(آيه 2)
شأن نزول:
شخصى از قبيله «بنى غطفان» برادر ثروتمندى داشت كه از دنيا رفت، و او به عنوان سرپرستى از يتيمان برادر، اموال او را به تصرف در آورد، و هنگامى كه برادرزاده به حدّ رشد رسيد، از دادن حق او امتناع ورزيد، موضوع را به خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله عرض كردند، آيه نازل گرديد، و مرد غاصب بر اثر شنيدن آن توبه كرد و اموال را به صاحبش بازگرداند و گفت: اعوذ باللّه من الحوب الكبير: «به خدا پناه مىبرم از اين كه آلوده به گناه بزرگى شوم».
تفسير:
خيانت در اموال يتيمان ممنوع- در هر اجتماعى بر اثر حوادث گوناگون پدرانى از دنيا مىروند و فرزندان صغيرى از آنها باقى مىمانند.
در اين آيه سه دستور مهم در باره اموال يتيمان داده شده است.
1- نخست دستور مىدهد كه: «اموال يتيمان را (به هنگامى كه رشد پيدا كنند) به آنها بدهيد» (وَ آتُوا الْيَتامى أَمْوالَهُمْ).
يعنى، تصرف شما در اين اموال تنها به عنوان امين و ناظر است نه مالك.
2- دستور بعد براى جلوگيرى از حيف و ميلهايى است، كه گاهى سرپرستهاى يتيمان به بهانه اين كه تبديل كردن مال به نفع يتيم است يا تفاوتى با هم ندارد، و يا اگر بماند ضايع مىشود، اموال خوب و زبده يتيمان را بر مىداشتند و اموال بد و نامرغوب خود را به جاى آن مىگذاشتند قرآن مىگويد: «و هيچ گاه اموال پاكيزه آنها را با اموال ناپاك و پست خود تبديل نكنيد» (وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ).
3- «و اموال آنها را با اموال خود نخوريد» (وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلى أَمْوالِكُمْ).
يعنى، اموال يتيمان را با اموال خود مخلوط نكنيد بطورى كه نتيجهاش تملّك همه باشد، و يا اين كه اموال بد خود را با اموال خوب آنها مخلوط نسازيد كه نتيجهاش پايمال شدن حق يتيمان باشد.
در پايان آيه، براى تأكيد و اثبات اهميت موضوع مىفرمايد: «اين گونه تعدى و تجاوز به اموال يتيمان، گناه بزرگى است» (إِنَّهُ كانَ حُوباً كَبِيراً).