-
سوره انعام [6]
سوره انعام
سوره مبارزه با انواع شرك و بتپرستى اين سوره در «مكّه» نازل شده و 165 آيه است.
محتواى سوره:
گفته مىشود اين سوره شصت و نهمين سورهاى است كه در مكّه بر پيامبر نازل گرديد، و از روايات اهل بيت عليه السّلام استفاده مىشود كه تمام آياتش يكجا نازل شده است و هدف اساسى اين سوره، همانند ساير سورههاى مكّى، دعوت به اصول سهگانه «توحيد»، «نبوت» و «معاد» است، ولى بيش از همه روى مسأله يگانه پرستى و مبارزه با شرك و بتپرستى دور مىزند.
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم
(آيه 1)- اين سوره با حمد و ستايش پروردگار آغاز شده است. نخست از طريق آفرينش عالم كبير (آسمان و زمين) و نظامات آنها، و سپس از طريق آفرينش «عالم صغير يعنى انسان»، مردم را متوجه اصل توحيد مىسازد، مىگويد: «حمد و سپاس براى خدايى است كه آسمانها و زمين را آفريد» (الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ). «خداوندى كه مبدء نور و ظلمت (و بر خلاف عقيده دوگانهپرستان) آفريننده همه چيز است» (وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ).
«اما مشركان و كافران به جاى اين كه از اين نظام واحد درس توحيد بياموزند براى پروردگار خود شريك و شبيه مىسازند» (ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ).
كلمه «ثمّ» بيانگر اين حقيقت است كه در آغاز، توحيد به عنوان يك اصل فطرى و عقيده عمومى و همگانى بشر بوده است و شرك بعدا به صورت يك انحراف از اين اصل فطرى به وجود آمده.
-
RE: سوره انعام
(آيه 2)- و در اين آيه توجه به عالم صغير يعنى انسان مىدهد و در اين مورد به شگفت انگيزترين مسأله يعنى، آفرينش او از خاك و گل اشاره كرده و مىفرمايد: «اوست خدايى كه شما را از گل آفريد» (هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ طِينٍ).
از آنجا كه آفرينش انسان نخستين از خاك و گل بوده، درست است كه به ما نيز چنين خطابى بشود.
سپس به مراحل تكاملى عمر انسان اشاره كرده مىگويد: «پس از آن مدتى را مقرر ساخت كه در اين مدت انسان در روى زمين پرورش و تكامل پيدا كند» (ثُمَّ قَضى أَجَلًا).
سپس براى تكميل اين بحث مىگويد: «اجل مسمّى در نزد خداست» (وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ).
و بعد مىگويد: «شما افراد مشرك (در باره آفرينندهاى كه انسان را از اين اصل بىارزش، يعنى گل آفريده و از اين مراحل حيرتانگيز و حيرتزا گذرانده است) شك و ترديد به خود راه مىدهيد» (ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ).
موجودات بىارزشى همچون بتها را در رديف او قرار داده، يا در قدرت پروردگار بر رستاخيز و زنده كردن مردگان شك و ترديد داريد.
در اين كه منظور از «اجل مسمّى» و «اجلا» در آيه چيست؟ آنچه از آيات قرآن و روايات اهل بيت عليه السّلام استفاده مىشود اين است كه «اجل» به تنهايى به معنى عمر و وقت و مدت غير حتمى، و «اجل مسمّى» به معنى عمر و مدت حتمى است، و به عبارت ديگر «اجل مسمّى» مرگ طبيعى و «اجل» مرگ زودرس است. ولى به هر حال هر دو اجل از ناحيه خداوند تعيين مىشود.
-
RE: سوره انعام
(آيه 3)- در اين آيه براى پاسخ گفتن به كسانى كه براى هر دستهاى از موجودات خدايى قائلند و مىگويند خداى باران، خداى جنگ، خداى صلح، خداى آسمان و مانند آن «1» چنين مىگويد: «اوست خداوندى كه بر تمام آسمانها و زمين حكومت مىكند» (وَ هُوَ اللَّهُ فِي السَّماواتِ وَ فِي الْأَرْضِ).
بديهى است كسى كه در همه جا حكومت مىكند و تدبير همه چيز به دست او است و در همه جا حضور دارد، تمام اسرار و نهانها را مىداند، و لذا در جمله بعد مىگويد: «چنين پروردگارى پنهان و آشكار شما را مىداند و نيز از آنچه انجام مىدهيد و به دست مىآوريد باخبر است» (يَعْلَمُ سِرَّكُمْ وَ جَهْرَكُمْ وَ يَعْلَمُ ما تَكْسِبُونَ).
(آيه 4)- گفتيم در سوره انعام روى سخن بيشتر با مشركان است، و قرآن به انواع وسائل براى بيدارى و آگاهى آنها متوسل مىشود، در اين آيه به روح لجاجت و بىاعتنايى و تكبر مشركان در برابر حق و نشانههاى خدا اشاره كرده، مىگويد: «آنها چنان لجوج و بىاعتنا هستند كه هر نشانهاى از نشانههاى پروردگار را مىبينند، فورا از آن روى برمىگردانند» (وَ ما تَأْتِيهِمْ مِنْ آيَةٍ مِنْ آياتِ رَبِّهِمْ إِلَّا كانُوا عَنْها مُعْرِضِينَ).
اين روحيه منحصر به دوران جاهليت و مشركان عرب نبوده، الان هم بسيارى را مىبينيم كه در يك عمر شصت ساله حتى، زحمت يك ساعت تحقيق و جستجو در باره خدا و مذهب به خود نمىدهند، سهل است اگر كتاب و نوشتهاى در اين زمينه به دست آنها بيفتد به آن نگاه نمىكنند، و اگر كسى با آنها در اين باره سخن گويد، گوش فرا نمىدهند، اينها جاهلان لجوج و بىخبرى هستند كه ممكن است گاهى در كسوت دانشمند ظاهر شوند!
-
RE: سوره انعام
(آيه 5)- سپس به نتيجه اين عمل آنها اشاره كرده، و مىگويد: «نتيجه اين شد كه آنها حق را به هنگامى كه به سراغشان آمد تكذيب كردند» (فَقَدْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ).
در حالى كه اگر در آيات و نشانههاى پروردگارت دقت مىنمودند، حق را به خوبى مىديدند و مىشناختند و باور مىكردند.
«و نتيجه اين تكذيب را به زودى دريافت خواهند داشت، و خبر آنچه را به باد مسخره گرفتند به آنها مىرسد» (فَسَوْفَ يَأْتِيهِمْ أَنْباءُ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ).
در دو آيه فوق در حقيقت اشاره به سه مرحله از كفر شده كه مرحله به مرحله تشديد مىگردد، نخست مرحله اعراض و روى گردانيدن، سپس مرحله تكذيب و بعدا مرحله استهزاء و مسخره كردن حقايق و آيات خدا.
(آيه 6)- سرنوشت طغيانگران! از اين آيه به بعد، قرآن يك برنامه تربيتى مرحله به مرحله را، براى بيدار ساختن بتپرستان و مشركان- به تناسب انگيزههاى مختلف شرك و بتپرستى- عرضه مىكند.
نخست براى كوبيدن عامل غرور كه يكى از عوامل مهم طغيان و سركشى و انحراف است، دست به كار شده و با يادآورى وضع اقوام گذشته و سر انجام دردناك آنها، به اين افراد، كه پرده غرور بر چشمانشان افتاده است هشدار مىدهد و مىگويد: «آيا اينها مشاهده نكردند چه اقوامى را پيش از آنها هلاك كرديم، اقوامى كه امكاناتى در روى زمين در اختيار آنها گذاشتيم كه در اختيار شما نگذاشتيم» (أَ لَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ ما لَمْ نُمَكِّنْ لَكُمْ).
از جمله اين كه «بارانهاى پربركت و پشت سر هم براى آنها فرستاديم» (وَ أَرْسَلْنَا السَّماءَ عَلَيْهِمْ مِدْراراً).
«و ديگر اين كه نهرهاى آب جارى را از زير آباديهاى آنها و در دسترس آنها جارى ساختيم» (وَ جَعَلْنَا الْأَنْهارَ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمْ).
اما به هنگامى كه راه طغيان را پيش گرفتند، هيچ يك از اين امكانات نتوانست آنها را از كيفر الهى بر كنار دارد «و ما آنها را به خاطر گناهانشان نابود كرديم» (فَأَهْلَكْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ). «و بعد از آنها اقوام ديگرى روى كار آورديم» (وَ أَنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْناً آخَرِينَ).
-
RE: سوره انعام
(آيه 7)- آخرين درجه لجاجت! قرآن در اينجا اشاره به تقاضاى جمعى از بتپرستان كرده و مىگويد: «اگر همانطور كه آنها تقاضا كردند، نوشتهاى بر صفحهاى از كاغذ و مانند آن بر تو نازل كنيم، و علاوه بر مشاهده كردن، با دست خود نيز آن را لمس كنند باز مىگويند: اين يك سحر آشكار است»! (وَ لَوْ نَزَّلْنا عَلَيْكَ كِتاباً فِي قِرْطاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ).
يعنى دايره لجاجت آنها تا حدى توسعه يافته كه روشنترين محسوسات را انكار مىكنند و به بهانه سحر از تسليم شدن در برابر آن سرباز مىزنند.
(آيه 8)- بهانه جوييها! يكى ديگر از عوامل كفر و انكار، بهانه جويى است از جمله بهانه جوييهايى كه مشركان در برابر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله داشتند و در چندين آيه از قرآن به آن اشاره شده و در اين آيه نيز آمده، اين است كه آنها مىگفتند: چرا پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به تنهايى به اين مأموريت بزرگ دست زده است؟ «چرا موجودى از غير جنس بشر و از جنس فرشتگان او را در اين مأموريت همراهى نمىكند»؟ (وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ). مگر مىتواند انسانى را كه از جنس ما است به تنهايى بار رسالت را بر دوش كشد؟
قرآن با دو جمله كه هر كدام استدلالى را دربردارد به آنها پاسخ مىگويد:
نخست اين كه «اگر فرشتهاى نازل شود، و سپس آنها ايمان نياورند، به حيات همه آنان خاتمه داده خواهد شد و ديگر به آنها مهلت داده نمىشود» (وَ لَوْ أَنْزَلْنا مَلَكاً لَقُضِيَ الْأَمْرُ ثُمَّ لا يُنْظَرُونَ).
-
RE: سوره انعام
(آيه 9)- لذا قرآن در جواب دوم مىگويد «اگر ما او را فرشته قرار مىداديم و به پيشنهاد آنها عمل مىكرديم، باز لازم بود تمام صفات انسان را در او ايجاد كنيم، و او را به صورت و سيرت مردى قرار دهيم» (وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَكاً لَجَعَلْناهُ رَجُلًا).
سپس نتيجه مىگيرد كه «با اين حال همان ايرادات سابق را بر ما تكرار مىكردند كه چرا به انسانى مأموريت رهبرى دادهاى و چهره حقيقت را بر ما پوشانيدهاى» (وَ لَلَبَسْنا عَلَيْهِمْ ما يَلْبِسُونَ).
(آيه 10)- در اين آيه، خداوند به پيامبرش دلدارى مىدهد و مىگويد از مخالف و لجاجت و سرسختى آنها نگران نباش، زيرا «جمعى از پيامبران پيش از تو را نيز به باد استهزاء و مسخره گرفتند اما سر انجام آنچه را، مسخره مىكردند، دامانشان را گرفت و عذاب الهى بر آنها نازل شد» (وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَحاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ).
در حقيقت اين آيه هم مايه تسلى خاطرى است براى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و هم تهديدى است براى مخالفان لجوج كه به عواقب شوم و دردناك كار خود بينديشند.
(آيه 11)- قرآن در اينجا براى بيدار ساختن اين افراد لجوج و خودخواه از راه ديگرى وارد شده و به پيامبر دستور مىدهد كه به آنها سفارش كن «بگو: در زمين به سير و سياحت بپردازيد و عواقب كسانى كه حقايق را تكذيب كردند با چشم خود ببينيد، شايد بيدار شويد» (قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ).
شك نيست كه مشاهده آثار گذشتگان و اقوامى كه بر اثر پشت پا زدن به حقايق راه فنا و نابودى را پيمودند، تأثيرش بسيار بيشتر از مطالعه تاريخ آنها در كتابها است، زيرا اين آثار حقيقت را محسوس و قابل لمس مىسازد.
-
RE: سوره انعام
(آيه 12)- در ادامه بحث با مشركان، در اين آيه با اشاره به اصل توحيد، مسأله رستاخيز و معاد از طريق جالبى تعقيب مىگردد.
1- نخست مىگويد: «بگو: آنچه در آسمانها و زمين است براى كيست»؟
(قُلْ لِمَنْ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ). و بلافاصله به دنبال آن مىگويد: خودت از زبان فطرت و جان آنها پاسخ بده «بگو: براى خدا» (قُلْ لِلَّهِ).
2- پروردگار عالم سر چشمه تمام رحمتهاست «اوست كه رحمت را بر عهده خويش قرار داده» و مواهب بىشمار، به همه ارزانى مىدارد (كَتَبَ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ).
همين رحمت ايجاب مىكند انسان را كه استعداد بقاء و زندگى جاودانى دارد پس از مرگ در لباس حياتى نوين و در عالمى وسيعتر درآورد و در اين سير ابدى تكامل دست رحمتش پشت سر او باشد.
لذا به دنبال اين دو مقدمه مىگويد: «بطور مسلم همه شما را در روز رستاخيز، روزى كه هيچ گونه شك و ترديدى در آن نيست جمع خواهد كرد» (لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ لا رَيْبَ فِيهِ).
در پايان آيه به سرنوشت و عاقبت كار مشركان لجوج اشاره كرده مىگويد:
«آنها كه در بازار تجارت زندگى، سرمايه وجود خود را از دست دادهاند به اين حقايق ايمان نمىآورند» (الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ).
(آيه 13)- در آيه قبل اشاره به مالكيت خداوند نسبت به همه موجودات از طريق قرار گرفتن آنها در افق «مكان» شده بود، و اين آيه اشاره به مالكيت او از طريق قرار گرفتن در افق و پهنه «زمان» كرده، مىگويد: «و از آن اوست آنچه در شب و روز قرار گرفته است» (وَ لَهُ ما سَكَنَ فِي اللَّيْلِ وَ النَّهارِ).
و در پايان آيه پس از ذكر توحيد اشاره به دو صفت بارز خداوند كرده مىگويد: «و اوست شنونده دانا» (وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ).
اشاره به اين كه وسعت جهان هستى و موجوداتى كه در افق زمان و مكان قرار گرفتهاند هيچ گاه مانع از آن نيست كه خدا از اسرار آنها آگاه باشد.
-
RE: سوره انعام
(آيه 14)- پناهگاهى غير از خدا نيست! در اين آيه نيز هدف، اثبات توحيد و مبارزه با شرك و بتپرستى است، مشركان با اين كه آفرينش جهان را مخصوص ذات خداوند مىدانستند بتها را به عنوان تكيهگاه و پناهگاه براى خود انتخاب كرده بودند.
قرآن براى از بين بردن اين پندار غلط به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله چنين دستور مىدهد: «به آنها بگو: آيا غير خدا را ولى و سرپرست و پناهگاه خود انتخاب كنم! در حالى كه او آفريننده آسمانها و زمين، و روزى دهنده همه موجودات است بدون اين كه خود نيازى به روزى داشته باشد» (قُلْ أَ غَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ يُطْعِمُ وَ لا يُطْعَمُ).
قابل توجه اين كه: در ميان صفات خدا در اينجا تنها روى اطعام بندگان و روزى دادن آنها تكيه شده است اين تعبير شايد به خاطر آن است كه بيشتر وابستگيها در زندگى مادى بشر بر اثر همين نياز مادى است، همين به اصطلاح «خوردن يك لقمه نان» است كه افراد را به خضوع در برابر اربابان زر و زور وامىدارد، و گاهى تا سر حد پرستش در مقابل آنها كرنش مىكنند.
قرآن در آيه فوق مىگويد: روزى شما به دست اوست نه به دست اين گونه افراد.
سپس براى پاسخ گفتن به پيشنهاد كسانى كه از او دعوت مىكردند به آيين شرك، بپيوندد مىگويد: علاوه بر اين كه عقل به من فرمان مىدهد كه تنها تكيه بر كسى كنم كه آفريننده آسمان و زمين مىباشد «بگو: وحى الهى نيز به من دستور داده است كه نخستين مسلمان باشم و به هيچ وجه در صف مشركان قرار نگيرم» (قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَ لا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ).
(آيه 15)- من نيز به نوبه خود احساس مسؤوليت مىكنم و از قوانين الهى به هيچ وجه مستثنا نيستم، «بگو: من نيز اگر از دستور پروردگار منحرف شوم و راه سازشكارى با مشركان را بپيمايم و عصيان و نافرمانى او كنم از مجازات آن روز بزرگ- روز رستاخيز- ترسان و خائفم» (قُلْ إِنِّي أَخافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ).
-
RE: سوره انعام
(آيه 16)- در اين آيه براى اين كه ثابت شود پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نيز بدون تكيه بر لطف و رحمت خدا كارى نمىتواند بكند و هر چه هست به دست اوست و حتى شخص پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله چشم اميدش را به رحمت بىپايان پروردگار دوخته و نجات و پيروزى خود را از او مىطلبد مىگويد: «هر كس در آن روز بزرگ از مجازات پروردگار رهايى يابد مشمول رحمت خدا شده است و اين يك موفقيت و پيروزى آشكار است» (مَنْ يُصْرَفْ عَنْهُ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ وَ ذلِكَ الْفَوْزُ الْمُبِينُ).
(آيه 17)- قدرت قاهره پروردگار! گفتيم هدف اين سوره در درجه اول ريشه كن ساختن عوامل شرك و بتپرستى است.
در اين آيه و آيه بعد نيز همين حقيقت تعقيب شده است. نخست مىگويد:
چرا شما به غير خدا توجه مىكنيد، و براى حل مشكلات و دفع زيان و ضرر و جلب منفعت به معبودهاى ساختگى پناه مىبريد با اين كه «اگر كمترين زيانى به تو برسد برطرفكننده آن، كسى جز خدا نخواهد بود، و اگر خير و بركت و پيروزى و سعادتى نصيب تو شود از پرتو قدرت اوست، زيرا او بر همه چيز تواناست» (وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَ إِنْ يَمْسَسْكَ بِخَيْرٍ فَهُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ).
در حقيقت توجه به غير خدا به خاطر اين است كه آنها را سر چشمه خيرات و يا برطرفكننده مصائب و مشكلات مىدانند.
-
RE: سوره انعام
(آيه 18)- در اين آيه براى تكميل بحث فوق مىگويد: «اوست كه بر تمام بندگان قاهر و مسلط است» (وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ).
اما براى اين كه اين توهم پيش نيايد كه خداوند مانند بعضى از صاحبان قدرت ممكن است كمترين سوء استفادهاى از قدرت نامحدود خود كند در پايان آيه مىفرمايد: «و با اين حال او حكيم است و همه كارش روى حساب، و خبير و آگاه است و كمترين اشتباه و خطا در اعمال قدرت ندارد» (وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ).
(آيه 19)- بالاترين شاهد! عدهاى از مشركان مكّه نزد پيامبر آمدند و گفتند: تو چگونه پيامبرى هستى كه احدى را با تو موافق نمىبينيم حتى از يهود و نصارى در باره تو تحقيق كرديم آنها نيز گواهى و شهادتى به حقانيت تو بر اساس محتويات تورات و انجيل ندادند، لااقل كسى را به ما نشان ده كه گواه بر رسالت تو باشد.
در مقابل اين مخالفان لجوج كه چشم بر هم نهاده، و اين همه نشانههاى حقانيت دعوت او را ناديده گرفته بودند و باز هم مطالبه گواه و شاهد مىكردند، خداوند به پيامبر دستور مىدهد «بگو: به عقيده شما بالاترين شهادت، شهادت كيست»؟ (قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهادَةً).
غير از اين است كه بالاترين شهادت، شهادت پروردگار است؟ «بگو:
خداوند بزرگ گواه ميان من و شما است» (قُلِ اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ).
و بهترين دليل آن اين است كه: «اين قرآن بر من وحى شده است» (وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ).
قرآنى كه ممكن نيست ساخته فكر بشرى آن هم در آن عصر و زمان و در آن محيط و مكان بوده باشد قرآنى كه محتواى انواع شواهد اعجاز مىباشد.
سپس به هدف نزول قرآن پرداخته و مىگويد: «اين قرآن به اين جهت بر من نازل شده است كه شما و تمام كسانى را كه سخنان من در طول تاريخ بشر و پهنه زمان و در تمام نقاط جهان به گوش آنها مىرسد از مخالفت فرمان خدا بترسانم و به عواقب دردناك اين مخالفت توجه دهم» (لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ).
سپس به دنبال اين سخن به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دستور مىدهد كه از آنها سؤال كند «آيا به راستى شما گواهى مىدهيد كه خدايان ديگرى با خداست»؟ (أَ إِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرى). بعد مىگويد: «با صراحت به آنها بگو: من هرگز چنين گواهى نمىدهم، بگو: اوست خداوند يگانه و من از آنچه شما براى او شريك قرار دادهايد بيزارم» (قُلْ لا أَشْهَدُ قُلْ إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ وَ إِنَّنِي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ).