى كه چنين مىكنند داراى پاداش مضاعفند» (وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ رِباً لِيَرْبُوَا فِي أَمْوالِ النَّاسِ فَلا يَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ زَكاةٍ تُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ).
«ربا» در اصل به معنى افزايش است و در اينجا منظور هدايايى است كه بعضى از افراد براى ديگران- مخصوصا صاحبان مال و ثروت- مىبرند، به اين منظور كه پاداشى بيشتر و بهتر از آنها دريافت دارند.
بديهى است در اين گونه هدايا نه استحقاق طرف در نظر گرفته مىشود، و نه شايستگيها و اولويتها، بلكه تمام توجه به اين است كه اين هديه به جايى داده شود كه بتواند مبلغ بيشترى را صيد كند! و طبيعى است اين چنين هدايا كه جنبه اخلاص در آن نيست از نظر اخلاقى و معنوى فاقد ارزش مىباشد.
-
RE: سوره روم [30]
(آيه 40)- در اين آيه بار ديگر به مسأله مبدأ و معاد كه موضوع اساسى در بسيارى از آيات اين سوره بود باز مىگردد، و خدا را با چهار وصف، توصيف مىكند تا هم اشارهاى به توحيد و مبارزه با شرك باشد، و هم دليلى بر معاد، مىفرمايد:
«خداوند همان كسى است كه شما را آفريد، سپس روزى داد، بعد مىميراند و بعد زنده مىكند» (اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ).
«آيا هيچ يك از شريكانى كه شما براى خدا ساختهايد توانايى بر چيزى از اين كارها دارد»؟ (هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ يَفْعَلُ مِنْ ذلِكُمْ مِنْ شَيْءٍ).
«منزه است خدا، و برتر است از آنچه آنها شريك براى او قرار مىدهند» (سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ).
مسلم است هيچ يك از مشركان، معتقد نبودند كه آفرينش به وسيله بتها صورت گرفته، يا اين كه روزى آنها به دست بتهاست، و يا پايان عمرشان.
بنا بر اين پاسخ اين سؤالات منفى است و استفهام، استفهام انكارى مىباشد.
جمله «سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ» اين حقيقت را بازگو مىكند كه آنها مقام پروردگار را فوق العاده پايين آوردند كه در كنار بتها و معبودان ساختگى قرار مىدهند.
(آيه 41)- سر چشمه فساد، اعمال خود مردم است! در آيات گذشته، سخن از شرك در ميان بود و مىدانيم ريشه اصلى تمام مفاسد فراموش كردن اصلى توحيد و روى آوردن به شرك است، لذا در اينجا سخن از ظهور فساد در زمين به خاطر اعمال مردم به ميان آورده، مىگويد: «فساد در خشكى و دريا به خاطر كارهايى كه مردم انجام دادهاند آشكار شده است» (ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ). هر جا فسادى ظاهر شود بازتاب اعمال مردم است چرا كه هر كار نادرست عكس العمل نامطلوبى دارد.
سپس مىفرمايد: «خدا مىخواهد نتيجه بعضى از اعمالشان را به آنان بچشاند، شايد به سوى حق باز گردند»! (لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ).
-
RE: سوره روم [30]
(آيه 42)- در اين آيه براى اين كه مردم شواهد زندهاى را در مسأله ظهور فساد در زمين به خاطر گناه انسانها با چشم خود ببينند، دستور «سير در ارض» را مىدهد و به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىفرمايد: «بگو: شما در روى زمين به گردش بپردازيد (حال امتهاى پيشين را جستجو كنيد، و اعمال و سر نوشت آنها را مورد بررسى قرار دهيد) ببينيد عاقبت كسانى كه قبل از شما بودند به كجا رسيد»؟! (قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلُ).
قصرها و كاخهاى ويران شده آنها را بنگريد، خزائن به تاراج رفته آنها را تماشا كنيد، جمعيت نيرومند پراكنده شده آنها را مشاهده نماييد، و سر انجام قبرهاى در هم شكسته و استخوانهاى پوسيده آنها را بنگريد.
آرى «بيشترشان مشرك بودند» (كانَ أَكْثَرُهُمْ مُشْرِكِينَ). و شرك ام الفساد و مايه تباهى آنها شد.
(آيه 43)- و از آنجا كه پند گرفتن و بيدار شدن، و سپس بازگشتن به سوى خدا، هميشه مفيد و مؤثر نيست، در اين آيه روى سخن را به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كرده چنين مىگويد: «صورت خود را به سوى دين و آيين مستقيم و پا بر جا (آيين توحيد خالص) قرار ده، پيش از آن كه روزى فرار رسد كه هيچ كس قدرت ندارد آن روز را از خدا باز گرداند (و برنامه الهى را تعطيل كند) و در آن روز مردم گروه گروه مىشوند و صفوف از هم جدا مىگردد» گروهى در بهشت و گروهى در دوزخ (فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ الْقَيِّمِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ يَوْمَئِذٍ يَصَّدَّعُونَ).
اين كه خطاب را متوجه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىكند، براى اين است كه ديگران حساب كار خويش را برسند.
(آيه 44)- اين آيه در حقيقت شرحى است براى اين جدايى صفوف در قيامت، مىفرمايد: «هر كسى كافر شد كفرش بر زيان خود اوست» و وبالش دامنگير او (مَنْ كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ).
«و اما آنها كه عمل صالحى انجام دادند (پاداش الهى را) به سود خودشان آماده و مهيا مىسازند» (وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِأَنْفُسِهِمْ يَمْهَدُونَ).
-
RE: سوره روم [30]
(آيه 45)- در اين آيه در مورد مؤمنان توضيح مىدهد كه نه تنها اعمال خود را در آنجا مىبينند، بلكه خدا مواهب بيشترى كه شايسته فضل و كرم اوست به آنها مىبخشد، مىگويد: «هدف اين است كه (خداوند) كسانى را كه ايمان آوردهاند، و عمل صالح انجام دادهاند از فضلش پاداش دهد» (لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْ فَضْلِهِ).
مسلما اين فضل الهى شامل حال كافران نمىشود، «چرا كه خدا كافران را دوست ندارد» (إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْكافِرِينَ).
(آيه 46)- در اين سوره، بخش قابل ملاحظهاى از دلائل توحيد و نشانههاى پروردگار در هفت آيه بيان شده كه هر كدام با جمله «وَ مِنْ آياتِهِ» آغاز مىشود. شش قسمت آن را قبلا به صورت پى در پى خوانديم، و اين آيه آخرين آنها مىباشد.
و از آن جا كه در آيه قبل سخن از ايمان و عمل صالح بود، بيان دلائل توحيدى تأكيدى نيز بر آن مىباشد.
مىفرمايد: «و از آيات (عظمت و قدرت) خدا اين است كه بادها را به عنوان بشارتگرانى مىفرستد» (وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ يُرْسِلَ الرِّياحَ مُبَشِّراتٍ).
آنها در پيشاپيش باران حركت مىكنند، قطعات پراكنده ابر را با خود برداشته به هم مىپيوندند، و به سوى سرزمينهاى خشك و تشنه مىبرند، صفحه آسمان را مىپوشانند و با دگرگون ساختن درجه حرارت جو، ابرها را آماده ريزش باران مىكنند.
در دنباله آيه مىخوانيم: «خدا مىخواهد بدين سبب شما را از رحمت خود بچشاند، تا كشتيها به فرمانش حركت كنند، و شما از فضل و رحمت او بهره گيريد و شايد شكر گزارى كنيد» (وَ لِيُذِيقَكُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ لِتَجْرِيَ الْفُلْكُ بِأَمْرِهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ).
آرى! بادها هم وسيله توليد نعمتهاى فراوان در زمينه كشاورزى و دامدارى هستند، و هم وسيله حمل و نقل، و سر انجام سبب رونق امر تجارت است.
آرى! آنها بشارت دهندگانى هستند در جهات مختلف.
-
RE: سوره روم [30]
(آيه 47)- در اين آيه سخن از فرستادن پيامبران الهى است، در حالى كه آيه بعد از آن بار ديگر به نعمت وزش بادها بر مىگردد، ممكن است قرار گرفتن اين آيه در ميان دو آيه كه در باره نعمت وجود بادها سخن مىگويد جنبه معترضه داشته باشد. و ممكن است ذكر مسأله نبوّت در كنار اين بحثها براى تكميل مسائل مربوط به مبدأ و معاد باشد.
به هر حال آيه چنين مىگويد: «ما قبل از تو پيامبرانى را به سوى قومشان فرستاديم»َ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ رُسُلًا إِلى قَوْمِهِمْ).
«آنها دلائل روشن و آشكار (از معجزات و منطق عقل) براى اين اقوام آوردند»َجاؤُهُمْ بِالْبَيِّناتِ).
گروهى ايمان آوردند، و گروهى به مخالفت بر خاستند اما هنگامى كه اندرزها و هشدارها سودى نداد «ما از مجرمان انتقام گرفتيم»!َانْتَقَمْنا مِنَ الَّذِينَ أَجْرَمُوا).
و مؤمنان را يارى كرديم «و همواره اين حق بر ما بوده است كه مؤمنان را يارى كنيم»َ كانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ).
(آيه 48)- اين آيه بار ديگر به توضيح نعمت وزش بادها پرداخته، چنين مىگويد: «خداوند همان كسى است كه بادها را مىفرستد تا ابرهايى را به حركت در آورند» (اللَّهُ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّياحَ فَتُثِيرُ سَحاباً).
«سپس ابرها را در پهنه آسمان آن گونه كه بخواهد مىگستراند» (فَيَبْسُطُهُ فِي السَّماءِ كَيْفَ يَشاءُ).
آنها را به صورت قطعاتى در آورده «و متراكم مىسازد» (وَ يَجْعَلُهُ كِسَفاً).
«اينجاست كه دانههاى باران را مىبينى كه از لابلاى آنها خارج مىشوند» (فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ).
آرى! يكى از نقشهاى مهم، هنگام نزول باران بر عهده بادها گذاشته شده است.
و در پايان آيه مىافزايد: «پس هنگامى كه اين باران حياتبخش را به هر كس از بندگانش بخواهد برساند، ناگهان آنها خوشحال و مسرور مىشوند» (فَإِذا أَصابَ بِهِ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ إِذا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ).
-
RE: سوره روم [30]
(آيه 49)- «و قطعا پيش از آن كه بر آنان نازل شود، مأيوس بودند» (وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ يُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمُبْلِسِينَ).
اين يأس و آن بشارت را كسانى به خوبى درك مىكنند كه همچون عربهاى بيابانگرد حيات و زندگيشان پيوند بسيار نزديكى با همين قطرههاى باران دارد.
(آيه 50)- در اين آيه روى سخن را به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله كرده، مىگويد: «به آثار رحمت الهى بنگر كه چگونه زمين را بعد از مردنش زنده مىكند» (فَانْظُرْ إِلى آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ كَيْفَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها).
تعبير به «رحمت الهى» در مورد باران، اشاره به آثار پر بركت آن از جهات مختلف است.
سپس با توجه به پيوندى كه مبدأ و معاد در مسائل مختلف دارند در پايان آيه مىافزايد: «چنين كسى (كه زمين مرده را با نزول باران زنده كرد) زنده كننده مردگانى (در قيامت) است، و او بر همه چيز تواناست» (إِنَّ ذلِكَ لَمُحْيِ الْمَوْتى وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ).
-
RE: سوره روم [30]
(آيه 51)- از آنجا كه در آيات گذشته، سخن از بادهاى پربركتى در ميان بود كه پيشقراولان بارانهاى رحمتزا هستند، در اين آيه اشاره به بادهاى زيانبار كرده، مىگويد: «و اگر ما بادى بفرستيم (داغ و سوزان يا سرد و خشك و يا توأم با سموم) و بر اثر آن، زراعت و باغ خود را زرد و پژمرده ببينند (مأيوس شده و) پس از آن راه كفران پيش مىگيرند» و به اين راه همچنان ادامه مىدهند (وَ لَئِنْ أَرْسَلْنا رِيحاً فَرَأَوْهُ مُصْفَرًّا لَظَلُّوا مِنْ بَعْدِهِ يَكْفُرُونَ).
آنها افراد ضعيف و كم ظرفيتى هستند و آن چنانند كه قبل از آمدن باران مأيوس و بعد از نزول آن، بسيار شادند، و اگر روزى باد سمومى بوزد و زندگى آنان موقتا گرفتار مشكلاتى گردد، فريادشان بلند مىشود و زبان به كفر مىگشايند.
به عكس مؤمنان راستين كه از نعمت خدا شادند و شكرگزار و در مصائب و مشكلات صبورند و شكيبا، دگرگونيهاى زندگى مادى هرگز در ايمان آنها، كمترين خللى وارد نمىكند، و همچون كوردلان ضعيف الايمان با وزش يك باد مؤمن و با وزش باد ديگر كافر نمىشوند.
(آيه 52)- در اين آيه و آيه بعد به تناسب بحثى كه در آيه قبل آمد، مردم را به چهار گروه تقسيم مىكند:
گروه مردگان، يعنى آنها كه هيچ حقيقتى را درك نمىكنند هر چند ظاهرا زندهاند.
و گروه ناشنوايان كه آمادگى براى شنيدن سخن حق ندارند.
و گروهى كه از ديدن چهره حق محرومند.
و سر انجام گروه مؤمنان راستين كه دلهايى دانا، و گوشهايى شنوا، و چشمهايى بينا دارند.
نخست مىگويد: «تو نمىتوانى سخنان حق خود را به گوش مردگان برسانى» و اندرزهاى تو در دل آنان كه دلمردهاند اثر ندارد (فَإِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى).
و نيز «تو نمىتوانى سخنت را به گوش كران برسانى مخصوصا هنگامى كه روى مىگردانند و پشت مىكنند» (وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ).
-
RE: سوره روم [30]
(آيه 53)- و همچنين «تو نمىتوانى نابينايان را از گمراهيشان هدايت كنى» (وَ ما أَنْتَ بِهادِ الْعُمْيِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ).
«تنها سخنان حقت را مىتوانى به گوش كسانى برسانى كه به آيات ما ايمان مىآورند و در برابر حق تسليمند» (إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ يُؤْمِنُ بِآياتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ).
قرآن غير از «حيات» و «مرگ» مادى و جسمانى و همچنين «شنوايى» و «بينايى» ظاهرى، نوع برترى از حيات و مرگ و ديد و شنود، قائل است كه ريشه اصلى سعادت يا بدبختى انسان در آن است. و اين آيات از آن سخن مىگويد.
(آيه 54)- در اين آيه به يكى ديگر از دلائل توحيد كه دليل فقر و غنا است اشاره مىكند و بحثهايى را كه در سر تا سر اين سوره، پيرامون توحيد آمده تكميل مىنمايد، مىگويد: «خداوند همان كسى است كه شما را (در حالى كه ضعيف و ناتوان بوديد) آفريد، سپس بعد از ناتوانى، سپس بعد از ناتوانى، قوت بخشيد (و دوران جوانى و شكوفايى نيروها آمد) و باز بعد از قدرت ضعف و پيرى قرار داد» (اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفاً وَ شَيْبَةً).
آرى «او هر چه بخواهد مىآفريند و دانا و تواناست» (يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ هُوَ الْعَلِيمُ الْقَدِيرُ).
در آغاز آن چنان ضعيف و ناتوان بوديد كه حتى قدرت نداشتيد مگسى را از خود دور كنيد يا آب دهان خويش را نگه داريد، اين از نظر جسمانى، و از نظر فكرى به مصداق «لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً هيچ چيز نمىدانستيد» حتى پدر و مادر مهربانى را كه دائما مراقب شما بودند نمىشناختيد.
ولى كم كم داراى رشد و قدرت شديد، اندامى نيرومند و فكرى قوى و عقلى توانا و دركى وسيع پيدا كرديد.
و با اين حال نمىتوانستيد اين قدرت را نگه داريد و درست همانند انسانى كه از دامنه كوه بلندى به فراز قلّه رسيده از طرف ديگر سراشيبى را شروع كرديد، و باز به قعر درّه ضعف و ناتوانى جسمى و روحى رسيديد.
اين دگرگونيها و فراز و نشيبها، بهترين دليل بر اين حقيقت است كه نه آن قوت از شما بود، و نه آن ضعف، بلكه هر دو از ناحيه ديگرى بود.
آخرين جمله آيه كه اشاره به علم و قدرت خداست، هم بشارت است و هم انذار كه خدا از همه اعمال و نيّات شما آگاه است و نيز توانايى بر پاداش و كيفر شما دارد.
-
RE: سوره روم [30]
(آيه 55)- در اينجا بار ديگر به مسأله رستاخيز باز مىگردد و صحنه دردناك ديگرى از حال مجرمان را در آن روز مجسّم مىسازد.
مىگويد: «و روزى كه قيامت بر پا شود، مجرمان سوگند ياد مىكنند كه جز ساعتى (در عالم برزخ) درنگ نكردند»! (وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ ما لَبِثُوا غَيْرَ ساعَةٍ).
آرى «اين چنين از درك حقيقت باز گردانده مىشوند» (كَذلِكَ كانُوا يُؤْفَكُونَ).
(آيه 56)- اين آيه پاسخ مؤمنان آگاه را به سخنان مجرمان ناآگاهى كه از وضع برزخ و قيامت اطلاع درستى ندارند بازگو مىكند.
مىفرمايد: «ولى كسانى كه علم و ايمان به آنها داده شده، مىگويند: شما به فرمان خدا تا روز قيامت (در عالم برزخ) درنگ كرديد، و اكنون روز رستاخيز است، اما شما نمىدانستيد» (وَ قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِيمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِي كِتابِ اللَّهِ إِلى يَوْمِ الْبَعْثِ فَهذا يَوْمُ الْبَعْثِ وَ لكِنَّكُمْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ).
مقدم داشتن «علم» بر «ايمان» به خاطر آن است كه علم پايه ايمان است.
(آيه 57)- به هر حال هنگامى كه مجرمان خود را با واقعيات دردناك روز قيامت رو برو مىبينند در مقام عذر خواهى و توبه بر مىآيند، ولى قرآن مىگويد:
«در آن روز عذر خواهى ظالمان سودى به حالشان ندارد و توبه آنان نيز پذيرفته نيست» (فَيَوْمَئِذٍ لا يَنْفَعُ الَّذِينَ ظَلَمُوا مَعْذِرَتُهُمْ وَ لا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ).
يكى از عذرهاى آنها اين است كه گناهان خود را به گردن سردمداران كفر و نفاق بيندازند.
و گاه در مقام عذر خواهى سعى مىكنند انحراف خود را به گردن شيطان بيندازند و او را بر وسوسههايش ملامت كنند.
-
RE: سوره روم [30]
(آيه 58)- اين آيه در حقيقت اشارهاى است به كل مطالبى كه در اين سوره بيان شد مىفرمايد: «ما براى مردم در اين قرآن از هر گونه مثال و مطلبى بيان كرديم» (وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ فِي هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ).
وعد و وعيد، امر و نهى، بشارت و انذار، آيات آفاقى و انفسى، دلائل مبدأ و معاد و اخبار غيبى، و خلاصه از هر چيز كه در نفوس انسانها ممكن است اثر مثبت بگذارد بيانى داشتيم.
در حقيقت، قرآن بطور كلى، و سوره روم كه اكنون در مراحل پايان آن هستيم بالخصوص مجموعهاى است از مسائل بيدار كننده براى هر قشر و گروه و براى هر طرز فكر و عقيده.
ولى با اين حال گروهى هستند كه هيچ يك از اين امور در قلوب تاريك و سياهشان اثرى نمىگذارد، «و اگر آيهاى براى آنها بياورى كافران مىگويند: شما اهل باطل هستيد» و اينها سحر و جادوست! (وَ لَئِنْ جِئْتَهُمْ بِآيَةٍ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا مُبْطِلُونَ).
تعبير به «مبطلون» تعبير جامعى است كه همه برچسبها و نسبتهاى نارواى مشركان به انبيا و طرفداران حق را در بر مىگيرد.
(آيه 59)- اين آيه دليل مخالفت اين گروه را به روشنى بيان مىكند، مىگويد: اين نفوذناپذيرى و لجاجت بىحد و حساب و دشمنى با هر حقيقت، به خاطر آن است كه آنها حس تشخيص و درك خود را بر اثر كثرت گناه و لجاجت از دست دادهاند، و ابدا چيزى درك نمىكنند، آرى «اين چنين خداوند بر دلهاى كسانى كه علم و آگاهى ندارند مهر مىنهد» (كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى قُلُوبِ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ).
قابل توجه اين كه در آيات گذشته، علم پايه ايمان شناخته شده، و در اين آيه جهل پايه كفر و عدم تسليم در برابر حق.