همسفري مهربان و صميمي

يكي از همراهان حضرت مي گويد: در سفري،‌ هم كجاوه امام باقر (ع) بودم (در يك طرف شتر، من بودم و در طرف ديگر آن، آن حضرت قرار داشتند)، هنگام سوار شدن، نخست من سوار مي شدم، بعد آن حضرت سوار مي‌شد، مانند مردي كه دوست خود را تازه ديده، مصافحه مي‌كرد و احوال پرسي مي كرد و هنگام پياده شدن، آن حضرت زودتر از من پياده مي‌شد، وقتي كه در زمين قرار مي گرفتيم، آن حضرت به من سلام مي‌كرد و مانند مردي كه دوست خود را تازه ديده، مصافحه مي‌كرد و احوال پرسي مي كرد.

من به آن حضرت، عرض كردم: «اي پسر رسول خدا (ص) شما به گونه‌اي رفتار مي كنيد كه هيچ‌كس از مردم در نزد ما چنين نمي‌كند، كه اگر يك بار هم آن گونه رفتار كنند، زياد است؟ امام باقر (ع) فرمودند:

"آيا نمي‌داني كه پاداش مصافحه چقدر است، همانا وقتي مومنان با يكديگر ملاقات مي‌كنند، گناهان آنها مانند برگ از درخت، فرو مي ريزد و خداوند به آن‌ها با نظر رحمت مي نگرد، تا هنگامي كه از يكديگر جدا شوند".

تربيت بردگان و آزادي آن‌ها

امام باقر (ع) در عصري زندگي مي‌كردند كه بازار بردگي رواج داشت، عده اي از انسان‌ها را به عنوان عبد و كنيز، خريد و فروش مي‌كردند، اين موضوع مربوط به عصر جاهليت بود و اسلام در مورد بردگان، در برابر عمل انجام شده قرار گرفته بود، نه اين‌كه خود باعث چنين كار منفي و نادرستي شده باشد.

پيشوايان اسلام در برابر اين عمل انجام شده، ‌دو راه را انتخاب كردند: يكي اينكه آن‌ها را با آموزشهاي صحيح اسلامي، تربيت كنند و ديگر آنكه آن‌ها را تحت عناوين مختلف آزاد كنند، تا كم كم به طور كلي موضوع بردگي از جهان برچيده شود.

يكي از كارهاي امام باقر (ع) مانند پدر بزرگوارش، همين بود و بردگاني را كه از ناحيه پدر و ... در اختيار ايشان قرار گرفته بودند را آموزش مي دادند و تربيت مي‌كردند و سپس با عناوين مختلف، به طور محترمانه آزاد مي كردند.